صلاة مسافر . خارج فقه . کتاب الصلاة .

جلسه 144 صلاة مسافر

بسم الله الرحمن الرحیم      و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .  کثیر السفری که به سفر غیر شغلی برود      بحث در اینست که سفری که به عنوان شغل نباشد برود در...

Cover

جلسه 144 صلاة مسافر

آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)

00:00 00:00

بسم الله الرحمن الرحیم     

و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .

 کثیر السفری که به سفر غیر شغلی برود     

بحث در اینست که سفری که به عنوان شغل نباشد برود در چنین فرضی آیا باید نماز را قصراً بخواند یا تمام ؟ مثلاً کسی که شغل او سفر است به قصد زیارت مسافرت کند یا به قصد تفرج و امثال آن از اغراض شخصی نه به عنوان شغل ، آیا لازم است که نماز را قصراً بخواند یا اینکه باید مثل سائر اسفار خودش تمام بخواند؟ این محل بحث ماست .

نظر مشهور : باید قصر بخواند

در اینجا مشهور و معروف قائلند به اینکه باید نماز را قصر بخواند و عرض شد که در روایت این موضوع تحت این عنوان نیامده است و لکن از روایاتی که می شود استفاده کرده سه طایفه از روایات بود که در غالب آنها عنوان لأنه عملهم بود .

فرمایش مرحوم شیخ و صاحب جواهر ، باید قصر بخواند زیرا این سفر عمل او محسوب نمی شود.

شیخ و صاحب جواهر و من تبعهما قائل بودند به اینکه باید نماز را قصراً بخواند ، زیرا استشهاد کرده اند به این لأنه عملهم به این که این سفر عمل آنها محسوب نمی شود ، هر سفری که عمل آنها محسوب می شود نماز را باید تمام بخواند ، ولی سفر اگر به عنوان عمل نباشد نباید نماز را تمام بخواند ، چون صدق نمی کند لأنه عملهم .

احتمالات در مرجع ضمیر در لأنه عملهم

 عرض کردیم که در رابطه با مرجع ضمیر لأنه عملهم دو احتمال وجود دارد :

یکی این که مرجع ضمیر سفر باشد که بهتر از وجه دوم است و می شود ما همین وجه را اختیار کنیم و نتیجه اش اینست که هر جا که سفر عمل شخص شد ، می خواهد با وسیله خودش باشد یا با وسیله غیر ، می خواهد در این سفری که عمل اوست مجاناً باشد یا با اجرت باشد ، فرق نمی کند ، اگر فرض کنید در همین مورد سفر شغلی عده ای از دوستانش را ببرد مجاناً و یا در مسیری غیر از مسیر دائمی که می رفت و می آمد ، مثلاً همیشه در خط تهران مشهد کار می کرد حال رفته است به طرف دیگری ، چون عنوان عمل صدق می کند باید نماز را تمام بخواند ، پس با اجرت باشد یا بدون اجرت ، با مرکب خودش باشد یا بدون مرکب خودش باشد ، همان مسیر قبلی باشد یا مسیر جدیدی باشد ، هیچ فرقی ندارد و لذا همه این آقایان هم فرموده اند که نماز را باید تمام بخواند مادامی که عمل صدق می کند ، در مورد سفر زیارتی که شخص می آید چون به قصد زیارت آمده است ولو در این مسیر مسافر هم سوار کرده باشد عمل صدق نمی کند چون این سفر را به قصد زیارت رفته است ، چون تحت این عنوان است لذا نماز باید قصر باشد ، این بیانی است که فرموده اند .

کلام مرحوم آقا در مورد ضمیر

مرحوم آقای میلانی(رض) فرمودند اگر ما ضمیر را به سفر برگردانیم ، معنای تعلیلی که در اینجا ذکر شده است با توجه به یک مقدمه ای که ذکر کرده اند نه اینست که آن سفر عمل او باشد .

مقدمه ای که بیان فرموده اند اینست که آیا کسی که شغل او سفر است ، سفر به عنوان شغل و عمل در می آید این خودش یک اقتضای جدیدی برای تمامیت است ، یا به عنوان مانع از وجوب قصر است که در مقام امتنان تشریع شده بود نظیر مانعیت معصیت و امثال ذلک از اموری که اگر وجود پیدا می کرد سفر باید تمام باشد ، یا لا هذا و لا ذاک اگر سفر عمل شد برای شخص آنچه که مقتضی قصر بود اقتضاء او کم می شود و نتیجةً مقتضی اولی که وجوب تمام است علی کل مکلفٍ به فعلیت می رسد و اثر بر او مترتب می شود و آن وجوب تمام است علی کل مکلف .

توضیح ذلک ؛ آیا وقتی می گوئیم شغل شخص سفر شد و نماز را باید تمام بخواند ، به خاطر اینست که عمل مانع از کل مسافرٍ یقصر است مثل معصیت و امثال ذلک؟ معصیت مانع از وجوب قصر بود چون در این گفته بودند این روایات کل مسافر یقصر در مقام امتنان است ، مکلفی که در مقام عصیان بر آمده است قابلیت اینکه در معرض امتنان حق قرار بگیرد ندارد ؛ لذا خارج است از دائره اینکه مشمول این عنایت خاصه بشود و لذا او محروم می شود از این تسهیل ، آیا اگر سفر شغل و عمل شد مثل آنست ؟ این گفتنی نیست ، قابل قبول نیست که ما بگوئیم مثل شخصی که سفر شغل او شده است مثل شخصی است که سفر معصیتی دارد ، این را که نمی توانیم بگوئیم که این به عنوان مانع باشد .

بر می گردیم به اینکه بگوئیم این خودش یک اقتضاء جدیدی است که خود سفر اگر شغل شد این اقتضاء دارد رأساً که نماز تمام بر او واجب باشد ، این را هما ما قبول نمی کنیم زیرا شخص که به عنوان مسافر باشد و سفر هم به عنوان شغل او در آمده باشد این یک امر جدید و اقتضاء جدیدی در مقابل آن اقتضاء اولی که کل مکلفٍ یجب علیه التمام نیست ، بلکه همان عنوان مکلف بودن وقتی ضعیف شد عنوان سفری او ، سفر به عنوان شغل در آمد ، جنبه اعتیاد پیدا کرد و به سهولت سفر برای او حاصل می شود و در سفر آن کلفتی که برای مسافر عادی برای این شخص وجود ندارد چون سفر شغل او شده است ، به این لحاظ می گوئیم مسافر که به خاطر کلفت و زحمت اقتضاء این را داشت که بر او تسهیل بشود این اقتضاء در حق او ضعیف می شود ، اگر ضعیف شد لهذا آن اقتضاء بدوی کل مکلفٍ یجب علیه التمام به فعلیت می رسد ، اگر به فعلیت رسید نتیجةً باید نماز را تمام بخواند ، نه به عنوان اینکه مانع رسید ، آن چیزی که اقتضاء قصر را داشت که عبارت بود از کلفتی که برای شخص مسافر است این معنا وجود پیدا نکرده است در حق او از بین رفته است ، لهذا آن مقتضی بدوی و ابتدائی که کل مکلفٍ یجب علیه التمام به فعلیت می رسد در حق این شخص لذا باید نماز را تمام بخواند .

اگر این معنا شد جنبه عمل بودن هم نقشی ندارد ، درست است بیان شده است لأنه عملهم ، ولی لأنه عملهم اشاره است به آن حکمت اصلیه و آن ملاک اصلی که آن عبارت است از اینکه این فعل از او به سهولت صادر شود ، آیا اینکه سفر بر او سهل باشد و فعل اعتیادی او باشد اختصاص دارد به اینکه حتماً به عنوان شغل باشد؟ اختصاص ندارد لذا خود مرحوم صاحب جواهر و شیخ انصاری می فرمودند اگر همین کسی که شغلش سفر است مجاناً سفر کند باز هم باید نماز را تمام بخواند ، اگر در غیر مسیر اعتیادی خودش سفر کند باز هم باید نماز را تمام بخواند ، چون گفته اند ا ین سفر به عنوان شغل در حق او صدق می کند ولو اینکه در این مورد خاص شغلش نباشد ؛ این بیان مرحوم آقای میلانی بالاترش است که خود شغل هم بما هو شغلٌ میزان نیست ، بلکه این سفر به سهولت از او صادر شود و کلفت سفری درباره شخص چون طبیعت ثانیه او شده است برداشته می شود ، بعضی از کارها واضح است که در ابتداء امر برای انسان سخت است اما بعد از اینکه مدتی انجام داد این کار برای او آسان می شود ، مسافرت یک زحمتی دارد ، دور از وطن بودن زحمتی دارد ، ولی کسی که برای او عادی شده است ، در شهر ماندن برای او سخت است و لذا میل دارد که به جاده برود و خارج از شهر ، اگر این معنا شد ، اینکه سفر فعل اعتیادی او شده است آیا فرق می کند للزیاره باشد یا لسائر الاغراض؟ فرق نمی کند ، پس باید بگوئیم چون فعل اعتیادی او شده است ، لذا در خود همین اسناد عمل به آنها ؛ مگر اگر فرد عادی به سفر برود عمل او نیست سفر؟ این هم عمل است ولی این اضافه عمل در اینجا به آنها یک نکته لطیفی دارد و آن اینست که این فعل عادی آنهاست ، به تعبیر دیگر در فارسی می گویند فلانی در کجا کار می کند ، می گوید در معدن ، می گوید خیلی سخت نیست؟ می گوید کارش همین است ، این لأنه عملهم یعنی کارشان است ، اگر سفر کارشان است باید حتماً سفر کاری باشد تا کارشان باشد؟ خیر یعنی سفر رفتن برای این شخص هیچ کلفتی ندارد و یک فعل عادی اوست ، حال می خواهد لغایة الزیارة باشد یا لغایة الشغل باشد یا به غایات دیگر باشد ، هیچ فرقی نمی کند چون فعل اعتیادی اوست و این اعتیادی بودن او مادامی که این وضع را دارد برای او هست و لذا در روایت که وارد شده بود ، کسی که صاحب دوابی است که قوام بر آن جمال دارد و هر وقت به طرف مکه می روند من با آنها می روم ، از امام سؤال می کند که من باید نماز را قصر بخوانم یا تمام؟ امام می فرمایند باید قصر بخوانی زیرا درست که صاحب جمال است ولی سفر رفتن برای او فعل عادی نشده است ، کارش نشده است ، صاحب وسیله نقلیه است ولی کارش رانندگی نیست ، صاحب ماشین غیر از راننده است ، پس بنابر این صاحب ماشین در سفر نمی شود نمازش تمام باشد چون کارشان نشده است .

اما می آئیم آن احتمال دوم که ضمیر را به مبادی این عناوین برگردانند ، لإن مبداء مکاری که مکارات است عمل آنهاست ، لأن الجمال که مبداء او که شتر بانی است مثلاً  و یا سائر عناوین ، اگر این باشد .

می فرمایند بنا بر این فرض ضمیر بر می گردد به این عناوین حال اینکه ضمیر مفرد است و این عناوین متعدد ، باید بگوئیم کل واحدٍ من هذه العناوین ، در اینجا ما سؤال می کنیم ، این عناوین و القاب بما هی عنوانٌ و لقبٌ دخیل است ؟ خیر دخالت نداده اند ، لذا از ذوات این عناوین تعدی کردند به سائر مواردی که سفر شغل بشود ، پس معلوم می شود که دخالت ندارد ، اگر دخالت نداشت مآل و مرجع این فرض هم بر می گردد به وجه اول ، مرجعش این می شود که اینها نه به عنوان اینکه مثلاً با شتر کرایه می دهد یا دشتبان است و یا سائر این عناوین ، اینها به خاطر این القاب نیست که باید نمازش را تمام بخواند که اگر این لقب از او برداشته شود نمازش قصر باشد ، این جهت نیست چون خود کسانی که ضمیر را به این عناوین برگردانده اند این التزام را ندارند لذا می گویند اگر شخص این التزام را هم نداشت در عین حال باید نماز را تمام بخواند اگر سفر به عنوان شغل شد ، پس معلوم می شود که خصوصیات عنوانی دخیل نیست ، پس اگر خصوصیات عنوانی را برداریم می ماند اینکه سفر بشود عمل آنها ، عمل هم گفتیم عمل بما هو عملٌ خصوصیتی ندارد ، مآلش به اعتیاد و عادی شدن این فعل است ، پس نتیجةً وجه دوم هم بازگشت به وجه اول کرد ، پس بنابر این علی کلا التقدیرین چه ارجاع ضمیر به سفر و چه ارجاع ضمیر به مبداء هر یک از آن ما ذکر در هر دو تقدیر باید قائل شویم به اینکه اگر سفر به عنوان فعل اعتیادی او شده و طبع ثانوی او شده و کارش سفر شد ، اگر این طور شد باید بگوئیم مادامی که این معنا در حق او صدق می کند نماز را تمام بخواند حال می خواهد در مسیری باشد که با وسیله نقلیه خودش باشد یا با وسیله نقلیه غیر ، اجرت بگیرد یا نگیرد ، افراد را مجاناً ببرد یا پول بگیرد ، در همان مسیر دائمی باشد یا مسیر جدیدی را انتخاب کند ، تا اینجا که بسیاری موافق بودند ، زائد بر این برای زیارت باشد یا برای سائر اغراض باشد ، هیچ فرقی نمی کند .

اشکال حضرت استاد بر این فرمایش مرحوم آقا : این فرمایش با کلام خود مرحوم آقا در سابق سازش ندارد

و لکن عرض کردم که این بحث است که آیا ملاک و تمام ملاک همین مسأله است که کلفت برداشته شود و فعل عادی او شود ، یعنی سفر کار این شخص بشود و زمانی گفته می شود کار شخص که فعل عادی او بشود که برایش کلفت نداشته باشد ، اگر بگوئیم کلفت نداشتن که همراه است با اینکه فعل عادی او باشد ، یعنی وقتی معتاد شد به این کار سختی ندارد ، این معنا را ما باید تعدی بدهیم در خیلی از جاها با اینکه قطعاً ایشان ملتزم به این نیستند ، مثلاً کسی که با هواپیما بیاید مشهد خسته نمی شود و یا با قطار هم خستگی ندارد ، اینجا اگر مخصوصاً جایی هم خریده باشد ، باید بگوئیم نماز را تمام بخواند ، بعید می دانم که ملتزم به این باشند چون خودشان قبلاً روایاتی را در رابطه با همین معنا نقل کردند که اگر کلفت نداشته باشد نماز باید تمام بخواند ، ولی فرمودند به این روایات کسی از فقهاء عمل نکرده است و فتوی نداده است ؛ لذا اگر ما باشیم و ظاهر این قضیه ایشان بر خلاف مشهور در اینجا نظر داده اند و مشهور قائلند به اینکه در سفری که برای زیارت است یعنی سفر شغلی نیست در چنین سفری باید نماز را قصر بخواند ، در آنجایی که مسیر همیشگی نیست ولی سفر شغلی صدق می کند ، چون عنوان سفر شغلی صدق می کند لذا نماز را تمام می خواند ، اما اینکه برای زیارت می آید به عنوان سفر شغلی نیست ، مخصوصاً اگر با وسیله خودش نباشد .

تا اینجا آنچه در این روایات بر اساس القاب باشد یا ضمیر لأنه که برگرداندن به سفر ، تا اینجا نظرشان بر خلاف مشهور است و توسعه دائره وجوب تمام شده اند و دلیل را هم این می دانند که بعد از آنکه سفر به عنوان فعل عادی شخص شد همان ادله اولیه که کل مکلفٍ یتم شامل حال این شخص می شود و نتیجةً ادله وجوب قصر نسبت به این شخص اقتضائش قاصر می شود ، چون مقتضی وجوب قصر بود به اقتضاء جدید که مسأله کلفت و مشقتش بود ، آن اقتضاء در حق این یا نیست یا در مرحله ای است که نمی رسد به مرتبه وجوب قصر ولی ملاک وجوب تمام علی کل مکلفٍ باقی می ماند ، این حاصل اینجاست .

نهایت ما روایاتی داریم که آن روایات با این تعمیم و توسعه سازش ندارند ، روایات را بیان می کنند و از این روایات جواب می دهند ، ببنیم این روایات چگونه در مقابل نظر ایشان است و ایشان چه جوابی از این روایات خواهند داد انشاء الله بعد .

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین