صلاة مسافر . خارج فقه . کتاب الصلاة .

جلسه 113 صلاة مسافر

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین الی لقاء یوم الدین . از فرمایشات مرحوم آقای میلانی (رض)عباراتی بود که مرحوم شیخ انصاری (رض) بیان فرمودند ، مرحوم شیخ بر اساس روایتی که در رابطه...

Cover

جلسه 113 صلاة مسافر

آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)

00:00 00:00

بسم الله الرحمن الرحیم

و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین الی لقاء یوم الدین .

از فرمایشات مرحوم آقای میلانی (رض)عباراتی بود که مرحوم شیخ انصاری (رض) بیان فرمودند ، مرحوم شیخ بر اساس روایتی که در رابطه با حد مکاری بود این چنین فرموده بودند که اگر کسی در یک ماه سه سفر داشته باشد که واضح بین این اسفار ثلاثه هم اقامه عشرة ایام نباشد ، با این قید ، نه سه سفر به صورت مطلق چون می شود سه سفر داشته باشند در سه روز متوالی ، سه سفری که لا یقیم بین آن اسفار ثلاثه عشرة ایام و این در ماه سه سفر می شود ، این شخص حسب آنچه در روایت وارد شده است به تعبیر مشهور کثیر السفر می شود و باید نماز را تمام بخواند و لکن این شخص طبق عنوانی که فقهاء رضوان الله علیهم به کار برده اند از جمله مرحوم محقق در ابتدای این بحث که من کان سفره اکثر من حضره ، آیا این بر این چنین شخصی صدق می کند یا نه ؟ واضح است که صدق نمی کند چون این شخصی که در کل سی روز سه سفر رفته است ولی بیست و هفت روز در وطن مانده است ، این شخص کجا سفرش اکثر من حضره شده است ، این عنوانی که فقهاء بکار برده اند بر این شخص صدق نمی کند ، چرا تعبیر این چنین شده است .

 بالاتفاق قدماء و متأخرین قائلند به اینکه این شخص باید نمازش را تمام بخواند ، این کسی که سه سفر در ماه دارد که بین این اسفار ثلاثه هم اقامه عشرة ایام ندارد ، ولی معذلک تعبیر به کثیر السفر کرده اند به این چنین فردی با اینکه این عنوان که سفر این شخص لا یکون اکثر من حضره ، بلکه اقل است .

مرحوم شیخ در توجیه این کلام می فرمایند که این تعبیری که سفر شخص اکثر از حضر باشد بر اساس غالب است ، غالب کسانی که مکاری هستند این چنین است که سفرشان اکثر از حضر است و لیکن گاهی ممکن است مکاری باشد که سفرش اکثر از حضر نباشد ، ضابط همان چیزی است که امام در روایت بعد از سؤال از اینکه حد مکاری چیست بیان فرمودند «سَأَلْتُهُ عَنْ حَدِّ الْمُكَارِي الَّذِي يَصُومُ وَ يُتِمُّ قَالَ أَيُّمَا مُكَارٍ أَقَامَ فِي مَنْزِلِهِ أَوْ فِي الْبَلَدِ الَّذِي يَدْخُلُهُ أَقَلَّ مِنْ مُقَامِ عَشَرَةِ أَيَّامٍ وَجَبَ عَلَيْهِ الصِّيَامُ وَ التَّمَامُ أَبَداً وَ إِنْ كَانَ مُقَامُهُ فِي مَنْزِلِهِ أَوْ فِي الْبَلَدِ الَّذِي يَدْخُلُهُ أَكْثَرَ مِنْ عَشَرَةِ أَيَّامٍ فَعَلَيْهِ التَّقْصِيرُ وَ الْإِفْطَارُ » میزان را این قرار داده اند ، کأنه مکاری دو قسم است مکاری است که لا یقیم اکثر من عشرة ایام و دیگری یقیم اکثر من عشرة ایام ، این ضابط است .

پس بناء علی هذا غالب این چنین است که مکاری که اقامه ندارد در بلد سفرش اکثر از حضر می شود ، حال گاهی از اوقات مکاری پیدا شد که اقامه عشرة ایام نداشت و لکن سفرش اکثر از حضر نشد این هم همان حکم وجوب تمام را دارد و یجب علیه الصیام ، پس این سفره اکثر من وصف ورد مورد غالب .

نتیجه ای که از مباحث گذاشته گرفته شد اینست که کسی که سفر او اکثر از حضر است حسب عنوان مشهور یا کسی که اتخذ السفر عمله حسب عنوانی که در روایت وارد شده است که همین میزان است هم مرحوم آقا(رض) بر این عنوان اصرار می ورزند و هم مرحوم استادشان مرحوم حاج شیخ لذا عنوان کثیر السفر عنوانی است که در روایت لا اصل له ، اولاً باید سفر را به عنوان شغل و حرفه اخذ کند ، این را همه قبول دارند و ثانیاً متلبس به این حرفه بشود لذا صرف اینکه تصمیم گرفته باشد به اینکه مکاری بشود فائده ندارد و باید متلبس هم بشود و تا سفر اول محقق نشود تلبس محقق نشده است .

إنما الکلام در تکرر سفر است ، این را هم مرحوم حاج شیخ قبول دارند و هم مرحوم آقای میلانی و محققین عمدةً قبول دارند که تکرار باید محقق بشود ولی در دلیل بر اینکه تکرر لازم است بین این دو بزرگوار اختلاف است ، مرحوم حاج شیخ فرمودند وصف یختلف وصف احترازی نیست و این عبارةٌ اخرای مزاولت بر خروج است که در روایت اولی بود ، کما اینکه عرض کردیم که اگر میزان یختلف باشد پس در سفر اسفار متعددۀ امتدادیه که بحث اختلاف نیست باید دلیل آخری لازم داشته باشیم با اینکه ظاهراً دلیل آخری نیست پس تکرر را آن بزرگوار بر اساس این قرار داده اند که تلبس به سفر شغلی و تلبس بکون السفر شغلاً و عملاً له و حرفةً له این تلبس به نظر عرفی لا یتحقق الا در سفر دوم ، پس تکرر از جهت صدق عرفی تلبس است ، ولی مرحوم آقا می فرمایند خود یختلف و یدور در آن معنای تکرار وجود دارد و لذا از خود یختلف تکرار را استفاده فرموده اند و از یدور و یدور را هم به منزله همان یختلف دانسته اند پس نتیجةً این سه قید لازم است که اولاً باید اتخاذ کند سفر را به عنوان حرفه و ثانیاً باید متلبس بشود و ثالثاً باید تکرر داشته باشد ، نهایت در دلیل این شرط سوم و امر سوم بین مرحوم حاج شیخ و ایشان اختلاف بود .

اگر مکاری ده روز اقامه کند

بحث بعدی که مطرح می فرمایند اینست که اگر کسی در قدر متیقن این را می گوئیم ولی نه مرحوم آقا به عناوین موجوده در روایات مقید شده اند و نه مرحوم حاج شیخ ،  اگر ایشان می فرمایند در باب مکاری از باب قدر متیقین است که مثل مرحوم شیخ و بعضی از متأخرین که روی همین عناوین مقید شده اند و در همین عناوین قائل شده اند به کثرت سفر و تمامیت صلاة و گرفتن روزه از این جهت است که عنوان بحث را آورده اند روی عنوان مکاری .

توهم نشود که ایشان هم مثل شیخ انصاری در خصوص همین عناوین ، فرمودند مکرراً فرمودند که در جایی که به مقتضای علت موجوده در روایت میزان الحکم یعنی حکم به وجوب تمام و وجوب صیام یدور مدار عملیت سفر و کون السفر عملاً له و شغلاً له سواءً این که این عناوین مذکوره در روایات مثل مکاری و تاجر و غیر ذلک بر او منطبق بشود یا نشود ، اگر این علت بود آن عناوین نباشد یجب الاتمام و اگر عناوین باشد ، این علت صدق نکند یجب القصر و لا یجوز الاتمام ، حال در اینجا اگر روی عنوان مکاری می برند از باب اینکه قدر متیقن مسأله  بوده است که همه قبول دارند و همه متعرض شده اند .

اگر مکاری بود یا جمال بود که لذا عنوان را تغییر می دهند و می گویند اگر کثیر السفر شد ولی خورده نگیرید که ایشان روی عنوان کثیر السفر که نظر نداشتند ، می خواهند بفرمایند به حسب همان اصطلاح مشهور ، کار نداریم که این عنوان اعتبار دارد یا ندارد ، اگر ده روز بماند در جایی ، بعد از ده روز باید چه کار کند ، چون در روایت داشت که «حد المکاری أن لا یقیم عشرة ایام» حال اگر ده روز ماند و اقامه عشرة ایام داشت سفری که بعد از این اقامه در پیش می گیرد چه باید بکند ، این مبتلا به است راننده ای است ده روز در وطن مانده است سفر اولی که بعد از ده روز می رود چه کار باید بکند .

اقوال در مسأله

 این جا اقوال مختلف است .

عده ای از قدما اصلاً این مسأله را متعرض نشده اند گرچه ما روایاتی در این باب داریم ، شاید آن بزرگواران آن روایت را نسبت به این مقام اجنبی دانسته اند و لذا متعرض این مسأله نشده اند .

عده ای از قدماء مثل مرحوم صاحب حدائق متعرض این مسأله شده اند و به این روایاتی که در این باب وارده شده است عمل نکرده اند و می فرمایند اگر عنوان ، عنوان مکاری و یا عنوان جمال است و لذا بعد از اقامه ده روز در همان سفر اولی که می رود باید نماز را تمام بخواند و روزه را هم بگیرد .

مشهور و معروف قائلند به اینکه کسی که سفر شغل اوست یا به تعبیر دیگر کثیر السفر است ، گفته اند شرطش اینست که نباید اقامه عشرة ایام داشته باشد ، اگر اقامه عشرة ایام کرد اولین سفری که بعد از این اقامه  می کند باید نماز را شکسته بخواند .

در اولین سفر اتفاق است ، حال آیا در سفر دوم هم باید تمام بخواند یا نه ؟ در این اختلاف است ، بعضی گفته اند در سفر دوم هم باید شکسته بخواند و در سفر سوم تمام ولی بعضی قائلند که بعد از سفر اول نماز را تمام می خواند .

قول دیگری است که اینها بر اساس روایاتی که در اینجا داریم گفته اند اگر مکاری پنج روز در یک جا ماند نماز نهاریه خودش را باید قصراً بخواند ، ظهر و عصرش را ولی باید نماز عشاء را باید تمام بخواند و روزه را هم باید بگیرد ، راننده مشهدی است آمد و پنج روز در مشهد ماند ، بعد از پنج روز نماز روز را شکسته می خواند ولی نماز عشاء را باید تمام بخواند و روزه را هم باید بگیرد و اگر در جایی ده روز ماند نمازها را باید شکسته بخواند بطور کل و افطار هم باید بکند .

قبل از اینکه ببنیم چه چیزی را می شود در اینجا اختیار کرد باید روایات وارده در اینجا را بخوانیم ، عمدةً سه روایت است و بعضی هم صحیحه است و مشکل سندی ندارد ، باید ببنیم این روایات تا چه اندازه و با کدام یک از این اقوال موافق است .

روایت اول : عبد الله بن سنان 

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْمُكَارِي إِذَا لَمْ يَسْتَقِرَّ فِي مَنْزِلِهِ إِلَّا خَمْسَةَ أَيَّامٍ أَوْ أَقَلَّ (در این اقل دو احتمال داده اند که اقل از خمسه أو اقل من عشرة و ظهور بدوی آن اینست که اقل از خمسه باشد چون در اینجا سخن از عشرة نیست از نظر سیاق کلام و جهت ادبی کلام اقتضاء دارد که اقل از خمسه باشد چون اسم تفضیل است و مفضلٌ منه آن همان چیزی که قبلاً مذکور شده است یعنی اقل از خمسه) قَصَّرَ فِي سَفَرِهِ‏ بِالنَّهَارِ وَ أَتَمَّ (صَلَاةَ اللَّيْلِ) وَ عَلَيْهِ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ- وَ إِنْ كَانَ لَهُ مُقَامٌ فِي الْبَلَدِ الَّذِي يَذْهَبُ إِلَيْهِ عَشَرَةَ أَيَّامٍ أَوْ أَكْثَرَ (اکثر را کسی نمی گوید اکثر از خمسه این هم مؤید است که اقل از خمسه باید باشد) وَ يَنْصَرِفُ إِلَى مَنْزِلِهِ وَ يَكُونُ لَهُ مُقَامُ عَشَرَةِ أَيَّامٍ أَوْ أَكْثَرَ قَصَّرَ فِي سَفَرِهِ وَ أَفْطَرَ  .

روایت دوم :

الْمُكَارِي‏ وَ الْجَمَّالُ‏ الَّذِي‏ يَخْتَلِفُ‏ وَ لَيْسَ لَهُ مُقَامٌ  .

مرحوم شیخ انصاری لیس له مقام را اینگونه معنا کرده اند یعنی اصلاً اقامه ای نداشته باشد چون از نظر لغوی زمانی صدق می کند که لیس له مقام که اقامه نکند ولو برای یک روز ، پس حمل کردن لیس له مقام را به لیس له مقام عشرة ایام این مؤنه می خواهد .

اگر این گونه باشد حد مکاری که لیس له مقام آن مکاری باید نمازش را تمام بخواند و روزه را هم بگیرد که یک روز هم اقامه در وطن نداشته باشد و الا لم یصدق علیه لم یقم فی وطنه ، لیس له مقام موقعی است که اقامه ولو یک روز هم نداشته باشد .

اگر این باشد منحصراً مصداق مکاری که در روایت صحیحه هشام به عنوان حد برای او بیان فرموده اند در آن مکاری است که هیچ اقامه ای در وطن نکند ، و الا اگر امشب آمد و فردا ماند می گویند یک روز اقامه کرده است پس نتیجة مصداق صحیحه خیلی محدود می شود ، هر مکاری این گونه نیست که یجب علیه الاتمام و امساک.

 این روایت عبد الله بن سنان که دارد خمسة ایام أو اقل ، اگر اقل را اقل من عشرة معنا کنیم که هفت یا هشت روز اگر اقامه کرد همین طور می شود ، اگر این باشد در مقابل آن روایت قرار می گیرد چون ضابط در صحیحه این بود که اگر هیچ اقامه ای اگر نداشت یجب الاتمام ولی در این روایت می گوید اگر اقامه عشرة ایام داشت این موجب قصر است ولی اگر اقل از عشرة الی خمسه شد اینجا نمازهای یومیه را قصراً می خواند و نماز لیلیة را تمام و امساک هم باید داشته باشد ، کأنه جمع بین این دو روایت می شود سه قسم در مکاری ، یک مکاری که هیچ اقامه ای ندارد ، طبق هر دو روایت باید نماز را تمام بخواند و روزه هم بگیرد ، یک مکاری که اقامه عشرة ایام دارد طبق هر دو نمازش شکسته است و روزه را هم باید افطار کند و یک مکاری است که اقامه عشرة ایام ندارد الی خمسة ایام اقامه دارد ، اینجا از عشرة الی خمسه این شخص نماز نهاریه را قصر می خواند اما نماز لیلیه را تمام و امساک هم بر او واجب است .

این ما حصل روایت اولی که امروز خواندیم ، حال تا چه اندازه این کلام قابل قبول است و آیا فرمایش شیخ نسبت به اقل که فرموده اند مراد از اقل اقل از عشرة است قابل قبول است یا نه انشاء الله فردا . و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین