نتایج در این جا نشان داده می شوند.
نتیجه ای مرتبط با جستجوی شما یافت نشد.
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین . کلام ما در این بود که اگر کسی قصد اقامه ده روز در مکانی را داشت آیا می تواند از...
آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)
بسم الله الرحمن الرحیم
و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .
کلام ما در این بود که اگر کسی قصد اقامه ده روز در مکانی را داشت آیا می تواند از آن محل اقامه خارج شود یا خیر؟ و در فرض جواز خروج آیا می تواند به بیشتر از حد ترخص ، کمتر از مسافت شرعیه برود یا خیر؟
ابتداءً روایاتی که می شد به آن روایات تمسک کرد برای حکم این مسأله خوانده شد و اقوال در این مسأله هم بیان شد فعلاً در بیان اینست که دلیل بر این اقوال چیست؟ تا بعد ببنیم در نهایت امر چه چیزی می شود ما اختیار کنیم .
لهذا در اینجا اولین قولی که مطرح است فرمایشی است که از مرحوم شیخ طوسی بیان شده است ، حال ما قبل از بیان ایشان عمدةً با توجه به روایات وارده در این مقام اگر کسی قائل به این بشود که ما روایات مطلقه ای که وارد شده بود را به آن دو روایتی که کلمه بهاد داشت که ضمیر راجع به بلده یا آن ارض خاص تقیید کنیم و ما باشیم و ظاهر این روایات حق خروج از بلد را ندارد ، حتی الی دون حد ترخص ، باید در همان محل اقامه بماند ، اگر ما این مبنا را قائل شدیم ، اقامه در آن ایام عشرة در محلی را که قصد کرده است باید بماند ، مثلاً قصد اقامه عشره در مشهد دارد ، در این مدت ده روز حق بیرون رفتن از مشهد را ندارد ، از سور بلد مشهد نباید خارج شود ، اینجا بعضی تعبیر کرده اند که توابع بلد از قبیل بساتین و امثال ذلک جزء بلد حساب می شوند ، طبق این بیان که اقام بها باید بگوئیم حتی به توابع بلد هم حق رفتن ندارد ، زیرا استعمال کلمه بلد در توابع استعمال مجازی است ، استعمال حقیقی کلمه بلد در خصوص همان محدوده و دائره است که بیوت و منازل در آنجا وجود دارد ، محلات بلد جزء بلد است ، هر بلدی متشکل از چندین محله است ، محلات جزء بلد حساب می شوند و اما بساتین و غیر ذلک ولو اینکه دون حد مسافت هم باشد جزء بلد نیست ، پس اگر ما باشیم و روایات را قائل بشویم به اینکه مطلقات مقید شده است به این کلمه بها ، حسب فرمایش بعضی ، مرحوم حا ج شیخ اصرار داشتند و تعبیر می فرمودند که روایات از اول مطلق نیست ، اطلاقی منعقد نشده است ، با مبنای خود مرحوم آقای میلانی که فرموده بودند ما مورد را به عنوان ما یصلح للقرینیه می دانیم ، لذا دقت بفرمائید که با آن بیان قبلشان سازش دارد یا نه؟ طبق نظر مرحوم حاج شیخ که او را تقویت کردیم گفتیم ما اصلاً از اول چیزی به نام مطلق در این روایات نداریم ، ظهور عرفی اقامه اینست که شخص یک مکان را به عنوان محل اقامه خودش قرار بدهد و سؤال هم درباره همین است و الا اگر کسی در چند قریه یا در چند شهر بخواهد ده روز بماند نمی گویند اقامه کرد ، می گویند متردد است بین بلاد متعدده ، گفته نمی شود اقام بها ، لهذا با قطع نظر از این دو روایت که کلمه بها در آنها هست آن روایات هم اطلاقشان منعقد نیست که ما بعد بحث کنیم که تقیید می شود یا نه ، علی فرضٍ که مطلقات اطلاقشان منعقد شده باشد و این دو روایت هم موجب تقیید آنها بشود و یا مبناءً بگوئیم از اول اطلاقی نیست و این روایات هم مقیِّد نیستند چون مطلقی نیست ، بلکه همه این روایات در مورد آن جایی است که شخص محل اقامه خودش را یک جا قرار داده باشد ، اگر این باشد واضح است که حق خروج از بلد ندارد و مادامی که آنجاست می تواند نماز را تمام بخواند و اگر از بلد خارج شد به قصد اقامه او خلل و ضرر ایجاد می شود ، این طبق این مبنا ؛ دیگر بحث اینکه تا حد ترخص می تواند برود یا نه ، یعنی از خود همین بلد حق بیرون رفتن ندارد ، کسی می تواند نماز را تمام بخواند که در مدت ده روز تماماً در همان بلد بماند ، حتی برای اباصلت و یا طرقبه و شاندیز حق رفتن ندارد ولو برای چند ساعت ، ما اول باید تنقیح مبنا بکنیم ، مبنایی را که اختیار کردیم بعد در اینجا می توانیم نتیجه بگیریم .
در اینجا صور مسأله که چند صورت دارد باید بیان شود و احکام هر صورت باید جداگانه بحث شود .
صور مسأله :
صورت اول : در جایی ده روز مانده است می رود و بر می گردد و دوباره می خواهد ده روز بماند .
یکی از صور مسأله اینست که اگر کسی قصد کرد ده روز در یک جا بماند و بعد از اتمام ده روز به مادون مسافت شرعیه که رفت و برگشت بشود هشت فرسخ ، به مادون چهار فرسخ برود و برگردد ، در موقع مراجعت قصد دارد مجدداً ده روز بماند ؛ پس قصد دارد ده روز در یک جا بماند ده روز را تمام می کند بدون اینکه به جایی برود ، بعد از اتمام ده روز به مادون مسافت شرعیه خارج می شود ، حال در آنجا می خواهد یک یا دو روز بماند یا نمی خواهد بماند ، بعد بر می گردد به همان مکان اول و مجدداً قصد می کند ده روز بماند ، بنا دارد بعد از خارج شدن باز مجدداً ده روز در اینجا بماند .
این شخص در ده روز اول و در آن ده روزی که بعد از برگشتن از این مقدار می آید جای بحث نیست که باید نماز را تمام بخواند و کسی هم در اینجا اختلاف ندارد ، إنما الکلام در اینست که در این مسیری که می رود به مادون المسافة و در آن مقصد و موقع مراجعت به محل اقامه قبلی که ده روز می خواهد بماند ، در این مسیر و در آن مقصد چگونه نماز بخواند؟ مثلاً آمده است قصد کرده است در مشهد ده روز بماند ، یک یا دو شب می رود شاندیز و می ماند و دو مرتبه می آید و می خواهد در مشهد ده روز بماند ، این ده روز قبل و ده روز بعد که نماز را یقیناً باید نماز را تمام بخواند ، ولی موقعی که از مشهد خارج شد برای رفتن به شاندیز و موقعی که دو شب در آنجا می ماند و بعد از آنجا بر می گردد ، در این مسیر رفت و برگشت و در آن مقصد که شاندیز است نماز را باید چگونه بخواند؟
این مسأله بر اساس دو مبنا فرق می کند .
مبنای تخصیص و حکومت
اینجا مسأله طبق مبانی مسأله فرق می کند ، بعضی از فقهاء قائل بودند به اینکه بحث تمامیت قاصد عشره که در روایات وارده شده است در مورد مسافر این تخصیصٌ للعام که عبارت است از کل مسافرٍ یقصر و لکن موضوع که عنوان مسافر باشد از بین نرفته است ، و هم چنین کسانی که قائل شده اند به اینکه تخصیص نیست و لکن حکومت است یعنی نفی حکم به لسان نفی موضوع و به برکت تنزیل که شارع مقیم عشرة را به منزله متوطن قرار داده است ، طبق این دو مبنا بعد از آنکه شخص از محل اقامه خارج شد آیا مسافر است ؟ بله مسافر است ، در آن مقصد هم مسافر است و در محل اقامه هم باز عنوان مسافر طبق این مبنا صدق می کند ، پس این شخص به مجرد خروج از وطن مسافرٌ و این عنوان مسافر محفوظ است ، در جایی که قصد عشرة هم کرد عنوان مسافر محفوظ است وده روز گذشت و خارج شد باز هم مسافر بوده است نه اینکه فعلاً مسافر شود فقط این موضوع با وحدت عنوان که عنوان مسافر باشد حکمش در یک قطعه از زمان فرق کرد و آن عبارتست از جایی که ده روز قصد اقامه کرده است ، در این قطعه تخصیصاً یا تنزیلاً فرموده است این شخص باید نماز را تمام بخواند ، اما در ماعدای این مقدار که خارج شده است از محل اقامه ، آیا دلیل بر تخصیص داریم؟ خیر ، آیا از ناحیه شارع تصرفی در حکم آمده است به لسان حکومت که دلیل حاکم داریم؟ خیر ؛ پس نه مخصص است و نه دلیل حاکمی وجود دارد ، اگر این نبود عنوان مسافر که بنابر این مبنا موجود است ، کل مسافرٍ یقصر شامل او می شود ، لذا موقعی که به طرف شاندیز می رود باید نماز را قصر بخواند ، در خود شاندیز هم باید نماز را قصر بخواند و در موقع مراجعت هم باید نماز را قصر بخواند و این شخص رعایت حد ترخص هم حسب این مبنا برای او لازم نیست یعنی همین که از شهر خارج شد نماز را باید قصر بخواند .
پس طبق این مبنا در موقع رفت به آن مقصد که دون المسافة الشرعیه است و در آن مقصد و مراجعت از آن مقصد به محل اقامه قبلیه ، در همه اینها باید نماز را قصر بخواند ، لأنه مسافرٌ و نه دلیل مخصصی شامل حال این شخص می شود و نه دلیل حاکمی وجود دارد ، پس حکم اولی کل مسافرٍ یقصر در حق او محقق است .
مبنای تخصص که اقامه عشره قاطع سفر است
اما اگر مبنای دوم را اختیار کردیم که مرحوم حاج شیخ و مرحوم آقای میلانی و برخی از محققین این مبنا را قبول دارند و آن اینست که موضوع وجوب قصر مطلق عنوان مسافر نیست بلکه مسافری است که ضرب فی الارض داشته باشد ، پس موضوع ما مرکب است از دو جزء یک جزء عبارتست از عنوان مسافر بودن ، ولی نه هر مسافری ، هر مسافری که صدق کند عنوان مسافر بر او این نیست که باید نماز را قصر بخواند ، مسافری که ضارب فی الارض باشد ، به اقامه یک روز و دو روز و سه روز از نظر عرف ماندن در بین راه ضرری به عنوان ضارب فی الارض ندارد ، عرف هم این گونه نیست که بگوید شخصی که مسافر شد باید یکسره در حرکت باشد ، سابقاً یک مسیری را که می آمدند شب می ماندند ، گاهی از اوقات یک روز کامل در یک منزل می ماندند ، یا الآن وسیله نقلیه خراب می شود و دو یا سه روز معطل می شوند ، اینها هیچ کدام به عنوان مسافر ضرری نمی رساند ، تا پنج روز از نظر عرف ضرر نمی رساند ، ولی شارع تصرف کرده است تا کمتر از ده روز را اگر شخص سکون داشته باشد می فرمایند به عنوان ضرب فی الارض ضرری نمی رساند ، اما ده روز که شد هم عرفاً این شخص ضارب فی الارض نیست و هم شرعاً این عنوان ضارب فی الارض از او سلب می شود ، پس سلب این عنوان هم به نظر عرف است و هم به نظر شرع ، در نتیجه این شخص موضوع برای او محقق نیست ، اگر موضوع محقق نیست حکم هم که تخصصاً سلب می شود ، اگر این مبنا را کسی اختیار کرد ، بر اساس این مبنا وقتی این شخص از محل اقامه خارج شد موقعی می تواند نماز را قصر بخواند که موضوع عنوان مسافر ضارب فی الارض در حق او محقق شود ، این شخص می خواهد چه مقدار از مسافت را طی کند؟ به مقدار کمتر از مسافت شرعیه ، بنابر این چون قصد او کمتر از مسافت شرعیه است و فرض هم اینست که بعد از مراجعت می خواهد در محل اقامه اولیه ده روز بماند ، پس رفت و برگشت او مسافت شرعیه که نیست ، پس بناءً علی هذا موضوع مسافر ضارب فی الارض در حق او محقق نشده است لذا در رفت هم نماز را تمام می خواند و در مقصد هم نماز را تمام می خواند و در برگشت هم نماز را تمام می خواند و به اینجا هم که رسید چون می خواهد ده روز بماند باید نماز را تمام بخواند .
پس طبق بمنای اول(تخصیص) در رفت و در برگشت نماز قصر ولی طبق مبنای دوم(تخصص) در رفت و بازگشت نماز را تمام می خواند .
ممکن است در ذهن شما روشن شود که ممکن است لقائل أن یقول به اینکه این شخص از موقع خروج تا موقعی که به وطن برگردد کلاً مسافر است و سفر او هم سفر واحد است و دو سفر که نیست ، نمی تواند بگوئید یک سفر از اینجا تا محل اقامه ، از محل اقامه که خارج شد تا برگشت این سفر دوم ، باز از محل اقامه که به وطن می رود سفر سوم بشود ، سه سفر نیست ، زیرا عنوان مسافر بر او صدق می کرد از اول تا آخر ، چطور با وحدت عنوان سفر و مسافر حکمش در هر جا فرق کرد؟ از خروج از وطن تا محل اقامه و از محل اقامه تا مقصد و بازگشت به محل اقامه و از محل اقامه تا وطن ، در این سه مقطع باید نماز را قصر بخواند و فقط در محل اقامه نماز را تمام می خواند ، مگر می شود که یک موضوع داشته باشید ولی حکمش نسبت به قطعات مسافت فرق کند ، برای اینکه این استبعاد از بین برود تنزیلی می فرمایند و می فرمایند در سابق در بحث سفر معصیت بود که اگر کسی قصد مسافت را دارد بعد از آنکه مسافت را طی کرد و یا در اثناء رأیش بر این شد که سفر معصیت انجام بدهد ، بعد از آنکه مبتلای به معصیت شد و یا اینکه مقداری را قاصد معصیت بود ولو اینکه معصیت را انجام نداد ، بعد از آن منصرف از معصیت شد و توبه کرد ، یا اینکه از تصمیمش منصرف شد و مرتکب معصیت نشد ، فرموده اند نماز را از اول تا آنجایی که قصد معصیت نکرده است نماز را باید قصر بخواند ، آن قطعه ای که قاصد معصیت است باید نماز را تمام بخواند ، مجدداً باز نماز را تمام می خواند ، با اینکه یک سفر است ، همان طور که این مقدار از فاصله زمانی که قصد معصیت دارد باید نماز را تمام بخواند هیچ اشکالی ندارد با اینکه بگوئیم یک سفر است و یک مسافر هم هست ، وحدت عنوان سفر و عنوان مسافر با تعدد حکم در ابتداء و انتهاء و آن قطعه ای که قاصد معصیت است منافاتی ندارد در ما نحن فیه هم همین طور ، بنابر مبنای اول شخص در محل اقامه نماز را تمام می خواند با اینکه همان مسافر قبلی است ، با اینکه همان مسافر است در اینجا نماز را تمام می خواند ، بعد از اینکه از محل اقامه خارج شد نماز را قصر می خواند حسب قاعده اولیه ، بر اساس این دو مبنا ما می توانیم بحث کنیم .
صورت دوم : شخص بعد از قصد اقامه ده روز و ماندن در آن ده روز در آن مکان ، مقصدی را قصد می کند که دون المسافة است ولی بعد از آن مقصد به محل اقامه می خواهد بیاید ولی کمتر از ده روز
صورت دوم و فرع دوم که در اینجا بحث می شود ، اگر کسی قصد اقامه در جایی داشت ، بعد از این ده روز مقصدی را قصد دارد برود که در آنجا کمتر از مسافت شرعیه است ، از آنجا که بازگشت می کند به محل اقامه می آید ولی کمتر از ده روز می خواهد بماند ، مثلاً ده روز به مشهد آمده است ، یک یا دو روز به شاندیز می رود بعد از آنکه مراجعت می کند در مشهد می خواهد دو یا سه روز بیشتر نماند و بعد به مشهد می آید و کمتر از ده روز می خواهد بماند ، این شخص چه باید بکند ؟
در اینجا یک بحث مطرح است و آن اینست که به مجرد خروج از محل اقامه آن مقدار مسیری را که رفته است رفتش به مقدار مسافت شرعیه نبود ، بازگشتش هم به محل اقامه هم به تنهائی مسافت شرعیه نبود ، مجموعش هم که به مقدار مسافت شرعیه نمی شد ، اینجا که آمده است چهار یا پنج روز در محل اقامه مانده است ، از اینجا که می خواهد به وطن برگردد واضح است که اینها را ضمیمه کنیم مجموعاً مسافت شرعیه قطعاً می شود ، اینجا چه باید کرد .
در این مورد اقوال مختلف است :
قول مرحوم شیخ طوسی
یکی از نظرات فرمایش مرحوم شیخ طوسی (رض) است که می فرمایند شخص به مجرد خروج از محل اقامه مسافر است و در رفت قطعاً نماز را قصر می خواند و در مقصد هم قصر و در بازگشت هم قصر و به اینجا هم که آمده است چون قصد اقامه ده روز را ندارد هر مقدار که می ماند اینجا هم نماز را قصر می خواند .
توجیه کلام شیخ طوسی بنابر هر دو مبنا
این فرمایش مرحوم شیخ طوسی را هم می شود با مشرب و مبنای اولی که عرض کردیم تقریب کنیم و هم با مشرب و مبنایی که خودمان اختیار کردیم .
اما بنا بر مبنای اول
اما بیان مبنای اول ، مرحوم شیخ(رض) اگر بگوئیم این چنین قائل است که عنوان مسافر برای شخص به مجرد خروج از وطن صادق می شود ، پس مدت زمانی که در وطن نیست این شخص مسافر است ، حکم مسافر هم وجوب قصر است ، این حکم تخصیصاً یا حکومةً در خصوص اقامه عشرة از بین می رود و در رابطه با کسی که قصد اقامه عشرة دارد این حکم جاری نیست ، در ماعدای او حکم به قوت خودش باقی است ، پس این شخصی که قاصد اقامه عشرة است به مجرد اینکه خارج شد عنوان مسافر را داشت ، حتی در این ده روز هم مسافر است ولی مسافری است که چون قاصد اقامه عشرة است باید نماز را تمام بخواند ، مثل کسی که قصد حرام می کند ، مسافری که قاصد صید می شود مدت زمانی که قاصد صید است نمازش باید تمام باشد ، اینجا هم شخص مدتی که در محل اقامه است مسافرٌ و لکن مسافری که مقیم است ، لذا نماز را تمام می خواند ، تا از محل اقامه خارج شد مقیم نیست ، مقیم یعنی قاصد عشرة ،این عنوان مقیم از بین رفت لذا حکم کل مسافرٍ یقصر شامل او می شود و نماز را در رفت به مقصد و در شاندیز و در بازگشت که کمتر از ده روز می ماند در همه اینها باید نماز را قصر بخواند .
اما بنابر مبنای دوم
اما بنابر مبنای دوم که ما بگوئیم اقامه عبارتست از خروج موضوعی ، با این مبنا چگونه می شود فرمایش شیخ طوسی را تقریب کرد؟ با این مبنا هم فرمایش شیخ طوسی درست است زیرا عنوان مقیم موجب می شود که مسافر بودن از بین برود ، بعد از آنکه از اینجا به قصد شاندیز خارج شد ، آنجایی که دو روز می ماند و بعد بر می گردد به مشهد می آید و قصد ده روز ماندن ندارد ، مجدداً عنوان مسافر در حق او محقق می شود ، تفاوتش با مبنای اول اینست که بنابر مبنای اول مسافر بودنش از بین نرفت که بخواهد دوباره پیدا شود ، حتی در محل اقامه هم مسافر است ولی خروج حکمی است ، اما بنابر مبنای دوم یک عنوان مسافر از اول داشته است آن عنوان مسافر به اقامه عشرة از بین رفت ، مجدداً که قصد می کند برود ، به مجرد اینکه قصد دارد به شاندیز برود و از شاندیز برگردد ولی کمتر از ده روز در اینجا بماند ، چون کمتر از ده روز می خواهد بماند ، لذا مسیر رفت و برگشت تا محل وطن خودش همه جزء مسیری است که در این سفر بعدی می خواهد ایجاد کند ، هم رفت او حساب می شود و هم برگشت او .
در اینجا ممکن است کسی یک شبهه کند و آن اینست که اگر کسی بگوید شما مقدار مسیر تکراری را نمی توانید جزء مسافت حساب کنید ، چه مقدار در اینجا تکراری است؟ آن مقدار مسافت تا شاندیز و بازگشت از شاندیز تکرار می شود؟
می گوئیم این شبهه ای است که هیچ اساسی ندارد ، زیرا مثلاً اگر کسی قصد سفر می کند به نیشابور برود ، تا سه فرسخ رفت ، یک مرتبه یادش آمد که اسناد و مدارکی که لازم داشت را فراموش کرده است ، باید برگردد و آن مدارک را ببرد ، اگر به وطن برسد سفر قطع می شود ، فرض کنید که مدارک را در یک قهوه خانه که غذا خورده است در آنجا جا گذاشته است ، باید دو فرسخ برگردد ، به وطن نمی آید که قاطع سفر باشد ، آمده است و برگشته است ، سه فرسخ رفته بود دو فرسخ برگشت می شود پنج فرسخ باز این سفر را باید به سمت نیشابور برود دو فرسخ که رفت می شود هفت فرسخ ، اینها را باید حساب کند یا نه؟ باید حساب شود ، گاهی از اوقات ممکن است که انسان یک مسیر را سه بار تکرار کند ، مثلاً اگر مسیر او و وطن او جایی باشد که باید بعد از آمدن به محل اقامه از آنجا عبور کند تا به وطن برسد ، مثلاً فرض کنید وطن او زشک بوده است ، به شاندیز رفت و به مشهد برگشت دوباره می خواهد به مرتبه به طرف زشک برود ، این شخص الآن رفت و برگشت و مرحله سوم همه را باید حساب کند و تمام به عنوان اجزاء مسافت شرعیه محسوب می شود ، بنابر این این شخص موضوع عنوان مسافریتش قطع شد ، لذا بعد از آنکه از اینجا خارج شد ، از این خروج و به مقصد و به محل اقامه کمتر از ده روز تا به وطن برود این مقدار مسافت است ، چون مسافت است لذا در جایی که خارج می شود نماز را بعد از حد ترخص نماز را قصر باید بخواند تا موقعی که به وطن برسد ، پس فرمایش مرحوم شیخ طوسی که فرموده اند این شخص باید نماز را در رفت به آن مقصد و در آن مقصد و مراجعت از مقصد به محل اقامه و در محل اقامه مدتی که می ماند در همه اینها باید نماز را قصر بخواند ، طبق مبنای دوم هم کاملاً قابل قبول است ، پس الی هنا یکی از فرمایشات که فرمایش مرحوم شیخ طوسی بود در این مسأله دوم که شخص بعد از قصد اقامه ده روز و ماندن در آن ده روز در آن مکان مقصدی را قصد می کند که دون المسافة است ولی بعد از مقصد به محل اقامه می خواهد بیاید ولی کمتر از ده روز ، مرحوم شیخ طوسی می فرماید در رفت و در برگشت و در محل اقامه مجدداً همه اینها باید نماز را قصر بخواند ، و این فرمایش هم طبق مبنای اول قابل قبول بود و هم طبق مبنای دوم .
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین