صلاة مسافر . خارج فقه . کتاب الصلاة .

جلسه 180 صلاة مسافر

بسم الله الرحمن الرحیم                                    و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .  آیا تلفیق در عشره امکان دارد ؟ یکی از فروعات مربوط به اقامه عشره اینست که آیا تلفیق در این...

Cover

جلسه 180 صلاة مسافر

آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)

00:00 00:00

بسم الله الرحمن الرحیم                                   

و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .

 آیا تلفیق در عشره امکان دارد ؟

یکی از فروعات مربوط به اقامه عشره اینست که آیا تلفیق در این ایام نسبت به عشره ممکن است یا خیر؟

بعد از آنکه واضح شد یوم بما هو یومٌ دخیل است و لیلیه اولی و اخیره خارج است از این عشرة ایام و روشن شد که مراد از یوم طلوع شمس تا مغرب است و بین الطلوعین خارج است از دائره مفهوم یوم ، فعلاً کلام در اینست که آیا تلفیق در یوم ممکن است یا خیر ؟ مثلاً کسی موقع صلاة ظهر وارد مشهد شود و قصد کرده است که ده روز در اینجا بماند ، این موقع ظهر تا غروب آیا حساب می شود یا حساب نمی شود ؟

اگر تلفیق ممکن باشد این نصف روز را به عنوان نصف روز حساب می کنند ، نه روز پس از این نصف روز می شمارند ، می شود نه روز و نصف که با این نصف می شود روز دهم ، روز یازدهم اگر تا ظهر ماند ده روز او تمام می شود ، یک ساعت هم باشد ، اگر تلفیق ممکن باشد معنای تلفیق اینست که هر مقدار از روز اول را درک کرد این مقدار را ضمیمه کند به کسر او از روز یازدهم ، اگر گفتیم تلفیق امکان ندارد این روز هیچ حساب نمی شود ، شما این روز را نباید حساب کنید ، یعنی موقعی این روز حساب می شود که قبل از طلوع شمس وارد مشهد شده باشیم ، بعد از طلوع شمس اگر وارد شده باشیم این روز می شود کأن لم یکن ، ده روز پس از این روز باید کاملاً در مشهد بمانید به عنوان قصد عشره باشد .

اقوال در این مسأله :

در اینجا فقهاء رضوان الله علیهم چه آنهایی که در صدر اول بوده اند و چه متأخرین و چه موجودین ، بعضی قائلند به اینکه تلفیق ممکن است و لازم ، این شخص می تواند بر اساس این تلفیق کند .

عده ای در مقابل گفته اند تلفیق امکان ندارد .

برخی هم این چنین قائل شده اند که اگر شما از این روز ولو مقداری را هم درک کنید خودش یک روز حساب می شود ، یک ساعت قبل از مغرب آمد می شود یک روز نه روز هم پس از این ضمیمه کند می شود ده روز کامل ، این هم قائل دارد .

پس عده ای می گویند تلفیق لازم نیست ، عده ای می گویند تلفیق لازم است و ممکن و عده ای قائلند به اینکه تلفیق اصلاً ممکن نیست ، پس اقوال می شود سه قول .

توضیح قول به اینکه تلفیق لازم نیست

اما قول به اینکه تلفیق لازم نیست یک بیان عقلی و حکمی در اینجا بیان کرده اند ، مکان به عنوان کم متصل است ، زمان به عنوان کم متصل است ولی غیر قار الذات ، فرق زمان و مکان اینست که هر دو کم متصلند اما این قار الذات و آن غیر قار الذات ، زمان ثابت نیست و تجدد دارد ، مجموع آنات به عنوان یک ساعت به عنوان یک روز به عنوان یک ماه ، پس زمان و مکان متصل واحد است ، در اینجا اگر این عرض برای شخصی حاصل شود به هر مقدار آن عنوان کل هم بر او صادق است ، مثلاً ما تعبیر می کنیم از یک مکان به عنوان مسجد ، اگر از او بپرسند کجا هستید می گوید در مسجد و حال آنکه این شخص در بعض مسجد است ، چون آن حیزی را که این شخص از مسجد اشغال کرده است نیم متر است ، معذلک نسبت به تمام مسجد داده می شود ، یا در حرم مطهر سؤال می کند کجایی می گوید در حرم ، و حال آنکه در بعض از اجزاء مکانیه حرم است ولی چون حرم مجموعه آنچه که حائط در دور او قرار گرفته است متصل واحد است ، یعنی حرم عنوانی است برای مجموع این مکان که به عنوان متصل واحد محسوب می شود ، یوم هم عبارتست از مجموع آناتی که از طلوع شمس تا غروب است ، حال ما در روایات داریم که اگر کسی اقامه عشرة ایام داشته باشد اگر از این شخص بپرسند که شما چه روزی وارد شدید می گوید مثلاً  امروز ، این یوم است ، این یوم لازم است که از اول روز تا آخر در این روز باشد تا بگویند در این روز یا اگر در یک ساعت از این روز هم واقع شد صدق می کند که الآن در این روز است ، واضح است که این صدق صحیح است ، شما که الآن از سفر برگشتید می گویند کی وارد مشهد شدید؟ اگر یک ساعت به غروب باشد می گوئید دیروز ولی اگر غروب گذشت می گوید دیشب ، ولی عنوان دیروز لازم نیست که از اول طلوع شمس اینجا باشد تا بگوید من دیروز مشهد بودم ، هر جزئی از اجزاء زمانیه یوم ماضی واقع شود این شخص که به عنوان زمانی است و مکانی نسبت آن زمان به عنوان یوم یا آن مکان به عنوان  مسجد یا حرم به این شخص کفایت می کند و صحیح است ، پس بنا بر این ورود فی الیوم و الاقامه فی الیوم لا یحتاج الی الاقامه من اول الیوم الی آخره بل یکفی فی صدق هذا العنوان أنه اقام فی الیوم بمجرد الاقامه فی الیوم ولو فی ساعةٍ واحدة ، کما أنه یصدق علیه أنه فی المسجد ولو کان هو فی مکان خاص من المسجد لا یحتاج الی أن یکون فی کل الاماکن بالمسجد حتی یصدق علیه أنه ساکن فی المسجد ، الآن صدق می کند که ما ساکن در این مدرسه ایم ، آیا همه فضای مدرسه را اشغال کرده ایم؟ ما یک نقطه ای از این اتاق را اشغال کرده ایم ، صدق می کند که در مدرسه ایم ، پس نسبت مکان به عنوان خاص یا زمان به عنوان خاص ، مثل عنوان مسجد یا عنوان یوم به این شخص ولو اینکه نسبت به زمان و مکان به کل او احاطه پیدا نکند و این عرض زمان و مکان بالنسبة به جزئی از جزئیاتش حاصل بشود صدق عنوان کل بر او خواهد بود ، اینجا از این باب خواسته اند بگویند این شخص که قصد اقامه عشره دارد اگر ده دقیقه در روز گذشته در یوم واقع شده باشد ، اگر پنج دقیقه در روز گذشته وارد اینجا شده است و قصد اقامه کرده است یک روز صدق می کند در اینجا بوده یعنی در آن روز در اینجا بوده است نه روز هم پس از این بیاید کفایت می کند و می شود ده روز ، این بیانی که است که برای این قول است .

تعبیری که بیان شده است این تعبیر و این توجیه در کلام این بزرگان نبوده است این بیان حکمی و عقلی را مرحوم آقا بیان فرموده اند که خواسته اند یک وجه صحتی به این کلام بدهند .

و لکن واضح است که بالدقة العقلیه لا یصدق أنه فی المسجد بعنوان أن المسجد بما هو مسجد صار مکاناً له ، به همان مقداری که از حیز مسجد را اشغال کرده است صدق می کند که در مسجد است ، کسی که در ده دقیقه ، بیست دقیقه ، نصف روز به اینجا آمده است ، گفته نمی شود به دقت عقلیه که این تمام روز در اینجا بوده است ، اطلاق یوم از نظر معنای لغوی و متفاهم عرفی مجموع آنات از طلوع شمس الی غروبها است ، به نصف روز گفته می شود نصف الیوم ، به یک ساعت از روز اگر دوازده ساعت حساب کنیم گفته می شود یک دوازدهم یوم ، پس بنابراین در اینجا اینکه تعبیر می کنند در این روز مسامحه عرفی است ، در احکام شرعیه ما نمی توانیم به مسامحات شرعیه اعتنا کنیم ، اساساً عرف چکاره است که بگوید اگر کسی یک روز بود ما می گوئیم یک روز آمده است و شما هم یک روز حساب کنید ، این اصلاً در اینجا گفتنی نیست ، این تعلیلی که بیان شده به عنوان کم متصل واحد بعد گفته می شود که اگر شخص درک بعض آن متصل را کرده باشد ینسب الیه کل تلک المتصل به عنوان یوم یا به عنوان مسجد ، بله اگر مُدرک بعضی از این عرض باشد از نظر عرف گفته می شود درک کل آن عرض را کرده است ولی از نظر عقل نه به همان مقدار ، لذا اگر کسی یک ساعت در جایی بود می گویند یک ساعت در آنجاست ، یک ساعت کار کرد را نمی گویند کل روز ، اگر کسی در این امروز نصف روز کار کند ، با اینکه نصف روز کار کرده باشد می گویند یک روز کار کرد؟ خیر چون اینجا بحث مسامحه نیست ، می گویند چهار ساعت کار کرد ، اگر کسی یک ساعت درس خواند گفته می شود کلاً درس خواند؟ یک روز می گویند درس خواند یا یک ساعت از روز درس خواند ، اگر مشغول نماز شد و یک ساعت نماز خواند گفته می شود این یک روز نماز خواند یا یک ساعت نماز خواند؟ گفته می شود در یک ساعت از روز نماز خواند ، پس بنابر این اینکه اگر کسی جزء از زمان و یوم را درک کند یطلق علیه أنه یدرک الیوم هذا الاطلاق مسامحیٌ عرفیٌ و لا اعتناء بمسامحات العرفیه ، پس این وجه درست نیست .

 قول دوم فرمایش صاحب مدارک تلفیق ممکن نیست

وجه دیگری در اینجا بیان می شود و آن اینست که ما می گوئیم این عرض زمانی یا مکانی به اعتبار جزء به این شخص نسبت داده می شود و لکن اسناد این بر کل از این باب است که چون متصل واحد است ما مسند الی الجزء را کأنه مسند الی الکل می دانیم ، مثلاً مثال می زنند به اینکه اگر کسی به دیوار تکیه کرده است ، این دیوار و جدار به مطلق این محدوده اطلاق می شود و حال اینکه این اتکاء به بعض این جدار بوده است ، اتکاء به بعض یسند الی الکل ، اطلاق کل می شود ، از این باب باشد .

 و لکن اگر این وجه را قبول کنیم امروز را به عنوان یک روز حساب می کنند ، یک ساعت یا دو ساعت یا نصف روز را درک کرد می گوئیم یک روز ، نه روز هم پس از این بشمارد می شود ده روز و در نتیجه بگوئیم اقامه عشرة او به این کیفیت محقق می شود ، و لکن تعبیر در این روایات اقامه عشره دارد که این عشرة باید منویه باشد یعنی نیة الاقامة قبل از تحقق اقامه باید باشد یا همزمان با او ، بعد از آنکه نیت اقامه کرد باید عشرة ایام در اینجا محقق بشود ، اینجائی که وارد شد بعد از این نیت یوم محقق شد یا بعض الیوم؟ بعض الیوم است ، پس بنابر این اگر ما باشیم و تلفیق را ممکن ندانیم باید بگوئیم امروز اصلاً حساب نمی شود ، زیرا امروز یوم نیست و تعبیر شده است عشرة ایام ، ده روز ار فردا تحقق پیدا می کند ، لذا نصف روز امروز و نصف روز بعد از اتمام ده روز اینها به درد نمی خورد و کأن لم یکن است ، نصف الیوم هیچ اعتنا نمی شود ، لذا ده روز از فردا شروع می شود لذا شما که الآن ساعت هشت وارد مشهد شدید و نیت هم کردید زمانی گفته می شود که یوم از شما صادر شده است که از طلوع شمس الی غروب شمس باشد ، از الآن که ساعت هشت وارد شدید تا فردا شب یک طلوع و غروب بوده است ، چون طلوع امروز را که درک نکردید و غروب امروز هم که بدون طلوع است ، غروب بدون طلوع محسوب نیست ، پس طلوع واحدی از یوم غد الی غروبها واقع شده است که می شود یوم واحد ، روز سوم می شود یوم دوم و … تا روز یازدهم ، پس از این روز که یازده روز گذشت ده روز برای این شخص تمام شده است ، حسب ظاهر روایات نمی تواند این گونه باشد که به مجرد ورود این را به آن نظر مسامحی عرفی که عرف کاره ای نیست در باب تشخیص موضوعات ، پس بنابر این وجه ما بعض الیوم را به عنوان اطلاق مسامحی عرفی یوم حساب کنیم و نه روز را هم پس از این ضمیمه کنیم و بگوئیم شده است تلک عشرة کامله ، این حرف گفتنی نیست ، چون مسامحات عرفیه در اینجا اساساً راه ندارد ، یوم حسب اطلاق لغوی و عرفی عبارةٌ عن مقدار زمان فی ما بین طلوع الشمس الی غروبها ، این حد یوم است ، این در واقع قول دوم است که ما نباید این مقدار از روز را هیچ حساب نکنیم و از فردا حساب کنیم چون در روایت دارد که عشرة ایام و یوم هم عبارتست از مقدار زمان متصل واحد فیما بین طلوع الشمس الی غروب ، یعنی ابتداء یوم طلوع شمس و غایت یوم غروب شمس ، فیما بین هذا المبداء و المنتهی یسمی بالیوم و اگر کسی درک نکند این مجموعه را یوم درک نشده است بعض الیوم درک شده است و در روایت دارد که عشرة ایام ، ده روز باید درک شود و صدق درک ده روز لا یمکن الا به این طریق و الا نصف از این یوم و نصف از یوم یازدهم می شود نصف یومین ، نصف یومین مسمای به یوم نیست ، یوم فیما بین المبداء الخاص و هم طلوع الشمس الی منتهی الخاص و هو غروب الشمس ، فیما بین هذا المبداء و المنتهی یومٌ ، این هم بیانی است که تلفیق معنا ندارد و قبول نمی کنند .

 قول سوم فرمایش مرحوم شیخ انصاری و هو الحق

 و لکن قول سوم و هو الحق ، فرمایش شیخ انصاری(رض) است ، مرحوم شیخ انصاری بیان دقیقی دارند ، آیا خصوصیت یومی دخالت دارد یا اینکه در اینجا عنوان یوم عنوان محدد است؟ یک وقت است که خود یوم بما هو موضوعیت دارد اگر یوم بما هو یوم موضوعیت داشته باشد معنایش اینست که شخص باید درک کند این مقدار از زمان را ما بین هذا المبداء و هو طلوع الشمس الی ذلک المنتهی و هو غروب الشمس ، این در صورتی است که عنوان موضوع و دخالت در موضوع به عنوان تمام الموضوع یا جزء الموضوع باشد ، و لکن ظاهراً عنوان یوم طریقیت دارد و طریقٌ الی حد خاص من الزمان ، تعبیر دیگر محدد موضوع است ، عبارت مرحوم شیخ اینست که « و هو و إن کان تصدیقاً للحقیقة الا أنه تکذیبٌ للعرف حیث یفهمون فی مثل المقام ارادة المقدار کما فی التحدید بالاشهر» اگر تعبیر می شود که صوم ماه مبارک رمضان به عنوان شهر صیام و شهر رمضان ، این شهر به عنوان محدد است یعنی مقدار زمان را می خواهد بیان کند که باید از رؤیت هلال الی رؤیت هلال باشد ، این محددٌ للموضوع و حد الموضوع ، لا أنه موضوعٌ دخیل بعنوان کل الموضوع أو بعض الموضوع ، اینجا محدد است ، اگر محدد شد معنایش اینست که این مقدار از زمان از روز از زمان لازم است ، یعنی مقدار فیما بین طلوع الشمس الی غروبها ، حال اگر کسی نصف این مقدار را از روز اول درک کرد ضمیمه کرد به نصف بعد از روز  نهم آن مقداری که کم بود نقیصه از این مقدار را جبران کرد به روز یازدهم ، اینجا مجموع این مقدار آیا به مقدار یوم واحد است یا نه؟ بله هست ولو اینکه لا یصدق علی هذین النصفین بأنه یومٌ و لکن یصدق علیهما بأنه مقدار یومٍ کامل ، پس بهذا التلفیق عنوان مقدار یوم محقق می شود ، حال اینکه در روایات وارد شده است که شخص باید عشرة ایام باشد یعنی عشرة یوم بما هو یومٌ ، اگر این باشد شما باید از یوم شروع کنید ، این نصف الیوم و بعض الیوم لا یکفی ، لکن عشرة ایام یعنی به مقدار عشرة ایام من الساعات و مقدار عشرة ایام یکفی فی صدق هذا المقدار التلفیق ایضاً ، هر جا جنبه محددیت آمد حکمش همین است بلکه باید تلفیق کرد و هیچ اشکالی هم ندارد ، پس کسی که وارد شده در شهری در هر ساعتی از ساعات روز ، آن مقدار از ساعاتی که در آن روز وارد شد آن مقدار از ساعات محسوب می شود و نقیصه را جبران می کند به بعد از انتهاء ایام دیگر ، مثلاً درباره عادت گفته می شود که اقل حیض سه روز است ، یعنی به مقدار ثلاثة ایام ، حال اگر کسی در موقع صلاة ظهر حیض شد تا ظهر فردا می شود یوم کامل ، ظهر پس فردا می شود دو روز ، ظهر روز بعد می شود سه روز ، نمی شود بگوید امروز هیچ ، از فردا حساب کند سه روز ، خیر از همین ساعت حساب می شود ، زیرا اقل الحیض ثلاثة ایام ، عنوان الیوم محددٌ أی معرفٌ ، در بحث حیض یوم مع اللیلیة است و لکن در ما نحن فیه یوم بدون لیلیه است ، پس بناءً علی هذا آنچه می شود اختیار کرد قول سوم است .

در مورد عبارت مرحوم شیخ انصاری می فرمایند اگر قسمت اول به تنهائی می بود قابل قبول نبود چون ظاهرش اینست که و هو یعنی فرمایش صاحب مدارک و إن کان تصدیقاً للحقیقة الا أنه تکذیبٌ للعرف ، تکذیب للعرف اشکال ندارد ، باید تکذیب عرف بشود ، ولی جمله بعد روشن می کند که مراد ایشان چیست ، حیث یفهمون فی مثل المقام ارادة المقدار ، بله اگر اینجا ما عنوان محددیت را بفهمیم و عرف حد می فهمد بنابر این تلفیق بمکانٍ من الامکان و هیچ اشکالی ندارد .

پس بنابر این نه آن قول اول که اگر یک ساعت از روز را درک کرد بگوئیم یک روز شده است و بقیه را ضمیمه کند و مجموعاً با نه روز بعد ده روز بشود و نه قول دوم که این مقدار را اصلاً حساب نکنیم که کلاً باید بعد از این مقدار ده روز بشمارد ، بلکه این مقدار حساب می شود بلکه به عنوان اینکه هذا المقدار من الیوم و لابد من تلفیقه و جبرانه به مقدار نقیصه در روز یازدهم .

 و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین