صلاة مسافر . خارج فقه . کتاب الصلاة .

جلسه 197 صلاة مسافر

بسم الله الرحمن الرحیم                                                                  و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .  خلاصه بحث و قول اول و دوم و سوم و توضیحی در مورد قول شهیدین کلام در این بود که...

Cover

جلسه 197 صلاة مسافر

آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)

00:00 00:00

بسم الله الرحمن الرحیم                                                                 

و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .

 خلاصه بحث و قول اول و دوم و سوم و توضیحی در مورد قول شهیدین

کلام در این بود که صورت دوم و فرع دوم که قاصد اقامه عشرة بعد از اتمام اقامه مقصدی را که کمتر از مسافت شرعیه است قصد کند ، در آن مقصد مقداری قصد ماندن دارد بعد به محل اقامه برگردد ولی مجدداً قصد عشرة نمی کند ، مقداری می ماند و بعد به طرف وطن می رود ، در اینجا در ذهاب الی ذلک المقصد اولاً و فی المقصد ثانیاً و الایاب من المقصد الی محل الاقامة ثالثاً نماز او باید قصر باشد یا تمام؟ این محل بحث ما بود ؛ در اینجا اقوال متعدد بود ، تا کنون سه قول بیان شد ، قول شیخ طوسی که قائل به قصر بودند هم در رفت و هم در مقصد و هم در ایاب و مراجعت از آن محل به محل اقامه و هم در محل اقامه ؛ در مقابل قول دوم قول شهید اول و قول سوم قول شهید ثانی رضوان الله علیهما بود ، این دو بزرگوار در ذهاب الی ذلک المقصد و فی المقصد و الایاب قائل به وجوب تمام هستند بر خلاف شیخ طوسی ، و لکن مرحوم شهید ثانی تفصیلی قائل شده اند که این تفصیل در کلام شهید اول نبود ، تا اینجا اقوال ثلاثه ای بود که ذکر شد ، و عرض کردیم سر اینکه مرحوم شهیدین قائل به وجوب تمام هستند این بود که ای شخصی که ابتداءً قصد دارد که از مشهد برود و در شاندیز یک یا دو شب بماند ، از اینجا تا شاندیز که مسافت شرعیه نیست ولو به صورت تلفیق چون در مسافت تلفیقه ، اولاً به مقدار ثمانیة فراسخ نیست و مضافاً بر اینکه در تلفیق هم ایاب لیومه أو للیلته شرط بود و الا اگر کسی هفت  فرسخ برود که رفت و برگشت قطعاً مسافت شرعیه است ولی هفت فرسخ رفت باشد همان شب یا همان روز بر نمی گردد ، نمی تواند رفت و برگشت را حساب کند چون مشهوری که قائل به تلفیق هستند قائلند به اینکه باید تلفیق لیومه أو للیلته باشد ، این شخص که قاصد اقامه در آن مادون مسافت شرعیه است ، آن مکانی که می خواهد برود از این محل اقامه تا آن مکان انشاء سفر نکرده است یعنی انشاء مسافت شرعیه ، بلکه قصد او رفتن به آن مقصد است ، مسافر به حمل شایع زمانی به این شخص گفته می شود که قاصد رفتن به وطن باشد ، اگر بگوئید بعد از آنجا می خواهد به وطن برود ، این حرف درست نیست زیرا معلوم است که بعد از محل اقامه هم می خواهد به طرف وطن برود ، فرض اینست که حالت فعلیه او اینست که می خواهد به شاندیز برود و چند روز بماند ، پس همین انشاء سفر رفتن به وطن از این شخص محقق نشده است ، لذا شهیدین می فرمایند این شخص از محل اقامه خارج شده است و چون قصد سفر شرعی را ندارد بلکه منظور او رفتن به آن مقصد است نماز را باید در مسیر رفت تمام بخواند ، در آن مقصد هم مادامی که هست باید نماز را تمام بخواند ، إنما موقعی که از آنجا مراجعه می کند به لحاظ اینکه قصد وطن را کرده است اینجا باید نماز را قصر بخواند چون از آنجا انشاء سفر شده است و محل اقامه می شود در موقع بازگشت به عنوان اولین منزل او و در منازلی که در مسیر است شخص همان حکم مسافر را دارد و باید نماز را قصر بخواند ، این حاصل نظریه ای که مرحوم شهید اول و ثانی داده اند ، نهایت تفصیلی مرحوم شهید ثانی داده اند که به لحاظ جهت متقدمه و متأخر بود که عرض کردیم .

 قول چهارم : مرحوم علامه حلی که مقیم را منزله متوطن قرار داده اند

قول چهارم فرمایش علامه حلی (رض) است ، این بیان را مرحوم حاج آقا رضا همدانی هم آورده اند و نوع متأخرین این قول را بیان کرده اند و عبارت مرحوم علامه حلی نیز نقل شده است ، سائل سید مهناء العلوی است ، چنین می پرسد که شخصی به حله می آید و قصد می کند ده روز بماند و از طرفی بعد از ده روز ماندن بعد از حله قصد دارد که روز عرفه در کربلا برای زیارت حضرت سید الشهداء مشرف شود فقط همان عرفه را می خواهد در آنجا بماند ، قاعدةً کسانی که برای زیارت عرفه می روند یک روز قبل می روند و یک روز بعد هم می مانند ولی منظور اینست که ده روز نمی خواهد در کربلا بماند ، فقط به کربلا برای قصد زیارت عرفه حضرت سید الشهداء می رود بعد از کربلا مجدداً می خواهد برگردد و به حله بیاید ولی در حله قصد اقامه جدید نمی کند ، از حله می خواهد برای زیارت غدیر در حرم آقا امیر المؤمنین سلام الله علیه باشد و از حله حرکت کند به سمت نجف ، سائل می کند که نماز این شخص در ابتدائی که قاصد اقامه عشره است چگونه است در مسیری که می خواهد به کربلا مشرف شود چه باید بکند ، در مقصدی که عبارتست از کربلا چگونه باید باشد ، موقع مراجعت از کربلا به حله که محل اقامه اولای او بود چه باید بکند که الآن هنوز انشاء سفر نکرده است چون نمی خواهد هنوز به وطن برگردد به وطن خودش که مدینه است ، وضع نماز چنین شخصی در این اماکن متعدده که در کربلا برای زیارت می ماند چه بکند در حله بعد از مراجعت از کربلا چه باید بکند در موقعی که از حله حرکت می کند به نجف و در نجف چه باید بکند ، مسیر بین حله تا کربلا ظاهراً مسافت شرعیه نیست ولی مسافت از حله تا نجف مسافت شرعیه هست پس فرض بر اینست که مسافت اولی مسافتی است دون مسافت شرعیه و مسیر دوم که از حله به نجف است اکثر از مسافت شرعیه است ، این سؤال .

 جوابی که مرحوم علامه می فرمایند اینست که :

«الجواب : لما جعل الشارع الإتمام على من نوى المقام في بلد الغربة عشرة أيام فقد جعل حكم ذلك البلد حكم بلده (معلوم می شود که ایشان نظر شریفشان در بحث وجوب تمام در مکانی که قصد عشره می کند بحث بود که آیا وجوب تمام لاجل التخصیص و دلیل خاص أو لاجل الحکومة و التنزیل أو للتخصص ، نظر شریف علامه تخصیص نیست نمی فرمایند دلیل خاص آمده است بلکه نظر ایشان حکومت است ، نفی الحکم بنفی الموضوع تنزیلاً ، به لسان تنزیل می فرمایند حکم مسافر حکم اهل آن بلد است در وجوب تمامیت فیجب علیه التمام)، فالمقيم عشرة أيام في الحلة يجب عليه الإتمام (چون نزّل منزلة اهل حله)، فإذا خرج الى مشهد الحسين عليه السلام فقد خرج الى ما دون المسافة فلا يجوز له القصر،(معلوم می شود که اگر کسی قصد اقامه در مکانی را کرد طبق نظر علامه خروج از بلد جایز و خروج از حد ترخص هم ضرری به وجوب تمام نمی زند ، الی دون المسافة اگر خارج شد هیچ اشکالی ندارد و اقامه او از بین نمی رود ، ما باشیم و ظاهر این عبارت معلوم می شود که ایشان قائل به اشتراط وحدت مکان نیست ، ولی عرض کردیم که در بحث وحدت مکان تا چه اندازه گفته می شود شخص در این مکان مانده است ، عرض کردیم بنابر این معنای لغوی بلد اگر ما بر اساس آن قید بها در روایت را در نظر بگیریم صدق معنای حقیقی این کلمه اینست که از این بلد حق خروج ندارد پس به مجرد خروج اقامه او در آن بلد از بین می رود و لیکن این عبارت مرحوم علامه معلوم می شود که از نظر ایشان وحدت مکان شرط نیست یا اگر شرط است دلیل خاصی بر جواز خروج دارند  ، پس به نظر ایشان خروج به کمتر از حد مسافت شرعیه خللی به قصد اقامه او نمی رساند و چون ضرر نمی رساند ، پس خرج الی ما دون المسافة الشرعیه این شخص که مقیم بود ، در این مسیر رفت باید نماز را تمام بخواند ، در کربلا که می ماند هم باز چون کمتر از مسافت شرعیه بوده است در آنجا هم نماز را تمام می خواند و اما) فاذا نوى العود اليه كان كما لو نوى العود الى بلده من دون مسافة القصر(در اینجا دلیل منزلت را تعمیم داده اند نه در خصوص صلاة تمام مادامی که در آنجاست حتی در بعدش هم حکم همان اهل آنجا را دارد ، دلیل تنزیل عمومیت دارد و شامل می شود در موقع ایاب این شخص از آن مقصد که کربلا بود به حله ، اهل حله لو خرجوا من حله الی کربلا لزیارت اباعبد الله الحسین سلام الله علیه و رجوع الی حله یصلون تماماً عند الخروج و فی کربلا و عند الرجوع الی حله ، هذا الفرد القاصد للعشرة ایام بمنزلة اهل الحله فیجب علیه التمام عند خروج من حله و فی کربلا و عند الرجوع الی حله و مادام فی حله ایضاً تمام و اما عند ما یخرج من حله الی نجف یجب علیه القصر لأنه قاصدٌ لمسافة الشرعیه ، لأن المفروض أن مسافة ما بین الحله الی نجف اکثر من مسافت الشرعیه.

 پس ایشان چون قائل به تنزیل است و حکم مقیم عشرة ایام را به منزله اهل آنجا می داند این فرد مسافر قاصد اقامه عشره در موقع رفت به کربلا در کربلا و در مراجعت از کربلا به حله و مدتی که بعد از مراجعت در حله می ماند در تمام اینها باید نماز را تمام بخواند ، بعد می فرمایند :« فاذا عزم السفر الى مشهد أمير المؤمنين عليه السلام وجب عليه القصر بالشروع فيه .» چون فاصله حله و نجف مسافت شرعیه است با اینکه قصد وطن را الآن ندارد .

سابقاً عرض کردیم که دائره تنزیل بخواهد این قدر توسعه داشته باشد مشکل است و لذا عرض کردیم در موقع خروج از این احتیاط کند که اگر ما بین بلد و حد ترخص اگر بخواهد نماز بخواند جمع کند بین قصر و تمام ، اگر گفتیم دامنه تنزیل این مقدار توسعه داشته باشد که این معنا را هم شامل بشود نتیجه اش اینست که باید رعایت حد ترخص را داشته باشد .

قول پنجم : تفصیل بین اعراض از محل اقامه و عدم اعراض از محل اقامه

قول پنجمی هم وجود دارد و آن اینست که ایشان که تفصیل داده اند بین اعراض و عدم اعراض از محل اقامه .

اگر شخصی که قاصد اقامه بود از محل اقامه اعراض کرد باید موقعی که از این محل اقامه خارج شد به مادون المسافه می رود نماز را باید قصر بخواند و اگر اعراض نکرد نماز را باید تمام بخواند ، اعراض هم به این دانسته اند که اگر این فرد با اهل و عیالش آمده است و اساس و لوازمی دارد که اینها را در مسافر خانه می گذارد و خودش حرکت می کند به کربلا برای زیارت ، یا مثلاً در حله ماند ولی اساس و اهلش را در آنجا گذاشت و خودش به زیارت رفت  و برگشت ، این معلوم می شود اعراض نکرده است ، اما اگر از حله که خارج شد وسائلش را هم برداشت و به طرف کربلا حرکت کرد ، اگر از محل اقامه اعراض کرد باید نماز را قصر بخواند ولو اینکه دون مسافت است ، لأنه اعرض عن محل الاقامه .

و اما اگر اعراض نکرده باشد یجب علیه التمام و لکن الاعراض لا یتحقق بأن یذهب معه الاساس و غیر ذلک من الاهل ، اعراض یک امری است که شخص در حقیقت به حسب وضع خودش می فهمد ، ممکن است وسائل شخص و اهل و عیال او هم باشد ولی اعراض کرده باشد ، از محل اقامه ، و کذلک ممکن است لوازم و اساس را با خودش ببرد ولی اعراض نکرده باشد و دیگر اینکه اصلاً اعراض و عدم اعراض مسأله وطن که نیست که بگوئیم اعراض از وطن ، محل اقامه یک عنوان عارضی است ، اعراض از محل اقامه و عدم اعراض از محل اقامه یک حرفی است که مبنای دقیق و محکمی ندارد مخصوصاً اینکه اعراض و عدم اعراض را دائره مدار بردن وسائل از محل اقامه و نبردن وسائل از محل اقامه دانسته است ، اعراض یک امر نفسانی است ، وسائل را انسان ببرد یا نبرد ، ربطی به ندارد ، ممکن است انسان وسائلش را بگذارد ولی معذلک اعراض کرده باشد یا وسائل را ببرد ولی اعراض نکرده باشد .

 بیان مقدمات قبل از بیان قول مختار

مطالبی که ما بعد از نقل این اقوال باید بگوئیم اینست که یکی از آنها اینست که به عنوان مقدمه قبل از اینکه وارد نظریه مختار بشویم اینست که عنوانی که در اینجا در این روایات وجود دارد عنوان مسافر است ، باید ببنیم چه شخصی مسافر است و چه شخصی غیر مسافر ، واضح است که المسافر یقصر و غیر مسافر یتم ، این یک مطلب .

در باب وحدت سفر هم این بحث بود که مسافتی را که شخص باید احتساب کند به عنوان ثمانیة فراسخ ، این ثمانیه باید فی سفرٍ واحد باشد و لذا اگر در دو سفر یا سه سفر باشد ما نمی توانیم اینها را حساب کنیم و تعدد سفر را هم سابقاً گفتیم به تعدد مقصد است یعنی هر مقصدی را که قصد دارد می شود یک سفر ، لذا اگر کسی از اینجا حرکت کند و مقصد او تهران است کل این مسیر مشهد تا تهران می شود یک سفر ، ولی اگر کسی مسافر یا باری را ابتداءً از اینجا به نیشابور می برد از نیشابور مسافر سوار می کند به سبزوار ، از سبزوار سوار می کند به دامغان از آنجا به تهران ، این چهار سفر است ، با اینکه مسیر یکی است در صورت اولی کل این مسیر می شود یک سفر اگر ما کسی که شغلش سفر است گفتیم در سفر سوم حسب رأی مشهور باید نماز را تمام بخواند اینجا در فرض اول یک سفر بوده است ، موقعی که از تهران به مشهد برگردد می شود سفر دوم ، موقعی که از مشهد به تهران رفت می شود سفر سوم ولی در فرض دوم در همان حرکت اول که از مشهد به تهران می رود از دامغان که به تهران می رود نماز را تمام می خواند ، سه مقصد محقق شد مقصد اول و دوم و سوم می شود سه سفر برای او سفر چهارم باید نماز را تمام بخواند ، بعضی هم در سفر سوم و یا در سفر دوم مثل مرحوم حاج شیخ که این را تقویت کرده بودیم ، این حسب مبانی که بیان شد ، این نکته را هم باید توجه داشته باشیم که وحدت سفر اولاً در احتساب مسافت شرط است که این مسافت شرعیه باید فی سفرٍ واحد باشد ، و ملاک فی وحدت السفر و تعدده وحدة المقصد و تعدده ، لا وحدة المسیر و لیس ملاک بالاختلاف  که رفت و برگشت باشد ، بعضی در وحدت سفر گفتند هر رفت و برگشت می شود یک سفر ، که برود تهران  و برگردد می شود یک سفر ، مجدداً برود و گردد به وطن می شود دو سفر و بار سوم که برود می شود تعدد ، خیر اصلاً وحدت و تعدد حسب تحقیقی که در آنجا شد به وحدت و تعدد مقصد بود ، به اختلاف و رفت و برگشت ربطی ندارد ، بلکه نه به رفت ربط دارد و نه به رفت و برگشت ، که بعضی هم دائره را خیلی مضیق کرده اند که رفت و برگشت این مجموع یک سفر است ، رفت تنها را هم نمی گوئیم ، بلکه در رفت می شود تعدد اسفار محقق شود و آن به تعدد مقاصد است ، نکات دیگری هم به عنوان مقدمه باید بیان کنیم تا در اینجا نتیجه بگیریم .

 و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین