نتایج در این جا نشان داده می شوند.
نتیجه ای مرتبط با جستجوی شما یافت نشد.
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین . تتمه بحث در مورد روایت تنزیل تتمةً بالنسبة الی بحث السابق و آن اینکه دیروز عرض شد نسبت به قاصد...
آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)
بسم الله الرحمن الرحیم
و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .
تتمه بحث در مورد روایت تنزیل
تتمةً بالنسبة الی بحث السابق و آن اینکه دیروز عرض شد نسبت به قاصد اقامه عشرة ایام موضوع وجوب قصر منتفی است اولاً هم عنوان ضارب فی الارض صدق نمی کند بر این مقیم کما اینکه عنوان مسافر ایضاً صادق نبود ، چون مقیم در مقابل راحل و مسافر است .
ثانیاً فرمودند که بر فرض تنزل که موضوع حقیقةً منتفی نباشد تنزیلاً منتفی است .
نکته ای که به عنوان تتمه عرض می شود اگر انتفاء موضوع حقیقةً باشد با تنزیل چه فرقی دارد؟ اگر واقعاً موضوع منتفی شود تمام آثار واقع مترتب می شود ولی در صورتی که تنزیل باشد تابع است آثار تنزیل بر دائره تنزیل ، تا چه اندازه شارع تنزیل فرموده است ؛ بعضی ادعا کرده اند که تنزیل قاصد عشره در مکه به منزله اهل مکه این تنزیل فقط نسبت به تمامیت صلاة است ، چون قاصد عشره المقیم بها عشرة ایام بمنزلة اهل مکة ، این تنزیل فقط در جهت تمامیت است ، پس ماعدای تمامیت بقیه آثار در اینجا وجود ندارد .
و لکن باید بگوئیم تنزیل در اینجا عام است ، یعنی بعد از آنکه اینها به منزله اهل مکه شده اند در جمیع امور مانند اهل مکه اند از جمله آن امور اینست که اگر بخواهند از مکه خارج بشوند اهل مکه وقتی از شهر خارج می شوند رعایت حد ترخص برای آنها لازم است ، این مقیم عشرة ایام هم باید رعایت حد ترخص داشته باشد ، شاهد بر این عمومیت تنزیل نکته ای است که در خود روایت است ، « مَنْ قَدِمَ قَبْلَ التَّرْوِيَةِ بِعَشَرَةِ أَيَّامٍ وَجَبَ عَلَيْهِ إِتْمَامُ الصَّلَاةِ وَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ مَكَّةَ » چرا تنزیل عام است؟ زیرا در خود روایت دو حکم بیان شده است ، یک حکم وجوب اتمام در این ایام ده روز ، دوم وجوب قصر للخروج الی عرفات ، پس معلوم می شود تنزیل اختصاص به تمامیت ندارد ، اگر در خود روایت دو حکم ذکر شده است پس معلوم می شود فی جمیع احکام منزّل تابع منزّلٌ علیهم است که عبارت باشد از اهل مکه .
سابقاً نکته ای عرض کردیم ، از همین راه تنزیل بعضی خواسته اند بگویند همانطور که رعایت حد ترخص در مقام مراجعت از سفر به وطن لازم است ، رعایت حد ترخص برای کسی که یرید الاقامه فی بلدٍ عشرة ایام ایضاً لازمٌ فی بدو الورود ، یعنی یجب علیه التمام اذا بلغ حد الترخص من بلد مشهد ، و حال آنکه گفتیم این لازم نیست ، چرا لازم نیست؟ با اینکه تنزیل عام است ، با اینکه تنزیل عام است در جمیع احکام منزّل تابع منزّل علیهم است ، این فتوی را بعضی از فقهاء هم داده اند ، مرحوم سید در عروه صریح دارند این عبارت را ولی ما عرض کردیم قبول نداریم ،ایشان صریحاً دارد و مشهور هم همین را می فرمایند که اگر کسی قصد دارد در جایی اقامه کند رعایت حد ترخص را باید در مقام ورود به آن مکان هم داشته باشد ، یعنی وقتی به حد ترخص مشهد رسید باید از همان جا نماز را تمام بخواند اگر قصد دارد در آنجا بماند ، ولی گفتیم این لازم نیست بلکه باید نماز را قصر بخواند الا زمانی که وارد مشهد شد ، زیرا گفتیم آنهائی که قائل به وجوب رعایت حد ترخص شده اند دو دلیل داشته اند ، یکی صدر صحیحه محمد بن سنان ، دوم همین روایت تنزیل ، آن روایت عرض کردیم که ظهور صدر و ذیل او اینست که خروج از بلد به معنای وطن و رجوع الی الوطن است ، پس شامل غیر وطن که بلد اقامه باشد نمی شود ، این از آن روایت ، اما روایت تنزیل از این جواب دادیم که این روایت شامل نمی شود من یرید الاقامه فی بلدٍ لأن فی هذه الروایة من اقام قبل الترویه عشرة ایام ، أی تحقق منه الاقامه و لکن من یرید الاقامه لم یتحقق فی حقه الاقامه عشرة ایام فلذا لا یشمله ، این شخص قصد اقامه دارد هنوز اقامه نکرده است ، پس اگر اقامه محقق شد آن موقع تنزیل موجود است ولی هنوز اقامه محقق نشده است چطور تنزیل؟ یرید الاقامه ولی هنوز اقامه محقق نشده است ، پس این روایت هم دلالت ندارد ، لهذا برخی از بزرگان در حاشیه بر عروه فرموده اند که رعایت حد ترخص در ورود منحصر به وطن است ولی شامل محل اقامه نمی شود و ما دلیلی نداریم که رعایت حد ترخص لازم باشد نداریم ، بله برای خروج از محل اقامه چون عنوان مسافر از بین رفته است لذا مثل کسی که در وطن است باید عنوان مسافر بر او تحقق پیدا کند و مسافر شرعی کسی است که از حد ترخص جایی که حرکت کرده است خارج شود .
نتیجه اینکه رعایت حد ترخص در ورود منحصر به وطن است
پس وروداً الی محل الاقامه رعایت حد ترخص لازم نیست ولی در خروج از محل اقامه رعایت حد ترخص لازم است .
مراد از یوم وارده در روایات چیست؟
اما بحث دیگر اینست که در اینجا دارد که ده روز ، آیا میزان ده روز است یا یوم مع اللیلة ، شب هم جزء آنست ، یعنی بیست و چهار ساعت یا نه روز ، که در روز هم اختلاف است که از طلوع شمس تا مغرب یا از طلوع فجر تا مغرب ، یعنی بین الطلوعین داخلٌ فی الیوم أو داخلٌ فی اللیل ، أو لا فی اللیل و لا فی الیوم بل من اوقات الجنة .
مثلاً موقع مغرب وارد مشهد شد تا مغرب فردا می شود یک شبانه روز ، تا مغرب پس فردا می شود دو شبانه روز ، پس بنابر این ده شب و ده روز باید از او بگذرد ، ولی اگر گفتیم میزان ده روز است ، اینجا ممکن است که شب اول داخل نباشد ، کما اینکه شب آخر هم لازم نیست ، اگر گفتیم ده روز فقط ، روز را هم از طلوع شمس دانستیم قبل از طلوع شمس وارد مشهد شد و قصد اقامه کرد ، از طلوع شمس تا مغرب یک روز است ، فردا شب که می شود یک شب است و دو روز ، ده روز بدون شب اول و بدون شب آخر ، می شود هشت شب در وسط و ده روز ، یعنی یوم غیر مسبوق به لیل که شب اینجا نبوده است و روز آخر هم لازم نیست لیله لاحقه به او را بماند .
نظر مرحوم سید در عروه
مرحوم سید در عروه می فرمایند لازم نیست که شب ها داخل باشد ، شب دخالت ندارد و میزان روز است ، یعنی عشرة ایام ، در روایت هم عنوان عشرة ایام آمده است ، لهذا لیالی که در بین هست لابد هستیم ، چون یوم لا یتحقق الا بمرور لیل ، حرکت وضعی زمین نتیجه اش شب و روز است ، اما معیار عشرة ایام است .
در مقابل مرحوم سید
در مقابل بعضی فرموده اند که اینجا که یوم تعبیر شده است مراد بیست و چهار ساعت است نه یوم .
پس ما دو حرف داریم ، یکی اینکه لیالی هم در اینجا دخالت دارد یا نه؟ در اینجا دو قول است ، برخی گفته اند شب هم دخیل است و بعضی هم مثل مرحوم سید و اتباعشان بر اینکه شب دخالت ندارد ، بحث دوم اینکه یوم بماذا یتحقق؟ آیا یوم یعنی از اول طلوع فجر تا مغرب یا از اول طلوع شمس تا مغرب .
موارد استعمال یوم در احکام : منحصر به روز ، شامل روز و شب هر دو
موارد استعمال یوم فرق دارد ، گاهی از اوقات اینست که یوم بما هو یومٌ دخالت دارد ، مثلاً اگر شخص می خواهد روزه بگیرد ، صوم در روز است شب داخل در زمان امساک نیست ، امساک در یوم به عنوان صوم محسوب می شود ، ولی امساک در شب دخالت ندارد ، پس بنابر این در اینجا وقتی گفته می شود سی روز روزه یعنی سی یوم لیل امساک لازم نیست ، بلکه جایز نیست به عنوان شرط مگر حنبه مقدمه علمیه ، یا در باب اعتکاف که تعبیر می شود که اقل اعتکاف سه روز است ، اینجا یوم میزان است و شب دخالت ندارد ، حال در آنجا بحث کرده اند اینکه گفته اند سه روز به اعتبار روزه است که چون مشروط به صوم است از این جهت گفته اند سه روز ، در اینجا یوم جنبه معرفیت دارد ، در بعضی از اوقات است که روز که گفته می شود روز و شب هر دو است میزان است ، مثلاً عادت اقلش سه روز است ، میزان شب و روز است ، شبها هم دخالت دارد و منظور سه تا بیست و چهار ساعت است .
اقوال در ما نحن فیه
در ما نحن فیه دو قول وجود دارد ، انصاف اینست که ما باید ببینم اطلاق یوم به نحو اطلاق حقیقی بر چه چیز اطلاق می شود ، یوم در مقابل لیل است ، پس اطلاق یوم بر نهار اطلاقٌ علی الحقیقة ، اطلاق یوم بر مجموع لیل و نهار آیا استعمال لفظ در غیر ما وضع له است یا استعمال لفظ در ما وضع له؟ اینجا از باب تغلیب است که مجموع بیست و چهار ساعت به عنوان لیل و نهار را اطلاق یوم می کنند از باب تغلیب ، این گونه است؟ یا اینکه استعمال مجازی است ، چون موضوع له یوم یعنی نهار و لیل را داخل در معنای این لفظ کردن ادخال غیر موضوع له در موضوع له است و این استعمال مجازی باید باشد ، به چه نحو است ؟
از نظر عرف کلمه یوم ظهور در نهار دارد مثلاً می گویند فلانی کی برگشت می گویند دیروز برگشت ، دیگر شب به ذهن نمی آید ، یا اگر شب وارد شود و بگوید من امروز رسیدم می گویند شما شب رسیدید ، پس عرفاً متفاهم از کلمه یوم نهار است نه لیل ، اگر شب مراد باشد می گویند یومٌ و لیلةٌ ، پس اگر کلمه یوم اگر اطلاق بر لیل هم می شد لازم نبود عطف و لیله بر یوم ، پس این عطف شاهد بر اینست که در کلمه یوم معنای لیل نخوابیده است ، لذا در اطلاقات یوم در مقابل لیل است و لهذا بعضی از کارگران در کارخانه ها بعضی کارگر روز کارند و بعضی شب کار ، این تعبیر شب کار و روز کار این شاهد بر اینست که در کلمه یوم معنای لیل وجود ندارد پس بنابر این وقتی تعبیر می شود به اینکه عشرة ایام باید میزان روز باشد و شب دخالتی ندارد ، آن شبهای وسط را چاره ای نداریم باید باشد ، پس آنچه را که مثل مرحوم سید فرموده اند که شب اول و آخر خارج است از این اقامه عشره این فرمایش متین است و قابل قبول .
بحث اینست که یوم از طلوع فجر یوم محسوب می شود یا از طلوع شمس؟ این هم اختلاف عرفی دارد ، در بعضی از موارد است که اختلاف دارد مثلاً صوم باید در سی روز امساک کند ، امساک از طلوع فجر تا مغرب است ، پس بنابر این کلمه یوم در اینجا مقدارش از طلوع فجر است تا مغرب ، در برخی از موارد از طلوع شمس است ، مثلاً کارگری را اجیر می کنید برای یک روز ، سابقاً می گفتند از آفتاب به آفتاب ، من طلوع الشمس الی غروب الشمس ، اینجا اطلاق یوم از طلوع شمس است پس معلوم می شود در موارد مختلف است ، از نظر استعمال حقیقی عرفی باید یوم را که حساب کنیم از طلوع فجر الی المغرب باید باشد ، به لسان منجمین هم همین است و بعضی از همین اهل معرفت هم بر همین معنا هستند اینها بر اساس مشاهداتی که دارند می فرمایند ملائکه ای که اینها موکل بر روز هستند از فجر می آیند ، اینها را قرینه می گیریم که روز هم از طلوع فجر است تا مغرب .
پس تا اینجا دو مطلب روشن شد ، یکی اینکه میزان به حسب معنای لغوی و متفاهم عرفی وقتی گفته می شود ده روز یعنی روز و شب دخالت ندارد ، حال بحث آخری است که ده روز بماند و شبها را بیرون برود ، آن شرائط دیگری است که در این ده روز وحدت مکان شرط است که نمی شود روزها اینجا باشد و شب ها جای دیگری برود ، اگر کسی فقط روز به مشهد بیاید ولی شب غروب که شد برود نیشابور و سحر برگردد که صبح اینجا باشد ، این فائده ندارد چون وحدت مکان را حفظ نکرده است ، در یک جا نبوده است و لذا بحث می کنند که اگر کسی از اول قصد داشته باشد ده روز را در یک جا و کمتر از مسافت تردد کند گفته اند تحقق پیدا نمی کند ، پس ده روز میزان شد و شب دخالت نداشت همان طور که سید فرمودند و روز هم معلوم شد که عبارتست از طلوع فجر تا مغرب ، بین الطلوعین هم باید جزء روز محسوب شود .
یک بحث است که آیا در این ایام تلفیق امکان دارد یا نه ؟ مثلاً اگر کسی موقع ظهر وارد مشهد شد ، اگر تلفیق درست باشد از ظهر تا مغرب را حساب کند ، فردا که رسید به رأس ساعتی که وارد شد می شود یک روز کامل ، یعنی نصف از یک روز و نصف از روز بعد ، این مجموع می شود یوم کامل ، این می شود تلفیق ، یا اینکه تلفیق فائده ندارد و باید یوم از اول باشد ، اگر تلفیق فائده نداشته باشد امروز که نصف روز رسیده فائده ندارد حتی اگر طلوع شمس هم شد فائده ندارد و امروز حساب نمی شود ، از فردا باید حساب کند ، این بحث باید مورد بررسی واقع شود ، باید ببینیم اگر تلفیق جایز است دلیلش چیست و اگر جایز نیست دلیلش چیست؟ انشاء الله فردا .
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین