خارج فقه . کتاب البیع .

جلسه 196 بیع

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین. صورت دوم از صور اربعه ای که مرحوم شیخ در باب معاطات فرموده بودند این بود که تحقق معاطات با یک اعطاء...

Cover

جلسه 196 بیع

آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)

00:00 00:00

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین.

صورت دوم از صور اربعه ای که مرحوم شیخ در باب معاطات فرموده بودند این بود که تحقق معاطات با یک اعطاء و یک اخذ باشد و این صورت پنج قسم داشت، قسم پنجم محل بحث ماست و آن بر عکس قسم چهارم، قسم چهارم این بود که مثمن در نزد مشتری باشد و ثمن را مشتری به بایع می دهد به عنوان ایجاب و بایع اخذ می کند به عنوان قبول، در اینجا عرض کردیم که بیع بلا ایجاب است و به عنوان بیع واقع نمی شود ولو معاطات باشد ولی در معاطات هم ایجاب و قبول هست، چون عرض کردیم که تنها چیزی که در معاطات وجود ندارد ایجاب و قبول لفظی است و الا اصل ایجاب و قبول باید باشد و بیع بلا ایجاب ولو معاطاةً باطل است مگر اینکه ما در باب بیع بگوئیم صرف عزم و تصمیم و حقیقت بیع را همان عزم نفسانی بدانیم اگر این باشد حرفی نیست و لکن این خلاف تحقیق است چون بیع انشاء تملیک عین به عوض است اگر انشاء تملیک عین به عوض باشد این انشاء باید ظاهر شود و ظهور او یا با لفظ است و یا با فعل، عکس این صورت اینست که ثمن در نزد بایع باشد مثلاً در سابق بانک نبود و صرافی پول مردم را نگهداری می کرد، پولی نزد صراف به امانت بوده است و این صراف منزل یا باغی دارد که می خواهد بفروشد، ثمن در نزد بایع به عنوان امانت بوده است حالا بایع که صراف است به این شخص می گوید ما می خواهیم خانه را بفروشیم و شما که هم مبلغ پول نزد ما دارید، گفتگو می کنند ولی نه به عنوان انشاء بیع، وقتی گفتگو انجام شد صراف خانه را به این شخص می دهد کلید را به او می دهد که معنایش اعطاء دار است، به این اعطاء قصد ایجاب بیع را می کند و مشتری را که پول را نزد صراف به عنوان امانت گذاشته بود کلید را اخذ می کند، این قهراً صحیح است زیرا این بیع مشتمل بر ایجاب و قبول فعلی است، اعطاء دار از ناحیه صراف یا کس دیگری که پول نزد او بود به عنوان ایجاب معاطات و اخذ مشتری آن دار را می شود به عنوان قبول، پس در بیع هم که گفتیم باید ایجاب و قبول باشد در اینجا موجود است پس از این نظر مشکلی نیست و این بیع به عنوان معاطات صحیح خواهد بود فقط تنها چیزی که هست اینست که در بیع متعارف پس از ایجاب نوعاً داده می شود به عنوان تفریغ و اداء ما فی الذمه ولی در اینجا زودتر ثمن را داده است، این اختصاص به اینجا ندارد مثلاً اگر کسی از شخص دیگری طلبکار است و از این طرف آن شخص منزلی دارد که به همان مبلغ قیمت دارد به او می گوید این منزل را به جای طلب از او می خرد و کلید را از او می گیرد، فرقش اینست که در آنجا پول امانت بود و در اینجا پول طلب است، لازم نیست اول از او بگیرد تا اداء دین بشود و بعد به عنوان ثمن به او بپردازد، پس بناءً علی هذا در اینجا صور مختلفی فرض دارد چه بیع را انشاء بدانیم هم درست است و اگر ماهیت بیع را همان ماهیت نفسانی هم بدانیم درست است و اشکالی ندارد.

 صورت سوم از صور اربعه شیخ انصاری: فهو أن یکون مجرد الایصال و الوصول

اما صورت سوم از صور اربعه ای که شیخ مطرح فرموده اند، می فرمایند: « فهو أن یکون مجرد الایصال و الوصول[1]» بدون اینکه لفظی در کار باشد، فقط با ایصال و وصول معاطات محقق شود نه قولی در کار باشد و نه فعلی، شیخ این صورت را هم مثل صورت اول و دوم می فرمایند صحیح است چون مناط بیع از نظر مرحوم شیخ وصول العوضین بطرفین مع التراضی است و اینجا وصول العوضین الی الطرفین هست و تراضی هم که واضح است که وجود دارد، لذا معاطات در نکاح هم اشکال ندارد فقط دلیل خاص و تعبد داریم و الا اگر حسب القاعده باشد باید بگوئیم اشکالی ندارد.

 و لکن در نظیر این در بحث قبل عرض کردیم که اشکال است و گفتیم بیع انشاء تملیک است و دال بر انشاء یا قول است و یا فعل، اگر ما بخواهیم تحفظ بر این انشاء تملیک داشته باشیم در اینجا انشاء نشده است تا چه رسد به انشاء تملیک، عوضین در نزد طرفین است بحث انشائی وجود ندارد و بیع بلا انشاء مثل بیع بلا ایجاب است، در صورت قبل اشکال این بود که بیع بلا ایجاب بود، در اینجا نه انشاء ایجاب است و نه انشاء قبول، نه لفظاً و نه فعلاً، پس اگر انشائی در کار نیست چگونه می شود بیع باشد، بیع از انشائیات است ولو معاطاتی باشد، به آنچه که واقع و حاصل است رضایت او تعلق گرفته است، رضایت به امر حاصل و واقع پیدا کرده اند و این شئٌ و انشاء تملیک شئٌ آخر، بیع انشاء است و از سنخ انشائیات است و تا انشائی در کار نباشد نمی توانیم بگوئیم بیع است، پس در اینجا علی القاعده باید بگوئیم باطل است خلافاً لمرحوم شیخ، بله اگر همان گونه که عرض کردیم که تصریحاً لما افاده شیخ اعظم(رض) می توانیم بگوئیم که اگر بیع را همان عزم و قصد و تصمیم نفسانی بدانیم بنابر این این معنا وجود پیدا کرده است، بعد از اینکه اینها تراضی پیدا کرده اند بکون العوضین ملک طرفین تراضی به این معنا که حاصل شد خودش در حقیقت معنایش اینست که تصمیم دارند به مقتضای این تراضی عمل کنند و آن اینست که هر چه در دست هر طرفی هست ملک او باشد.

و لکن این قسم با این معنا درست است اما بیع با این معنا نه بیع لغوی است و نه بیع عرفی، واضح است که از نظر لغت هم بیع نیست که نقل و انتقالی در کار نیست و از نظر عرف هم این را بیع نمی دانند زیرا چیزی رد و بدل نشده است، داد و ستد در اینجا نیست، نه چیزی نقل داده شده است و نه چیزی منتقل شده است پس نقل و انتقالی در بین نیست، مگر این که بگوئیم در اینجا از ناحیه صاحب متاع اذن عامی رسیده است که مشتری( اگر بخواهیم سر و صورت علمی به این بدهیم)، بگوئیم این شخص وقتی رضایت پیدا کرد رضایت او به این معناست که اذن عامی از مالک این متاع صادر شده است که مشتری نیابةً از او منتقل کند مع العوض به خودش یا به دیگری و بر اساس آن اذن عامی که مستفاد از تراضی بینهما است این مشتری و خریدار از جانب بایع به خودش انتقال می دهد که این را به معنای ایجاب حساب کنیم و اخذ می کند برای خودش که این را به عنوان انشاء قبول برای خودش حساب کنیم، تا بگوئیم ایجاب و قبول فعلی در اینجا مبنیاً علی التراضی که فیما بینهما بود واقع شده باشد تا بگوئیم اگر چه در اینجا لفظی در کار نیست اما فعل که محقق معاطات است در اینجا محقق بشود از این باب.

و لکن این را به این آسانی استفاده کنیم، در کجا نظر او به اینست که اذن بدهد در انتقال این مال از مالک به خودش یا به دیگری و اخذ را به عنوان قبول استفاده کند؟ و تشبیه کنیم به جایی که در حمام ظرفی بود که اگر کسی از حمام استفاده کرد اجرت آن را در آن ظرف قرار بدهد، این هم شبیه او قرار بدهیم، واضح است که از نظر عرف با هم شباهت ندارد و اینها را جدای از هم می دانند، علاوه بر اینکه در خود مقیسٌ علیه هم بحث است که مگر آن به عنوان بیع است؟ شاید به عنوان نوعی از صلح باشد یا به عنوان اجاره باشد که به اجاره اشبه است که استفاده از منفعت حمام است و آن پول هم به عنوان مال الاجاره در آن ظرف قرار می دهد، یا اینکه کما اینکه بعضی قائل شده اند و التزام به این کلام هم بعید نیست، مگر این که بگوئیم در باب معاطات سعه ای وجود دارد که در بیع وجود ندارد و مسامحاتی در باب معاطات می شود که در بیع لفظی آن مسامحات نمی شود و آن اینست که ما بگوئیم وضع متاع در مکان معین به عنوان بیع خودش ایجاب است از ناحیه بایع برای مشتری به نحو کلی، چون مشتری مشتری خاص است که می داند چه کسی می خرد و یک وقت است که ماشین را در نمایشگاه قرار می دهد به عنوان مشتری خاص که در نظر ندارد، قرار دادن ماشین در نمایشگاه به معنای اینست که متاع را در معرض بیع قرار داده است برای هر کسی که مشتری او باشد، در مشتری هیچ خصوصیتی غیر از اینکه باید پول را به عنوان ثمن بپردازد توجه ندارد و خودش به عنوان ایجاب این بیع معاطاتی باشد و تعین مشتری از کجاست؟ از جایی که بعد از آنکه شخص دید و پسندید و پول را داد این مشتری کلی متعین می شود در آن فرد خاص، که خود این وضع از ناحیه بایع ایجاب باشد برای مشتری و ایجاب واقع شده است ولی فصل طویلی هم بین ایجاب و قبول هست، در بیع لفظی این مقدار از فصل مخل به صحت بیع است ولی در معاطات اشکالی ندارد، ماشین را می گذارد که ایجاب الآن واقع شده است و قبول بعد از بیست روز که ماشین فروش می شود، این فصل طویل مخل به صحت بیع معاطاتی نخواهد بود.

 و هم چنین گاهی از اوقات دو طرف این گونه است که مشتری خاصی نیامده است، بایع متاع را در آن مکان قرار داده است و مشتری هم ثمن را در مکانی که معد للثمن است قرار می دهد، مثل اینکه در محقرات این زیاد است، این دستگاهها که اجناس داخل آن قرار دارد و شخص پول به حد و شکل معین که در او قرار می دهد و جنس به همان نسبت بیرون می آید، اینجا نه بایع مشتری را می بیند و نه مشتری بایع را می بیند و تراضی هم به اینست که ثمنی که معین شده است اگر ثمن در آنجا قرار گرفت یعنی تراضی از ناحیه بایع است و هم چنین مشتری وقتی ثمن را داد در حقیقت رضایت خودش را نشان می دهد، هر دو به دو فعلی که فاصله زمانی بین آن هم زیاد است ایجاب و قبول را ایجاد کرده اند، بایع به وضع متاع انشاء ایجاب برای مشتری کرده است بنحو الکلی و مشتری هم به وضع ثمن در مکانی که برای وضع ثمن شده است انشاء قبول می کند با این وضع رضایت خودش را ابراز می کند، چون تا وضع ثمن نکند آن متاع را نمی تواند از آن دستگاه بگیرد، پس صرف وصول و ایصال بیع نیست، بیع یا باید با تصرف مع الرضا باشد، و لکن این قدر تکلیف و تکلف باید ملتزم بشویم تا به زور بگوئیم این بیع است، و الا به روال عادی اینها را نمی توانیم بیع حساب کنیم ، چون این ایجاب که با وضع متاع در آن مکان باشد، مگر اینکه در باب معاطات ما قائل شویم به اینکه لازم نیست که انشاء حتماً با فعل ظاهر شود بلکه با وضع متاع در مکان هم می شود بگوئیم انشاء را ابراز کند، یعنی انشاء تملیک می کند و این انشاء تملیک را تارةً با وضع متاع در ید مشتری و اخذ او به عنوان قبول و اخری در مکان خاص و اخذ مشتری از آن مکان خاص و اخذ مشتری از آن مکان با وضع ثمن در مکان خاص، گرچه کلفت است ولی خیلی دور از آبادی نیست زیرا از قدیم هم این معنا در بعضی از اشیاء بوده است و الآن متعارف شده است متاع را در مکانی بگذارند بدون اینکه خصوصیت مشتری را در نظر بگیرند و مشتری هم به عنوان معرض بیع، پس وضع متاع در معرض به منزله انشاء بیع است و ایجاب از ناحیه مالک و بایع و پرداخت پول در مکانی که معین شده است و یا به کسی که در آنجا هست این هم به عنوان قبول، پس بنابر این انشاء و قبول هست، می توانیم بگوئیم قبول هم به اخذ همان متاع باشد و اداء ثمن جلو تر از اخذ متاع به عنوان اداء آن چیزی که یستقرٌ فی ذمته لا أنه مستقَرٌ فی ذمته، چون تا قبول نیاید چیزی به ذمه او نیامده است این به عنوان اداء چیزی که در ذمه او خواهد آمد جلوتر دارد اداء ذمه می کند پس بنابر این این وجه را به این نحو که عرض شد می توانیم بگوئیم اشکالی ندارد و داخل در معاطات باشد.

اما قسم چهارم که بعضی از اکابر متأخرین قائل شده اند که از این قسم چهارم نمی شود صورت صحیحی از او تصور کرد و چگونه شیخ انصاری این را در اقسام و صور معاطات قرار داده است و بعد هم قائل به صحت آن شده است؟ بعضی می گویند ما از کلام شیخ چیزی نمی فهمیم و به این تصریح می کنند و برخی یک صورت صحیحی بیان فرموده اند و برخی مثل مرحوم امام می فرمایند هیچ اشکالی نیست در صحت این، حال ببینیم کسانی که اشکال کرده اند چه می گویند و کسانی که گفته اند صحیح است چه تصویری دارند و اینکه مرحوم امام می فرمایند هیچ اشکالی ندارد و مبنای خاصی دارند و بعید هم نیست این مبنا در باب معاطات بر اساس سیره موجوده اهل معاملات در خارج، اینها را در جلسه آینده بحث می کنیم.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین


[1]