نتایج در این جا نشان داده می شوند.
نتیجه ای مرتبط با جستجوی شما یافت نشد.
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین . حاصل بحث حاصل مطلبی که دیروز عرض شد این بود که اگر ما شک در این کردیم که آن بعد...
آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)
بسم الله الرحمن الرحیم
و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .
حاصل بحث
حاصل مطلبی که دیروز عرض شد این بود که اگر ما شک در این کردیم که آن بعد خاص از مسافت که معرَّف است به خفاء اذان محقق شد یا نه چه باید کرد؟ چون عرض کردیم که خفاء اذان معرِّف آن چیزی است که شرط است در واقع برای حکم به وجوب قصر ، یا اینکه سبب هم بدانیم که تحقق عنوان مسافر از نظر شارع به تغرب شخص از آن بلد است به حد خاص ، که تا آن حد خاص محقق نشود در حقیقت مسافر از نظر شارع نخواهد بود .
اگر شک در تحقق حد ترخص کردیم وظیفه چیست؟
حال اگر شک حاصل شد در اینجا عرض کردیم که اجمال آن اینست که تارةً اینست که آنچه را که شارع به عنوان حد ترخص ذکر فرموده است این شرط شرط حکم شارع است و در موضوع این حکم شارع هیچ نظر جدید و تصرفی نکرده است بلکه موضوع این عنوان بما له من المعنا العرفی است ، عنوان مسافر از نظر عرف و لغت عبارتست از کسی که از شهر خارج شده باشد ، پس این شخص به مجرد این که از شهر خارج شد مسافرٌ لغةً و عرفاً ، پس موضوع مسافر محقق است ، حکم به وجوب قصر تخصیص خورده است از لحظه خروج از شهر تا رسیدن به این حد ، که از خارج شهر تا این حد با اینکه مسافر است وجوب قصر ندارد ، با اینکه الحکم یدور مدار الموضوع وجوداً و عدماً ، اگر موضوع موجود است حکم هم باید موجود باشد ، پس قول به اینکه این شرط ، شرط حکم است در حقیقت مآلش به تخصیص شارع است با وجود این شرط نسبت به حکم چون موضوع به خروج از شهر حاصلٌ لأنه مسافرٌ و مسافر باید نمازش را قصر بخواند و مسافر تا وقتی به این حد نرسید با اینکه مسافرٌ قصر بر او جایز نیست باید نماز را تمام بخواند ، این تخصیص است ؛ در اینجا اگر شک کردیم که این حد حاصل شده است یا نه باید اصل جاری در اینجا استصحاب بقاء وجوب تمام است ، قدر متیقن را ما می گوئیم تخصیص زده است زائد بر قدر متیقن به عموم کل من سافر قصر باید تمسک کنیم و نتیجةً زائد بر او را حکم به وجوب قصر می کنیم .
اما اگر بر عکس شد و گفتیم این عنوان حد ترخص دخیل در موضوع است از نظر شارع ، که شارع کسی را که به حد ترخص نرسیده است اصلاً مسافر نمی بیند ، ما اگر شک کردیم در حقیقت شک کردیم که حالت سابقه او به عنوان حاضر بودن است از نظر شارع به حال جدید که عبارتست از مسافر در آمده است یا نه؟ استصحاب بقاء کونه حاضراً می کنیم و در نتیجه باید نماز را تمام بخواند چون در فرض اول به مجرد خروج از شهر مسافر است پس مسافر بودنش را ما شک نداریم ، شک داریم که این حدی را که تخصیص زده است حاصل شده است یا نه ؟ اگر یقین کردیم تا آنجایی را که یقین داریم که داخل در تخصیص است فهو ، آن مقداری که یقین نداریم خارج است از دائره حکم به مخصص و باقی می ماند در تحت عنوان کلی کل مسافرٍ یقصر ، اینجا حاضر نمی توانیم بگوئیم ، اینجا مسافر بودن برای ما محرز است ، ولی بنابر فرض دوم نمی دانیم که موضوع مسافر محقق شده است یا نه؟ چون فرض اینست که حد ترخص در صدق موضوع دخیل است و در عنوان مسافر از دیدگاه شارع دخالت دارد ، پس این قید موضوع است نه حکم ، لذا در اینجا اگر شک کنیم به آن حد رسیده است یا نه در حقیقت شک داریم که شرط موضوع محقق شده است یا نه؟ شک در تحقق موضوع موجب این می شود که ما از آن وضع سابق او که یقینی بود رفع ید نکنیم ، سابق بر اینکه عنوان مسافر را پیدا کند عنوان حاضر بودن را داشت و الآن هم ما عنوان حاضر بودن را حفظ می کنیم .
آیا سماع اذان سبب است یا معرف و فرق بین آن دو و ثمره فرق
این حاصل آن چیزی است که بیان شد اما به بیان دیگر .
مطلب دیگر اینست که سماع اذان بنابر مبنای سببیت که بعضی قائل شده اند یا بنابر مبنای معرفیت که ما اختیار کردیم تفاوتی هم با هم دارند یا خیر ؟ از جهات مختلف می شود بین این دو فرق گذاشت ، یکی از جهاتی که بین این دو مبنا فرق است اینست که سماع اذان به طور کلی دو نحو است :
تارةً اذان به گوش شخص می خورد تمام فصول اذان هم برای او واضح است یعنی از اولی که شخص شروع می کند به گفتن تکبیر تا آخر فقرات اذان همه را می شنود .
مرتبه دیگر از سماع اذان اینست که شخص فقط می داند که این صوت صوت اذان است ، اما فصول اذان برای او واضح نیست ،( این شخص ملاک نیست یعنی فرد متعارف در فضای متعارف و صوت هم متعارف) و می داند که صوت اذان است اما اینکه کدام فقره از فقرات اذان را مؤذن می خواند آن روشن نیست .
بنابر سببیت و بنابر معرفیت بین این دو فرق می گذارند و می فرمایند اگر سماع باشد ما هر چیزی که عنوان سماع اذان بر او صدق کند ولو در نهایت ضعف ، که فقط آوازی است که می داند آواز اذان است ، اگر ما سبب بدانیم باید بگوئیم میزان از سماع اذان در مقابل خفاء اذان آن آخرین حدی است که ممیز است این صوت به عنوان صوت اذان از صوت غیر اذان ولو اجزاء اذان برای او روشن نباشد ، این بنابر سببیت .
اما اگر ما معرِّ دانستیم ، بنابر معرفیت واضح است که اذان خصوصیت ندارد ، اگر اذان در روایات آمده است به عنوان مصداق است ، بلکه آن بعد خاص میزان است ، اگر به آن بعد خاص اگر شخص بخواهد برسد ضابطش اینست که کسی اگر در آن بلد صوتی را با آواز بلند بر زبان جاری کند آن صوت تا جایی رسید که شنیده نشد محکوم می شود به اینکه آن بعد محقق شده است ؛ بنابر معرفیت عنوان اذان دخالت ندارد پس لازم نیست که فصول اذان مشخص باشد ، چون در فتوی فقهاء هم هست که کسانی که سبب دانسته اند می گویند موقعی گفته می شود صوت الاذان است که فصول اذان برای شخص واضح باشد ، اما اگر فصول مشخص نباشد عنوان صوت الاذان نیست ، همهمه ای است ، ولی اگر معرف دانستیم واضح است که اذان خصوصیت ندارد و آن بعد میزان است حال می خواهد صدای قرآن باشد به صدای اذان باشد یا به صدای غیر از اینها .
اگر خصوصیت نداشت تا جایی که آن صوت شنیده می شود معلوم می شود ما به بعد خاصی که شرط است نرسیده ایم ، اذان باشد یا نباشد، فصول مشخص باشد یا نباشد ، اینها بنابر معرفیت گفتنی نیست ، ولی اگر سبب دانستیم جای این بحث هست که کدام حد از حدود این صوت دخیل است؟ آیا همهمه شنیدن هم می گویند شخص صوت الاذان می شنود؟ ظاهراً نمی گویند ، موقعی می گویند که اذان می شنود که فصول هم برای او مشخص باشد ، مادامی که به جایی رسید که فصول اذان را نمی شنود نمی گویند این شخص صوت الاذان را سماع می کند ، لذا آنجا می تواند ادعا کند که اذان بر من مخفی شده است با اینکه همهمه ای از آن هست ، بنابر سببیت این حرف گفتنی است اما بنابر معرفیت این حرف گفتنی نیست ، چون این صدای اذان خصوصیت ندارد تا شما بحث کنید که فصول اذان را باید بشنود یا نباید بشوند ، این یکی از تفاوتی هایی است که بنابر این دو مبنا وجود دارد .
ثمره دوم معرفیت یا سببیت در مورد همس است
حال بحث است که آیا همس که مرتبه نازله از صوت است در اینجا هم آیا می شود ما ادعا کنیم که اگر شخص مسافر به جایی رسید که صوت را نمی شنود اما همس را هم نمی شنود ، آیا این گونه باید باشد یا نه همس خارج است از عنوان صوت ، در اینجا اگر شک کردیم که صوت مختفی است اما همس هنوز واضح است و به گوش او می رسد ، نهایت ضعف صوت که بعد از آن آرامش مطلق می شود ، اگر به این حد رسید ما شک داریم که آیا عنوان مسافر محقق شده است یا نه ، یا شک می کنیم حکم به وجوب قصر پس از حد ترخص حاصل شده است یا نه ، یعنی مخصص تحقق پیدا کرده است یا نه ؟ علی کلا المبنیین اینجا اثر دارد ، اگر همس داخل در صوت باشد و ما صوت را معرِّف بدانیم و بعد عنوان مسافر را هم مقید بدانیم به این قید قهراً استصحاب وجوب تمام باید بکنیم ، و اگر همس را صوت ندانیم و یا بدانیم و دخیل در موضوع ندانیم بلکه بگوئیم عنوان مسافر محقق است ولی نمی دانیم تا این حد هم تخصیص خورده است حکم به وجوب قصر یا تا این حد تخصیص نخورده ؟ آن مقداری که قدر متیقن ماست که عبارتست از جایی که صوت است تا آنجا را می گوئیم تخصیص خورده است ولی بعد از آن را داخل در عموم کل مسافرٍ یقصر خواهد بود ، نماز را باید قصراً بخواند ، این هم یکی از ثمرات فرق بین سببیت و معرفیت .
در روایات عنوان اذان آمده است ظاهر از این روایات که تعبیر آمده است که « لم یسمع اذان بلده» ظاهراً اینست که باید تا وقتی صدا را می شنود این حکم را ندارد ، تا صدا را نشنید ، پس معلوم می شود که همس و فصول و… هیچ کدام دخالت ندارد ، نه همس از این طرف و نه فصول از آن طرف ، چون فصول اذان تارةً شخص در مقام تعلّم است شنیدن فصول دخالت دارد ، می گویند فصول اذان را تا نشنوی یاد نمی گیری ، یا استحباب دارد که انسان حکایت از اذان کند ، این حکایت فرع بر اینست که فصول را بشونی ، ولی در جایی که بحث اینست که اولاً خود اذان خصوصیت ندارد تا چه رسد به اینکه فصول اذان دخالت داشته باشد بنابر مبنای مختار ، لذا ظاهراً اینست که میزان را نباید صرف فصول بدانیم پس اگر به جایی رسید که فصول را نمی شنود ولی صدای اذان به عنوان صوت به گوش او می رسد حد ترخص هنوز محقق نشده است ، لذا باید صبر کند تا صوت هم بر او مخفی شود .
بحث آخری است که این بحث مبناءً مربوط به ما نمی شود ولی بنابر بیان کسانی که تواری بیوت را دخیل دانسته اند ، به عنوان واجب تخییری که عرض کردیم هیچ کدام از نظر مبنا درست نبود ، حال کسانی که عدل می دانند و یا کسانی که جمع بین هر دو بکنیم و هم خفاء اذان باید حاصل شود و هم تواری بیوت باید محقق شود بحثی در مورد تواری بیوت که انشاء الله در بحث بعد عرض می کنیم .
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین