نتایج در این جا نشان داده می شوند.
نتیجه ای مرتبط با جستجوی شما یافت نشد.
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین الی لقاء یوم الدین . بحث : بررسی روایت عبد الله بن سنان در اعتبار رعایت حد ترخص بحث در این بود که آیا حد ترخص همان...
آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)
بسم الله الرحمن الرحیم
و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین الی لقاء یوم الدین .
بحث : بررسی روایت عبد الله بن سنان در اعتبار رعایت حد ترخص
بحث در این بود که آیا حد ترخص همان گونه که در موقع خروج از وطن لازم است در موقع عود الی الوطن نیز لازم است یا خیر؟
روایاتی که در اینجا بود عرض کردیم که مختلف است که در بعضی از روایات که عمدةً صحیحه عبد الله بن سنان بود در ذیل روایت این داشت که « وَ إِذَا قَدِمْتَ مِنْ سَفَرِكَ فَمِثْلُ ذَلِكَ » به مقتضای این ذیل که بسیاری از قدماء و کثیری از متأخرین فتوا داده اند به اینکه رعایت حد ترخص در موقع مراجعت از سفر نیز نسبت به وطن قطعاً لازم است ، چون شخص وقتی از وطن خارج می شود تا جایی که سماع اذان می شود نباید نماز را قصر بخواند ، قصر صلاة از موقعی است که لم یسمع الاذان ، در موقع مراجعت هم غایت قصر جایی است که لم یسمع الاذان و اذا سمع الاذان یجب علیه التمام ، پس اطلاق ذیل این روایت اینست که رعایت حد ترخص ذهاباً که در صدر روایت بود و ایاباً که در ذیل روایت است لازم است .
روایاتی که در مقابل روایت عبدالله بن سنان است
در برخی از روایات در مقابل این روایت ، که بعضی هم صحیحه بود ، یکی روایت عیص است که در اینجا حد ترخص را میزان قرار نداده است در موقع مراجعت ، روایت این بود که :
« عَنِ الْعِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا يَزَالُ الْمُسَافِرُ مُقَصِّراً حَتَّى يَدْخُلَ بَيْتَهُ »
قصر صلاة ادامه دارد و غایت حتی یدخل بیته است ، یعنی اذا دخل بیته یتم ، قبل از دخول بیت باید صلاة را قصراً بخواند ، اینجا معلوم می شود که حد ترخص اصلاً معنا ندارد ، چون حد ترخص مسافتی است که شارع معین فرموده است که مقدار آن به خفاء الاذان بود که جنبه معرفیت هم داشت .
روایت صحیحه دوم که در مقابل صحیحه عبدالله بن سنان است ؛ روایتی است که مرحوم صدوق نقل فرموده است ؛
« عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: إِذَا خَرَجْتَ مِنْ مَنْزِلِكَ فَقَصِّرْ إِلَى أَنْ تَعُودَ إِلَيْهِ .»
حال ما به صدر روایت کار نداریم که این هم در مقابل صحیحه عبدالله بن سنان است که خروج از منزل را بدایت قصر قرار داده است ، صرف خروج از منزل ، عمده قسمت دوم است که محل شاهد ماست « الی أن تعود الیه» یعنی الی المنزل ، معلوم می شود که حد ترخص لازم نیست .
روایت سوم ، روایت حماد است که دارد :
« عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْمُسَافِرُ يُقَصِّرُ حَتَّى يَدْخُلَ الْمِصْرَ. »
این هم در مقابل صحیحه عبدالله بن سنان است چون در آنجا دارد که«إِذَا قَدِمْتَ مِنْ سَفَرِكَ فَمِثْلُ ذَلِكَ » اینجا دارد که « يُقَصِّرُ حَتَّى يَدْخُلَ الْمِصْرَ» .
روایات دیگری هم هست که بعداً عرض می کنیم .
تا اینجا این سه روایت صحیحه که میزان یا بیت تعبیر شده است یا منزل تعبیر شده است ، که یک روایت عنوان بیت را داشت که غایت قصر بود و دو روایت عنوان منزل و مصر را دارد ، علی ای حالٍ قدر مشترک این سه روایت اینست که حد ترخص در موقع ایاب لازم نیست ، چه غایت قصر منزل باشد یا مصر باشد و یا بیت باشد ، جامع بین این ثلاثه اینست که حد ترخص لازم نیست ، پس این سه روایت در مقابل روایت اولی شد .
این روایات ثلاث صدراً و ذیلاً با صحیحه عبدالله بن سنان معارضه دارند .
یک مشکل دیگری هم داریم که این روایات ثلاث همان گونه که معارض با صحیحه عبدالله بن سنان هستند به اعتبار اینکه موقع رجوع و بازگشت از سفر ، نسبت به خروج از وطن هم به عنوان مسافر معارضه دارد ، زیرا در این روایات ثلاث بدایت قصر ، در یکی از بیت و در دیگری از منزل و در سومی از مصر و حال آنکه در روایت صحیحه عبدالله بن سنان در ابتداء قصر هم آن موقعی که خفاء الاذان باشد ، پس این معارضه فقط به حسب ذیل صحیحه با این روایات ثلاث نیست بلکه به حسب صدر روایت هم با این روایات ثلاث معارضه دارد ، ما باید رفع معارضه بین صدر این صحیحه و این ثلاثه هر دو را داشته باشیم ؛ بنابر این ما در مورد صدر روایت هم با این روایات ثلاث مشکل داریم و باید این را هم حل کنیم ، پس این روایات ثلاث با صحیحه معارضه می کند صدراً و ذیلاً .
جمع بین روایات ثلاث و صحیحه عبدالله بن سنان
لذا جمعی که می خواهیم داشته باشیم باید این جمع را ملاحظه کنیم که چگونه می شود جمع کرد ، سه طریق جمع وجود دارد ، در جوع بین صدر صحیحه و این روایات ثلاث به هر یک از این سه طریق جمع شما عمل کنید درست است و معارضه رفع می شود ؛ ولی ذیل صحیحه و این روایات ثلاث یک طریق جمع دارد و آن دو طریق اول و دوم در مورد ذیل قابل تطبیق نیست .
راه اول : آن سه روایت مقید می شود به قیدی که در صحیحه وارد شده است
در مورد صدر صحیحه و این سه روایت این چنین گفته می شود : که در این روایات ثلاث که میزان را خروج از منزل قرار داده است نسبت به سماع الاذان و عدم سماع اذان مطلق است ، خرج من منزله أو خرج من المصر أو خرج من بیته ، فهذا الروایات الثلاث مطلقه بحسب خفاء الاذان و عدمه ، یعنی در این روایات ثلاث چیزی ندارد که خفاء الاذان شده باشد یا نشده باشد ، از این جهت واضح است ؛ روایت صحیحه مقید است به اینکه ابتداء قصر موقعی است که لم یسمع الاذان ، لذا لا یقصر الا اذا لم یسمع الاذان ، تقیید می کنیم این مطلقات را به واسطه آن مقید ، این یک راه جمع که جمع دلالی است ، از اطلاق این روایات خرج من المنزل ولی اذا بلغ بحد لم یسمع الاذان ، خرج من بیته مطلق است از نظر خفاء الاذان و عدم خفاء الاذان و لکن بعد از تقیید مفادش اینست که خرج من بیته و لکن لا یقصر الا اذا لم یسمع الاذان ، خرج من المصر ، لا یقصر الا اذا بلغ الی حد لا یسمع الاذان ، پس تقیید شد ، این یک راه جمع بین صدر روایت و این روایات ثلاث .
راه دوم : خروج را ذو مراتب بدانیم و حد ترخص هم از مراتب خروج است
رواه دومی که در اینجا هست اینست که خروج از بیت ، خروج از مصر و خروج از منزل مراتب دارد ، کسی که یک قدم از بیت دور می شود ، می گویند خرج من بیته ، دو قدم دور شد باز می گویند خرج من بیته ، یک کیلومتر دور شد باز می گویند خرج من بیته ، رسید به مکانی که سماع اذان نیست ، باز هم خرج من بیته ، پس للخروج من البیت مراتب بحسب الوجود خارجاً ، خروج از مصر هم دارای مراتبی است به حسب وجود خارجی آن کس که ده قدم از شهر خارج شده است می گویند خرج من المصر ، آن کس که صد قدم از شهر خارج شده است می گویند خرج من المصر همین طور و آن کس هم که به حد ترخص رسیده است باز می گویند خرج من المصر و خروج از منزل هم همین طور ، پس برای خروج مراتبی است به حسب وجود خارجی از جهت بعد و قرب ، از نظر مراتب باز اطلاق دارد ، این مراتب اعتنائی به آن نمی شود مگر به مقتضای صدر روایت صحیحه عبدالله بن سنان مگر اینکه بلغ این بعد الی حدٍ لم یسمع الاذان ، فلکل مرتبةٍ من الخروج من البیت أو المنزل أو المصر مراتب من الوجود بعداً و قرباً لا یعتنی بهذا المراتب الا اذا بلغ بحیث لم یسمع الاذان ، این می شود حد خاص ، پس باز هم نتیجه تقیید شد ، و لکن در آنجا بحث اطلاق از نظر خفاء اذان و عدم خفاء الاذان بود و اینجا از نظر بعد و قرب است که این مراتب بعد اطلاق دارد و هر مرتبه از این مراحل باشد طبق این سه روایت اشکال ندارد ولی صحیحه صدرش مقید می کند و می گوید هر بعدی به درد نمی خورد آن بعدی نافع است که به حد خفاء الاذان برسد ، این راه دوم برای جمع صدر این صحیحه و روایات ثلاث .
راه سوم : تصرف در معنای منزل و مصر
راه سومی هم وجود دارد و آن اینست که ما در منزل تصرف کنیم و بگوئیم منزل یک معنای حقیقی دارد و هو محل النزول کل شخص و هم بیته و لکن للمنزل معناً آخر عرفیاً ، شهر انسان ، جوانب شهر انسان همه می شود منزل ، دیروز عرض کردم وقتی یک نفر هنوز داخل شهر است می گوید ما هنوز در منزل هستیم ، حوالی شهر هم هست تعبیر می کنند که هنوز ما نرفتیم ، موقعی که به حد ترخص می رسد و رد می شود گفته می شود که از منزل خارج شد ، کما اینکه در موقع مراجعت واضح تر است ، موقع بازگشت وقتی انسان به پلیس راه برسد کسی تلفن کند و بگوید کجا هستید می گوید ما وارد شهرمان شدیم وارد منزلمان شدیم ، از نظر عرفی اشکالی ندارد و این معنای عرفی منزل و مصر همین طور است ما به قرینه اختلاف عناوینی که در این روایات آمده است تصرف می کنیم در عنوان منزل و در عنوان بیت و در عنوان مصر ، از نظر متفاهم عرفی ، می گوئیم این عناوین ثلاث تا قبل از به حد ترخص رسیدن شخص باشد این عناوین ثلاثه صادق است و ما می توانیم قبل از حد ترخص را بگوئیم منزل شخص است ، بیت به معنای عرفی صحیح است ، کما اینکه اطلاق مصر هم که خیلی واضح است که صحیح است ، لذا می گوئیم اگر این تعابیر در روایات آمده است کنایه از اینست که به این حد برسد ، اگر ما این توسعه در معنای مصر ، بیت و منزل قائل شدیم معارضه رفع می شود چون اینها حمل می شود بر همان معنای حد ترخصی که در صحیحه وارد شده بود .
این سه طریق جمع برای رفع معارضه بین صدر صحیحه و این روایات ثلاث وجود دارد .
اما رفع معارضه ای که محل بحث ماست ، که بین ذیل صحیحه که دارد « وَ إِذَا قَدِمْتَ مِنْ سَفَرِكَ فَمِثْلُ ذَلِكَ » که رعایت حد ترخص معین شده است و غایت قصر آن جایی است که سماع اذان بشود ، یعنی ابتدای آن جایی که سماع اذان می شود ابتدای جایی است که باید نماز را تمام بخواند ، این روایت ثلاث ابتدا را ورد بیت ، منزل و مصر قرار داده است و بین اینها فرق است .
جمع اول و دوم اینجا بدرد نمی خورد ، چون وقتی تصریح کرده است بیت ، میزان بیت است ، بحث خفاء اذان و عدم خفاء اذان معنا ندارد ، کسی که وارد بیت شد می توانیم بگوئیم اطلاق دارد از نظر خفاء اذان و عدم خفاء اذان ؟ اطلاق در اینجا معقول نیست ، آن کسی که ورد فی المصر هل یمکن القول و التفوه بأنه مطلق من حیث خفاء الاذان و عدم خفاء الاذان ؟ ابداً ؛ زیرا واضح است که بعد از اینکه وارد مصر یا منزل یا بیت شد خفاء الاذان نیست ، اینجا سماع الاذان است ، اطلاق من حیث خفاء الاذان و عدم سماع الاذان معقول نیست ، کما اینکه جمع دوم هم در اینجا راه ندارد ، زیرا کسی که ورد فی المصر أو دخل المنزل أو دخل البیت ، در اینجا معنا دارد که ما بگوئیم از نظر بعد از وطن و بلد مراتبی باشد بعد ما بگوئیم به حسب مراتب اطلاق دارد و بعد تقیید کنیم به آن مرتبه خاصه ، دخل المصر ، دخل المنزل ، دخل البیت ، فقط راه سوم و جمع سوم در اینجا معنا دارد . ؛ می گوئیم همان طور که در موقع رفت و ذهاب در کلمه منزل و بیت و مصر توسعه قائل می شدیم به حسب فهم عرفی و اطلاقات عرفیه در موقع مراجعت هم همین توسعه را قائل می شویم ، فإذاً معنای این روایات ثلاث این می شود که دخل المصر یعنی همان جایی که حد ترخص محقق می شود ، قبل از رسیدن به حد ترخص دخول البیت نیست ، دخول منزل ، دخول المصر نیست ، به مجرد اینکه وارد شد به حد ترخص اینجا عرفاً یصدق علیه أنه دخل بیته ، عرفاً یصدق أنه دخل منزله ، عرفاً یصدق أنه دخل المصر ، پس بناءً علی هذا به این طریق سوم در ما نحن فیه رفع معارضه بین ذیل روایت صحیحه و این روایات ثلاث شد ، تا اینجا تکلیف این روایات ثلاث روشن شد و مشکلی ما از این نظر نداریم .
روایاتی که با ذیل صحیحه عبد الله بن سنان معارضه دارد و این سه جمع هم در آنها جاری نیست .
اما در اینجا ما روایات دیگری داریم ؛ بعضی از این روایات که در آن روایات دیگر این توضیحات نمی آید .
یک روایت که در مقابل ذیل صحیحه است این روایت است از علی بن رئاب
« عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ أَنَّهُ سَمِعَ بَعْضَ الْوَارِدِينَ يَسْأَلُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنِ الرَّجُلِ يَكُونُ بِالْبَصْرَةِ- وَ هُوَ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ وَ لَهُ بِالْكُوفَةِ دَارٌ وَ عِيَالٌ فَيَخْرُجُ فَيَمُرُّ بِالْكُوفَةِ يُرِيدُ مَكَّةَ لِيَتَجَهَّزَ مِنْهَا وَ لَيْسَ مِنْ رَأْيِهِ أَنْ يُقِيمَ أَكْثَرَ مِنْ يَوْمٍ أَوْ يَوْمَيْنِ»
سؤال واضح است ، این شخص اهل کوفه است از بصره حرکت می کند به قصد حج در کوفه یک یا دو روز می خواهد بماند تا زاد و راحله اش را فراهم کند و بعد حرکت کند و ادامه سفر بدهد ، پس قصد اقامه وطن را ندارد ، یعنی قصد عبور و گذشتن از وطن را دارد ، آمده است در جانب کوفه در اینجا باید نمازش را قصر بخواند یا تمام؟
امام علیه السلام فرموده اند: «قَالَ يُقِيمُ فِي جَانِبِ الْكُوفَةِ(یعنی همان حوالی شهر دون حد الترخص پس داخل در حد ترخص شده است معذلک امام علیه السلام فرمودند) وَ يُقَصِّرُ حَتَّى يَفْرُغَ مِنْ جَهَازِهِ( پس این یک روز و دو روزی که می ماند کلاً نمازش را قصر می خواند) وَ إِنْ هُوَ دَخَلَ مَنْزِلَهُ فَلْيُتِمَّ الصَّلَاةَ. »
در اینجا می توانیم بگوئیم توسعه می دهیم؟ آن توسعه در بیت و منزل و مصر در اینجا اصلاً جا ندارد ، اینجا واقعاً معارضه وجود دارد ، ذیل صحیحه می فرماید به مجرد ورود به حد ترخص باید نماز را تمام بخواند ولی این روایت صریحاً دارد که اگر وارد بیت نشد در جانب کوفه بود باید نمازش قصراً باشد ، شاید ما در یوم و یومین هم توسعه بدهیم یعنی کمتر از ده روز مثلاً .
روایت دیگر : روایت موثقه ابن بکیر هم به همین مضمون آورده است ، در اینجا جمع به طریق سوم در اینجا راه ندارد .
روایت سوم از روایاتی که قابل این جمع نیست ، موثقه اسحاق بن عمار است عن ابی ابراهیم سلام الله علیه :
«عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَكُونُ مُسَافِراً ثُمَ يَقْدَمُ فَيَدْخُلُ بُيُوتَ الْكُوفَةِ» یدخل الکوفه اطلاق دارد ، یدخل الکوفه ماراً أو یدخل الکوفه رجوعاً ، چون دخول مروری یا دخول اقامه ای که بماند در آنجا ؛ دخول عودی و دخول مروری ؛
«أَ يُتِمُّ الصَّلَاةَ أَمْ يَكُونُ مُقَصِّراً حَتَّى يَدْخُلَ أَهْلَهُ قَالَ بَلْ يَكُونُ مُقَصِّراً حَتَّى يَدْخُلَ أَهْلَهُ. »
در ذهن سائل هم چیزی بود که این گونه سؤال می کند ، اینجا واضح است که نفی حد ترخص شده است ، حد ترخص مصطلح که اصطلاح شرعی هم هست که بعد از خروج از بلد تا آن مقدار از بعد مسمای به حد ترخص است ، رسماً در این دو یا سه روایت نفی شده است ، اینجا مثل منزل و مصر و بیت نبود که ما توسعه بدهیم ، در اینجا صریح دارد که حتی یدخل الی اهله ، در جانب کوفه می گوید یقصر ، بعد از حد ترخص را جانب کوفه نمی گویند ، جانب کوفه قبل از حد ترخص همان حوالی و حواشی شهر را می گویند ، اینجا چه باید بکنیم .
آیا می توان این روایات را حمل بر تقیه کرد؟
اگر بخواهید این روایات را حمل بر تقیه بکنید ، اینگونه جمع کنید ، جمع به طریق اول و دوم که در هیچ کدام راه نداشت ، طریق سوم هم در اینجا راه ندارد ؛ بگوئید این روایات حمل بر تقیه بشود ، می فرمایند این هم نمی شود چون هیچ یک از مذاهب اربعه قائل به این نشده اند که میزان در قصر خروج از بیت و تمامیت هم به دخول در بیت باشد ، بلکه کل اینها اتفاق رأی دارند که از شهر خارج شد ، رعایت حد ترخص نمی خواهد ، خروج من المصر از بلد ، بدایت قصر است و ورود به شهر هم ختام قصر است ، پس بنابر این تقیةً صادر نشده است ، پس حکم موجود در این روایات خلاف عامه است ، اگر موافق عامه بود جای بحث تقیه بود ولی عنوان تقیه هم بر این روایات صدق نمی کند .
آیا می توان از این روایات اعراض کرد؟
اگر بخواهیم از این روایات اعراض کنیم با اینکه سندش هم درست است و دلالتش هم صریح است ، اعراض هم ممکن نیست چون قدماء از فقهاء کثیری از آنها قائل بوده اند و بعضی از متأخرین هم قائل هستند ، به مفاد همین روایات ، لهذا ما نتیجةً ما معارضه بین این روایات اخیره و ذیل صحیحه را معارضه جدی می بینیم چون نه بحث تقیه و جمع دلالی هم که امکان ندارد به هیچ یک از وجوه ثلاثه ،.
نظر نهایی در مورد این روایات و تعیین تکلیف قصر یا تمام نماز شخص در زمان مراجعت
لهذا دست ما از این روایات کوتاه می شود و نتیجةً در مقام عمل در موقع مراجعت باید احتیاط کرد ، احتیاط هم به اینست که از ابتداء حد ترخص تا ورود به بیت جمع بین قصر و تمام کند ؛ این مقتضای ادله ای است که در اینجا هست .
نظر مشهور در این مورد
مشهور و معروف به همان صحیحه این سنان عمل کرده اند لذا مشهور فتاوای فقهاء همین است ، گرچه در حد ترخص اختلاف هست ، ولی رعایت حد ترخص را در ابتداء قصر و پایان و ختام قصر لازم دانسته اند ، لذا بدایت قصر از ابتداء تحقق حد ترخص که عدم سماع اذان ، و در موقع مراجعت هم آنجایی که سماع اذان می شود نماز را باید تمام بخواند ، و لکن عرض کردیم که مخالف دارد و از نظر موازینی که ما در فقه داریم این معارضه جدی است و دست ما از روایات کوتاه می شود و چون جای احتیاط است باید جمع کند بین قصر و تمام .
راه دیگری برای رفع تعارض بین روایات ؛ اینها با هم اختلاف موردی دارند .
و لکن معذلک کله ؛ نهائیاً می توان به یک راه دیگری بگوئیم معارضه نیست ، چون بالدقة العقلیه معارضه در جایی است که دو حکم مقابل و مخالف در یک مورد واحد باشد ، و لکن در اینجا ظاهراً در مورد واحد نیست زیرا صحیحه عبدالله بن سنان در ذیل بحث قدوم از سفر را دارد ولی قدوم عودی ، واضح است که اذا قدمت من سفرک ظهور در قدوم عودی دارد ، یعنی عود از سفر و ختام سفر ، دیگر سفر ادامه ندارد ؛ موثقه ابن بکیر و روایت علی بن رئاب و روایت اسحاق بن عمار موردش رجوع الی الوطن و لکن رجوع مروری است ، نه به عنوان عود و دخول در او ، مرور الوطن است ؛ پس اینجا از این نظر می توانیم بگوئیم اختلاف موردی دارد ، چون داشت که شخص اراده مکه دارد ، فقط روایت دوم بود که اطلاق داشت ، دخل الکوفه اما دخل الکوفه للعود من السفر ، أو دخل الکوفه لیتجهز و یدیم بالسفر ، اطلاق داشت .
الا أن یقال بعدم القول بالفصل یعنی اگر حد ترخص لازم است در رجوع عودی پس بنابر این در مروری هم لازم است ، اگر رعایت لازم نیست در هر دو ، چون قائل بالفصل وجود ندارد که فرق بگذارد بین رجوع الی الوطن به عنوان ختام سفر یا اینکه بخواهد به وطن مرور کند و به سفر ادامه بدهد ، چون فرق نگذاشته اند پس بنابر از یک جهت دیگری تعارض زنده می شود ، پس این راه هم که بگوئیم اختلاف موردی دارد برای رفع معارضه فائده ای ندارد بعد عدم القول بالفصل ؛ چون فرق نگذاشته اند بین مراجعتی که به عنوان مرور باشد یا مراجعتی که به عنوان ختام سفر باشد .
نتیجه کلام : همان قول به جمع
و لکن اگر کسی شهرت را معتبر بداند که ما شهرت را معتبر نمی دانیم می تواند بگوید مشهور قائلند به رعایت حد ترخص هم در موقع رفت که در او حرفی نبود و هم در موقع مراجعت و بعد از رسیدن به حد ترخص نماز را تمام بخواند ، حسب رأی مشهور ، و لکن طبق بیانی که عرض شد ما وجهی برای اینکه نماز را تمام بخواند با توجه به اینکه معارضه بین روایات که قابل جمع هم نبود جایی برای اینکه صریحاً بگوئیم قصر بخواند یا تمام بخواند نداریم و لهذا باید جمع کند و هو الاحوط .
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین