صلاة مسافر . خارج فقه . کتاب الصلاة .

جلسه 119 صلاة مسافر

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین الی لقاء یوم الدین . وارد این مسأله شده بودیم که پس از آنکه حسب روایات وارده در مقام اقامه عشرة ایام به عنوان مانع از وجوب الاتمام...

Cover

جلسه 119 صلاة مسافر

آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)

00:00 00:00

بسم الله الرحمن الرحیم

و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین الی لقاء یوم الدین .

وارد این مسأله شده بودیم که پس از آنکه حسب روایات وارده در مقام اقامه عشرة ایام به عنوان مانع از وجوب الاتمام بود ، آیا این اقامه ده روز قصد لازم دارد یا ندارد؟

ابتداءً اجمالاً عرض شد که برخی از بزرگان قائلند به اینکه قصد لازم است و بدون قصد مانع محقق نمی شود ، لذا  در اینا به عبارت بعضی از بزرگان از جمله مرحوم شیخ انصاری (رض) و مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری دو عبارت نقل می کنند .

عبارت شیخ عبد الکریم اینست که می فرمایند « اما ما قيل من الخدشة في متن الرواية من ان ظاهرها عدم الفرق بين الإقامة في منزله و بين البلد الأخر من حيث نية الإقامة فيمكن دفعه بأنه لما كان الكلام مسوقا لبيان الإقامة التي تكون مانعة لتحقق وصف العملية و تحديدها بعشرة أيام يفهم بواسطة تلك المناسبة ان الإقامة في تلك المدة في غير منزله مشروطة بما إذا كان مثل وطنه »  اقامه در غیر وطن زمانی می شود مانند اقامه در وطن که مع النیة باشد « حتى تكون إقامته في تلك المدة موجبة لتلبسه بما ينافي السفر إذ لا يمكن ان تكون الإقامة الغير المخرجة عن كونه مسافرا مانعة عن تحقق الكثرة» .

 پس بنابر این ایشان تصریح دارند که در صورتی که بدون نیت باشد آن اقامه مع عدم النیة سفر خواهد بود و اثری قطعاً نخواهد داشت و ماندن این چنین شخص بدون نیت ، مکثش مانند مکث در اثناء سفر است ، چطور در اثناء سفر یک یا دو روز و چند روز ماند به مسافر بودنش خللی نمی رسد ، لازم نیست که مسافر مرتب در حال حرکت باشد ، یک مسافت شرعیه را ممکن است کسی در ده روز طی کند ، و یکی هم ممکن است در یک روز بپیماید ، لذا اقامه عشرة ایام بدون نیت مانند مکثی که در اثناء سفر دارد از نظر ایام همان طور که آن مکث خللی بکونه مسافراً وارد نمی کرد این اقامه عشرة بلا نیة هم خللی بکونه مسافراً نخواهد داشت ، پس نفس سفر به واسطه اقامه عشره بدون نیت قطع نمی شود ، حال در ما نحن فیه چون کثیر السفر است ، کثیر السفر بودنش به واسطه این اقامه عشرة بدون نیت از بین نمی رود ، لذا در هر دو همین را بیان می فرمایند ، پس کأنه اقامه عشرة بلا نیة را مانند اقامه عشرة بلا نیة در مسافر عادی دانسته اند ، چطور در آنجا ضرری بکونه مسافراً نمی رساند در مانحن فیه هم خللی در فی کونه کثیر السفر نخواهد داشت ، اینجا فقط تفاوتش در اینست که آنجا عنوان مسافر عادی دارد و اینجا به عنوان کثیر السفر است ، پس مکث بلا نیة اثر و ارزشی نخواهد داشت .

 فرمایش مرحوم حاج شیخ و مرحوم آقا بر عبارت مرحوم حاج شیخ عبد الکریم

اما عبارتی که مرحوم حاج شیخ فرموده اند ، یک اشکالی بر اصل عبارت ایشان دارند ، و آن اینست که سابقاً مرحوم آقا فرمودند و در فرمایش مرحوم حاج شیخ هم این مطلب بود که حکم مسافر اینست که باید نماز را قصراً بخواند ، کثیر السفر ، کثرت سفر مقتضی نیست به عنوان یک مقتضی و موضوع دوم تا حکم جدیدی برای او جعل بشود به عنوان وجوب تمام ، بلکه کثیر السفر مانع است از صدق کونه مسافراً ، بعد از اینکه از نظر شارع کثیر السفر مسافر شناخته نشد بر اساس همان احکام اولیه ای که کل مکلفٍ یتم نمازش را تمام می خواند ، نه اینکه جعل جدیدی برای کسی که کثیر السفر است شده باشد .

از عبارت مرحوم حاج شیخ عبدالکریم(رض) این چنین استفاده می شود که کأنه کثیر السفر بودن را مقتضی دومی می داند که حکم به وجوب اتمام برای او جعل جدائی داشته باشد و حال آنکه کثیر السفر بودن مانع از وجوب القصری است که حکم مسافر است که کل مسافرٍ یقصر الا صورتی که مسافر کثیر السفر باشد طبق بیان مشهور و یا الا مسافری که شغله السفر باشد طبق مسلک مختار مرحوم آقا(رض) .

عبارت ایشان اینست که می فرمایند :« لا يمكن ان تكون الإقامة الغير المخرجة عن كونه مسافرا مانعة عن تحقق الكثرة» این کلمه تحقق الکثره مهم است ، تحقق کثرت به عنوان یک مقتضی برای وجوب اتمام نیست که ظاهر این عبارت این را می رساند ، لذا تعبیر می فرمایند که این عبارت از ایشان خیلی عجیب است ، کثرت به عنوان مقتضی نبوده است که ما دنبال این باشیم که عنوان کثیر السفری محقق بشود ، بلکه عنوان کثیر السفری به عنوان یکی از موانع وجوب قصر است ، به عنوان کلی بیان شده است که کل مسافرٍ یقصر ، الا اینکه مانع برسد ، یکی از آن موانع اینست که این شخص اقامه داشته باشد در جایی ، پس اقامه عشره مع النیة حسب رأی این دو بزرگوار و من تبعشان موجب می شود که مانع از وجوب القصر بیاید ، وقتی مانع از وجوب القصر آمد آن حکم مجعول به عنوان حکم اولی که کل مکلفٍ یتم شامل حال این شخص می شود نه اینکه یک موضوع آخری باشد و نتیجةً حکم جدیدی برای او وراء آن حکم اولی جعل شده باشد .

تا اینکه روشن شد که این دو بزرگوار در تحقق اقامه عشره ای که مانعیت دارد از وجوب الاتمام برای من شغله السفر ، این دو بزرگوار قائل به این شده اند که باید مع النیة باشد ، اولاً مرحوم آقا آنچه که در توجیه کلام این دو بزرگ مخصوصاً شیخ انصاری(رض) لازم است بیان شود تقریب می فرمایند ، بعد از تقریب فرمایش این دو بزرگ وارد این می شوند که آیا کلام این دو بزرگوار قابل قبول هست یا نه؟ پس این دو بزرگوار اصرار بر این دارند که اقامه عشره ای که در روایات آمده است که ما به عنوان مانع از وجوب الاتمام دانستیم ، هر اقامه عشره و به طور مطلق نیست بلکه باید مع النیة باشد .

توجیه کلام شیخ انصاری توسط مرحوم آقا

 توجیهی که برای کلام شیخ انصاری داریم اینست که باید بگوئیم به عنوان حکم اولی سفری که موجب قصر است و اقتضاء قصر را دارد عبارتست از سفری که ثمانیة فراسخ باشد ، کثرت سفر به عنوان مانع شرعی نسبت به تأثیر سفر در قصر است ، سفر اثری دارد که موجب می شود که صلاة رباعیه قصراً خوانده شود ، این اثری که در سفر به مقدار مسافت هست ، این اثر به واسطه کثرت از بین می رود ، ما از بیان شارع فهمیدیم که کل من سافر قصر ، پس این سفر به طبعه مقتضی قصر است ، علت تامه نیست ، و ملاک برای قصر دارد ، لذا می فرمایند اگر ما در مقام اثبات دلیل برای شیئی داشتیم می فرمایند این دلیل کاشف از ملاک و مقتضی است ، پس مقتضی بطبعه و فی حد نفسه اگر وجود پیدا کرد اقتضاء این را دارد که مقتضا بر او مترتب شود ؛ از طرفی دلیل آمده است که کثرت سفر مانع است از اینکه شخص مصلی قصراً نماز را بخواند ، پس با آمدن این دلیل دوم ما کشف می کنیم که موضوع ما هر مسافری نیست ، بلکه مسافری است که کثیر السفر نباشد ، این به ضمیمه دلیل دوم که بیان مانع می کند هست ، پس تا وقتی که عنوان کثرت سفری باشد مانعیت شرعیه وجود دارد ، موضوع باید از بین برود تا عرض از بین برود ، چون از بین رفتن عرض ، کثرت یا قلت سفر ، از عوارض سفر است ، از عوارض مسافر است ، مسافر ممکن است کثیر السفر باشد ممکن است قلیل السفر باشد ، اگر موضوع سفر از بین رفت در این صورت کثرت سفر هم از بین خواهد رفت ، این بیانی است که مرحوم آقا (رض) نسبت به تقریب فرمایش شیخ انصاری بیان فرموده اند که کثرت و قلت دو عرض است که عارض بر سفر شده اند ، واضح است که کثرت و قلت از مقوله کم است ، پس موضوع سفر تا از بین نرود کثرت از بین نمی رود ، زمانی موضوع از بین می رود که به وطن برسد ، وقتی به وطن رسید مسافر نیست و یا ما فی حکم الوطن ، ما فی حکم الوطن عبارتست از اینکه در جایی اقامه کند ولی قصد ده روز داشته باشد ، چون مادامی که در جایی ده روز بماند ولی بلا قصد نمازش را شکسته می خواند ، معلوم می شود این شخص هنوز مسافر است ؛ پس اینکه قصد را دخیل دانسته اند به اینست که مسافر مقتضی برای وجوب القصر است ، این مقتضی موقعی مقتضای او که وجوب قصر است بر او مترتب می شود که به مانعی برخورد نکند و مانع عبارتست از عنوان کثرت نسبت به سفر او ، کثرت عرضی است که عارض بر سفر می شود ، یا عارض بر مسافر می شود چون ما چیزی در خارج به عنوان سفر نداریم باید موضوع جوهر باشد ، لذا عارض بر فعل مسافر می شود ، چون همین امروز در بحث حکمت عرض کردیم که اعراض متعدده ممکن است در یک جا جمع بشود این خود سفر فعل صادر از شخص است و این فعل در عین حال که فعل است معروض یک عنوان دیگری از عناوین عرضیه شده است که عبارت باشد از کم او که کثرت باشد یا قلت باشد ، این عنوان کثرت عارضٌ علی موضوعی که عبارتست از مسافر ، عنوان مسافر تا وقتی باقی است لذا کثرت یا قلت ، اگر متضادان لا ثالث باشند یکی از این دو عنوان بر او صدق می کند ، یا مسافرٌ کثیر السفر و یا مسافرٌ قلیل السفر ، قسم سوم نمی شود باشد ، اگر این چنین شد تا مسافر از بین نرود این عرض کثرت از بین نمی رود ، بواسطه اقامه در بلد مسافر بودن او از بین می رود ، کما اینکه به اقامه در غیر بلدی که به منزله اقامه در وطن باشد و آن اقامه مع النیة است ، باز از بین می رود ، پس وجه اینکه باید نیت داشته باشد اینست که اگر بلا نیة باشد عنوان مسافر که موضوع این عرض است از بین نمی رود و با از بین نرفتن این موضوع وجهی ندارد که حکم که وجوب الاتمام است از بین برود ؛ پس ما می خواهیم حکم وجوب اتمام را نسبت به این کسی که به مانع برخورده است برداریم و این برداشته نمی شود الا به اینکه موضوع از بین برود و موضوع مسافر بودن است کما اینکه عنوان مسافر بعد از اقامه عشره در وطن از بین می رود به اقامه عشره در غیر وطن در صورتی که مع النیة باشد از بین می رود ، این نهایت چیزی است که در توجیه فرمایش شیخ (رض) می توانیم بگوئیم .

ایشان تحقق این مانع را به از بین رفتن موضوع که عبارتست از عنوان مسافر می داند ، چون اشکالات مرحوم آقا مبنی بر همین دو کلمه است ، اگر ما این عنوان مسافر را بگوئیم لازم نیست از بین برود و بگوئیم این عنوان باشد ، یا عنوان کثیر السفر باید باشد و بودنش خللی نمی رساند آنجا حرف دیگری می شود ، ولی این بزرگوار تحقق مانع را به این می داند که این شخص عنوان کثرت سفری او از بین برود و زمانی این عنوان کثرت سفری از بین می رود که عنوان مسافر بودن از بین برود ، می فرمایند بقاء عرض و موضوع به یک وجود در خارج موجودند نه به دو وجود ، لذا این گونه نیست که مسافر بودن این شخص در خارج یک چیز باشد و یک وجود داشته باشد و کثیر السفر بودنش به یک وجود دیگر موجود شده باشد ، این تعبیری که فرموده اند این به جهت مفهوم و ماهیت متعددند ولی به حسب وجود در خارج چون متحدند لذا از بین رفتن این عرض خارجاً به از بین رفتن موضوع اوست ، ( حال در اصل این هم ما حرف داریم چون در موضوع لازم نیست که حتماً در زوال عرض موضوع از بین برود ، مثلاً جسم الان عرض و لون بیاض بر او عارض می شود باید حتماً جسم از بین برود تا لون سواد بر او عارض بشود؟ این خودش حرف است ، بلکه موضوع که وجود جوهری دارد در خارج باقی است اما اعراض مختلف علی سبیل تعاقب اگر بینشان تضاد باشد وارد بر او می شود و نه تنها اشکال ندارد بلکه باید این گونه باشد) .

ایشان هم در مقام تقریب فرمایش شیخ هستند که اگر بخواهیم کلام شیخ را سر و صورتی بدهیم مآلش اینست که ایشان کثرت سفر را یک عنوان عرضی می دانند و بقاء و قوام او را به قوام عنوان مسافر می دانند ، مادامی که مسافر است یا کثیر السفر است و یا قلیل السفر ، اگر این دو عنوان بخواهد از بین برود باید عنوان مسافر بودن از بین برود (این در مقام توجیه است نه اینکه بگویند ما قبول داریم ، قطعاً قبول ندارند) عنوان مسافر بودن هم یا به اقامه عشرة فی وطنه و منزله است و یا به اقامه عشره فیما نزّل منزلة الاقامة فی بلده و آن عبارتست از اقامه عشره اما مع النیة ، این سر دخالت نیت در این اقامه است .

 فرمایش مرحوم آقا در رد فرمایش مرحوم شیخ انصاری

و لکن در رد این فرمایش مرحوم آقا می فرمایند ما یک رد نقضی داریم و یک بیان حلی این اشکال .

می فرمایند اگر ما باشیم و اینکه اقامه در بلد را شما به عنوان امری که موجب از بین رفتن عنوان مسافر بودن بشود ، چه خصوصیت دارد که اقامه به عشره باشد؟ در اقامه نه روز هم همین طور است ، در اقامه هشت و … پنج روز هم همین طور است ، این هم اقامه است ، درست است که اقامه معهوده شرعی نیست ولی از نظر عرف اقامه است ، اگر ورود در وطن و قیام در وطن که قیام از یک روز شروع می شود تا ده روز یا بیشتر ، مسافر بودن از بین می رود همان گونه که شما در اقامه عشره نسبت به وطن می گوئید عنوان مسافر بودن را از بین می برد و دیگر این شخص مسافر نیست در اقامه نه روز هم باید همین طور باشد ، در هشت روز هم باید این گونه باشد ، در پنج روز هم باید این گونه باشد و حال آنکه خود شیخ (رض) اقامه دون العشره را فی منزله منافی با صدق عنوان مسافر نمی داند ، این بیان نقضی است ، که کلام شما قابل قبول نیست زیرا اگر میزان این باشد که اقامه در وطن عنوان مسافر را از بین می برد و وقتی عنوان مسافر از بین رفت لذا یجب علیه التمام ، پس باید در اقامه کمتر از عشره هم که همین عنوان از نظر عرف از بین می رود و به این شخص نمی گویند مسافر است پس باید در آنجا هم همین حرف را بزنید و بگوئید مسافر بودن از بین رفت پس کثرتی که عارض بر مسافرت بود  در مانحن فیه آن هم از بین می رود و در اقامه دون العشرة هم باید بگوئیم این شخص در این صورت به عنوان کثیر السفر نخواهد بود ، بعد همین بحث می آید که اگر در وطنش کمتر از ده روز آمد در اولین سفری که بعد از او دارد باید نمازش را شکسته بخواند با اینکه نه شیخ این فرمایش را قبول دارد و نه کس دیگری ملتزم به این حرف شده است که اگر در اقامه کمتر از ده روز اگر کثیر السفر آمد در وطن و منزلش اقامت کرد در اسفار بعدی باز هم باید نماز را تمام بخواند و خللی در صدق عنوان مسافر کثیر السفر نخواهد داشت ، پس شما نمی توانید بگوئید که اقامه در منزل موجب این می شود که عنوان کثیر السفری نسبت به مسافر از بین برود ، چون اگر بخواهد از بین برود فرقی بین عشره و دون العشره نباید باشد .

ثانیاً( که این مهم است ) می فرمایند نتیجه فرمایش مرحوم شیخ اینست که ما از روایت این گونه به دست می آوریم که اگر شخص در وطن و یا در مکانی که نازل منزله وطن است (و آن عبارتست از کسی که ده روز در جایی با نیت بماند در این صورت به منزله وطن می شود )، حکم کلی که روی عنوان کثیر السفر بوده است از بین می رود و تخصیص می خورد ، نهایت چیزی که می شود برای فرمایش شیخ در اینجا می شود عرض کنیم اینست که ایشان در حقیقت بیان ذوقی دارند که اگر اقامه عشره در غیر وطن و غیر بلد خودش مع النیة بود یصدق به اینکه اقامه کرده است و اگر بدون قصد و نیت بود لا یصدق ؛ می فرمایند ما دلیلی بر این نداریم زیرا در روایت این گونه دارد که «إن کان له فی منزله أو فی البلد الذی یدخله عشرة ایام قصّر و افطر » در کجای این روایت و از کجای این روایت استفاده می شود که باید قصد داشته باشد؟ اصل روایت این بودکه از حد مکاری سؤال شده بود :

« عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ حَدِّ الْمُكَارِي الَّذِي يَصُومُ وَ يُتِمُّ قَالَ  أَيُّمَا مُكَارٍ أَقَامَ فِي مَنْزِلِهِ أَوْ فِي الْبَلَدِ الَّذِي يَدْخُلُهُ أَقَلَّ مِنْ مُقَامِ عَشَرَةِ أَيَّامٍ وَجَبَ عَلَيْهِ الصِّيَامُ وَ التَّمَامُ أَبَداً وَ إِنْ كَانَ مُقَامُهُ فِي مَنْزِلِهِ أَوْ فِي الْبَلَدِ الَّذِي يَدْخُلُهُ أَكْثَرَ مِنْ عَشَرَةِ أَيَّامٍ فَعَلَيْهِ التَّقْصِيرُ وَ الْإِفْطَارُ. »

 ظاهر روایت اینست که اگر شخص عادتش بر اینست که هر وقت که می آید ده روز می ماند ، اگر این گونه باشد می گوئیم نیت لازم است نه تنها در غیر بلد در بلد هم لازم است ، عرض کردیم که بعضی گفته اند که اگر بناء این شخص همیشه بر اینست که ده روز می ماند ، عادت بنائی او بر اینست که هر گاه سفر می رود ده روز در بلد یا غیر بلد اقامه می کند ، این معلوم می شود که بناء او بر اینست ، بناء قطعاً بر اساس قصد است پس اینجا هم در اقامه بلدیه قصد می خواهد و هم در غیر بلد قصد می خواهد ، اشکال اینست که در صدر روایت که « أَيُّمَا مُكَارٍ أَقَامَ فِي مَنْزِلِهِ » اگر اقام شد و إن کان مقامه یعنی اقامته ، این دیگر از بحث توطین و قصد و اینها خارج می شود ، به قرینه وحدت سیاق در ذیل هم همین طور از دائره قصد و توطین نفس خارج می شود پس بنابر این ما هم در بلد می گوئیم نیت نمی خواهد و هم در غیر بلد ، طبیعی اقامه عشرة ایام کفایت می کند ، صدر روایت دارد إن کان مقامه یعنی إن کان اقامته که اگر کمتر از عشره شده آیا در آنجا مسأله قصد و توطین بود؟ ابداً ، به همین قرینه می گوئیم سیاق بیان امام علیه السلام هم همین است که اگر به همان نحو که ماند ، ماندن او ده روز شد که طبیعی ماندن ده روز میزان است پس بنابر این در اقامه اقل که قطعاً قصد نیست ، جهتش هم اینست که در صدر روایت اینست که إن کان مقامه یعنی إن کان اقامته ، إن کان اقامته اقل من عشرة ، ظاهرش اینست که توطین و نیت نبوده است ، در آنجا ماند کمتر از ده روز شد نمازش تمام است ولی اگر اقامه او به ده روز رسید ، اینجا می فرمایند چه در وطن باشد و چه در غیر وطن باشد اقامه مانع محقق شده است ، از کجای این روایت ما می توانیم استفاده کنیم که نیت می خواهد ، بلکه این روایت ظهور دارد در اینکه اصل اقامه میزان است قطع نظر از اینکه نیت باشد یا نباشد ، فلذا ما هم در بلد که قطعاً نمی گوئیم بلد می خواهد و در غیر بلد هم می گوئیم نیت نمی خواهد ، به سبک آنها باید بگویند در مورد بلده بالاجماع خارج شده است که نیت نمی خواهد ولی با این بیان می گوئیم نه در بلد لازم است و نه در غیر بلد و نیازی به اجماع هم نیست ، چون خود دلیل بر بیش از اینکه طبیعی اقامه لازم است دلالتی ندارد ، میزان را این قرار داده اند که إن کان مقامه ، یعنی اقامه او ، اگر إن کان یقیم می بود می شد بگوئیم اسناد فعل که یقیم ، زمانی می گویند یقیم که اقامه را قصد کند ، ولی إن کان مقامه یعنی اقامته ، در اقل آن حکم را دارد و در اکثر این حکم را دارد ، پس بنابر این در اقامه به مقدار عشرة و مازاد هیچ نیازی به اینکه قصد باشد نیست بلکه طبیعی اقامه عشرة ایام چه در بلد باشد و چه در غیر بلد باشد کفایت می کند برای تحقق مانع ، این هم جواب حلی .

پس الی هنا فرمایش شیخ انصاری(رض) گرچه با آن تقریب خواستند وجهی برای او بدهند ولی فرمایش ایشان قابل قبول نیست .

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین