صلاة مسافر . خارج فقه . کتاب الصلاة .

جلسه 121 صلاة مسافر

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین الی لقاء یوم الدین . فرمایش مرحوم شیخ : آیا اقامه عشره موجب از بین رفتن عنوان کثرت سفر می شود ؟ عرض شد که فرمایش مرحوم شیخ...

Cover

جلسه 121 صلاة مسافر

آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)

00:00 00:00

بسم الله الرحمن الرحیم

و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین الی لقاء یوم الدین .

فرمایش مرحوم شیخ : آیا اقامه عشره موجب از بین رفتن عنوان کثرت سفر می شود ؟

عرض شد که فرمایش مرحوم شیخ که می فرمایند اگر اقامه موجب این شد که شخص مسافر نباشد قطعاً عنوان کثرت به انتفاء موضوع منتفی می شود و نتیجةً نماز بعد از این باید شکسته باشد ، تعبیری که ایشان داشتند که کثرت سفر را به عنوان مقتضي دانستند که مرحوم آقا این تعبیر ایشان را توجیه کردند و لکن اصل مطلب که آیا کثیر السفری که اقامه عشرة ایام در بلده خودش یا در جای دیگری را داشته باشد این موجب می شود که عنوان کثیر السفر بودن از بین برود مطلقا یا مع النیه در هر دو صورت و یا مع النیه در خارج از بلد و در بلد اعم از آنکه با نیت باشد یا بدون نیت ، این تفصیل در چه صورتی از این صور؟

ظاهراً فرمایش شیخ اینست که اقامه عشرة ایام موجب می شود که کثرت سفر از بین برود و فرق نمی گذارند بین اینکه با نیت باشد یا بدون نیت و جهتش هم این بود که فرمودند هر چیزی که عنوان مسافر را قطع کند و از بین ببرد موجب می شود که چون کثرت سفر عنوانی است عارض بر عنوان مسافر و اگر مسافر نبود دیگر چیزی نیست که بگوئیم کثیر است یا قلیل باید مسافر باشد تا ببنیم سفرش کثیر است یا قلیل اگر مسافر نبود سفری ندارد ، سفری که نبود کثرت و قلت معنا ندارد .

جواب نقضی از این فرمایش

این فرمایش را فرمودند قابل قبول نیست چون اولاً نقض می شود به آن جایی که شخص کمتر از ده روز به وطن خودش بیاید و به مجرد ورود شخص در وطن دیگر مسافر بر او صدق نمی کند و باید بگوئیم این شخصی که به وطن خودش رسیده است و مسافر قطعاً بر او صدق نخواهد کرد باید این شخص در سفرهایی که بعد از این خروج از وطن دارد در سفر اول لا اقل تا مادامی که صدق کثیر السفر نشده است باید نمازش را شکسته بخواند با اینکه صریح روایت این بود که اگر کسی دون عشرة ایام اقامه کرد در وطن عنوان کثرت سفری او از بین نمی رود و خللی در صدق کثیر السفر بودن نمی رساند و نتیجةً باید در بعد از این وطن هم که رفت نمازهایش را تمام بخواند ، این در متن روایت بود ، این اشکال نقضی چون اگر ما باشیم و فرمایش مرحوم شیخ باید بگوئیم به مجرد ورود در وطن مسافر نیست و وقتی مسافر نبود کثرت سفر معنا ندارد ، وقتی کثرت سفر معنا نداشت وقتی سفری بعد از این اقامه در وطن انجام می دهد اولین سفر قطعاً باید سفر عادی باشد که نمازش باید قصر باشد و حال آنکه این گونه نیست و خود مرحوم شیخ هم به این ملتزم نیست .

جواب حلی :

 عمدةً جواب جواب حلی است ؛ و آن اینست که ما چرا در اینجا بر اساس فرمایش مرحوم شیخ بحث کنیم ، ما یک موضوعی لازم داریم که عبارتست از اینکه شخص مسافر باشد و دوم اینکه این مسافر کثیر السفر باشد ، پس موضوع بحث ما عنوان کثیر السفر است ، این بیان مرحوم شیخ که می فرمایند إن کان له فی منزله أو فی البلد الذی یدخله عشرة ایام قصّر و افطر ، معنای این عبارت را که در روایت وارد شده است بگوئیم این باشد که این شخص بنای او بر این است نه اینکه عادتش بر این باشد یا اینکه بگوئیم عادت بنائی او بر این باشد ، اگر می گفتیم عادت بنائی او بر این باشد اینجا جای این داشت که بگوئیم این شخص قصد کند که اگر با قصد ده روز در وطن یا در غیر وطن ماند این عنوان موضوع کثیر السفر بودن را از بین می برد ، اقامه عشرة ایام منافات دارد با مسافر بودن ، البته آن عشرة ایامی که با قصد باشد .

 ولی جمله ای که در حدیث است اگر صرف این جمله بود که «إن کان له مقام فی منزله أو فی البلد الذی یدخله مقام اکثر من عشرة ایام » اگر این مقدار بود ظاهر این عبارت إن کان له مقام فی منزله یعنی عادت بنائی او بر اینست که این شخص کثیر السفر هر وقت به منزل یا جای دیگر که به منزله منزل است می رود این شخص ده روز می ماند ، اگر چنین فردی باشد این شخص چه در وطن باشد و چه در غیر وطن در هر دو باید قصد اقامه کند و قصد لازم است ولی اگر نه ما صدر روایت را هم در نظر بگیریم که در صدر روایت دارد که « أیما مکارٍ » ندارد که إن کان له مقام ، اقام فی منزله ، أقام به عنوان فعل اختیاری که نسبت می دهند به او قصد می خواهد ، اقام فی منزله أو فی البلد الذی یدخله اقل من مقام عشرة ایام ، پس این إن کان له مقامٌ در مقابل أیما مکارٍ اقام فی منزله است ، آن اقام قرینه می شود بر اینکه هر معنایی که در آنجا معنا کردید در این فقره مقابلش هم همانطور باید لحاظ کنید، اگر در اقام فی منزله قصد را دخیل دانستیم در شق مقابل او و عدل او که در مقابل اوست إن کان له مقامٌ فی منزله هم باید قصد دخیل باشد ، اگر در آن صدر روایت که أقام فی منزله قصد را دخیل ندانیم یعنی عدل را هم باید در مقابل این و شقی که در قبال او قرار دارد در آن هم باید قصد را دخیل ندانیم ، چون در اقام قصد را دخیل می دانیم اقامه شد این غیر از اینست که بگوئیم عادتش بر اینست این غیر از اینست  که بگوئیم همیشه توطین نفسش بر اینست ، نه ، او قصد دارد پس بنابر این معنای دوم که معنای استحسانی بود از مرحوم شیخ نه تنها که دلیل ندارد بلکه ما دلیل بر خلاف او داریم فعلی هذا ما باید قصد را در تحقق آن اقامه عشرة ایامی که مخل به کثرت سفری است دخیل بدانیم  .

و ثالثاً اگر دست ما از دلیل کوتاه بود باید به اصول عملیه در اینجا مراجعه کنیم ، مقتضای اصل در اینجا چیست ؟ در جایی که شخص ده روز اقامه کرد با قصد بود ما تردید نداریم که اقامه عشرة ایام چه در وطن و چه در غیر وطن مع القصد مخل است به کثیر السفر بودن این شخص ، تردید ما در آنجایی است که اقامه عشرة ایام باشد بدون قصد علی الخصوص در غیر وطن ، این علی الخصوص بخاطر اینست که در وطن ممکن است صرف اقامه در وطن را ما بگوئیم آن موردی که کمتر از ده روز در روایت آمده است که ضرر نمی رساند آن دلیل خاص رسیده و الا اگر آن دلیل نمی رسید و ما بودیم و اینکه بگوئیم شخص به وطنش برسد واضح است که به مجرد ورود شخص به وطن دیگر به شخصی که به وطن آمده است نمی گویند مسافر ولو اینکه کثیر السفر هم باشد ، چون از نظر عرف عنوان مسافر صدق نمی کند ولی در غیر وطن این جهت است که ممکن است که کسی ده روز در غیر وطن باشد بگویند فلانی مسافر است و چند روز در اینجا مانده است ولو بیست روز هم بماند ، مثلاً اگر کسی مریض باشد به شهر دیگری برود و یک ماه هم بماند می گویند مسافر است نمی گویند متوطن است .

در اینجا علی القاعده اصولیه اگر کسی بدون قصد ده روز ماند ما شک می کنیم که این شخص باید نماز را تمام بکند یا اینکه نماز را تمام نخواند ، در اینجا حسب قواعد اصولی که ما داریم اینست که هر چیزی که احتمال دخالت او را ما در مخصص بدهیم باید او را رعایت کنیم ، به عبارت دیگر باید به قدر متیقن در تخصیص عمل بشود ، عامی که ما داریم اینست که من سافر قصر ، یا کل مسافر یقصر ، مستفاد از روایات اینست ، این قضیه کلیه ای که ما داریم که مسافر باید نمازش را قصر بخواند ، تخصیص خورده است این عام ما به اینکه الا مسافری که آن مسافر کثیر السفر باشد ، ما در این مورد اگر احتمال دادیم که چیزی دخیل باشد باید به آن امر محتمل الدخالة باید اعتنا کنیم ، احتمال می دهیم آن کثیرالسفری که تخصیص خورده است کثیر السفری باید باشد که قصد اقامه عشرة ایام نداشته باشد ، قدر متقین از اقامه عشرة ایام ، اقامه عشرة ایامی است که با قصد باشد پس اقامه عشرة ایام بدون قصد باقی می ماند در تحت همان عموم ما ، که خللی که در اینجا ایجاد می کند اقامه عشرة ایامی باشد که مع القصد باشد ، اقامه عشرة ایام بدون قصد مثل عدم اقامه عشرة ایام است ، کثیری که اقامه عشرة ایام نداشت حکمش این بود که باید نماز را تمام بخواند ، اگر کثیر السفر اقامه عشرة ایام داشته باشد بلا قصد مثل آن کسی که اقامه عشرة ایام ندارد و نماز او باید تمام باشد ، فقط کثیر السفری که اقامه عشرة ایام با قصد باشد ، پس قصد را ما چون احتمال دخالت می دهیم می گوئیم آن فردی که خارج می شود از تحت عمومات عبارتست از آن کثیر السفری که اقام فی بلده یا در غیر بلد عشرة ایام مع القصد .

نتیجه اینکه قصد دخیل است .

پس بنابر این آنچه را مرحوم شیخ فرموده اند اولاً به بیان دلیلی که در صدر روایت بود که به قرینه «اقام فی بلده أو فی البلد الذی یدخله » به این قرینه قصد را دخیل می دانیم ثانیاً از باب اعتبار قدر متقین تمسکاً به اصول عملیه و قواعد اصولی که در اینجا دلالت دارد که ما محتمل الدخالة را هم دخیل بدانیم در موضوع حکم پس نتیجةً باید بگوئیم اگر بلا قصد باشد مثل اینست که اقامه ای نداشته باشد ، پس نتیجةً قصد دخیل می شود .

مسأله دیگر : روایت عبدالله بن سنان و تفکیک بین صلوات نهاریه و لیلیه و صوم و صلاة

حال در اینجا تحت عنوان مسأله دوم وارد می شوند در صحیحه ای که بود و در روایت مسنده (از طریق صدوق (رض) صحیحه است ولی از طریق یونس می شود مسند) از عبدالله بن سنان که دارد که اگر مسافر کمتر از ده روز باشد دارد که نمازهای نهاریه را قصراً بخواند و نماز عشاء را تمام و روزه را هم بگیرد ، تفکیک شده است بین صلوات نهاریه و لیلیه و تفکیک شده است بین نماز و روزه ثانیاً ، با اینکه صلوات رباعیه کلاً حکمش حکم واحد است اگر قصر است همه اش قصر است و اگر تمام است همه تمام ، یا بین صوم و تمام ، افطار و قصر ، کأنه ملازمه شرعیه است که هرجا نماز قصر باشد باید شخص افطار کند ، هرجا نماز  تمام باشد باید امساک کند ، در این صحیحه یا بین این مسنده بین قصر و امساک جمع شده است ، از طرفی نماز قصر است و از طرفی روزه هم باید بگیرد ، چطور می شود ؟ کلما قصرتَ افطرت ، ولی در اینجا با اینکه یقصر و لکن یمسک و لا یفطر ، این چطور می شود ؟

در بیان روایت خمسة ایام دارد ، أو اقل یا به عنوان و اقل ، اگر اقل شد ، تا یک روز را شامل می شود ، اقل از خمسه از چهار روز هست تا نصف روز ، همه اش می شود اقل ، با اینکه در زمان نزول روایات که با چهار پا بود شخصی که مکاری بود این گونه نبود که شخصی که تا به وطن خودش رسید بلا فاصله بار بعدی را ببرد ، حداقل یک یا دو روز می ماندن که خودش یا حیوانش قدری رفع خستگی کنند و باز به مسافرت بعدی ادامه بدهند ، اینجا چه باید کرد ؟

آیا بین این روایت و سائر روایات می شود جمع کرد؟ به نظر مرحوم آقا

این روایت را می خواهند ببیند با قواعد اصولی قابل جمع هست یا نه ؟ اگر ما توانستیم جمع دلالی کنیم و آن روایات قطعیه ای که دلالت داشت بر اینکه هر جا انسان نمازش قصر شد تمام صلواتش باید قصر باشد و اگر نمازش قصر شد باید افطار کند نه امساک ، جمع بین این روایت با آن روایات چگونه است؟ که ما به این روایت عمل کرده باشیم بدون اینکه در آن روایات تصرف کرده باشیم ، یا به آن روایات عمل کرده باشیم بدون اینکه این روایت را طرح کنیم ؟

البته در مورد بحث می فرمایند اصحاب از عمل به این روایت اعراض کرده اند ، کسی طبق این عمل نکرده است و قاعده در باب تعادل و تراجیح هم همین است که اگر یک روایت یا دو روایت اگر مورد اعراض واقع شد نمی شود به آن روایت عمل کرد ، حال این گونه نیست که اگر یک کلمه از روایت مورد اعراض واقع شد کل روایت معرضٌ عنه باشد ، ممکن است یک روایت چند فقره دارد یک فقره یا دو فقره را عمل نکرده باشند ، در روایات صحاح این گونه است ولی بقیه فقرات دلیلی ندارد ، چون اگر ما یک یا دو مورد را دیدیم اصحاب عمل نکرده اند از ناحیه ترک عمل اصحاب ما به این نتیجه می رسیم که مورد اشکال است ولی اگر این دو فقره را ترک کردیم چرا سائر فقرات موجوده در روایت را طرح کنیم ، دلیلی نداریم که بخواهیم آنها را طرح کنیم .

نکته ای که مرحوم آقا در اینجا دارند اینست که می فرمایند ما می توانیم جمله «أو اقل» که در روایت رسیده است را بگوئیم این هم معرضٌ عنه است ؟ این گونه نیست «إن کان له مقامٌ خمسة ایام أو اقل» این کمترش را هم بگوئیم یعنی مورد اعراض واقع شده باشد ، یعنی بین کلمات یک جمله تفکیک کنیم ؛ تفکیک بین فقرات چرا ، ولی تفکیک بین کلمات یک جمله هم آیا درست است یا نه؟ اگر ما گفتیم أو اقل را اعراض کرده اند می گوئیم کأنه أو اقل در روایت نبوده است فقط خصوص خمسة ایام باشد ، سابقاً هم وقتی ما این روایت را این گونه معنا کردیم که سر و صورتی پیدا کند و با آن روایات معارض نباشد ، اگر خصوص خمسة باشد ولی طبق بیانی که از مرحوم حاج آقا رضا همدانی عرض کردیم در شرح این روایت که ایشان به نحوی بیان فرموده بودند که خمسة اصلاً خصوصیتی ندارد کما این که عشرة هم فرموده بودند خصوصیتی ندارد ، یعنی خمسه را کنایه از دون العشرة قرار دادند ، کما اینکه عشرة را کنایه از اینکه کمتر از عشرة نیست ، ممکن است عشرة باشد و ممکن است بیش از عشرة باشد ، عشرة به حد عشره ای میزان نبود ، به قرینه مقابله خمسة با عشرة ایشان از این راه وارد شده بودند که فرمودند چطور عشرة خصوصیتی ندارد ، زائد بر عشرة هم حکم عشرة را دارد ، خمسه هم خصوصیتی نداشته باشد دون خمسه و فوق خمسه قبل از عشرة همه در حکم خمسه اند ، خمسه را هم از این باب دانستند که غالباً آنجا که می آمدند تا چهار یا پنج روز را نوعاً می ماندند ، از این باب ، اگر این گونه باشد دلیلی ندارد که ما او اقل را ساقط کنیم ، یعنی مورد اعراض نیست چون این أو اقل یا و اقل وجهی نخواهد داشت چون خمسه هم خصوصیت خاصه ای ندارد این خمسه کنایه است از اینکه دون العشره ، شامل اربعه و ثلاثه و یومین هم می شود کما اینکه شامل سته و ثمانیه هم می شود ، ولی مرحوم آقا با آن بیانی که مرحوم حاج آقا رضا همدانی ذکر فرموده اند آن بیان در اینجا نظر ندارند و لذا می فرمایند ما همین خصوصیت عنوان خمسه را در روایت نگاه می کنیم ، اگر دیدیم أقل مورد اعراض واقع شد از خمسه چرا رفع ید کنیم ، خمسه را به حالت عنوان خمسه ای خودش حفظ کنیم ، خمسه در روایت ، روایت صحیحه هم هست و قطعاً مخصص المکاری یتم می شود ، المکاری یتم الا اینکه خمسة ایام در وطنش باشد که در این صورت خمسة ایام نماز نهاریه اش را قصراً بخواند و نماز عشاء را تمام بخواند و روزه را هم بگیرد ، این هم یک مخصص ، کما اینکه گفتیم اگر عشرة ایام بماند ، مخصص بود و عنوان کثیر السفر از او قطع می شد در اینجا هم همین طور ، این مسافر این اقامه خمسة ایام کأنه اقامه ای نداشته است ، این را مخصص قرار بدهیم ، ولی اشکال در اینست که در جمله واحده می فرمایند تفکیک بین کلمات بسیار مشکل است زیرا این کلمه به تنهایی میزان نیست ، قبل دارد و بعد ، ما  یک جمله را می توانیم قبول کنیم که اعراض کرده اند و تفکیک بین جمل در اعراض معقول است ولی تفکیک بین کلمات جمله واحده قابل قبول نیست ، معذلک باید ببنیم این روایت را چگونه حل می کنند .

توضیح و شرح بیشتر انشاء الله فردا . و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین