نتایج در این جا نشان داده می شوند.
نتیجه ای مرتبط با جستجوی شما یافت نشد.
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین . خلاصه کل مباحث (حدود بیست جلسه) ما حصل آنچه در حدود بیست جلسه شد لازم است که عرض شود چون...
آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)
بسم الله الرحمن الرحیم
و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .
خلاصه کل مباحث (حدود بیست جلسه)
ما حصل آنچه در حدود بیست جلسه شد لازم است که عرض شود چون مسأله مسأله ای است که مبتلا به و مبانی هم در اینجا مختلف لهذا ما حصل آنچه بیان شد با ذکر مبنا به صورت اجمال عرض می کنیم که قطعاً خالی از فائده نیست .
اشکال بر تعبیر مشهور( خروج تا حد ترخص اشکال دارد یا ندارد؟)
اولاً این تعبیری که مصطلح است که آیا مسافری که قصد اقامه در محلی کرده است تا حد ترخص می تواند برود یا نه؟ این تعبیر صحیح نیست ، چون اگر بر مبنای روایات بخواهیم مشی کنیم در روایات هم این تعبیر نیامده است و با آن ضوابطی که عرض شد مطابقت ندارد لذا بهتر است که این چنین تعبیر کنیم که هل یجوز للمقیم أن یخرج الی دون المسافة الشرعیه أم لا؟ لا هل یجوز الخروج الی حد الترخص أم لا ؟ تا حد ترخص نباید عنوان بحث باشد ، این نکته ای است که خیلی رائج است که می گویند تا حد ترخص می تواند خارج شود یا نه ؟ تا حد ترخص که بحث نداریم ، عمده خروج تا حد شرعیه است .
عمده بحث در اینست که خروج تا حد شرعی چه حکمی دارد ؟ بنا بر هر دو مبنا
اگر کسی مبناءً اقامه عشره را مانع وجوب قصر بداند ، نظیر مانعیت سفر صید لهوی یا مانعیت معصیت از وجوب قصر با حفظ موضوع ، اگر این گونه قائل باشد چنین شخصی در مبحث خروج از محل اقامه اگر بنا باشد بعد از خروج مجدداً اقامه عشره داشته باشد با همین مبنا ، مادامی که در بلد است نماز را تمام می خواند ، ولی زمانی که از بلد خارج شد چه قصد اقامه جدیده داشته باشد یا نداشته باشد ، به مجرد خروج مانع که عبارت بود از اقامه عشره از بین رفت ، اگر مانع زائل بشود مقتضي با زوال مانع اثر خودش را می گذارد ، مقتضي وجوب قصر عنوان مسافر بود ، طبق این مبنا اقامه عشره مانع از وجوب قصر بود مع کونه مسافراً ، مع أن المقیم مسافرٌ علی هذا المبنا ، یصدق أنه مسافر و لکن ابتلاء این مقتضی که کونه مسافراً است به اقامه عشره که ابتلاء المسافر به سفر الصید اللهوی أو بسفر المعصیت العیاذ بالله و امثال ذلک ، چطور اگر مسافری که سفر او معصیت بود اگر از معصیت عدول می کرد قصر بر او واجب بود ، در اثناء صید لهوی بیرون آمد و دنبال تجارت رفت از همان لحظه باید قصر بخواند ، در ما نحن فیه هم همین طور ، اقامه در آن بلد مانع از وجوب قصر بود ، به مجرد خروج از محل اقامه نماز بر او قصر واجب است ، لذا هم در ذهاب به مقصد در خود مقصد در مقام ایاب در همه باید قصر بخواند ، این علی القاعده است و لکن احدی از فقهاء( این اشکالی است بر آنها که قائلند به اینکه مسافر با قصد اقامه عشره نماز را تمام می خواند و لکن عنوان مسافریت از بین نرفته است ، تخصیصاً حکم به وجوب تمام را برای مقیم قائل شده اند ، یکی از اشکالاتی که بر آنها می شود اینست که اینها علی هذا المبنا باید ملتزم بشوند به وجوب قصر به مجرد خروج و حال آنکه به مجرد خروج الی دون المسافة و رجوع قائل به وجوب قصر نشده اند که هم در رفت و هم در مقصد و هم در بازگشت در همه نماز را قصر بخوانند ، بله در مقام مراجعت به مقصد بعضی قائل شده اند ولی در ذهاب الی المقصد و در آن مقصد قائل به وجوب تمام هستند ، قول به وجوب تمام در سفر الی دون المسافة با مبنای اینها جمع بین متنافیین است ، زیرا اگر مسافرند که اینها مبنایشان اینست که مسافر است و به اقامه مسافر بودن که موضوع است از بین نمی رود ، پس شخصی که قصد اقامه عشره کرده است هذا الفرد مسافرٌ و لکن یجب علیه التمام ، کما أن المسافر یسفر للصید اللهوی ایضاً یصدق أنه مسافر کذلک یجب علیه التمام ، لدلیلٍ خاص و فی هنا ایضاً هکذا ، فالاقامه کالمعصیه من الموانع لوجوب القصر و به واسطه این دو عنوان موضوع و مسافر از بین نمی رود ، چطور در آنجا می گوئید به مجرد خروج از سفر صید لهوی یا سفر معصیتی قصر واجب است در اینجا چرا این گونه قائل نیستید ، در اینجا هم باید بگوئید به مجرد اینکه از محل اقامه خارج شد باید قصر بر او واجب باشد با اینکه ملتزم به این نیستند و این هم اختصاص ندارد به ما دون المسافه ای که بیشتر از حد ترخص باشد ، تا حد ترخص هم باید همین حکم را داشته باشد و تا حد ترخص را که احدی فتوی نداده است ، این اتفاقی است با اینکه با مبنای اینها سازش نخواهد داشت .
پس مبنای تحصیص با کلام خود قائلان به تخصیص سازش ندارد .
اما بنابر مبنای ما شخصی که در مکانی قصد اقامه عشره را داشته باشد به مجرد اینکه مقیم شد فهو لیس بمسافر ، چون حسب معنای لغوی که برای سفر شده است و برای اقامه شده است اقامه در مقابل سفر است و بینشان تضاد است ، یعنی کسی که در جایی اقامه کرده است و به تعبیری بنا دارد در آنجا منزل کند پس مسافر نیست ، اگر مسافر نبود قائده کلیه اینست که موضوع منتفی می شود وقتی موضوع منتفی شد حکم هم منتفی می شود ، وجوب القصر مترتب بود علی من یکون مسافراً و المقیم لیس بمسافر فلا یجب علیه القصر ، اگر قصر واجب نبود ، تکلیف اولی وجوب تمام مقتضای اقامه نیست کما اینکه مقتضای عنوان وطنیت هم نیست و این خودش نکته ای است که از همین بنده عرض کردم که آنچه را که ایشان به عنوان اشکال بر دلیل تنزیل فرموده بودند گفتیم آن اشکال وارد نیست به لحاظ اینکه در کجای آن روایت که بیان تنزیل فرموده است دارد که چون متوطن شده است یجب علیه التمام ، این به منزله اهل آنجاست و چرا اهل آنجا نماز را تمام می خوانند لأن کل مکلفٍ یجب علیه التمام لا لأن کل متوطنٍ یجب علیه التمام کجای دلیل دارد که کل متوطنٍ یجب علیه التمام بل کل مکلفٍ یجب علیه التمام .
مقیم در مقابل مسافر است و ضدین هستند و کل ضد یطرد ضد الآخر ، لذا در کتب لغت هم شواهدی ذکر شده است که در کتاب مصباح المنیر هست که اقام بالموضع اقامةً أی أتخذه وطناً فهو مقیمٌ ، یعنی فلیس بمسافرٍ ، مجمع البحرین دارد ، اقام بالبلد اقامةً أی اتخذه وطناً فهو مقیمٌ ، در قاموس هم همین طور معنا کرده اند که اقام بالبلد أی دام فیه ، مقیم اعم از متوطن است و ممکن است کسی مقیم باشد اما متوطن نباشد .
بنابر این مبنا عرض کردم که کمتر از ده روز را عرف اقامه می بیند ولی شارع مقداری تصرف کرده است و می فرمایند ما کمتر از ده روز را اقامه نمی بینیم ، این ده روز این گونه نیست که عرف این ده روز را مقیم نداند ، شارع به عنوان مقیم بداند ، کسی که ده روز می ماند متوطن نیست اما مقیم هست و لیس کل مقیم متوطن و لکن فی الصحیحه در این دو روایت حتی مقیم عشره را به منزله متوطن قرار داده است ، پس اقامه مطلقه نسبت به کسی که در جایی قصد ده روز را کرده باشد هم می شود ، پس مطلق الاقامه یشمل کسی را که ا قامه در جایی با قصد ده روز داشته باشد ولو متوطن نباشد ولو لم یتخذه وطناً ، اگر موضوع منتفی شد به مجرد اقامه سفر نیست ، ما تارةً وحدت مکان را شرط ندانستیم ، اینجا واضح بود که طی این ده روز ولو اینکه خارج از مکان اقامه بشود ، کمتر از چهار فرسخ در رفت و در بازگشت و در مقصد نماز را تمام می خواند و هیچ شکی هم در این جهت نداریم .
و اخری اینست که ما وحدت محل را شرط می دانیم در محل اقامه بنابر مسلک مشهور و لکن موضوع را با اقامه منتفی می دانیم و می گوئیم عنوان مسافر از بین می رود ، بر فرض هم وحدت محل را شرط بدانیم اولاً اطلاق فرمایش امام علیه السلام در روایاتی که وارد شده بود دلالت بر این داشت که کسی که نوی الاقامه عشرة ایام یتم ، این اطلاق شامل می شود آن کسی را که در مجموع ده روز کلاً آنجا بماند یا در اثناء الی دون المسافة برود و برگردد ، زیرا از نظر صدق عرفی اقامه این رفت و برگشت در اثناء اقامه از نظر عرف ضرری به اقامه نخواهد رساند ، لذا عرض کردم از نظر وقتی کسی در مشهد قصد اقامه ده روز را کرد هر روز هم بساطین و باغات اطراف که کمتر از چهار فرسخ باشد برود و برگردد هیچ وقت از نظر عرف نمی گویند این شخص اقامه عشره نداشته است .
بر فرض تنزل بگوئیم از اطلاق این روایت نمی توانیم استفاده کنیم بلکه بگوئیم از نظر ظهور عرفی اینست که اگر کسی گفت من قصد دارم ده روز در اینجا بمانم ، اگر وحدت محل را شرط بدانیم از آنجا خارج نشود ، این را بر فرض بگوئیم روایت صحیحه داریم ولو اینکه بر خلاف مشهور هم باشد ، ما نمی توانیم از روایت صحیحه دست برداریم زیرا شهرت بما هی شهرةٌ که دلیل ندارد ، اگر اجماع هم باشد و اجماع مدرکی باشد عمدةً باید روی آن مدرک حرف بزنیم تا چه رسد به شهرت .
در اینجا دو روایت صحیحه داریم که در یک روایت دارد که بیش از مقدار مسافت شرعیه هم خللی به اقامه نمی رساند ، در آن روایت داشت که اگر کسی قبل از ترویه ده روز در مکه اقامت کرده به منزله اهل مکه است ، بعد دارد که وقتی خارج می شود الی عرفات یقصر ، قطعاً در آن زمان از مکه تا عرفات مسافت شرعیه بود ، پس قصر واجب بود ، بعد که روز عید بر می گردد ، پس یک سفر مسافت شرعیه کوتاهی که یک شبانه روز باشد از او صادر شد ، بعد که به مکه برگشت نماز را تمام می خواند ، بعد برای مبیت در منی می رود در روایت دارد که نماز را تمام می خواند ، اگر ما باشیم و این صحیحه نه تنها مسافت الی دون المسافة را می گوئیم جایز است بلکه اگر مسافت هم باشد و لکن آن مسافت در طی یک یا دو روز انجام بدهد اشکالی ندارد چون یوم الترویه خارج می شود ، ظهر عرفه تا شب در عرفات است ، شب بر می گردد به مشعر و روز عید هم بر می گردد به مکه ، مجموعاً بیست و چهار ساعت شد ، این روز عید به مکه آمد ، امام علیه السلام در این روایت صحیحه دارد که نماز را فقط در خصوص عرفات قصر بخواند ولی در مکه نماز را تمام می خواند ، موقعی هم که به مکه برگشت نماز را تمام می خواند ، بعد از مکه بر می گردد برای مبیت در منی باز نماز را تمام می خواند ، معلوم می شود این سفر الی عرفات و بازگشت از عرفات ضرری به آن اقامه سابقه او ندارد ، زیرا در روایت ندارد بعد از آمدن به مکه دوباره قصد عشره کرده است ، فقط همان عشره سابقه را حساب کرده است و تفریع بر همان عشره سابقه فرموده است ، لذا در روایت این چنین دارد « مَنْ قَدِمَ قَبْلَ التَّرْوِيَةِ بِعَشَرَةِ أَيَّامٍ وَجَبَ عَلَيْهِ إِتْمَامُ الصَّلَاةِ وَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ مَكَّةَ» اهل مکه وقتی به مکه برگشتند نماز را تمام می خوانند و به مبیت در منی هم می روند نماز را تمام می خوانند ، پس این شخص نماز را در مطلق این ایام تمام می خواند الا در خصوص عرفات ، این شخص هم در خصوص عرفات نماز را قصر می خواند ، از این واضح تر در صحیحه ابی ولاد بود که در آنجا با فاء تفریع آورده است :«عَنْ أَبِي وَلَّادٍ الْحَنَّاطِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي كُنْتُ نَوَيْتُ حِينَ دَخَلْتُ الْمَدِينَةَ- أَنْ أُقِيمَ بِهَا عَشَرَةَ أَيَّامٍوَ أُتِمَّ الصَّلَاةَ ثُمَّ بَدَا لِي بَعْدَ أَنْ أُقِيمَ بِهَا فَمَا تَرَى لِي أُتِمُّ أَمْ أُقَصِّرُ فَقَالَ إِنْ كُنْتَ دَخَلْتَ الْمَدِينَةَ وَ صَلَّيْتَ بِهَا فَرِيضَةً وَاحِدَةً بِتَمَامٍ فَلَيْسَ لَكَ أَنْ تُقَصِّرَ حَتَّى تَخْرُجَ مِنْهَا… » ظاهر این خروج چیست؟ از این خروج عودی استفاده نشد ، خروج استدامه ای و سفری در حقیقت ، لذا عرض کردیم خروج از محل اقامه دو صورت دارد ، یک صورت خروج سفری و یک خروج عودی ، ظاهر بیان اینست که غایت تمامیت خروج سفری است که لا عود فیه و این خروج لا عود فیه خروج سفری است ، فعلی هذا از این روایت هم می شود استفاده کرد که اگر سفر نخواهد از او صادر شود که ثمانیة فراسخ است در غیر این مورد تمام موارد باید نماز را تمام بخواند و فقط جایی که سفر از او صادر شود ، لذا می توانیم این را بگوئیم در مقابل آن روایت که الآن خواندیم که دارد سفر قصیر هم ، چون اولاً کسی به او عمل نکرده است و سفر را قاطع می دانند و مبناءً هم همین طور است و با تحقق عنوان سفر اگر عنوان اقامه پیدا نشود اثری هم نخواهد داشت .
فرمایش شیخ طوسی(رض)
بعد فرمایش شیخ طوسی که در رفت و بازگشت و مقصد نماز را کلاً قصر بخواند ، و به تبع ایشان هم بسیاری از فقهاء همین طور فتوی داده اند ، عرض کردیم الی دون المسافة این کلام وجهی نخواهد داشت ، زیرا این شخص در اینجایی که الی دون المسافة است به مجرد خروج از عنوان مقیم بودن خارج نشده است ، اگر از عنوان مقیم بودن خارج نشده است وجهی برای اینکه بخواهد قصر بخواند ندارد .
اشکال دیگری بر قائلان به حکومت و تخصیص
حال اگر عنوان مسافر محفوظ باشد ، این شخص مدت اقامه به دلیل خاص یجب علیه التمام و لکنه مسافرٌ ، قائل به حکومت هم همین طور ، می فرماید به دلیل خاص نزّل منزلة المتوطن ، فلذا یجب علیه التمام و لکن به حسب فهم عرف إنه مسافرٌ ، ما سؤال می کنیم ، اگر این مسافر است و این مقدار از خروج و بازگشت او اگر به مقدار مسافت باشد تردیدی نیست که باید قصر بخواند و ما هم قائل به قصر هستیم ، ولی اگر دون المسافة باشد بعضی گفته اند ما این مقدار را می خواهیم به مقدار مسافت حساب کنیم ، فرض کنید شخص از مشهد به شاندیز رفت ، تا آنجا فرضاً سه فرسخ است ، بازگشت می شود سفر تلفیقی و سه فرسخ است ، شش فرسخ می شود ، اگر دو فرسخ دیگر از مشهد بخواهد برود می شود هشت فرسخ و مسافت شرعیه شده است و باید نماز را قصر بخواند و حال آنکه هیچ کس این را ملتزم نشده است ، زیرا سفر تلفیقی و تلفیق فقط در خصوص جایی است که رفت و برگشتش مجموعاً هشت فرسخ بشود ، دون هشت فرسخ تلفیق معنا ندارد و محاسبه نمی شود ، بله کسی اگر از اینجا به شاندیز برود و از آنجا قصد مسافت بکند ، اینجا از حد ترخص که خارج شد طبق مبنای ما و یا طبق مبنای مشهور از شهر هم که خارج شد باید نماز را قصر بخواند ، زیرا قصد مسافت کرده است و نهایت در بین می خواهد دو روز هم در جایی به عنوان منزل بماند و لذا شاندیز می شود منزل اول ، دو یا سه روز در آنجا می ماند و بعد مقدار دیگری از سفر که مجموعاً به مقدار مسافت شرعیه است طی می کند ، پس بنابر این مبنای قائلان به تخصیص و هم چنین قائلان به حکومت مخصوصاً با توجه به دو روایتی که ذکر شد این دو مبنا هیچ کدام با این روایات سازش ندارد ولی طبق بیانی که عرض شد این مبنا کاملاً قابل قبول است الا در خصوص صحیحه اولی که در مورد خروج الی عرفات با اینکه مسافت شرعیه بود اشکال دارد ، ولی الآن از مکه جدید که حساب کنیم کل بلد توسعه پیدا کرده است ولی از بلاد کبیره نیست که جزء محلات او حساب کنیم ، بلد معمولی کبیر است ، الآن آخر سور بلد مکه را که در نظر بگیرید تا عرفات مسافت شرعیه نیست ، اگر کسی قبل از یوم ترویه قصد اقامه در مکه را ده روز کرد ، بنابر این دو روز مانده است که ماه ذی العقدة الحرام تمام بشود اگر به مکه آمد و قصد عشره کرد و نماز را تمام خواند ، این شخص که روز هشتم حرکت می کند به عرفات تا عرفات که می رود باید نماز را تمام بخواند برگشت به مکه هم نماز را تمام می خواند ، در مبیت منی هم باید نماز را تمام بخواند ، اگر به مکه برگشت و چند روز هم ماند ولی انشاء سفر از منی نکرده است باز هم نماز را تمام می خواند .
بله این کاروانهایی که می روند ، کسانی که ابتداءً وارد مکه می شوند که بعداً می خواهند به مدینه ، اگر اینها قصد بکنند بنابر این مبنا مدتی که در مکه اند و در عرفات و در منی کلاً نماز را تمام می خواند و آن موقعی که از مکه خارج می شود نماز را قصر می خواند ولی بنابر مبنای مشهور وقتی از مکه خارج می شوند برای عرفات نمازشان قصر می شود چون عنوان اقامه مانع بود و از مکه که خارج شدند مانع بر طرف شد و اذا زال المانع مقتضي اثرش را می کند که وجوب قصر برای مسافر باشد .
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین