صلاة مسافر . خارج فقه . کتاب الصلاة .

جلسه 172 صلاة مسافر

بسم الله الرحمن الرحیم                                    و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین الی لقاء یوم الدین . بحث در این بود که آیا حد ترخص در باب صلاة مسافر همان گونه که رعایت او ذهاباً لازم است ایاباً هم...

Cover

جلسه 172 صلاة مسافر

آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)

00:00 00:00

بسم الله الرحمن الرحیم                                   

و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین الی لقاء یوم الدین .

بحث در این بود که آیا حد ترخص در باب صلاة مسافر همان گونه که رعایت او ذهاباً لازم است ایاباً هم لازم است یا خیر ، و آیا رعایت حد ترخص حسب المبنا و المختار که اختصاص به خروج از وطن ندارد بلکه در خروج از محل اقامه تعشرة ایام فصاعداً ایضاً لازم الرعایة است و هم چنین در خروج از مکانی که بعد از ثلاثین یوم متردداً مانده است و نماز تمام خوانده است آنجا هم باید رعایت حد ترخص کند ، آیا در ایاب الی الوطن یا ایاب الی موضعی که اقام فیه عشرة ایام یا ایاب الی موضعی که اقیام فیه ثلاثین متردداً  و بقی بعد ثلاثین یوم ایضاً رعایت حد ترخص لازم است یا نه ؟

روایاتی دیروز خواندیم ، قبل از اینکه وارد در بیان محتوای روایات یکایک بشویم به عنوان مقدمه قبل از شرح و بسط روایات ذکر می شود .

 مقدماتی برای توضیح روایات

 مقدمه اول :

یکی از آن نکاتی که در این مقدمه عرض می شود اینست که در افعال صادره از انسان به اعتبار اینکه انسان موجودی است واقع در حرکت فعل او نیز قهراً واقع است در ظرف زمان و قهراً چنین موجودی فعلی که از او صادر می شود آنی الصدور نیست و دفعی الصدور نیست و تدریجاً صادر می شود ، مثل تکلم ، شخصی که منبر می رود و سخن می گوید آنچه در مد نظر اوست در ظرف یک ساعت تدریجاً و کلاماً بعد کلامٍ و کلمةً بعد کلمةٍ از او صادر می شود نه اینکه کل کلمات یک ساعت با یک تکلم از او صادر بشود ، یا مثلاً کسی که اشتغال به کتابت پیدا می کند صدور کتابتی که مد نظر اوست این گونه نیست که یک جا و آناً مکتوب مراد او واقع شود بلکه کلمه ای بعد از کلمه ، بلکه کلمات تا حرف اول تمام نشود حرف دوم صادر نمی شود و هکذا ، تدریجاً واقع می شود ، قهراً وقتی انسان مسافتی را هم می خواهد طی کند طی این مسافت و مسیر که حرکت در مکان است تدریجی است نه دفعی ، و تحقق این طی مسافت به حرکت و مشی است ولی دائماً که شخص در حال مشی نیست ، لحظاتی را استراحت می کند ، گاهی در سابق اقامه می کردند یک شب و دو شب در بعضی از منازل ، بر اینکه رفع خستگی بشود و بعد حرکت کنند ، مثلاً الآن که برای زیارت حضرت سید الشهداء می روند خیمه هایی است برای استراحت ، مسیر را یک نفس طی نمی کنند ، روال عادی اینست که برای استراحت می کنند ، آن فواصلی که در بین است تعبیر می کنند به اکوان متخلله ، اینکه در موضوع وجوب قصر طبیعی مسافر نبود و مسافر علی الاطلاق نبود بلکه به مقتضای آیه شریفه مسافر ضارب فی الارض ، و لکن ضرب فی الارض او لازم نیست متصل باشد بلکه فواصلی که در بین به عنوان استراحت واقع می شود آنها هم اگر باشد هیچ اشکالی ندارد زیرا در اینجا ضرب بالدقة العقلیه منظور نیست بلکه ضارب فی الارض از نظر عرف ، اگر کسی از تهران حرکت می کند به مشهد برای زیارت حضرت رضا سلام الله علیه در بین راه اگر برای نهار یا نماز توقف می کنند وقتی از او بپرسند که کجا هستی می گوید من در راهم با اینکه در راه توقف کرده ولی می گوید من هنوز در راهم ، به اصطلاح فارسی ضارب فی الارض معنایش این نیست که دائماً در حال حرکت باشد و در راه بودن هم در لغت فارسی به این معنا نیست که دائماً حرکت داشته باشد به طرف مشهد ، توقفاتی که در بین می شود عرفاً می گویند اینها هم هیچ ضرری ندارد و این شخص از اولی که شروع کرد تا به مقصد نرسید همه را می گویند ضرب فی الارض .

نکته دوم به عنوان مقدمه : کلام مرحوم محقق فقط سماع اذان را آورده اند و آن هم در مورد وطن

 نکته دوم که به عنوان مقدمه ذکر می شود اینست که مرحوم محقق در مورد خروج ، هر دو عنوان را ذکر فرموده اند یکی عدم سماع اذان ، دوم تواری عن البیوت (که سه نحو معنی شد : مجاز در قلب مختار مرحوم آقای میلانی بود ، مجاز در حذف قول بعضی مثل مرحوم حاج آقا رضا همدانی ، و ابداً مجازیت نباشد مثل مرحوم حاج شیخ و من تبع) این در موقع ذهاب بود ، در ایاب مرحوم محقق این تعبیر را آورده اند که « و کذا فی عوده یقصر حتی یبلغ سماع الاذان من مصره » دو جهت را مطرح کرده اند یکی اینکه در عود و ایاب خصوص سماع اذان مطرح است ولی در موقع عود بحثی از تواری بیوت نیامده است ، دوم اینکه ایشان خصوص وطن و عود الی الوطن را معیار قرار داده اند و به محل اقامه و امثال آن عنایتی ندارند .

 در روایت محمد بن مسلم از حضرت صادق علیه السلام با اینکه در خروج وقتی سؤال شده بود «فی کم یقصر قال علیه السلام اذ تواری من البیوت»، بعد در ادامه روایت دارد « فَقَصِّرْ وَ إِذَا قَدِمْتَ مِنْ سَفَرِكَ فَمِثْلُ ذَلِكَ » مثل ذلک باید تواری بیوت باشد با اینکه این گونه است مرحوم محقق عنوان سماع اذان را بیان کرده اند.

به نظر مرحوم محقق و مرحوم حاج شیخ بین خفاء اذان و تواری بیوت اختلاف است ، از نظر مقدار مسافتی که لازم است برای تحقق این دو ، لذا در مقام خروج برخی قائل به تخییر شده اند از جمله مرحوم محقق که عرض شد که تخییر اساسی ندارد و نمی شود ما قائل به تخییر بشویم ، لذا هر کس که قائل به تخییر شده است با توجه به آنچه عرض شد مورد اشکال واقع می شود ، ولی در مورد رجوع و ایاب فقط خفاء و یا سماع اذان میزان است ، اذا سمع الاذان یتم و اذا لم یسمع الاذان یقصر ، در روایت در رابطه با عود و رجوع بحث تواری من البیوت نیامده است ، پس سر اینکه در موقع ایاب کسانی که رعایت حد ترخص را لازم می دانند فقط مسأله خفاء اذان را مطرح کرده اند به جهت اینست که عنوان  تواری بیوت در مورد بازگشت مطرح نیست و عمدةً در مورد رفت است و آن هم در یک روایت .

جهت دومی که مرحوم محقق در اینجا دارند  اینست که رعایت حد ترخص ایابی را در خصوص وطن مطرح کرده اند ، ولی بنا بر بیانی که عرض شد دیروز ذهاباً اختصاص ندارد رعایت حد ترخص به خصوص وطن (بنابر مبنایی که اختیار شد) ولی مرحوم محقق در ایاب در خصوص وطن رعایت را لازم دانسته اند ، معلوم می شود که در محل اقامه ده روز یا در پس از اقامه سی روز متردداً نه ذهاباً قائل به رعایت حد ترخص است نه ایاباً  ، کأنه حکم به وجوب تمام در مورد اقامه ده روز یا وجوب تمام در مورد بعد از سی روز اقامه متردداً را از باب تخصیص یا حکومت دانسته اند ، که اگر از باب تخصیص یا حکومت باشد موضوع وجوب قصر موجود است ، لذا چون موضوع موجود است پس بعد از اینکه موضوع وجود دارد حکم هم موجود می شود بعد از زوال مانع ، اگر دائره تخصیص تمام بشود قهراً در آنجا بحث اینکه ما شک کنیم آیا قصر واجب است یا نه نیست چون موضوع موجود است ، موضوع را مسافر می دانند می گویند مسافر که هست هم عرفاً و هم لغةً چیزی که هست اینست که مانع رسیده است از اینکه نماز را قصر بخواند ، همان گونه که عنوان معصیت مانع از وجوب قصر بود اقامه عشره را هم بنابر این مسلک و مبنا مانع می شود ، بقاء ثلاثین یوم که پس از آن باید نماز را تمام بخواند به عنوان مانع خواهد بود ، ولی بنابر مبنای مختار این بود که موضوع از بین رفته است اگر بخواهد بعد از این نماز را قصر بخواند مجدداً باید موضوع وجوب قصر محقق شود که عبارت بود از عنوان مسافر ضارب فی الارض ، این جهت دومی که عبارت مرحوم محقق که فرمودند : « و کذا فی عوده یقصر حتی یبلغ سماع الاذان من مصره» ظاهر این من مصره یعنی همان وطنش .

لهذا در این بحث رعایت حد ترخص ایاباً چند جهت باید بررسی شود ، یکی اینکه آیا اختصاص دارد به خصوص وطن و یا ایاب الی غیر وطن هم همین حکم را دارد ، که اگر فرض کنیم بخواهد فردی قصد دارد در تهران ده روز بماند در ورود به تهران باید رعایت حد ترخص را بکند یا نه؟ اگر گفتیم در آنجا هم حد ترخص اعتبار دارد معنایش اینست که همین قدر که شخص اذان تهران را شنید باید نماز را تمام بخواند چون قصد دارد ده روز بماند ، ولی اگر گفتیم حد ترخص در آنجا اعتبار ندارد بعد از اینکه در آن مکان وارد شد ، یا در مدت ده روز وقتی به مادون حد ترخص رفت و آمد می کند ، این رفت و آمد کمتر از حد ترخص به اقامه ده روز او ضرر نمی رساند حال اگر قصد دارد که از آنجا به جای دیگر برود در موقع حرکت به مکان جدید که بیشتر از حد ترخص است که مسافت شرعیه بشود اینجا چه حکمی دارد؟ که از حد ترخص بیشتر و به حد ترخص هم می رسد آیا در اینجا در مقام خروج موقعی می تواند نماز را تمام بخواند که از حد ترخص گذشته باشد یا نه به مجرد خروج از شهر ، چون این خروج نه به عنوان خروج دون الی حد ترخص است بلکه خروجی است که به قصد مسافت شرعیه است ، رعایتش لازم نیست ، این بحث باید تنقیح بشود و حسب آن مبانی که در سابق عرض کردیم در اینجا اختلاف انظار وجود دارد ، حال باید وارد بشویم به اینکه مفاد روایات چیست؟

روایات وارده در ما نحن فیه

اولین روایتی که مورد بحث قرار داده اند روایت صحیحه عبد الله بن سنان است از حضرت صادق سلام الله علیه ، از حضرت سؤال کرد درباره تقصیر حضرت فرمودند :

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ التَّقْصِيرِ قَالَ إِذَا كُنْتَ فِي الْمَوْضِعِ الَّذِي تَسْمَعُ‏ فِيهِ‏ الْأَذَانَ‏ فَأَتِمَّ وَ إِذَا كُنْتَ فِي الْمَوْضِعِ الَّذِي لَا تَسْمَعُ‏ فِيهِ‏ الْأَذَانَ‏ فَقَصِّرْ( تا اینجا روشن است که اولاً معیار شنیدن اذان قرار داده اند که تا جایی که می شنود نماز تمام و از جایی که نمی شنود نماز قصر ، قرینه بعد روایت معلوم می شود که در مقام خروج است) وَ إِذَا قَدِمْتَ مِنْ سَفَرِكَ فَمِثْلُ ذَلِكَ .

ما در نقل روایات گفتیم« وَ إِذَا قَدِمْتَ مِنْ سَفَرِكَ فَمِثْلُ ذَلِكَ » اطلاق دارد ، اطلاق او شاید شامل حال اینکه اذا قدمت من سفرک الی وطنش یا اذا قدمت من سفرک الی موضع الذی یرید الاقامة فیه عشرة ایام ؛ این احتمال هست البته قائل به این احتمال هم افراد بزرگی بوده اند و لکن می فرمایند این کلمه« وَ إِذَا قَدِمْتَ مِنْ سَفَرِكَ » از نظر لسان عرب زمانی اطلاق می شود که عود از سفر باشد ، قدم من السفر یعنی عاد من السفر ، قدم البلد به معنای اینکه اتی البلد ، اگر عنوان اتیان بود ممکن است که در عنوان اتیان این تعمیم وجود داشته باشد ولی عنوان قدم من السفر به معنای عود من السفر است ، این عود من السفر یعنی برگردد به جایی که از ابتداء از آنجا حرکت کرده بود ، لذا کسی که از مشهد حرکت کرد قدم من السفر یعنی عاد من السفر ، عود زمانی اطلاق می شود که به مشهد برگردد ، حال اگر کسی از مشهد حرکت کرد و به تهران رفت و در َآنجا ده روز ماند ، از تهران ادامه سفر داد ، مجدداً به تهران برگشت اینجا نمی گویند که قدم من السفر ، قدم من السفر نیست می گویند دوباره به تهران آمد ، در اطلاق ما هم همین طور است ، فرق است بین اینکه بگویند از سفر بازگشت کرد می گویند این مسافر که در رفت به تهران آمد الآن در بازگشت هم به تهران آمد ، نمی گویند برگشت از سفر ، چون هنوز سفرش ادامه دارد ، زمانی اطلاق بازگشت از سفر می شود که سفرش تمام بشود ، تمامیت سفر هم به ورد به بلدی است که در آنجا بوده است مادامی  که در این بلاد ولو ده روز ده روز می خواهد بماند در هیچ کدام نمی گویند بازگشت از سفر ، یعنی نمی گویند سفرش تمام شد ، یعنی در این عنوان قدم من السفر معنای التزامی در آن خوابیده است که عبارت باشد از پایان پذیرفتن سفر ، انجام سفر و این پایان پذیرفتن سفر در آن اثناء ولو اینکه در آنجا ده روز بماند وجود ندارد پس لذا در قدم من السفر به همین نحوی که عرض کردیم عنوان پایان پذیرفتن سفر است ، پس این روایت گرچه خواسته اند از اطلاق قدم من السفر خواسته اند استفاده کنند که قدم من السفر الی الوطن یا قدم من السفر الی محل الاقامه مثلاً این اطلاق اساسی ندارد بلکه در خود کلمه قدم من السفر این معنا اشارةً وجود دارد که سفرش پایان بپذیرد و پایان سفر به اینست که به وطن برسد .

حال چرا مرحوم محقق حد ترخص را در خصوص این جهت آورده اند ، آیا مبنای روایی دارد یا نه ؟

پس مضمون این روایت اولی روشن شد .

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین