صلاة مسافر . خارج فقه . کتاب الصلاة .

جلسه 186 صلاة مسافر

بسم الله الرحمن الرحیم                                                                  و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین . خلاصه فرمایش مرحوم صاحب مدارک و صاحب جواهر در عدم احتساب یومین الدخول و الخروج کلام در این بود که...

Cover

جلسه 186 صلاة مسافر

آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)

00:00 00:00

بسم الله الرحمن الرحیم                                                                 

و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .

خلاصه فرمایش مرحوم صاحب مدارک و صاحب جواهر در عدم احتساب یومین الدخول و الخروج

کلام در این بود که آیا تلفیق در یوم در بحث اقامه ده روز ممکن است یا خیر؟ مرحوم علامه و هم چنین صاحب جواهر اشکالی بر تلفیق فرموده اند که یوم دخول و یوم خروج به عنوان ایام عشرة احتساب نمی شود ، علتی ذکر کرده اند که فرموده اند لأنهما من نهایة السفر و بدایته ، یوم الورود به عنوان یوم نهایت سفر است ، یوم الخروج به عنوان یوم بدایة سفر دوم است ، مثلاً سفر مراجعت ، یوم الورود و الخروج از ایام اقامه نخواهند بود یا غایت سفر یا بدایت سفر دوم شخص است ، این دو روز به عنوان ایام اقامه حساب نمی شود .

مرحوم صاحب جواهر که این تعبیر را بیان فرموده اند ، عبارت دیگری دارند که در شرح اینکه یومی الدخول و الخروج ممن نهایة السفر و بدایته ، فرموده اند : « لاشتغاله فی الاول باسباب الاقامه و فی الخیرة بالسفر» نتیجةً این دو بزرگوار و اتباعشان می فرمایند که باید ده روز بین یومی الدخول و الخروج باشد ، فعلی هذا کسی که به مشهد وارد شود و بخواهد ده روز اقامه کند ، امروز ولو اینکه دو ساعت از روز گذشته باشد حساب نمی شود ، این یوم دخول و ورود به محل اقامه است ، بعد از امروز بادی ده روز کامل در اینجا بماند که آن روز آخر هم یوم الخروج باشد ، فعلی هذا لابد من اثنی عشرة یوم ، یوم الورود لا یحسب علیه ، عشرة ایام بعد یوم الورود و یوم الخروج بعد اثنی عشرة ایام ، این مبنا و فرمایش این دو بزرگوار است .

کما اینکه عرض کردیم که تلفیق معنا ندارد زیرا ایشان از ظاهر کلمه یوم استفاده کرده اند و فرموده اند یعنی نصف من الیومین لا یمسی یوماً عند الاطلاق فی العرف ، بل یسمی نصفین من الیومین ،  میزان در اقامه عشره ایام بود ، یعنی عشرة یوم کاملاً و حال اینکه در اینجا نصف روز از روز ورود و نصف از روز خروج ، این مسما به روز کامل نیست ، بلکه مسمای به نصف از دو روز می شود ، پس تعلیل صاحب مدارک با بیان مرحوم صاحب جواهر فرق دارد ، ایشان از ظاهر کلمه یوم این معنا را استظهار کرده است .

کما اینکه بعضی از ظاهر کلمه یوم استظهار کرده اند از اول طلوع شمس باید باشد تا غروب شمس ، که اقل این به عنوان یوم کامل محسوب نمی شود ، بلکه به عنوان بعض الیوم است ، می خواهد معظم الیوم باشد یا غیر معظم الیوم باشد .

فرمایش شیخ انصاری در رد کلام صاحب مدارک

شیخ انصاری در مقام رد فرمایش صاحب مدارک فرمایشی دارند ، این عبارت در بدو نظر و نظر ابتدائی شاید مقداری قابل قبول نباشد ولی بعد از این جمله ای دارند که شرح می دهد مراد ایشان را ، ایشان ابتداءً می فرمایند تصدیقٌ للحقیقة و تکذیبٌ للعرف ، مراد از تصدیق الحقیقه یعنی تصدیق للمعنی الحقیقی اللغوی ، و لکن تکذیبٌ للعرف چه اشکالی دارد که به عنوان اشکال بر صاحب مدارک بیان کرده اند ، عرف جای نظر دادن نیست که تکذیب عرف مشکلی داشته باشد ، تکذیب العرف اشکالی نخواهد داشت زیرا اساساً عرف شأنی ندارد که بخواهد برای ما تعیین وظیفه کند ، بلکه باید بگوئیم عرف باید تخطئه بشود که کثیراً ما شارع عرف را تخطئه فرموده است ، نهایت توضیح داده اند که مراد از تکذیبٌ للعرف چیست؟ می فرمایند : « تصدیقٌ للحقیقة و تکذیبٌ للعرف ، حیث انهم یفهمون من مثل المقام ارادة المقدار کما  بالاشهر » این تتمه معنای تکذیب للعرف را روشن می کند ، می فرمایند مراد ما این نیست که ما در فهم معانی الفاظ و در فهم معانی موضوعات احکام سراغ عرف برویم که بخواهیم از عرف استمداد کنیم ، بلکه در اینجا کلمه ایام مانند کلمه اشهر است در سائر موارد ، مثلاً در باب طلاق در بحث عده دارد که مرأة مطلقه باید عده نگه دارد ثلاثة اشهر ، این ثلاثة اشهر آیا باید از ابتداء شهر باشد ؟ یا اگر اثناء شهر طلاق واقع شده از همان موقع طلاق است ؟ از موقع طلاق حال می خواهد ابتداء شهر باشد یا اواسط و یا اواخر شهر ، از هر  جا که واقع شده به مقدار ثلاثة اشهر ، یعنی عنوان اشهر محدد است نه عنوان ظرف ، نه به عنوان موضوع که خصوصیت داشته باشد اشهر که از اول شهر باشد تا آخر شهر ، این میزان نیست بلکه مراد مقدار شهر است ، مقدار ثلاثة اشهر است ، کما اینکه مثلاً در مورد ایام حیض ، اقل حیض که ثلاثة ایام است ، یعنی میزان اینست که حیض باید حتماً از اول صبح باشد تا مغرب ؟ این میزان نیست ، مقدار سه روز که قهراً دو شب هم در میان این سه روز واقع شده است ، مرحوم شیخ انصاری می فرمایند این ایام عنوان ظرف در ما نحن فیه نیست ، مثل اینکه بگوید جلست معه فی یوم الجمعة ، این جلوس به عنوان مظروف واقع شده است در ظرف یوم الجمعه ، لازم نیست جلوس از اول روز جمعه تا آخر روز جمعه باشد ، یک ساعت هم اگر در روز جمعه شخص جلوس داشته باشد صحیح است که گفته شود که جلستُ معه فی یوم الجمعه ، لأن یوم الجمعه فی امثال ذلک بعنوان الظرف لا بعنوان الحد .

 فعلی هذا عنوان ما نحن فیه به حسب متفاهم عرف عنوان حد است نه به عنوان ظرف یا عنوان موضوع ، اگر به عنوان حد شد مشکل حل است ، به این معناست که یعنی این مقدار از زمان میزان است ، فرض کنید ما یوم را دوازده ساعت قرار می دهیم ، به مقدار اثنی عشرة ساعة ، یعنی عشرة اثنی عشرة ساعة مدت الاقامه است ، اگر این معنا باشد که تحدید باشد ، در اینجا تلفیق باید امری جایز و ممکن باشد ، برای اینکه از یوم الورود فرض کنید پنج ساعت را درک کرد ، هفت ساعت کم دارد ، هفت ساعت را از روز یازدهم جبران کند ، تکمیل می شود اثنی عشرة من الیوم ، بنابر این نباید اشکالی داشته باشد .

اشکال بر مبنای مرحوم شیخ و مرحوم آقا ؛ در این صورت تلفیق از شب هم باید ممکن باشد

اشکال مهمی در اینجا هست که این اشکال هم بر مرحوم شیخ انصاری در رد فرمایش صاحب مدارک وارد است و هم بر مبنا و مشربی که مرحوم آقا ذکر فرموده اند  ،آن اشکال اینست که اولاً اگر زمان به عنوان عشرة ایام حد برای این حکم شد(حکم وجوب تمام) تلفیق کما اینکه به نصفی الیومین ممکن است کذلک یمکن التلفیق به مقدار هذا الزمان من اللیل ایضاً ، این علی القاعده ما باید تلفیق از شب را هم کافی بدانیم ، مثلاً اگر کسی امروز موقع زوال شمس وارد شد و قصد اقامه عشرة کرد ، نه روز ماند ، از این روز مثلاً شش ساعت کم دارد ، این شش ساعت را از شب یازدهم تکمیل کند ، چرا باید صبر کند تا روز بشود؟ اگر زمان موضوع نشد ، شما یوم را به عنوان حد قرار دادید ، یعنی این مقدار از زمان ، این مقدار چه خصوصیتی دارد که حتماً از روز باشد ، شما این مقدار از زمان را از شب تکمیل کنید ، آن لیالی متوسطه امریست قهری ، اینجا چطور می شود ما این را حساب کنیم ، با اینکه احدی از قائلین به امکان تلفیق قائل به تکمیل مقدار ما نقص از لیله حادی عشر نشده اند ، همه فرموده اند تلفیق به یوم باید باشد ؛ بله اگر یوم به عنوان ظرف باشد شما حق دارید بگوئید که ما از یوم حادی عشر باشد ، ولی شما یوم را به عنوان ظرف با موضوع نمی دانید ، بلکه به عنوان محدد موضوع می دانید ، عنوان ایام بیان کمیت است پس آنچه ملاک است کمیت است که ده تا دوازده سات ملاک است سواءٌ کان من اللیل أو النهار ، بنابر این اشکالی به ذهن بنده می رسد که اگر به مقدار یوم باشد چرا ما لیالی متوسطه را حساب نکنیم؟ بنابر این با پنج روز درست می شود اگر به مقدار دوازده ساعت باشد ، با اینکه هیچ کس قائل نشده است و بیان نکرده است ، پس اگر ما قائل شدیم به اینکه زمان حد است و بیان مرحوم شیخ انصاری هم همین بود که فهم عرفی در امثال این موارد از عناوین مثل یوم و شهر و امثال ذلک جنیه موضوعیت یا ظرفیت نیست ، بلکه جنبه بیان کمیت است که می شود محددیت ، اگر بیان کمیت شد چرا شما تلفیق از شب را به مقدار ما نقص از شب قبول نمی کنید .

اشکال دوم اینکه اگر یوم به عنوان محدد باشد باید معین باشد و حال آنکه ایام مختلفند

اشکال دومی دارد که به نظر شریف ایشان از اشکال اول مهمتر است و آن اینست که علی القاعده حد الشئ و معرف الشئ باید معلوم باشد ، اگر یک عنوانی به عنوان کمیت در فقه و شریعت قرار داده بشود باید آن عنوان برای ما معلوم باشد و حال آنکه عنوان حد یوم یک عنوان ثابتی نیست ، نه در مکان خاص و نه در ازمنه خاصه ، حتی در مکان خاص ، بر اساس فصول مختلف مقدار لیل و نهار تفاوت دارد سعةً و ضیقاً ، بعض از اوقات ساعات روز ده ساعت می شود و گاهی چهارده ساعت ، یا به حسب اماکن در بعضی که دور از خط استواء هستند ایام نهارشان کم است و آنهائی که نزدیک خط استواء هستند ایام نهارشان بیشتر است ، کدام میزان است ، آیا ایام به عنوان حد آیا ایام بلادی که نزدیک خط استواء است و یا بلادی که دور از خط استواء است ، یا مثلاً به حسب فصول که اختلاف دارد ، اگر بگوئیم همان بلدی که شخص هست کدام ایام ، ایامی که فصولی که یوم سعة دارد یا ایام فصولی که یوم مقدار زمانش کم است ، اینجا ممکن است کسی توجیه کند که همان موقعی که قصد اقامه دارد ایام همان را حساب کند ، باز هم اختلاف یسیری هست ، مگر بگوئیم به مسامحه عرفیه ، این ممکن است به ذهن بیاید و لکن علی ای حالٍ ایشان این گونه طرح اشکال کرده اند که اگر ما یوم را به عنوان کمیت بدانیم و بیان کمیت بدانیم این ضابط مشخصی ندارد ، حسب بلاد و حسب ازمنه و فصول ، این عنوان معینی ندارد ، پس ما باید چه کار کنیم ؟

 پس اولاً اشکال اینست که اگر شما این ایام را به عنوان بیان کمیت دانستید تلفیق اینکه بالیوم یتحقق کذلک لابد من أن یمکن التلفیق بالیلة ایضاً و ثانیاً لا ضابط معین لهذا الحد ، به اعتبار اختلاف بلدان قرباً و بعداً الی خط الاستواء أو اختلاف البلدان به حسب فصول المختلفه .

نکته ای از حضرت استاد در جواب از این اشکال

در مقام حل این اشکال نکته ای یاد داشت کرده ام که اگر کسی در مقام رد اشکال اول این چنین بگوید ، اشکال اول این بود که چرا تلفیق از لیل جایز نباشد کما یمکن التلفیق بالیوم ، یمکن إن یقال فی جواب هذا الاشکال ، بأن ظاهر العنوان عشرة ایام جواز التلفیق و امکان التلفیق بعنوان الیوم و ظاهر عنوان الیوم لا یشمل اللیل ، اخذاً بهذا الظاهر نقول بامکان التلفیق فی الیوم لا باللیل ، این جوابی است که ممکن است گفته شود .

و لکن این جواب فائده ای ندارد ، زیرا ظاهر من الیوم کما أنه یمکن أن نقول هو الساعات التی یکون اضائة الشمس ، کذلک ظاهر الیوم کونه من اول الصبح الی الغروب ، فلا بد من اخذ هذا الظاهر ایضاً ، و علی هذا یوم الخروج و یوم الدخول لا یحتسبان علیه لأنهما خلاف الظاهر من الیوم ، لأن الظاهر من الیوم التام هو الیوم من بدایته حسب فهم العرف هو طلوع الشمس الی نهایته و هم غروب الشمس ، هذا ایضاً ظاهرٌ من کلمة الیوم ، هل یمکن أن نقول بأن اللازم أن یکون ایام الاقامة من بدایة طلوع الشمس الی نهایتها ، احدی این را قائل نیست ، قائلان به تلفیق می گویند از هر ساعتی که آمد به همان مقدار از روز آخر جبران کند ، چه کسی از قائلان به تلفیق ادعا کرده است که حتماً باید از اول صبح باشد ، بعضی از فقهاء بودند که از جمله صاحب مدارک که بیانشان را قبول نکردیم ، که آن هم بر اساس کلمه یوم است ، پس این دو اشکال باید جواب داده بشود ، یکی اینکه یوم ضابط معینی ندارد که این اشکال را مهم می دانند ، دوم بناءً علی کون الیوم محدداً چرا تلفیق از شب ممکن نیست ؛ جواب از این دو اشکال را فردا بیان می کنیم .

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین