نتایج در این جا نشان داده می شوند.
نتیجه ای مرتبط با جستجوی شما یافت نشد.
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین . کلام در این بود که در روایاتی وارد شده است که اگر کسی از مکاری یا جمال جد به السیر...
آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)
بسم الله الرحمن الرحیم
و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .
کلام در این بود که در روایاتی وارد شده است که اگر کسی از مکاری یا جمال جد به السیر أو جد السیر ، در بعضی از این روایات آمده است که این شخص باید نماز را قصراً بخواند ، یک روایت مرفوعه است که تفصیل داده است بین بین المنزلین و خود منزل ، در مسیر که بین المنازل است نماز را قصر می خواند ولی در منزل تمام می خواند ، اما آن روایات صحیحه دیگر دارد که نماز را کلاً قصر می خواند اعم از اینکه بین المنزلین باشد یا در خود منزل .
به این روایت واحده ای تفصیل داده است فقهاء رضوان الله علیهم عمل نکرده اند ، جهتش هم اینست که این روایت دو اشکال دارد یکی اینکه مرفوعه است که دارد عن بعض اصحابنا یرفعه الی ابی عبد الله علیه السلام ، واضح است که روایت مرفوعه که سلسله سند منتهی به معصوم سلام الله علیه نشده است ، کما اینکه مجهول هم هست که دارد عن بعض اصحابنا ، آیا این بعض اصحاب ثقه بوده است یا نه این هم مورد بحث است ، این دو جهت باعث شده است که به این روایت تفصیل عمل نمی شود کرد .
بنابر این آن روایات صحیحه ای که در این مقام وجود دارد که خوانده شد میزان است ، در آن روایات کلمه جد به السیر أو جد السیر وجود داشت که این را هم معنا فرمودند و مرحوم آقای میلانی معنای مرحوم صاحب معالم را اختیار می کنند چون در آن بیان ایشان این بود که جد به السیر یعنی اینکه شخص به مشقت بیفتد که تلاش بیشتری بکند و راه بیشتری را در زمان کمتری بپیماید ، راه دو روز را در یک روز بپیماید ، واضح است که این شخص که این کار را می کند که مسیر طولانی را در زمان کمتر از زمان متعارف می پیماید این با آن حکمتی که برای وجوب قصر ذکر شده بود کاملاً سازش دارد ، چون از آن روایات استفاده می شد که مسافر نماز را قصر بخواند چون سفر تعب و رنج دارد ، امتنانی است از حق تعالی بر عبد مؤمن که اگر در سفر واقع شد برای تخفیف رنج و مشقت او نمازهای رباعیه را قصراً بخواند ، در آنجایی که سفر به صورت فعل عادی او در آمد امتنان در حق او معنا ندارد از باب اینکه فعل عادی او شده است و مشقت و رنجی نیست که به خاطر او نماز قصر بشود ، ولی اگر همین مکاری و جمال مسیر را طوری سیر کرد که سیر موجب مشقت و تعب او شد که سیر را سریع کند ، وقتی سرعت ببخشد به سیرش و مسیر دو روز را در یک روز ، که در روایت هم تعبیر شده بود که دو منزل را یک منزل قرار بدهد ، پس حرکتش را دو برابر کرده است و یقیناً چنین کاری موجب مشقت او می شود ولو اینکه مکاری است ، چون موجب مشقت اوست دوباره آن حکمت قصر بر می گردد که تخفیف عمل بود بر این شخص .
آیا ما طبق این روایات می توانیم عمل کنیم یا نه؟
آیا ما طبق این روایات می توانیم عمل کنیم یا نه؟ از نظر سند این روایاتی که دارد که جد به السیر باید قصر بخواند و روزه را هم افطار کند ، این روایات صحیحه بود و از نظر سند که مشکل نداشت و از نظر دلالت هم که دلالت واضحی دارد که مکارین یعنی همان کسانی که شغل و عملشان سفر است اگر جد بهم السیر فالیقصروا ، فقط چیزی که می ماند اینست که مشهور از عمل به این روایات صحیحه اعراض کرده اند ، آیا اعراض مشهور اثری در اینجا دارد یا اثری ندارد؟
اعراض مشهور دو صورت دارد ، اعراض مشهور جنبه کاشفیت باید داشته باشد و الا خود اعراض مشهور بما أنه اعراض المشهور هیچ اثری ندارد چون شهرت بما هی حجت نیست ، اعراض مشهور اگر کاشف از خلل در سند یا جهت صدور روایت شد در این صورت این اعراض اثر دارد نه به اعتبار اینکه شهرت است ، بلکه چون در جهت صدور خدشه وارد شده است که مثلاً عن تقیةٍ بوده است ، یا مثلاً در سند خللی وارد شده است که مشهور به سبب یکی از افراد واقعه در سلسله روات حدیث اعراض کرده باشند ، که این موجب وهن آن فرد می شود ، ولی اگر اعراض آنها جنبه کشف از خلل در سند یا در جهت صدور نداشته باشد صرف اعراض بما هو اعراض آیا این اعتبار دارد؟ کما اینکه عمل مشهور هم بما هی شهرةٌ فائده ای ندارد باید عمل کشف کند از اینکه این روایت از معصوم سلام الله علیه صادر شده است و عن تقیةٍ نبوده است ، پس آن جنبه کشفی اعراض یا عمل اثر دارد و الا نفس شهرت بما هی شهرةٌ چه در جانب عمل به روایت باشد و چه در طرف ترک عمل به روایت باشد اثری ندارد .
حال در مانحن فیه ، روایات که از نظر سند که صحیحه است ، از نظر جهت هم مفاد این روایات مخالف عامه است نه موافق عامه که اذا جد بهم السیر فالیقصروا و الیفطروا ، این مخالف عامه است ، پس این جهت رجحان این روایت است ، موافقت با عامه ندارد که ما بگوئیم چون این موافق با عامه است مشهور اعراض کرده اند ، لذا می فرمایند چون شهرت بما هی اعتبار و حجیت ندارد با قطع نظر از اعتبار و کاشفیت از ضعف سندی یا ضعف صدوری ، اگر کشفی نباشد که در ما نحن فیه نیست خود شهرت بما هی شهرةٌ حجیت ندارد ، چیزی که حجیت ندارد نمی تواند جلو حجت را بگیرد کما اینکه اگر خبری فی حد نفسه اعتبار نداشته باشد و مشهور به او عمل کرده باشند ایشان می فرمودند از نظر ما اعتبار ندارد زیرا از ضم لا حجت به لا حجت حجت به وجود نمی آید ، صد لا حجت را هم کنار هم بگذارید نتیجه اش حجت نمی شود ، نتیجه تابع اخس مقدمتین است ، پس بنابر این همان طور که شهرت در طرف عمل مشهور موجب حجیت خبری که فی حد نفسه اعتبار نداشته باشد نمی شود ، ترک عمل هم در صورتی که خبر می حد نفسه معتبر باشد موجب وهن به آن روایت نخواهد شد ،.
نظر مرحوم آقا : اگر جد بهم السیر داشته باشد نمازش قصر است خلافاً للمشهور
لذا ایشان می فرمایند ما حسب این روایت خلافاً للمشهور نظرشان اینست که در صورتی که مکاری یا جمال جد بهم السیر باشد نماز را باید در این صورت قصراً بخوانند ، البته فرقی هم نمی گذارند بین بین المنزلین یا در خود منزل .
مهم نیست که منشأ اینکه به حرکتش سرعت داده چیست .
حال در اینجا بحث است که آیا باید سرعت به اندازه دو برابر باشد یا اینکه همین قدر که از سیر متعارف خارج شد ؟ ظاهراً همین قدر که از سیر متعارف خارج شد کفایت می کند ، لازم نیست که دو منزل را یک منزل قرار بدهد ، این از باب مثال است و الا همین قدر که سیر از مقدار متعارف خارج شد عنوان جد بهم السیر صدق می کند .
قال المحقق : الشرط السادس
قال المحقق :«الشرط السادس تواري الجدران و خفاء الأذان لا يجوز للمسافر التقصير حتى تتوارى جدران البلد الذي يخرج منه أو يخفى عليه الأذان و لا يجوز له الترخص قبل ذلك و لو نوى السفر ليلا و كذا في عوده يقصر حتى يبلغ سماع الأذان من مصره و قيل يقصر عند الخروج من منزله و يتم عند دخوله و الأول أظهر ».
شرط دیگر از شرائط قصر اینست که مسافری که واجب است در سفر نماز رباعی را قصراً بخواند در موقعی می تواند که برای ترخص محقق شود ، لذا تعبیر می کنند حد ترخص ، یعنی حدی که جایز است برای او نماز را قصراً بخواند ولی جواز در اینجا به معنای لزوم است .
ترخص به چه چیز محقق می شود ؟
ترخص به چه چیز محقق می شود ؟ تعبیر که در لسان فقهاء از جمله مرحوم محقق شده است تواری جدران و خفاء اذان است که قبل از تواری جدران و خفاء اذان ، که دیوار شهر را نبید و اذان را هم نشوند ، اگر این دو محقق شد از این به بعد می تواند نماز را قصر بخواند ، ولی اگر قبل از رسیدن به این حد باشد ولو شب هم قصد سفر کرده باشد نمی تواند نماز را قصراً بخواند .
اقوال در رعایت حد ترخص
بعضی گفته اند این شرط هم در رفت است و هم در برگشت ، در بازگشت از سفر هم تا دیوار بلد دیده نشد و یا اذان شنیده نشد این شخص حق ندارد نماز را تمام بخواند و لذا قبل از وصول به این حد باید نماز را قصراً بخواند .
در مقابل این قول قول دومی وجود دارد که فقط در رفت این شرط است اما در بازگشت این شرط نیست و لذا نماز قصر است ولو دیوار شهر را می بیند .
قول سومی هم وجود دارد که می گویند وقتی شخص از منزل خارج شد نماز را قصر می خواند ولو اینکه خفاء اذان و تواری جدران حاصل نشده باشد و موقع بازگشت هم تا به منزل وارد نشده است نماز را قصراً می خواند و تمام موقعی است که وارد منزل بشود ، این هم قول سوم که اساساً خفاء اذان و تواری جدران را قائل به شرطیت نیستند ، در رفت هم میزان خروج از منزل است و در بازگشت هم میزان دخول به منزل است .
عناوین مورد بحث
در اینجا اگر خوب بخواهد این شرط روشن شود باید در چندین چیز بحث شود ، شاید پنج جهت باشد .
جهت اول : تحقق حد ترخص
یکی اینکه اقوال در حد ترخص ، این جهت باید روشن شود که میزان در حد ترخص تواری جدران بلد و عدم سماع اذان هر دو با هم باشد؟ یا اینکه مخیر است بین یکی از این دو یعنی هر کدام حاصل شد کفایت کند و این در ذهاب و ایاب در هر دو باید رعایت شود .
در مقابل این قول اینست که نه در ذهاب و نه در ایاب در هیچ صورتی هیچ یک از این دو مدخلیت و نقشی ندارد ، نه خفاء الاذان و نه تواری جدران .
قول سوم تفصیل بین ذهاب و ایاب داده است که در ذهاب و رفت باید ترخص را رعایت کند ولی در بازگشت رعایت لازم نیست .
این سه قول وجود دارد .
در اینجا نمی خواهند بگویند این سه قول را دارد .
جهت دوم : حد ترخص اختصاص به وطن دارد؟
حد ترخص آیا اختصاص به وطن دارد یا در غیر وطن هم هست ، اگر کسی ده روز در مشهد اقامت کرد ، مادامی که در مشهد است نماز را تمام می خواند ، حال که از مشهد می خواهد خارج شود به وطن خودش برود در اینجا هم باید رعایت حد ترخص از مشهد را هم بنماید یا نه حد ترخص فقط در خصوص خروج از وطن است.
عبارت محقق در اینجا مطلق بود که می فرمودند : «لا يجوز للمسافر التقصير حتى تتوارى جدران البلد الذي يخرج منه» ، ندارد که جدران الوطن ، بلد الذی یخرج منه مطلق است ، هم بلدی که وطن است را شامل می شود و هم بلدی که غیر وطن است و ده روز در آنجا مثلاً به قصد زیارت مانده است ، هر دو را شامل می شود .
جهت سوم : آیا حد ترخص شرط قصر است یا از مقومات عنوان مسافر؟
جهت سوم اینست که آیا حد ترخص به عنوان شرط وجوب قصر است یا از مقومات تحقق عنوان مسافر است؟ اگر شرط باشد یعنی مسافر بدون تحقق ترخص مسافر بودن محقق شده است ولی شرط اینکه این مسافر بخواهد نماز را قصراً بخواند اینست که از این حد تجاوز کند ، اگر گفتیم شرط نیست بلک از مقومات مسافر است یعنی بدون رسیدن به این حد عنوان مسافر بر او صدق نمی کند .
جهت چهارم : آیا بین تواری جدران و خفاء اذان تخییر است؟
جهت چهارم از بحث اینست که آیا بین تواری جدران و خفاء اذان تخییر است که بعضی تخییر قائل شده اند که یکی از این دو به عنوان شرط احد الامرین علی نحو التخییر شرطیت داشته باشد یا اگر مقوم باشد احدهما علی وجه التخییر مقوم باشد ، با هر دو می سازد ؛ این گونه است یا اینکه اساساً تخییری در میان نیست؟
جهت پنجم : آیا خفاء الاذان یا تواری جدران سببند یا معرف؟
جهت پنجم : اینست که اساساً خفاء الاذان یا تواری جدران سببند یا معرف؟ خود این دو شرطند یا کاشف از شرط هستند و شرط امر آخری است ، آیا کاشفیت و سببیت این دو برای یک شئ است که شئ واحد مسبب واحد دو سبب داشته باشد ، لذا در باب امور اعتباری که تعبیر می کنند توارد اسباب بر مسبب واحد اشکال ندارد ، یکی از موارد همین جا را مثال می زنند می گویند اینها سبب هستند و لیکن مسبب واحد دارند ، یا اینکه اینها کاشف از شئ واحدند که هر دو یک منکشف داشته باشند که تحقق عنوان مسافر باشد ، یا یکی از اینها کاشف از امر آخری است ولی دیگری کاشف از آن اولی است که بینهما کاشفیت و انکشاف باشد که یکی کاشف و دیگری منکشف ، چگونه است؟
پس این جهات پنج گانه ای است که ما باید بحث کنیم .
قبل از اینکه این جهات را بحث کنند همان گونه که دعب مرحوم آقای میلانی(رض) بود ابتداءً روایات مربوط به باب را می خواندند .
روایات وارده در باب
روایات غیر از یک روایت بقیه روایات کلمه تواری را ندارند ، یک روایت است که تواری بیوت در او آمده است و آن روایت صحیحه محمد بن مسلم است
روایت اول :
«مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ يُرِيدُ السَّفَرَ مَتَى يُقَصِّرُ فَقَالَ إِذَا تَوَارَى مِنَ الْبُيُوتِ ».
این روایت صحیحه است و نمی شود از آن گذشت ، کسانی که تخییر بین تواری و خفاء را قائل شده اند خواسته اند هم به این روایت عمل کنند و هم به آن روایات دیگر ، این روایت هم اسمی از خفاء اذان نیاورده است که تخییر در این روایت باشد ، پس یک روایت عنوان تواری را دارد و سائر روایات عنوان خفاء را دارند .
روایت دوم : عبد الله بن سنان از حضرت صادق سلام الله علیه
«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ التَّقْصِيرِ قَالَ إِذَا كُنْتَ فِي الْمَوْضِعِ الَّذِي تَسْمَعُ فِيهِ الْأَذَانَ فَأَتِمَّ وَ إِذَا كُنْتَ فِي الْمَوْضِعِ الَّذِي لَا تَسْمَعُ فِيهِ الْأَذَانَ فَقَصِّرْ وَ إِذَا قَدِمْتَ مِنْ سَفَرِكَ فَمِثْلُ ذَلِكَ ».
روای سوم : صحیحه حماد
«عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا سَمِعَ الْأَذَانَ أَتَمَّ الْمُسَافِرُ ».
در اینجا فقط سماع اذان آمده است و بحثی از جدران و بیوت نیامده است .
روایت چهارم :
«… وَ إِنْ كَانُوا سَارُوا أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ إِلَّا إِتْمَامُ الصَّلَاةِ قُلْتُ أَ لَيْسَ قَدْ بَلَغُوا الْمَوْضِعَ الَّذِي لَا يَسْمَعُونَ فِيهِ أَذَانَ مِصْرِهِمُ الَّذِي خَرَجُوا مِنْهُ قَالَ بَلَى إِنَّمَا قَصَّرُوا فِي ذَلِكَ الْمَوْضِعِ لِأَنَّهُمْ لَمْ يَشُكُّوا فِي مَسِيرِهِمْ … » .
در اینجا بحث فقط از سماع اذان است .
روایاتی در مقابل این روایات است که می فرمایند اصلاً حد ترخص اعتبار ندارد ، از این روایات هم چهار روایت مربوط به این جهت است ، باز روایات دیگری است که حد ترخص را فقط درباره خروج ذکر کرده اند اما در بازگشت نیست این روایات هم چهار روایت است ، این روایات را هم باید بخوانیم و بعد وارد شویم در شرح روایت اولی که عنوان تواری هست ، وارد فقه الحدیث می شویم که معنای تواری عن البیوت یا تواری من البیوت چیست ، بعد بتوانیم نتیجه بگیریم از مجموع این روایات که چه باید در این مقام گفت ، ادامه بحث انشاء الله فردا .
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین