نتایج در این جا نشان داده می شوند.
نتیجه ای مرتبط با جستجوی شما یافت نشد.
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین . آیا رعایت حد ترخص در خصوص وطن است یا در سائر اماکن هم باید رعایت حد ترخص را بنماید؟ عرض...
آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)
بسم الله الرحمن الرحیم
و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .
آیا رعایت حد ترخص در خصوص وطن است یا در سائر اماکن هم باید رعایت حد ترخص را بنماید؟
عرض شد که در رابطه با حد ترخص که محل بحث بود آیا در خصوص شخصی است که از شهر خودش خارج می شود یا اختصاص به کسی که خارج از شهر می شود ندارد ، اگر کسی در یک جایی سی روز مردداً بود که بعد از آن باید نماز را تمام بخواند ، حال اگر بعد از خواندن نماز تمام قصد سفر کرد ، او هم باید رعایت حد ترخص را بنماید ، یا کسی در جایی ده روز اقامه داشت و اقامه عشره قصد کرده بود که نماز را تمام می خواند پس از اتمام آن ده روز یا بیشتری که مانده است می خواهد به وطن برگردد یا به جای دیگری که مسافت شرعیه است ، آیا این شخص هم باید رعایت حد ترخص بنماید یا خیر؟
یا کسی سفر معصیت داشت و در اثناء توبه کرد و بعد از توبه دارد به سفرش ادامه می دهد از آنجایی که توبه کرد باید رعایت حد ترخص را هم داشته باشد تا نماز را قصر بخواند یا رعایت حد ترخص بر او لازم نیست؟
یا کسی دنبال شخص می گشت و بعد متوجه شد که این شخص در جای دیگری که به مقدار مسافت است باید برود ببیند ، در اینجا که انشاء سفر به آن مکان جدیدی که می خواهد برود که مسافت شرعیه است باید رعایت حد ترخص را از آن جایی که دنبال آن شخص می گردد باید بنماید یا رعایت لازم نیست؟
یا به قصد تفریح بیرون رفت و در اثناء تصمیم گرفت که مسافت را طی کند و به جایی برود که مقدار مسافت شرعیه است ، آیا این هم باید رعایت حد ترخص را بکند یا خیر؟
مواردی که رعایت حد ترخص بلا تردید لازم است .
رعایت حد ترخص در سه مورد ظاهراً لازم است و تردیدی در او نیست :
یکی در جایی که شخص قصد اقامه می کند.
دوم در جایی که شخص ده روز مانده است و بعد از ده روز می خواهد به وطن یا جای دیگری که مسافر محسوب می شود آن هم باید رعایت کند .
سوم در جایی که سی روز متردداً مانده است که بعد از آن باید نماز را تمام بخواند ، بعد از خواندن نماز تمام اگر جایی می خواهد برود که مسافت شرعیه است یا برگردد به وطنش ، باید رعایت حد ترخص بنماید .
اما در ماعدای این سه مورد مثل کسی که دنبال دوستش می گشت و یا عبد آبقی داشت ، دنبال او می گشت و بعد متوجه شد در مقدار راه دورتری است و باید مسافت شرعیه را طی کند ، یا کسی سفر او سفر حرام بود ، به عنوان شکار رفته بود ، صید حرام، یا سفر معصیت بود ولی از قصدش عدول کرد ، در این موارد می فرمایند دلیل خاصی وجود ندارد باید ببینیم اگر کسی قائل به رعایت حد ترخص شده است به چه دلیل؟
اقوال فقهاء
اول اقوال فقهاء رضوان الله علیهم را بیان می فرمایند ، که بسیاری از آنها تعمیم داده اند و فرموده اند اختصاص به وطن ندارد ، بلکه محل اقامه یا جایی که سی روز متردداً بوده است ، اینها نماز را موقعی می توانند نماز را قصر بخوانند که از حد ترخص گذشته باشد .
ادله فقهاء
ادله ای که اقامه شده است ، ممکن است استدلالشان این باشد که بلدی که انسان در او اقامه کرده است به مقدار کمتر از حد ترخص گفته اند به اقامه او ضرری نمی رساند ، کسی می خواهد در مشهد ده روز بماند ، کمتر از حد ترخص اگر هر روز بیایند و بروند ضرری به اقامه ده روز نمی رساند ، از این استفاده کرده اند که آن مقداری که کمتر از حد ترخص است صدق عنوان مقیم بر این شخص می شود ، پس مادامی که در کمتر از حد ترخص قرار دارد ، محکوم به حکم کسی است که قصد اقامه عشره را کرده است ، پس این در محل اقامت خودش است قبل از خروج از حد ترخص و واضح است که کسی اگر در جایی قصد اقامه عشره داشته باشد باید نمازش را تمام بخواند ، پس مادون حد ترخص برای کسی که قصد اقامه عشره کرده است عنوان مقیم بر آن شخص صادق است و المقیم یتم فی محل اقامته مادام یصدقه علیه أنه مقیمٌ .
دلیل دوم
دلیل دوم تمسک به روایات است ، در روایت به صورت مطلق وارد شده است :
روایت اول :
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الرَّجُلُ يُرِيدُ السَّفَرَ مَتَى يُقَصِّرُ قَالَ إِذَا تَوَارَى مِنَ الْبُيُوت .
الرجل یرید السفر ، اطلاق الرجل شامل می شود آن کسی را که در وطن باشد یا کسی که در محل اقامه باشد یا کسی که در جایی سی روز متردداً مانده است که واجب است بر او که نماز را تمام بخواند ، هر سه مورد در دائره اطلاق الرجل داخل است .
روایت دوم :
صحیحه عبد الله بن سنان :
«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ التَّقْصِيرِ قَالَ إِذَا كُنْتَ فِي الْمَوْضِعِ الَّذِي تَسْمَعُ فِيهِ الْأَذَانَ فَأَتِمَّ وَ إِذَا كُنْتَ فِي الْمَوْضِعِ الَّذِي لَا تَسْمَعُ فِيهِ الْأَذَانَ فَقَصِّر وَ إِذَا قَدِمْتَ مِنْ سَفَرِكَ فَمِثْلُ ذَلِك ».
تا جایی که سماع اذان نمی شود باید قصر بخواند ولی به جایی رسید که صدای اذان را شنید حق قصر ندارد و باید تمام بخواند ، در اینجا فقط میزان را إِذَا كُنْتَ فِي الْمَوْضِعِ الَّذِي تَسْمَعُ فِيهِ الْأَذَانَ قرار داده است ، می خواهد کسی باشد که از وطن خارج شده است یا از محل اقامه خارج شده است یا از آن جایی که متردداً سی روز مانده است ، هر سه را شامل می شود ، این که امام علیه السلام استفصال نفرموده اند شامل هر سه می شود .
فرق این روایت با روایت اولی اینست که در آن روایت اطلاق در کلام سائل بود ، لذا الرجل ممکن است کسی شبهه کند ، اما در این روایت دوم بهتر دلالت می کند ، چون امام علیه السلام استفصال نفرموده اند که منظور شما از این کسی که می خواهد قصر بخواند کیست ، خود امام علیه السلام تفصیل نداده اند ، اگر فرق بود بین خارج من المدینه و خارج من محل الاقامه و خارج من مکان متردداً ، بین این ها اگر فرق بود امام علیه السلام تفصیل می فرمودند و یا طلب می فرمودند که منظورت کیست؟ ولی اینکه امام علیه السلام به طور مطلق فرموده اند إِذَا كُنْتَ فِي الْمَوْضِعِ الَّذِي تَسْمَعُ فِيهِ الْأَذَانَ شامل هر سه مورد می شود و خصوصاً به قرینه ذیل روایت که در موقع مراجعت از شهر ، رعایت ترخص را در موقع مراجعت هم فرمودند که عکس او می شود ، پس معلوم می شود که میزان در آنجایی که باید قصر بخواند ، در هر جایی که مسبوق باشد قصر او به تمام باید رعایت حد ترخص بشود ، کما اینکه امام علیه السلام برای وجوب تمام حد بیان کرده اند ، پس از آن که وظیفه شخص قصر بود و اینجا واضح است که موقع بازگشت به وطن بحث اینکه از وطن خارج شده باشد یا از جای دیگر نیست ، شامل هر سه طایفه می شود ، پس همان طور که در اذا قدمت هر سه طایفه داخلند پس در موقع خروج هم در هر سه است با این تفاوت که بدایت و نهایت فرق می کند ، در آنجا خفاء اذان بدایت حد قصر است ، اینجا نهایت حد قصر خفاء الاذان است ، تا سماع اذان شد نماز را تمام می خواند .
روایت سوم : روایت حماد است
«ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا سَمِعَ الْأَذَانَ أَتَمَ الْمُسَافِرُ .»
معلوم می شود که مسافر که عنوان مسافر را دارد تا زمانی که اذان را می شنوند چه در رفت و چه در برگشت ، در رفت همتا جایی که اذان را می شنود باید نماز را تمام بخواند و در بازگشت هم وقتی شنید باید نماز را تمام بخواند ف هر دو را می گیرد ، این اطلاقش هم شامل کسی که مسافر من وطنه باشد یا مسافر من محل الاقامه باشد یا مسافر من محلی که بقی در آن محل ثلاثین متردداً .
روایت چهارم :
« قُلْتُ أَ لَيْسَ قَدْ بَلَغُوا الْمَوْضِعَ الَّذِي لَا يَسْمَعُونَ فِيهِ أَذَانَ مِصْرِهِمُ الَّذِي خَرَجُوا مِنْهُ » .
آن شهری که بیرون آمده ام ، به اطلاق این روایت تمسک کرده اند که فرق نمی کند اطلاقش شامل حال هر سه قسم می شود .
روایت پنجم : صحیحه زراره
«عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ قَدِمَ قَبْلَ التَّرْوِيَةِ بِعَشَرَةِ أَيَّامٍ وَجَبَ عَلَيْهِ إِتْمَامُ الصَّلَاةِ وَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ مَكَّةَ- فَإِذَا خَرَجَ إِلَى مِنًى وَجَبَ عَلَيْهِ التَّقْصِيرُ فَإِذَا زَارَ الْبَيْتَ أَتَمَّ الصَّلَاةَ وَ عَلَيْهِ إِتْمَامُ الصَّلَاةِ إِذَا رَجَعَ إِلَى مِنًى حَتَّى يَنْفِرَ .»
به این روایت که فهو بمنزلة اهل مکة ، معلوم می شود کسی که قصد اقامه می کند می شود به منزله اهل مکه ، پس من خرج من وطنه لا یقصر حتی یتعدی حد الترخص ، این گونه اگر در روایات وارد می شد ما می گفتیم حد ترخص اختصاص به خارج از وطن دارد ، ولی این تعبیر نیامده است ، در این روایات عنوان اینکه کسی از وطن خارج شده باشد را نیاورده اند ، پس معلوم می شود که خارج از وطن ، خارج از محل اقامه عشرة ایام ، خراج از مکانی که بقی ثالثین متردداً ، هر سه را شامل می شود .
این روایاتی است که در اینجا وارد شده است .
تعدادی از روایات است که ناظر به بقاء ثلاثین یوم است ؛
روایت اسحاق بن عمار در مورد کسی که ثلاثین متردداً مانده است
«عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ أَهْلِ مَكَّةَ- إِذَا زَارُوا عَلَيْهِمْ إِتْمَامُ الصَّلَاةِ قَالَ نَعَمْ وَ الْمُقِيمُ بِمَكَّةَ إِلَى شَهْرٍ بِمَنْزِلَتِهِمْ .»
این مربوط به کسی است که سی روز در مکه بلا قصد ماند بمنزله اهل مکه می شود و بعد از آن باید نماز را تمام بخواند .
این عموم تنزیلی در مورد مقیم عشرة ایام در روایت قبلی و روایت اسحاق بن عمار که مقیم شهر را تنزیل به اهل آن شهر کرده اند معلوم می شود که ما باید همان طور که در منزّل علیه حد ترخص را رعایت می کنیم نسبت به منزّل هم باید رعایت حد ترخص را بنمائیم .
مطالبی است که در توضیح این روایات فردا عرض می کنیم .
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین