صلاة مسافر . خارج فقه . کتاب الصلاة .

جلسه 154 صلاة مسافر

بسم الله الرحمن الرحیم                          و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین . خلاصه بحث بحث در این بود که در مورد مسافری که واجب است نماز را قصر بخواند یکی از شرائط...

Cover

جلسه 154 صلاة مسافر

آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)

00:00 00:00

بسم الله الرحمن الرحیم                         

و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .

خلاصه بحث

بحث در این بود که در مورد مسافری که واجب است نماز را قصر بخواند یکی از شرائط آن عبارتست از مسأله حد ترخص ، چند جهت در مورد مسأله حد ترخص مورد بحث قرار گرفته بود یک جهت اینکه آیا حد ترخص فقط در رفت است یا در اعم از رفت و برگشت که در این مسأله سه قول وجود داشت ، جهت دوم در این بود که حد ترخص که معتبر است در خصوص وطن است یا اعم از وطن و بلدی که در او اقامه عشره داشته است ، جهت سوم این بود که آیا حد ترخص شرط است یا اینکه حد ترخص جزء مقوم موضوع است ، فهرست مباحث که پنج وجه بود را ذکر کردیم و وارد روایات  وارد در این باب شدیم و عرض شد تنها یک روایت است که در او صحبت از تواری بیوت است ، روایات دیگر عنوان سماع اذان در آنها بود ، این روایات را خواندیم .

معنای تواری من البیوت 

عمدةً رسیدیم به معنای تواری ، که تواري چیست؟ تواری به معنای استتار است ، تواری من البیوت یعنی استتر عن البیوت ، این جمله را واضح است که معنای قلب از او استفاده کرده اند ، استتر عن البیوت یعنی استتر البیوت منه ، یعنی کسانی که در بیوت هستند این را نمی بینند نه اینکه این شخص آنها را نمی بیند ، البته بحث می شود که تا آخرین خانه ای که در آنجا باشد نباید این شخص را ببیند یا لازم نیست ، میزان اینست که کسانی که در خانه های بلد هستند او را نبینند نه تا آخرین خانه .

نظر مرحوم آقا در مورد معنای تواری

 عمدةً برخی از فقهاء از جمله مرحوم آقای میلانی(رض) این روایت تواری عن البیوت را که تواري در او بود

«مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ‏ يُرِيدُ السَّفَرَ مَتَى يُقَصِّرُ فَقَالَ إِذَا تَوَارَى مِنَ الْبُيُوتِ ».

این قلب است و قلب مجاز هم هست ، یعنی تواری البیوت منه یا عنه ، بیوت هم که معنا ندارد تواري ، یعنی تواری اهل بیوت از او ، علی ای حالٍ دو نحو از مجاز می شود در اینجا قائل بشویم ، حتی تواری البیوت منه ، یک مجازیت اینست که بگوئیم مجاز قلب است ، یعنی هو من البیوت ، کسانی که در بیوت هستند او را ندیدند یا اینکه مجاز در حذف بگیریم یعنی بگوئیم تواری البیوت منه یعنی تواری اهل البیوت منه ، بعد در بین این دو معنای مجازی بعد از آنکه این معنای حقیقی معنا ندارد که در اینجا اخذ شود ، چون معنای حقیقی اینست که بیت او را نبیند ، یا باید بگوئیم اهل آن بیت او را نبینند یا مجاز در قلب قائل بشویم و بگوئیم معنایش اینست که تواری هو من البیوت ، به حیثی که اهل بیوت او را نبینند ، علی ای حالٍ می فرمایند مجاز در قلب اقرب است از مجاز در حذف ، که اهل در تقدیر بگیریم ، نیاز به تقدیر اهل ندارد ، و علی ای حالٍ معنا می کنند ایشان ماده تواري را که به من متعدی شده است به اینکه یعنی آن کسانی که در آنجا هستند آن متواری را نبینند ، نه اینکه متواری آنها را نبیند ، مثلاً اگر می گوئیم زیدٌ تواری عنا یعنی ما او را نمی بینیم نه اینکه او ما را نمی بیند ، این معنایی است که برای این جمله در روایت اولی بیان فرموده اند و می فرمایند انصاف هم همین است که ما این گونه معنا کنیم و شاهد هم بر این معنا ذکر می فرمایند و شاهد اینست که اگر ما به همان سبکی که مشهور معنا کرده اند معنا کنیم هیچ وقت حد ترخص به این مقداری که متعارف است الآن حد اقل در مسأله خفاء اذان به این مقدار حاصل نمی شود ، بلکه باید چند فرسخ برود چون اگر بگوئیم میزان اینست که او بیوت را نبیند واضح است که به این مقدار که خفاء اذان و جدران است این گونه نیست که او بیوت را نبیند بلکه از دور شبح را می بیند مثلاً گاهی از اوقات از دو یا سه فرسخی شبح یک شهر اگر هموار باشد و مانع و حاجبی نداشته باشد دیده می شود ، اما او دیده نشود ، عکسش درست است چون کسانی که در داخل شهر هستند و یا در بیوت حاشیه شهر هستند آنها این شخص را نمی بینند ، پس بنابر این میزان در تواری را باید این بدانیم که کسانی که در خانه های آن شهر هستند آنها این شخص مسافر را نبینند ، این معنایی است که ایشان بیان فرموده اند .

فرمایش شیخ انصاری(رض) و مرحوم نائینی

در مقابل شیخ انصاری (رض) میزان را این قرار نداده اند و به تبع ایشان مرحوم نائینی معنای دیگری اختیار فرموده  اند که تواری تحققش بین الاثنین است یعنی فعلی است که در او معنای اضافه وجود دارد و این اضافه قوامش به دو طرف مضاف است ، چون تواری نسبتی است وقتی این شخص از مکانی فاصله گرفت همان طور که این از او دور شده است به همان نسبت او هم از این دور شده است ، مثلاً وقتی شما از مشهد یک فرسخ فاصله گرفتید ، کما اینکه شما از مشهد یک فرسخ دور هستید شهر مشهد هم نسبت به شما یک فرسخ فاصله دارد ، این گونه نیست که فصل از یک طرف باشد و از طرف دیگر نباشد ، پس هر جا تواری و موارات محقق شد این تواری بین الاثنین است ، اینکه نسبت داده اند به این شخص چون سبب ایجاد تواری مکلف بوده است می گویند متواری ، که سبب ایجاد تواری همین شخصی است که فاصله گرفته است و حرکت کرده است و سفر رفته است ، چون به حرکت او این تواری محقق شده است لذا تواری را به او نسبت می دهند و میزان را هم فرموده اند اینست که هر دو طرف همدیگر را مشاهده نکنند ، نه اهل بلد او را ببینند و نه این شخص اهل بلد را ببیند ، از کجا بفهمیم که اهل بلد این شخص را نمی بینند ؟ از جایی که ایشان آنها را ندید ، موقعی که ایشان آنها را ندید ، البته نسبت به انسان متعارف و فاصله متعارف و هوا هو نه خیلی تاریک باشد و نه خیلی روشن که هر دو مانع دید بشود ، لذا حد متعارف و حد وسط اگر این اهل بلد را ندید اهل بلد هم او را نمی بینند ، مرحوم محقق نائینی هم به تبع مرحوم شیخ انصاری همین گونه معنا کرده اند .

فرمایش استاد در مورد بحث تواری

و لکن در اینجا یک مقدار تأمل و دقت لازم است ، تواری علامت برای چیست؟ ما می گوئیم باید تواری برای این شخص حاصل شود تا نماز را قصر بخواند ، این تواری علامت و نشانه برای مکلف قرار داده شده است ، اگر علامت برای مکلف است آیا می شود فعل دیگری را علامت برای مکلف قرار داد؟ بنده به سفر می روم و موظفم که نماز را بعد از حد ترخص قصراً بخوانم ، ندیدن کسانی که در بیوت حاشیه شهر نشسته اند میزان در اینکه حد ترخص برای من حاصل شود ندیدن آنها باشد ، این گفتنی نیست ، فعل غیر چه ربطی دارد که علامت برای وجوب قصر بر من باشد ، لهذا باید بگوئیم که میزان ندیدن خود شخص است نه ندیدن اهل بلد ، شاهدی هم بر این ما داریم ، در مورد سماع اذان  یا عدم سماع اذان که در روایات دیگر آمده است آیا سماع خود این شخص است یا سماع اهل بلد ؟ آنجا را که کسی نگفته است که سماع اهل بلد است ، همه فقهاء اتفاق نظر دارند که میزان شنیدن یا نشنیدن این مکلفی که مسافر است نسبت به اذان ، همان گونه که در شق دوم این علامت دارد که شماع خود مسافر و عدم سماع خود مسافر است ، نه سماع اهل بلد ، به این قرینه می گوئیم تواری هم یعنی ندیدن خود این شخص نه ندیدن اهل بلد .

 و ثالثاً ما از کجا بدانیم که آنها نمی بینند که میزان را ندیدن آنها قرار بدهیم؟ چگونه علم به ندیدن آنها پیدا کنیم؟ مگر از این راه که بگوئیم وقتی ما نمی بینیم بالملازمه آنها هم ما را نمی بینند ، چون تواری امر اضافی است وقتی این شخص متواری از بیوت شد بیوت هم به قرینه مقابله از او متواری می شود ، پس بنا براین به لحاظ اینکه این علامت علامت است برای خود شخص مسافر و به جهت اینکه ما علم به تواری اهل بیوت پیدا نمی کنیم و راهی برای اینکه آنها مسافر را نمی بینند نداریم  باید بگوئیم میزان ندیدن خود این شخص است ، مضافاً بر اینکه تواری وصف اضافی است و قوامش به دو طرف است و نسبت به مکلف دادند هم به لحاظ اینکه او سبب تحقق تواری است ، چون سیر مسافر است که موجب شده است که تواری بین بیوت بلد و مسافر محقق شود ، لذا بعضی از بزرگان از جمله مرحوم حاج شیخ (رض) ما علامت را ندیدن آنها قرار بدهیم این اکل از قفاء است ، چرا مستقیم نگوئیم ندیدن خود این شخص ، بلکه بالاتر می توانیم ادعا کنیم که اصلاً در روایت نه ملتزم به قلب بشویم که مرحوم آقای میلانی و برخی شده اند و نه لازم است که چیزی در تقدیر باشد که مجاز در حذف باشد که اهل در تقدیر بگیریم ، یعنی اصلاً قائل به مجازیت نشویم ، نه مجاز به حذف و نه مجاز به قلب ، بلکه قائل بشویم که این عبارت در روایت به همان ظاهر خودش باقی است ، زیرا سفر در مقابل حضر است ، چیزی که موجب بروز و ظهور می شود سفر است ، شخص که از مدینه بیرون می آید بارز و شاهر می شود ، ظاهر و هویدا می شود ، در مقابل این وقتی در داخل شهر است گم است و ناپیدا است ، مادامی که از آن بعد خاص شخص خارج نشده است کأنه حضور دارد و غایب از شهر نیست ، پس مراد از تواری بیوت اینست که این شخص غایب شود از بیوت و لازمه غیبت از بیوت عدم رؤیت شخص است نسبت به بیوت ، میزان هم دیدن خود بیوت است نه مسأله شبح که اگر آن شبهه ای که کرده اند که برخی هم بر اساس آن شبهه مطرح کرده اند که اگر میزان را این بدانیم که شیح نبینیم به لحاظ اینکه زمین حالت کروی دارد این قدر باید فاصله بگیرد که بیش از یک فرسخ و دو فرسخ بشود ، که دیگر شبحی از شئ را هم نبیند ، میزان شبح ندیدن نیست ، میزان اینست که خود بیوت را نبیند ، تا وقتی چهار دیواری بیوت را آن طور که باید و شاید نبینید می گویند نمی بیند ، فرق می گذارند بین دیدن خود بیوت و دیدن شبح بیوت .

پس بنابر این اینکه بعضی گفته اند که میزان در تحقق حد ترخص اینست که اهل بیوت بلد او را ببینند و نه این شخص آنها را ببند ، این وجهی ندارد  ؛کما اینکه میزان ندیدن اهل بلد باشد این شخص مسافر را ، این هم از وجه اول از این جهت مورد اشکال بیشتری واقع می شود بلکه می گوئیم ضابط کلی اینست که خود شخص مسافر آن بیوت را نبینند و هیچ ملزمی برای اینکه ما ملتزم بشویم به اینکه قائل به مجاز قلب بشویم یا مجاز در حذف بشویم هیچ ملزمی نخواهد بود پس بنابر این ضابط و معیار ندیدن خود شخص است بیوت بلد را ، همان مقدار که پنهان شد و بیوت بلد را ندید عنوان تواری ما بین البلد و این شخص مسافر صدق می کند و با صدق او واجب است که نماز را قصراً بخواند .

پس خلافاً لمرحوم آقای میلانی(رض) میزان ندیدن خود شخص است همان طور که مشهور فرموده اند .

روایات عدم سماع اذان

روایات عدم سماع اذان چند روایت است :

روایت اول : از عبد الله بن سنان

«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ‏ التَّقْصِيرِ قَالَ‏ إِذَا كُنْتَ فِي الْمَوْضِعِ الَّذِي تَسْمَعُ فِيهِ الْأَذَانَ فَأَتِمَّ وَ إِذَا كُنْتَ فِي الْمَوْضِعِ الَّذِي لَا تَسْمَعُ فِيهِ الْأَذَانَ فَقَصِّرْ وَ إِذَا قَدِمْتَ مِنْ سَفَرِكَ فَمِثْلُ ذَلِكَ ».

در سماع اذان هیچ کس نگفته که آنهایی که از اهل بلدند اذان را نشنوند بلکه خود این شخص ، این روایت معلوم می شود که سماع اذان را هم ذهاباً و هم ایاباً معیار قرار داده اند به عنوان حد ترخص و حد ترخص هم در ذهاب است و هم در ایاب ، تنها روایتی که هم مطرح کرده است که در بازگشت هم باید رعایت حد ترخص بشود خصوص همین روایت است .

روایت دوم : حماد بن عثمان

«عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا سَمِعَ‏ الْأَذَانَ‏ أَتَمَّ الْمُسَافِرُ ».

تحقق مسافر زمانی است که اذان را نشوند ، این اطلاق دارد ، اطلاقش می شود بگوئیم شامل ذهاب و ایاب بشود چون بحث این را ندارد که در ذهاب باشد یا در ایاب .

روایت سوم :

«… وَ إِنْ كَانُوا سَارُوا أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ إِلَّا إِتْمَامُ الصَّلَاةِ قُلْتُ أَ لَيْسَ قَدْ بَلَغُوا الْمَوْضِعَ الَّذِي لَا يَسْمَعُونَ فِيهِ أَذَانَ‏ مِصْرِهِمُ‏ الَّذِي‏ خَرَجُوا مِنْهُ قَالَ بَلَى إِنَّمَا قَصَّرُوا فِي ذَلِكَ الْمَوْضِعِ لِأَنَّهُمْ لَمْ يَشُكُّوا فِي مَسِيرِهِمْ … » .

مقداری راه رفتند و بعد تردید حاصل شد که بروند یا نرود ، اینجا می فرمایند اگر کمتر از هشت فرسخ بود و به مقدار برید نبود و کمتر از برید بود ، در ذهن راوی شبهه ایجاد شد که درست است که به یک برید نرسیده است و کمتر از برید بود ، ولی از حد ترخص که گذشتند و کأنه این گونه در ذهنشان بود که اگر کسی از حد ترخص گذشت باید نماز را قصر بخواند ، چطور شما می فرمائید تمام بخواند ، لذا به عنوان سؤال می گوید « أَ لَيْسَ قَدْ بَلَغُوا الْمَوْضِعَ الَّذِي لَا يَسْمَعُونَ فِيهِ أَذَانَ‏ مِصْرِهِمُ‏ الَّذِي‏ خَرَجُوا مِنْهُ» که علی القاعده وقتی اذان را نشوند باید نماز را تمام بخوانند ، پس ضابط در ترخص عدم سماع اذان است همین که اذان شنیده نشد صدق می کند که ترخص محقق شده است ، امام فرموند « بَلَى إِنَّمَا قَصَّرُوا فِي ذَلِكَ الْمَوْضِعِ لِأَنَّهُمْ لَمْ يَشُكُّوا فِي مَسِيرِهِمْ » چون شک در مقدار سیر نکرده بودند این چنین بود ولی اینها شک کردند و برگشتند پس بنابر این رفت و برگشتشان هشت فرسخ نمی شود و لذا باید نماز را تمام بخوانند .

پس بنابر این مادامی که سماع اذان بشود مسافر باید نماز را تمام بخواند کما اینکه میزان در قصر هم عدم سماع اذان است و این یک امر مسلم در ذهنشان بود که بر اساس این امر مسلم شبهه در ذهن راوی ایجاد شده بود .

این روایاتی بود که در آنها حد ترخص در آنها شرط شد ، یک روایت به عنوان تواری و سه روایت به عنوان عدم سماع اذان .

روایات عدم شرطیت حد ترخص و عدم اعتبار آن

اما روایاتی که می فرمایند حد ترخص شرط نیست و اعتبار ندارد ، چند روایت است :

روایت اول :

«وَ قَدْ رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ: إِذَا خَرَجْتَ‏ مِنْ‏ مَنْزِلِكَ‏ فَقَصِّرْ إِلَى أَنْ تَعُودَ إِلَيْهِ ».

از خانه بیرون رفتی نماز را قصر بخوان تا وقتی برگردی ، اصلاً حد ترخص در اینجا ذکر نشده است .

روایت دوم :

موثقه علی بن یقطین است از حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه :

«عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع‏ فِي الرَّجُلِ يُسَافِرُ فِي‏ شَهْرِ رَمَضَانَ‏ أَ يُفْطِرُ فِي مَنْزِلِهِ قَالَ إِذَا حَدَّثَ نَفْسَهُ فِي اللَّيْلِ بِالسَّفَرِ أَفْطَرَ إِذَا خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِه … ‏».

میزان را خروج از منزل قرار داده اند ، بحث از حد ترخص نیست ، همین که در ماه مبارک رمضان در سب نیت کرده باشد (بر اساس همین گفته اند که در ماه مبارک رمضان در صورتی که شب نیت کرده باشد ، اشتراط نیت در شب از این روایت است) اینجا خروج از منزل موجب قصر است و افطار ، صحبت از حد ترخص نشده است .

روایت سوم : صحیحه حماد بن عثمان عن ابی عبد الله سلام الله علیه

عَنْ حَمَّادٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِي الرَّجُلِ يَخْرُجُ‏ مُسَافِراً قَالَ‏ يُقَصِّرُ إِذَا خَرَجَ مِنَ الْبُيُوتِ .

بحث خروج از بیوت آمده است ، بحث از عبور از حد ترخص مطرح نیست .

روایت چهارم : صحیحه حماد بن عثمان

«عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْمُسَافِرُ يُقَصِّرُ حَتَّى‏ يَدْخُلَ‏ الْمِصْرَ ».

بحث ترخص نیست ، غایت قصر دخول در مصر است و بحث سماع اذان یا مشاهده بیوت مطرح نشده است ، بحث از ترخص نیامده است .

طایفه سوم از روایات روایاتی است که حد ترخص را در خصوص خروج بیان کرده اند اما در ایاب و بازگشت از سفر حد ترخص را بیان نکرده است ، انشاء الله فردا .

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین