نتایج در این جا نشان داده می شوند.
نتیجه ای مرتبط با جستجوی شما یافت نشد.
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین . کلام ما در مورد اینست که اگر کسی قصد اقامه عشرة ایام در مکانی کند باید در مدتی که در...
آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)
بسم الله الرحمن الرحیم
و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .
کلام ما در مورد اینست که اگر کسی قصد اقامه عشرة ایام در مکانی کند باید در مدتی که در آن مکان است بعد از این قصد نماز را تمام بخواند ، در اقامه شرعیه ای که موجب می شود شخص نماز را تمام بخواند اموری بحث شد ، یکی اینکه کمتر از ده روز نباید باشد ، و لذا مباحثی که داشتیم پیرامون عشرة ایام بود .
آیا وحدت محل شرط است؟
بحث دیگر که عمدةً تمام بزرگان بحث کرده اند اینست که آیا وحدت محل شرط است یا خیر؟ یعنی این ده روز که می ماند در یک جا باشد یا اینکه وحدت محل شرط نیست ، بعد هم باید بحث شود که معیار و میزان وحدت محل چیست؟ آیا معیار وحدت محل قصد شخص است یا اینکه در خارج بگویند محل واحد است و نظر عرف اگر باشد تا چه اندازه عرف حکم می کند که این محل واحد است ، در بحث بلاد کبیره این بحث می آید که در آنجا بالنسبة به توسعه ای که پیدا کرده است مثلاً کوفه و نجف به یکدیگر متصل شده اند اگر قصد اقامه عشره در نجف کند آیا کوفه هم داخل است در این محل واحد در اینجا یا اینکه کوفه خارج است ، مثلاً در سابق ری و تهران از یکدیگر منفک بوده اند ولی الآن متصلند آیا اینجا محل واحد محسوب می شود یا اینکه دو محل است ، این مطلبی که باید بحث کنیم ، یا شخصی در جایی می خواهد وارد شود و اقامه کند ده روز یا بیشتر ولی آن مکان نه ، مثلاً ده روز می خواهد به مشهد بیاید ولی از همان اول می داند که هم مشهد است و هم شاندیز ، این چگونه است ، یا برای ایام تبلیغ می خواهد به دو محل برود که فاصله اینها کمتر از مسافت شرعیه است ، آیا می تواند از اول قصد کند که در هر دو محل ده روز باشد و اگر قاصد عشرة ایام مثل عشرة اول محرم در دو محلی که فصل بینهما کمتر از مسافت شرعیه است ، آیا اینجا باید نماز را تمام بخواند یا نه؟ اینها همه مطالبی است که از این مبحث روشن می شود ، پس بحث مهمی است .
همانطور که دعب مرحوم آقا بر این بوده است که ابتداءً روایات وارده در این باب را می خوانند بعد وارد در اقوال مسأله و آن گاه بحثهای مختلفی که پیرامون آن اقوال می شود تا نظر مختار به همان ترتیب ما هم وارد می شویم .
قبل از خواندن روایات مقدمه ای عرض کنم که از نظر عرف عنوان اقامه یک عنوان واحدی نیست که همه جا به یک معنا باشد ، مثلاً گاهی از اوقات گفته می شود که شما مقیم کدام مملکت هستید ، می گوید ما اقامه در ایران یا عراق را داریم ، اینجا محل اقامه یک مملکت شد ، گاهی از اوقات گفته می شود مقیم کدام محافظه ، استان هستید ، می گوید استان خراسان رضوی سلام الله علیه ، و ثالثةً گفته می شود که مقیم کدام شهر هستید ، پس خود کلمه اقامه به حسب موارد استعمال مختلف است ، ولی وقتی در مشهد سؤال می کنند که مقیم کجا هستید منظورشان این نیست که کدام شهر یا استان ، شهر معلوم است ، یعنی کدام محله و خیابان ؛ یا در نجف در کدام حی از احیاء هستید؟ این عناوین که تعبیر می شود در همه آنها عنوان اقامه می آید ولی سعه و ضیق متعلق اقامه بر حسب این استعمالات فرق کرد ، یک جا می گوید مقیم مملکت فلان هستم و یک جا می گویم مقیم فلان محله هستم ، هر دو هم تعبیر اقامه می آید.
روایات وارده در ما نحن فیه
روایاتی که در اینجا وارد شده است اینست که به سه نحو وارد شده است از نظر بحث مکان :
روایت اول :
«عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَتْرُكُ شَهْرَ رَمَضَانَ فِي السَّفَرِ فَيُقِيمُ الْأَيَّامَ فِي مَكَانٍ هَلْ عَلَيْهِ صَوْمٌ قَالَ لَا حَتَّى يُجْمِعَ عَلَى مُقَامِ عَشَرَةِ أَيَّامٍ ».
پس به مجرد اینکه ایامی غیر معین می خواهد در جایی بماند آیا روزه را بگیرد ، امام علیه السلام می فرمایند خیر مگر اینکه « يُجْمِعَ عَلَى مُقَامِ عَشَرَةِ أَيَّامٍ » اگر قصد و اجماع بر ماندن ده روز داشته باشد باید روزه را بگیرد و الا اگر همین طور می خواهد چند روز بماند و نمی داند چقدر باید افطار کند ، اینجا عنوان فی المکان تعبیر آمده است .
روایت دوم : روایت ابی بصیر
«عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: إِذَا قَدِمْتَ أَرْضاً وَ أَنْتَ تُرِيدُ أَنْ تُقِيمَ بِهَا عَشَرَةَ أَيَّامٍ فَصُمْ وَ أَتِمَّ ».
هم نماز تمام است و هم باید روزه گرفت .
روایت سوم :
«عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِذَا أَتَيْتَ بَلْدَةً فَأَزْمَعْتَ الْمُقَامَ عَشَرَةَ أَيَّامٍ فَأَتِمَّ الصَّلَاةَ ».
اینجا تعبیر بلدة آمده است .
روایت چهارم :
«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ أَتَى ضَيْعَتَهُ ثُمَ لَمْ يُرِدِ الْمُقَامَ عَشَرَةَ أَيَّامٍ قَصَّرَ وَ إِنْ أَرَادَ الْمُقَامَ عَشَرَةَ أَيَّامٍ أَتَمَّ الصَّلَاةَ ».
در اینجا تعبیر ضیعه آمده است ، صرف اینکه باغ و مستقلاتی داشته باشد دلیل نمی شود که نماز را تمام بخواند .
روایت پنجم :
«عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَ رَأَيْتَ مَنْ قَدِمَ بَلْدَةً إِلَى مَتَى يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَكُونَ مُقَصِّراً وَ مَتَى يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يُتِمَّ فَقَالَ إِذَا دَخَلْتَ أَرْضاً فَأَيْقَنْتَ أَنَّ لَكَ بِهَا مُقَامَ عَشَرَةِ أَيَّامٍ فَأَتِمَّ الصَّلَاةَ ».
در این روایت هم عنوان بلده آمده است ، و ینبغی هم در مقام حکم تشریعی وجوب است که تا چه زمانی واجب است که نماز را قصر بخواند و تا چه موقعی واجب است که نماز را تمام بخواند ، کلمه بلده در کلام سائل بود و امام علیه السلام کلمه ارض را بکار برده اند ، به جای ازمعت و اجمعت ایقنت آمده است .
روایت ششم :
«عَنْ حَنَانٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا دَخَلْتَ الْبَلْدَةَ فَقُلْتَ الْيَوْمَ أَخْرُجُ أَوْ غَداً أَخْرُجُ فَاسْتَتْمَمْتَ عَشْراً فَأَتِمَّ ».
به حالت تردید بودید و به همین نحو تا ده روز بود می فرمایند تمام بخوان ، این روایت را قبلاً هم خواندیم و گفتیم با قواعد ما مطابق نیست زیرا به حالت تردید شخص باید تا سی روز نماز قصر بخواند و از سی روز که گذشت از روز سی و یکم باید نماز را تمام بخواند .
روایت هفتم :
« عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: إِذَا دَخَلْتَ بَلَداً وَ أَنْتَ تُرِيدُ الْمُقَامَ عَشَرَةَ أَيَّامٍ فَأَتِمَّ الصَّلَاةَ حِينَ تَقْدَمُ وَ إِنْ أَرَدْتَ الْمُقَامَ دُونَ الْعَشَرَةِ فَقَصِّرْ ».
این مقدار روایاتی است که در اینجا خوانده شده است ؛ بعد از آنکه روایات را خواندیم نکاتی به عنوان مقدمه بیان می شود و بعد وارد اقوال در مسأله می شویم و بعد باید ببنیم چه چیزی را در بین این اقوال می توانیم اختیار کنیم .
مقدمات بحث : نحوه شرطیت محل اقامه
آن مقدمه اینست که شرطیت شئ مثل محل اقامه بالنسبة الی اقامة عشرة ایام علی انحاءٍ ثلاثه :
تارةً این چنین است که شخص وارد شهری می شود و ده روز کاملاً در آنجا می ماند و بیرون هم نمی رود ؛ یقیم فی بلدة و لا یخرج منها الی آخر ایام الاقامة و هو العشرة ، مثل اینکه ده روز به مشهد برای زیارت می آید و از اطراف حرم هم جای دیگری نمی رود و فقط برای زیارت می رود و بر می گردد .
صورت دوم اینست که شخص یقصد الاقامة عشرة ایام فی عشرة قراء و لکن فاصله بین این قراء کم است ، بعضی از روستاها فاصله بینشان زیاد است مثلاً روستاها در اطراف خراسان غالباً این گونه است که فاصله بین قراء زیاد است ، ولی مثلاً در منطقه شمال فاصله گاهی پانصد متر و یا یک کیلومتر است ، ده یا پانزده روستا را می بیند و همه دور هم هستند ، که مجموع اینها هیچ کدام به مقدار مسافت شرعیه نمی شود ، حال این شخص به عنوان ده روز می خواهد منبر برود و همه این ده جا را هم از اول قصد دارد که برود ، از صبح شروع می کند به روضه خوانی تا شب روضه می خواند ، اطراف گیلان این گونه است و روضه خوان هم باید از این محل به آن محل برود و … تمام اینها را دور بزند ، پس ده روز در ده قریه است نه در یک مکان ، این نقطه مقابل قسم اول شد یعنی ده روز را در یک جا نبوده است ، بلکه در تمام ده روز در تمام ده جا بوده است ، یک ساعت اینجا بوده است و یک ساعت آنجا و … .
صورت سوم اینست که این شخص قاصد اینکه در همه این قراء دهگانه برود هست اما محل استقرار او یک محل و آبادی است ، یک محل را به عنوان محل استقرار اخذ می کند که به تعبیری شبها در آنجا می خوابد ولی در روز همه این ده روستا را دور می زند ، یک وقت است که امروز که به قریه اولی رفت شب هم در آنجا می ماند ، فردا دومی و شب ماند ، پس فردا سوم و شب هم ماند ، نتیجةً ده روز در ده جا بوده است ، آن صورت دوم بود ، ولی در اینجا استقرار و مقر او قریه واحده است و لکن فی مقرٍ واحد بعد کونه یستقر فی ذلک المحل الواحد یروح فی کل یوم الی قراء عشرة ، عشرة خصوصیت ندارد منظور چند قریه است ، بیش از یکی .
در این صورت سوم را می توانیم بگوئیم دو صورت است ، یکی اینکه هر جا برود باز برگردد و به اینجا بیاید ، صورت دوم اینکه مقرش یک محل است اما هر جا که رفت شب را در آنجا می ماند و روز دوباره به محل و مقرش بر می گردد ، مقر را یک جا قرار داده است ، به خلاف صورت دوم که مقرش جای واحدی نبود ، هر ده جا ده مقر بود ، به تعبیری که به هر جا رفت شب را هم در همان جا می ماند .
این انحاء شرطیت محل اقامه است برای این شخص .
در عبارات فقهاء تعبیرشان اینست که یکی از شرائط اقامه عشرة ایام اینست که یکی از شرائط اقامه عشرة ایام اینست که محل اقامه محل واحد باشد ، وحدت محل را ما به چند نحو گفتیم ، کدام یک از اینها وحدت محل است و کدام یک وحدت محل نیست و حاکم به اینکه المحل واحدٌ أو متعدد هل هو العرف أو الشارع ، آیا شارع برای ما معین کرده است که این محل محل واحد است یا اینکه عرف برای ما معین می کند ، این هم اجمالاً مقدمه بحث .
طوائف سه گانه از روایات
روایاتی که از نظر مکان اطلاق دارد
بعد از بیان آن روایات و این مقدمه بحث نکته ای که باید عرض شود اینست که روایات وارده در این مقام اینها مختلف است ، برخی از این روایات عنوان این را دارد که شخص اجماع رأی داشته باشد و عزم جدی داشته باشد ، رویت اول که از حضرت موسی بن جعفر بود :
«عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُدْرِكُهُ شَهْرُ رَمَضَانَ فِي السَّفَرِ فَيُقِيمُ الْأَيَّامَ فِي الْمَكَانِ عَلَيْهِ صَوْمٌ قَالَ لَا حَتَّى يُجْمِعَ عَلَى مُقَامِ عَشَرَةِ أَيَّامٍ ».
حَتَّى يُجْمِعَ عَلَى مُقَامِ عَشَرَةِ أَيَّامٍ اما مقام عشرة ایام در کجا؟این کلام در کلام امام علیه السلام نیامده است ، سائل دارد یقیم الایام فی مکانٍ این در کلام سائل است ، سؤال می کند عَلَيْهِ صَوْمٌ ، امام علیه السلام می فرمایند : لَا حَتَّى يُجْمِعَ عَلَى مُقَامِ عَشَرَةِ أَيَّامٍ ، کلام امام اطلاق دارد ، اگر اقامه عشرة ایام دارد میزان اقامه عشرة ایام شد ، پس عنوان به یا بها ندارد ، یعنی به همان مکان خاص .
پس در بعضی از روایات خصوصیت اینکه در آن مکان باشد در کلام امام علیه السلام نیامده است ، ممکن است در کلام سائل باشد خصوصیت اقامه در مکان یا ارض ، ولی امام علیه السلام معیار را اقامه ده روز دانسته اند و اسمی از مکان در بیان امام علیه السلام نیامده است ، پس امام علیه السلام میزان را اقامه عشرة ایام دانسته اند ، می خواهد در یک مکان باشد یا در یک مکان نباشد ، پس این روایت مطلق است .
روایت دومی که باز اسمی از مکان در روایت نیامده است روایت از حضرت موسی بن جعفر است که :
«عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ أَبِي الْحَسَنِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَكُونُ عَلَيْهِ أَيَّامٌ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ هُوَ مُسَافِرٌ يَقْضِي إِذَا قَامَ فِي الْمَكَانِ قَالَ لَا حَتَّى يُجْمِعَ عَلَى مُقَامِ عَشَرَةِ أَيَّامٍ ».
به صرف اینکه در جایی قرار بگیرد نمی تواند روزه بگیرد ، به عنوان سؤال است که اگر در سفر در جایی ماند روزه را بگیرد ، امام علیه السلام فرمودند لَا حَتَّى يُجْمِعَ عَلَى مُقَامِ عَشَرَةِ أَيَّامٍ ، در اینجا هم اسمی از مکان نیامده است و فقط میزان را اقامه ده روز قرار داده اند .
روایت سوم که در آن کلمه ماندن در مکان نیست
«إِذَا قَدِمْتَ أَرْضاً وَ أَنْتَ تُرِيدُ أَنْ تُقِيمَ بِهَا عَشَرَةَ أَيَّامٍ فَصُمْ وَ أَتِمَّ وَ إِنْ كُنْتَ تُرِيدُ أَنْ تُقِيمَ أَقَلَّ … » .
روایت چهارم که باز مطلق است :
فِي حَدِيثٍ قَالَ: إِنْ شِئْتَ فَانْوِ الْمُقَامَ عَشْراً وَ أَتِمَ ».
اختیار انسان است که اگر نیت اقامه ده روز کند نماز را تمام می خواند و قهراً روزه هم می گیرد ؛ اینجا بحث نیامده است و از نظر خصوصیت مکانی اطلاق دارد .
طایفه دوم از روایات : قید مکان در کلام امام علیه السلام آمده است
طایفه دوم از روایات ، روایاتی است که در کلام امام علیه السلام قید مکان آمده است :
«فَقَالَ إِذَا دَخَلْتَ أَرْضاً فَأَيْقَنْتَ أَنَّ لَكَ بِهَا مُقَامَ عَشَرَةِ أَيَّامٍ فَأَتِمَّ الصَّلَاةَ ».
بها به ارض بر می گردد پس در اینجا قید آمده است ، مقام عشرة ایام نه به طور مطلق بلکه در آن ارض .
روایت دوم :
«إِذَا قَدِمْتَ أَرْضاً وَ أَنْتَ تُرِيدُ أَنْ تُقِيمَ بِهَا عَشَرَةَ أَيَّامٍ فَصُمْ وَ أَتِمَّ ».
این هم باز قید ارض آمده است .
روایت صحیحه ای هم هست که از امام علیه السلام سؤال می کند :
« قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الرَّجُلُ يَكُونُ لَهُ الضِّيَاعُ بَعْضُهَا قَرِيبٌ مِنْ بَعْضٍ يَخْرُجُ فَيُقِيمُ فِيهَا يُتِمُّ أَوْ يُقَصِّرُ قَالَ يُتِمُّ » .
آیا این یتم برمی گردد به آن مسأله ای که ما در بحث وطن بحث کردیم که در ضیعه اش شخص مادامی که هست باید نماز را تمام بخواند یا نه این بحث بود ، خلاصه اینجا هم قید مکان تحت عنوان ضیعه آمده است .
این روایات متعدده با این انحاء مختلفی که وارد شده است که بعضی از آنها مقید به قیدی نبودند و در بعضی از آنها مقید شده بود به این قید مکان ، مکان هم تحت عنوان ارض یا مکان یا تحت عنوان ضیعه ، اگر بین این مکان و ضیعه هم اختلاف قائل بشویم ، روایات وارده بر سه نحو می شود ، بعضی مطلق بعضی قید ارض یا مکان را دارد و بعضی هم قید ضیعه را دارد .
این هم یک نکته که قبل از ورود در بحث داریم .
حال باید نکته ای گفته شود که عنوان مسافر با عنوان مقیم دو عنوان مقابل با یکدیگرند و بر اساس همین مبنا هم قائل شدیم که شخصی که اقامه عشرة می کند در حقیقت موضوعاً از موضوع عنوان مسافر خارج شده است ، لذا می گفتیم کسی وقتی از محل اقامه قصد سفری را دارد آن سفر سفر جدید است و رعایت حد ترخص را هم باید بنماید ، یعنی ما لم یخرج از حد ترخص حق اینکه نماز قصر بخواند را ندارد ، روی این اساس باید وارد شویم و اقوال در مسأله و قول مختار را انشاء الله بیان کنیم .
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین