نتایج در این جا نشان داده می شوند.
نتیجه ای مرتبط با جستجوی شما یافت نشد.
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین . خلاصه بحث و بیان دو مقدمه بحث در این بود که اگر یکی از این صاحبان عناوین حرفه اش را...
آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)
بسم الله الرحمن الرحیم
و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .
خلاصه بحث و بیان دو مقدمه
بحث در این بود که اگر یکی از این صاحبان عناوین حرفه اش را به حرفه دیگر تغییر بدهد ، مثلاً ملاح بوده است حال حرفه اش را از ملاحی به مکاری تغییر داده است ، یا مکاری بوده است حرفه اش را تغییر داده است به تجارتی که یدور فی تجارته و امثال ذلک ، آیا با تغییر حرفه عنوان وجوب تمام بر او ثابت است یا اینکه در صورت تغییر حرفه مانند مسافر عادی می شود؟
در رابطه با روشن شدن این بحث مقدمه ای ذکر کردند که در آن دو مطلب وجود داشت :
یک مطلب این بود که اگر چند شئ با چند عنوان که هر یک دارای عنوان خاصی باشند ، در حکم واحدی مشترک باشند ، لازمه اشتراک در حکم این نیست که اگر عناوین عوض شد باز هم آن حکم ثابت باشد ، مثال زده بودند به اینکه درک شهر مبارک رمضان موجب وجوب صوم است ، اگر قضاء صوم بر عهده شخص باشد ایضاً یجب الصوم ، اگر عملی صادر شده باشد که کفاره اش صوم باشد باز هم یجب الصوم ، اگر نذر کرده باشد صوم را باز یجب الصوم ، چهار عنوان مستقل از یکدیگر است ولی همه اینها دارای یک حکمند ، در چنین موردی اگر یک عنوان عوض شد نمی توانیم بگوئیم که این حکم ثابت است زیرا درست است که حکم واحد بود ولی وحدت در اینجا وحدت نوعی بود نه وحدت شخصی ، یعنی نوع حکم در این چهار عنوان ، عبارتست از وجوب صوم ، به عنوان کلی .
مطلب دومی که در اینجا بود این بود که فرموده بودند استعاره در فن بیان حکومتی است که در اصول است ، همان گونه که در باب حقیقت ادعائیه سکاکی تنزیل مطرح بود ، لهذا در فن بیان در استعاره جناب سکاکی ادعا می کردند که دائره آن لفظ را ما از نظر معنا توسعه می دهیم ، مثلاً اطلاق اسد بر رجل شجاع مجاز نیست ، بلکه توسعه دادن در موضوع له اسد است که اسد یک فرد حقیقی دارد و یک فرد ادعائی ؛ در حکومت اصول هم همین طور است که وقتی گفته می شود که الطواف بالبیت صلاةٌ توسعه در دائره صلاة است که صلاة یک فرد حقیقی دارد که عبارتست از همین صلاتی که اولها التکبیر و آخرها التسلیم و یک فرد ادعائی دارد که فرد ادعائی او عبارتست از طواف .
در باب تنزیل شئ منزله شئ دیگر باید ما نگاه کنیم ببنیم دائره تنزیل تا چه اندازه است ، لذا اگر تنزیل تنزیل من جمیع الجهات بود تمام آنچه که برای منزل علیه ثابت است برای منزّل هم ثابت می شود و اگر دائره تنزیل چنین سعه ای نداشت یا ما شک در این سعه کردیم باید اخذ به قدر متیقن کنیم .
فرمایش مرحوم آقا : حق در مطلب تفصیل بین این عناوین است
با بیان این دو مطلب در مورد بحث ما که در رابطه با تغییر عنوان بود مرحوم آقا ادعا می فرمایند که حق در مسأله تفصیل است که تفصیل بدهیم بین این عناوین ، در بعضی از اینها به نحوی است که بعد از تغییر در همان سفر اول نماز را تمام می خواند و در برخی دیگر این چنین نیست بلکه باید در سفر اول نماز را قصراً بخواند تا اینکه صدق این عنوان دوم در حق او محقق بشود ، ایشان می فرماند اگر مکاری ملاح شود ، مکاری که قبلاً دواب را اجاره می داده تغییر رشته بدهد و به سفینه برود ، اینجا جنبه مکاراتی او ساقط است ، گفتیم جهت جامعه در آنجا دخالت دارد و گفتیم در رابطه با مکارات عنوان لأنه عملهم بود ، عنوان عمل به عنوان اعتیاد مناطیت داشت ، اگر ملاح بشود آیا وقتی ملاح شد صدق لأنه عملهم می کند یا نه؟ سفر به عنوان اعتیادی برای او هست یا نه؟ هست ، این شخص به مقتضای مکاری بودن همیشه سفر می رفت و سفر فعل عادی او شده بود و عادت به سفر کرده بود ، سفر برای او تعب نداشته ، بعد از آنکه به سفینه می رود با سفینه هم به این طرف و آن طرف می رود پس باز از آن حالت عادیش خارج نشده است ، چون عنوان لأنه عملهم در حق این شخص بعد از تغییر عنوان ایضاً ثابت است ، چون ثابت است لهذا باید نماز را تمام بخواند ، چون ملاک و میزان عنوان مکاری بودن نبود ، میزان و ملاک در اینکه مکاری و جمال و امثال ذلک نماز را باید تمام بخواند این بود که لأنه عملهم ، این حرفه بودن آنها ، سفر حرفه آنها شده است ، سفر فعل اعتیادی آنها شده است ، بعد از عدول به ملاحی ایضاً باز سفر فعل اعتیادی آنهاست ، لذا این شخص با افرادی که می خواهند با کشتی این طرف و آن طرف بروند فرق ندارد ، می گوید موقعی که اتوبوس داشتیم هم کارمان این بود حالا که با کشتی هم این طرف و آن طرف می رویم باز هم کارمان اینست لذا این شخص باید نماز را تمام بخواند .
ولی اگر ملاح بخواهد مکاری بشود یا اعراب بیایند مکاری بشوند اینها در سفر اول باید نماز را قصر بخواند ، زیرا علتی که در باب ملاح و اعراب این بود که لأن بیوتهم معهم ، با وجود این علت بعد از آنکه مکاری شد بیتشان همراه با آنها نیست ، واضح است ؛ پس بنابر این باید صدق عنوان مکاری بشود ، اینجا خلافاً لمشرب خودشان که سابق فرمودند در اینجا می فرمایند در سفر دوم و حال آنکه مشربشان این بود که در سفر سوم ، مختار مرحوم حاج شیخ که ما هم اختیار کردیم در سفر دوم بود ، در سفر اول بنابر این بیان این شخص باید نماز را قصراً بخواند ، پس ملاحی که اتوبوس گرفته و می خواهد کار کند یا قبلاً جزء اعراب بوده و الآن جمال شده است چون عنوان بیوتهم معهم صدق نمی کند باید عنوان حرفه جمالی بر او صدق کند که تکرر در او شرط است ، حال اگر به عنوان یختلف و لا یقیم باشد که مستند مشهور بود و از جمله مرحوم آقای میلانی هم به همین عنوان که قید را احترازی دانستند باید سفر سوم باشد ، ولی اگر این دو قید را ما توضیحی بدانیم که مرحوم حاج شیخ و من تبعشان دانستند در همان سفر دوم نماز را تمام می خواند .
این تفصیلی که ذکر فرموده اند ، جهتش عنوان قیدی است ، لذا ایشان به همان عنوان قید یختلف و لا یقیم دو مرتبه تمسک می کنند و می فرمایند زمانی این قید اختلاف در حق او فعلیت پیدا می کند ، در سفر اول مکاری هست ولی یختلف گفته نمی شود ، در سفر اول عنوان اختلاف و آمد و شد صدق نکرده است ، لذا می فرمایند صدق عنوان مکاری با قید یختلف و لا یقیم در سفر سوم است یا در سفر دوم است ، این حاصل آن چیزی است که در اینجا ذکر فرموده اند .
مرحوم آقا شواهدی برای تفصیل ذکر می کنند .
بر این مدعای خودشان شواهدی از روایات ذکر می کنند در روایات دارد :
از حضرت صادق سلام الله علیه که می فرمایند : « قَالَ: أَصْحَابُ السُّفُنِ يُتِمُّونَ الصَّلَاةَ فِي سُفُنِهِمْ .»
اگر وصف اشعار به مفهوم داشته باشد مفهومش اینست که اگر در سفینه نباشند لا یتمون ، اگر به بیابان آمدند نمازش قصر می شود .
روایت دوم : از محمد بن مسلم :« عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: لَيْسَ عَلَى الْمَلَّاحِينَ فِي سَفِينَتِهِمْ تَقْصِيرٌ وَ لَا عَلَى الْمُكَارِي وَ الْجَمَّالِ. »
پس در سفینه تمام و در غیر سفینه تقصیر است ، نسبت به مکاری و جمال قیدی نیامده است ولی نسبت به ملاحین قید فی سفینتهم دارد ، چون فی سفینتهم عبارةٌ اخرای فی بیوتهم می شود .
پس بین ملاح و جمال و مکاری فرق شد که نسبت به ملاح اگر مکاری یا جمال بشود در سفر اول قطعاً باید قصراً باشد ، سفر دوم یا سوم علی خلاف المبنا نماز را تمام می خواند ولی اگر مکاری یا جمال ملاح شد در همان سفر او نماز را تمام می خواند ، نسبت به اعرابی هم همین طور است .
کسانی که شغل فصلی مکاری یا جمال یا تجار را دارند چگونه نمازشان را بخوانند ، قصر یا تمام ؟
یک مسأله است که می فرمایند هم مشکل است و هم محل ابتلاء و آن اینست که بعضی شغل فصلی دارند ، مثلاً تابستان مسافر می آورد و می برد ولی نه ماه از سال را کار دیگری انجام می دهد ، یا مثلاً دامدار است که شش ماه از سال را در بیابان است و شش ماه دیگر را در محل زندگی است ، این چه کار باید بکند ؟
عنوان اطلاق مکاری به عنوان حرفه تابع فصل نیست ، در صدق این عنوان لازم نیست که دائماً متلبس باشد بلکه همین قدر که شخص این شغل را به عنوان حرفه خودش قرار داد و مکاری نامیده می شود ولو اینکه در مدتی از اوقات هم کاری به عنوان مکارات نداشته باشد ، در صدق عرفی تلبس دائمی شرط نیست ، گاهی از اوقات است که شخص مکاری است ولی یک بار هم خودش مکارات نکرده است ، جمال است ولی خودش همراه دوابش نمی رود ، یا مثلاً تاجر که تجارت فصلی دارند ، مثلاً تجارت گندم و جو دارند ، فقط در فصل برداشت محصولات است به اطراف سفر می رود ، اگر کسی این عناوین را به صورت فصلی انجام بدهد چه باید بکند؟
در اینجا فرق می گذارند بین عنوان به عنوان مطلق یا مطلق العنوان ، مثلاً فرض کنید مثل زوجیت ، می فرمایند یک وقت می گوئیم زوجه مطلقه ، یک وقت می گوئیم مطلق الزوجیه ، مطلق الزوجیه هم زوجه به نحو دائم را شامل می شود و هم به نحو انقطاع ولی اگر گفتیم زوجه علی الاطلاق انصراف دارد به زوجه دائمه ، ظهور در همان زوجه دائمه دارد ، مثل مطلق المفعول و مفعول مطلق ، وقتی مطلق المفعول می گوئید شامل تمام مفاعیل خمسه می شود ولی اگر گفتیم مفعول مطلق منحصر می شود به همان قسم خاص از مفعول مطلق ، در اینجا مکاری به قول مطلق نه مطلق المکاری ، مطلق المکاری اعم می شود از کسی که حرفه او مکاری باشد یا یک مرتبه آمده است و وسیله نقلیه خودش را کرایه داده است ، فصلی باشد یا طول سنه باشد ، ولی اگر گفتید المکاری بقول المطلق این انصراف دارد به آن کسی که اولاً حرفه او باشد و دیگر اینکه فصلی نباشد ، بر این اساس در مورد بحث که روایات دارد المکاری و الجمال ، قیدی نیامده است و نفرموده اند مطلق المکاری یا مطلق الجمال ، المکاری یعنی مکاری به قول مطلق ، الجمال به قول مطلق ، این انصراف به کسی دارد که در طول سنه این کار را داشته باشد ، می فرمایند بعضی از حرفه ها و عناوین است که از همان ابتداء فصلی است ولی بعضی از کارهاست که از اول فصلی نیست و بعداً می شود فصلی بشود ، مثلاً در بیابان چراندن حیوانات که در کل سنه نیست ، در فصولی است که آب و هوا خوبست و آب و علف هم باشد ، لذا اطراف قوچان و بجنورد و… گوسفندان را کوچ می دهند به جاهایی که گرمسیر تر هستند و در حدود شش ماه در بیابان است و پنج یا شش ماه در استبل آنها را نگه می دارند ، پس عنوان راعی عنوانی نیست که لازمه اش سفر در طول سنه در بیابان باشد ، ، ولی مثل مکاری و یا جمال در طول سنه است ، این دو عنوان فصلی نیست ، پس بعضی از حرف از همان ابتداء فصلی است و بعضی از حرف از ابتداء فصلی نیست ، اینجا ما نمی توانیم به طور کل نسبت به همه به یک نحو بیان کنیم ، لذا اگر عنوان روایات را در نظر بگیریم از مواردی که حرفه به عنوان فصلی از ابتداء نباشد انصراف دارد ، مثل مکاری به صورت فصلی یا جمال به صورت فصلی ، عنوان مکاری و جمال الذی یختلف و لا یقیم از این منصرف است ، حال باید ببنیم که شخص این عناوین را به عنوان فصلی دارد آیا او هم باید نماز را تمام بخواند یا اینکه او نماز را قصراً باید بخواند ، تحقیق این مطلب انشاء الله فردا .
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین