نتایج در این جا نشان داده می شوند.
نتیجه ای مرتبط با جستجوی شما یافت نشد.
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین . خلاصه بحث در اینکه کسی که در بعضی از فصول سفر شغلی می رود بحث ما در این بود که...
آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)
بسم الله الرحمن الرحیم
و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .
خلاصه بحث در اینکه کسی که در بعضی از فصول سفر شغلی می رود
بحث ما در این بود که آیا کسی که در این حرف و مهن در بعضی از فصول سال اشتغال داشته باشد مانند کسی که در تمام سال شغل اوست که باید نماز را تمام بخواند یا مانند او نیست .
فرمایش مرحوم آقا در اینکه آیا عنوان وارده در روایت به نحو مطلق المکاری است یا مکاری علی الاطلاق؟
مرحوم آقای میلانی عمدةً این بحث را می برند مبنی بر این می سازند که اگر یک عنوانی در موضوع حکم اخذ شد آیا مطلق الوجود در ترتب حکم بر آن موضوع نسبت به این عنوان کفایت می کند یا وجود مطلق او اثر دارد و غیر از وجود مطلق چنین اثری را ندارد؟ مثالی زده اند به اینکه عنوان ماء موضوع حکم شد ما یک مطلق الماء داریم و یک ماء مطلق داریم ، مطلق الماء به آب مطلق و آب مضاف همه اطلاق می شود و شامل همه می شود ، ولی ماء مطلق و بدون هیچ قید فقط شامل ماء خالص می شود ، آب گل ، آب سیب و آب انار از دائره ماء مطلق خارجند گرچه مطلق الماء شامل حال اینها می شود ،اگر در موضوع حکم ما به اعتبار مطلق الوجود آن عنوان را در موضوع حکم دخیل بدانیم ، فرقی نمی کند مطلق الوجود همان گونه که بر ماء مطلق صادق است بر ماء مضاف هم صادق است ، در مورد بحث ما عناوینی که در موضوع حکم اخذ شده است عنوان مکاری یا عنوان جمال ، مطلق الجمال یا جمال علی الاطلاق؟ مطلق المکاری یا مکاری مطلق ؟ مطلق المکاری به کسی که یک روز هم مکارات را انجام بدهد صدق می کند ، یا به لحاظ علتی که در روایات وارد شده بود که چرا باید این صاحبان حرف و مهن نماز را تمام بخوانند لأنه عملهم ، یعنی لأن السفر عملهم ، این بیان را می توانیم در اینجا جاری کنیم و بگوئیم یعنی مطلق السفر یا سفر علی الاطلاق؟ اگر گفتیم مطلق السفر عملش باشد ، این می سازد با عملیت سفر در طول عمر کما اینکه می سازد با عملیت سفر مدت دو سال یک سال شش ماه حتی یک ماه ، البته قید تکرر باید محقق شود ، یا بنا بر بیانی که ایشان از روایت استنباط کردند که فرمودند سفر بشود امر عادی آنها که طبع اولی آنها نسبت به حضر و سفر علی السویه بشود ، لذا تعبیر هم در روایت آمد ناظر به همین جهت که چهار طایفه هستند که نماز را تمام می خوانند چه سفر بروند و چه اینکه در حضر باشند فرقی ندارد ، کأنه طبع آنها نسبت به سفر و حضر علی السویه شده است ، ایشان کلاً این بحث را که آیا کسی که به صورت فصلی مکارات داشته باشد ، مثلاً تابستانها رانندگی می کند و زمستانها بافندگی می کند ، یا در یک ماه در سال این کار را انجام می دهد مثلاً کسانی که در موسم حج کارشان اجاره دادن مرکب است و با مرکب هم می روند ، تمام اینها بر می گردد به اینکه ببینیم چگونه عنوان کون السفر عملهم اخذ شده است در حکم ، آیا کون السفر یعنی السفر بقولٍ مطلق یا مطلق السفر ، اگر سفر به قول مطلق باشد حتی برای کسی که از اول می خواهد پنج سال رانندگی کند فائده ندارد و شامل حال او نمی شود چون عملیت سفر به قول مطلق در حق او صدق نکرده است ، آن موقعی است که نه محدود به زمان بشود و نه مقید به فصل معینی بشود ، ولی اگر گفتیم مطلق السفر ، بعد از بیان این مبنا صراحةً هیچ یک از این دو طرف را اختیار نمی فرمایند ، این باعث شده که بیان ایشان را اعاده کنیم ، این خلاصه آن چیزی است که ایشان در این مقام بیان فرموده اند ، بعد هم توسعه می دهند این معنا را و می فرمایند در نوع مباحث این معنا هست مثلاً حتی اگر عنوان به عنوان متعلق حکم قرار بگیرد ، در آنجا هم این بحث می آید ، مثلاً اگر گفت اکرم الخیاط این بحث می شود که آیا کسی که حرفه او خیاطت است و خیاط علی الاطلاق است باید اکرام بشود یا کسی که در سال یک ماه خیاطی می کند و بقیه سال کارهای دیگری انجام می دهد این را هم شامل می شود ، این تابع اینست که ببینیم مطلق الخیاط میزان قرار گرفته است یا خیاطت علی الاطلاق ، مطلق کون السفر عملهم یا السفر علی الاطلاق کان عملهم ، این تابع همین است لذا خیلی از موارد این ضابطی که ایشان فرموده اند اثر دارد .
این یک بحث ثبوتی است آنچه را که ایشان فرموده اند ثبوتاً همین است ، بله اینجا ما بخواهیم از ناحیه دلیل استفاده کنیم که کسی که در فصلی از فصول سال یکی از این عناوین را دارد ولی نه در طول سنه ، ثبوتاً همین است که باید تنقیح شود که آیا در اینجا میزان مطلق عملیت سفر است یا عملیت سفر علی الاطلاق؟
فرمایش مرحوم حاج آقا رضا همدانی در بحث اثباتی ، بیان سه وجه برای اینکه این قیود به نحو مطلق است .
در اینجا مرحوم حاج آقا رضا همدانی دارند که از بیان ایشان ما می توانیم استظهار کنیم از روایات وارده در این باب که میزان مطلق عملیت سفر است ، فرمایشی که ایشان فرموده اند که اول به عنوان فرموده اند اول آن را عرض کنیم و بعد نکته ای را که مرحوم فقیه همدانی فرموده اند را عرض می کنیم که نتیجةً با بیان ایشان می توانیم اینجا این نتیجه را بگیریم همان گونه که مشهور هم فرموده اند ، که اگر کسی در مدتی از سال هم به یکی از این شغلها اشتغال داشته باشد کفایت می کند برای اینکه اتمام بر او واجب باشد و لازم نیست در طول سنه حتی برای کسی که از اول هم قصد داشته باشد از اول هم دو سال این عملیت سفر را داشته باشد ولی صدق عرفی کون السفر عمله در حق او بشود .
روایاتی که در اینجا وارد شده است عناوینی در روایت است که این عناوین فصلی هست ، مثلاً در روایات عنوان مکاری آمده است و واضح است که در همه فصول راننده است البته راننده فصلی هم داریم ولی غالباً فصلی نیستند و دائم است ، ولی راعی فصلی است موقعی که علف در بیابان هست می روند و الا نمی روند ، یا دشتبان و امین بیادر و یا امیری که یدور فی امارته ، کل سال نیست در اوقات خاصی است ، مرحوم حاج آقا رضا همدانی از همین جا استفاده کرده اند و می فرمایند آنچه که میزان در وجوب اتما است چند چیز است ، یکی اینکه این سفر به حسب علت مذکوره در روایت سفر به عنوان عمل او باشد ، و تشخیص اینکه این سفر عمل شخص شده است به عهده عرف است ، یعنی بگویند شغل او رانندگی است ، اگر کسی در بعضی از فصول اشتغال به حرفه ای داشته باشد آیا به این شخص آن حرفه را به عنوان شغل او ولو به اعتبار بعضی از فصول نسبت می دهند یا نه ؟ واضح است که می دهند مثلاً اگر کسی هم درس می خواند و هم در کنارش هفته ای یک یا دو روز خیاطی می کند می گویند این شخص دو شغل دارد هم خیاط است و هم محصل ، تابستانها رانندگی می کند و در زمستانها در کارخانه کار می کند ، می گویند این شخص راننده فصلی است ، پس بنابر این در صدق این حرفه برای این شخص به عنوان اتخاد این حرفه به عنوان عمل و شغل لازم نیست در طول سنه باشد در مواردی که فصلی هم باشد از نظر عرف صدق می کند .
حال با توجه به این نکته آن کسی که در بعضی از فصول به این حرف سر و کار داشته باشد که اتخذ مکارات را به عنوان شغل ولو به عنوان فصل ، در آن فصلی که اتخذ مکارات را به عنوان شغل آیا مکاری نامیده می شود یا نه؟ واضح است که نامیده می شود پس اگر این صدق می کند چرا نمازش را تمام نخواند ؟ هذا اولاً .
ثانیاً علتی که در اینجا آمده است که در روایت ذکر شده است این علت عمومیت دارد در علت عنوان لأنه عملهم آمده ست ، سفر عمل آنهاست ، اگر سفر عمل آنها می شود آیا باید در طول سنه سفر برود که سفر عمل آنها بشود؟ خیر در بعض سنه هم باشد همین است ، پس تعلیل منصوص در روایت هم شامل آن کسی که در بعضی از فصول به این حرف مشتغل باشد این تعلیل شامل حال او می شود .
بر این فرمایش ایشان اضافه می کنیم بیانی را که مرحوم آقای میلانی(رض) استفاده کرده اند در غیر مورد ملاح و اعراب فرموده بودند که سفر فعل عادی آنها بشود کأنه طبع اولی آنها سفر و حضر بشود و سفر و حضر برایشان علی السویه باشد ، ما در اینجا سؤال می کنیم آن کسی که در طول سنه سفر می رود واضح است که سفر و حضرش علی السویه می شود ، آن کسی که در بعضی از فصول است همین طور است ، زیرا این اعتیاد را در همان فصل دارد ، البته نمی خواهیم بگوئیم در همان سفر اول ، وقتی شروع کرد در سفر دوم یا بنا بر مشهور در سفر سوم ، ولی چون این کاره است سفر برای او عادی می شود پس اگر میزان را عادی شدن سفر و حضر برای او باشد همان طور که نسبت به کسی در طول سنه اشتغال به سفر دارد صدق می کند نسبت به آن کسی که در بعضی از فصول هم اشتغال داشته باشد صدق می کند .
ثالثاً در روایت اشتقان و امثال او را هم در ردیف مکاری و جمال آورده اند با اینکه صاحبان این مشاغل از اول شغلشان محدود است به بعضی از فصول ، بعضی از شغلها محدودیت زمانی دارد و در بعضی از فصول است ، اگر در روایت خود این قسم در عداد باقی عناوین مثل عنوان مکاری و جمال ذکر شد ما از این کشف می کنیم که فرق نمی کند ، می خواهد مثل قسم اول و دوم باشد که محدودیت فصلی ندارند یا مثل دشتبان و امثال ذلک باشند که اینها محدودیت فصلی دارند ، راعی باشد که در بعضی از فصول است ، این هم می شود وجه سوم ، که مرحوم آقای میلانی از بین این وجوه فقط وجه سوم را بیان فرموده اند ، ولی تعمیم که در علت است یا عنوان صدق عرفی که به عنوان دلیل اول قرار دادیم اینها را بیان نفرموده اند ، پس اول عرفاً این عنوان صدق می کند ثانیاً دلیل ما تعمیم دارد که عنوان لأنه عملهم باشد ، عملیت سفر بر همه اینها صادق است و ثالثاً بعضی از عناوین موجوده در روایات وارده در باب از اول محدودیت فصلی دارد و لازمه اش اینست که در کل سنه انجام ندهد ، اینها را هم در عداد بقیه عناوین ذکر کرده اند ، ذکر این اقسام در ردیف بقیه صاحبان حرف و مهن کاشف از این خواهد بود که فرقی نمی کند در حکم به وجوب تمام بین اینکه دائماً این کار را انجام بدهد یا اینکه در برخی از فصول انجام بدهد .
البته یک نکته را باید دقت داشت که اگر شخص عملیت سفر در حق او نسبت به این حرف محقق شد و لیکن بدون ینکه تعدد و تکرر در او باشد ، مثلاً در کل سال یک بار انجام می دهد مثل کسانی که در کل سال یک بار عنوان مکارات را نسبت به حمل حجاج دارند ، یا مثلاً بعضی فقط در طول سال ایام عرفه عنوان حمله داری زوار حضرت سید الشهداء سلام الله علیه را دارند ، بین این و آن کسی که در برخی از فصول اشتغال دارد اما تکرر دارد عمل باید فرق بگذاریم ، آنچه که ما می گوئیم داخل است در حکم به وجوب تمام آن کسی است که عملیت سفر را در بعضی از فصول دارد اما به حیثی که تکرر هم دارد مثلاً در تابستان که رانندگی می کند این تکرر هم حاصل می شود یا از باب قید یختلف و لا یقیم و یا به لحاظ اینکه در مفاد اتخاذ حرفه از نظر عرف تکرر شرط است ولی کسی که یک بار برود به عنوان حرفه محسوب نمی شود ، علی ای حالٍ باید بین این دو فرق بگذاریم چون در صورت اولی که یک بار در سال این کار را انجام می دهد این را به لحاظ عرف معلوم نیست که بتوانیم بگوئیم که صدق کند که این شخص شغل مکاری را دارد ، می گویند فقط در موسم حج کارش اینست ، در وقت عرفه این کار را انجام می دهد چون فرق این دو این می شود که او چهار ماه طول می کشد و این پنج روز طول می کشد ، طولانی بودن زمان سفر و یا کوتاه بودن زمان سفر با اینکه در هیچ کدام تکرر نیست ، این دخالتی ندارد بگوئیم جایی که سفر طولانی است عنوان صدق کند و جایی که سفر کم است عملیت سفر صدق نکند ، تکرر چون نیست فرقی بین طول سفر و قصر او از نظر زمان نخواهد بود در عدم صدق عنوان شغل ، به عنوان شغل محسوب نخواهد شد و الا باید بگوئیم اگر تاجری که مال التجاره اش را یک یا دو ماه طول می کشد که ببرد جایی و بفروشد و هر سال هم این کار را می کند ، آیا می توانیم بگوئیم سفر شغل اوست؟ نمی توانیم بگوئیم ، پس با توجه به وجوه باید این عنوان را درباره کسی که در بعضی از اوقات سال متخذ شده است به این حرفه اولاً و عنوان عملیت سفر در حق او صادق است ثانیاً و اینکه در روایت هم در بعضی از این عناوین به نحوی است که در بعضی از فصول این حکم در حق آنها ثابت است ثالثاً ، از این وجوه ثلاثه می توانیم استفاده کنیم که اگر کسی در برخی از فصول سال هم به عملیت مکارات یا جمالیت یا سائر این عناوین هم مشتغل شد مانند کسی است که مکاری علی الاطلاق است باید نماز را تمام بخواند .
پس بنابر این همان طور که مشهور هم قائلند ما در این تردید نمی کنیم ، گرچه اساس وجه به لحاظ مقام ثبوت مبنی بر همان دو وجهی است که ایشان بیان فرموده اند و لیکن در مقام اثبات با توجه به وجوه ثلاثه می گوئیم مطلق عملیت سفر کفایت می کند در وجوب اتمام بر کسی که سفر به عنوان عمل و شغل او باشد و لازم نیست که حتماً عملیت علی الاطلا در حق او صدق کند تا نماز بر او تماماً واجب باشد .
هذا تمام الکلام راجع به این بحث و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین