نتایج در این جا نشان داده می شوند.
نتیجه ای مرتبط با جستجوی شما یافت نشد.
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین . کلام در این بود که در مورد بحث ما آیا در این مدت اقامه عشره دون المسافة اگر سفر کند...
آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)
بسم الله الرحمن الرحیم
و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .
کلام در این بود که در مورد بحث ما آیا در این مدت اقامه عشره دون المسافة اگر سفر کند ضرری به حکم وجوب قصر در اولین سفر اگر بعد از اقامه عشره باشد می رساند یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا در عشرة ایام باید کلاً و تماماً در یک مکان باشد که خارج از آن منزل یا بلدی که اقامه می کند نشود و یا اگر خارج شد اشکال ندارد.
بحث دیگر این بود که آیا این اقامه عشره باید متوالیةً باشد یا اگر به صورت پراکنده هم بود کفایت می کند .
بحث سوم هم این بود که آیا حتماً باید بلد باشد یا اینکه بلد خصوصیت ندارد ، در هر مکانی ده روز ماند ولو بلد هم نباشد مثلاً بیابانی باشد باز هم محکوم به همین حکم است .
برای روشن شدن این امور ثلاث اموری را به عنوان مقدمه بیان فرموده بودند .
مقدمه دیگر : مسأله مناسبت بین حکم و موضوع
یکی از آن امور اینست که می فرمایند ما یکی از چیزهایی را که باید در این جا توجه کنیم مسأله مناسبت بین حکم و موضوع است ، حکم در اینجا وجوب قصر است ، سابقاً عرض شد در ملاک وجوب قصر برای مسافر و فلسفه وجوب قصر بر مسافر که چون سفر یک نوع تعب و خستگی می آورد ، نه تنها تعب ظاهری ، سابق تعبهای ظاهری بود ، بعضی فکر می کنند که اگر با هواپیما سفر کند که تعب ندارد ، خیر یک تعب روحی و نفسانی دارد ، که انسان یک نوع اضطراب دارد و نگرانی دارد ، لذا وقتی انسان به وطنش می رسد ولو هنوز وارد منزل هم نشده است آرام می شود ، تا وقتی به وطن نرسیده است لحظه شماری می کند که به وطن برسد ، با توجه به این اگر شخص ده روز در یک جا از سفرش دست کشید مناسب با این استراحت ده روزه اینست که طبع و روان او آرامش پیدا کرده است ، به تعبیر دیگر عادت کرده است ، خداوند تبارک و تعالی چون رئوف بالعباد است در اولین سفری که این شخص می رود می فرماید نماز را قصراً بخواند تا اینکه مقداری تهئ پیدا کند که در سفر هم نماز را تمام بخواند ، لذا اولین مقصد برای او مقداری مشقت دارد و مثل مسافرین عادی می شود ، بر اساس این تناسب می گوئیم فرق نمی کند که شخص در همان بلد تماماً بماند یا در بلاد اطراف دون المسافة هم برود ، علی ای حال تبع قضیه اینست که شخص در این مدت تعبی پیدا نمی کند و در این اقامه ده روز این شخص عادت به راحتی می کند .
آخرین مقدمه : عام و دو مخصص یک مخصص اوسع و یک مخصص مضیق
آخرین امر اینست که اگر ما از نظر اصول عامی داشته باشیم و دو مخصص ذکر شده باشد ، یک مخصص نسبت به مخصص دیگر اوسع باشد ، مخصص آخر اضیق است نسبت به این و لکن دو احتمال در او وجود داشته باشد ما به مخصص که ذو احتمالین است اعتنا نمی کنیم و به همان مخصصی که دائره اش اوسع است به او عمل می کنیم ، جهت برهانش هم اینست که می فرمایند دلیل خاص می خواهد حاکم بر دلیل عام بشود و در نتیجه از ظهور عام در عموم ما می خواهیم رفع ید کنیم ، رفع ید از ظهور عام در عموم این رفع ید در صورتی است که دلیلی که می خواهد حاکم بر او باشد اقوی باشد ظهوراً ، اگر مخصصی خودش دارای دو احتمال باشد این مخصص ظهور قوی ندارد تا چه رسد به ظهور اقوی که بتواند حاکم بشود بر ظهور عام در عموم ، لهذا می فرمایند ما از این مخصص ذو احتمالین که دائره اش مضیق است رفع ید می کنیم و فقط به همان مخصص واسع عمل می کنیم ، در اینجا اگر بگوئیم دلیلی که می گوید المکاری و الجمال یتمان ، این عام است اعم از اینکه اقامه عشره داشته باشند یا نداشته باشد و در فرض اقامه عشره به اطراف و جوانب بروند یا نروند ؛ دلیل دیگری آمده است که جمال و مکاری در صورتی یتمان که اقامه عشره در منزل یا فی بلدٍ آخر نداشته باشد ، این مقدار از دلیل مخصص در دلالتش هیچ نقصی نیست و قطعاً مخصص عام می شود و نتیجةً بر ظهور او ظهور دلیل خاص حاکم می شود و این اطلاق دارد ، خواه اقامه عشره در بلد باشد یا منزل یا در غیر بلد و منزل ، در مدت اقامه به اطراف و جوانب برود و یا به اطراف و جوانب کمتر از مسافت نرود همه را شامل می شود ، همین دلیل را ما به وجه دیگری می توانیم بگوئیم که اقامه عشره ای باشد که تماماً متوالیةً در خصوص منزل یا بلد باشد و به غیر منزل و بلد تعدی ندهیم اولاً یا در مورد اقامه در بلد آنجایی که به جوانب برود باز تعدی ندهیم ثانیاً ، این را می توانیم بگوئیم ؟ بگوئیم احتمال دارد مخصص ما این باشد و احتمال دارد که معنایش این نباشد ، پس به این معنا از مخصص رفع ید می کنیم فقط به همان مخصص واسع که دائره او شامل همه اینها می شود خواه منزل باشد یا بلد و غیره و خواه در مدت اقامه دون المسافة به جاهای دیگر برود یا نرود ، لذا حتی فرمودند بر خلاف بیانی که به مرحوم شهید نسبت داده شده است که این بزرگوار می فرمایند اگر در مدت اقامه عشره به اطراف یک یا دو روز برود اشکال ندارد و بعد هم دیگران به ایشان هجمه کرده اند که این اقامه عشره باید در همین جا باشد و به خارج نباید برود همان گونه که شخصی که در یک جا اقامه می کند به عنوان قصد عشره به اطراف او اگر چند بلد باشد از ابتداء امر باشد اشکال کرده اند در چنین قصد عشره ای اصلاً ؛ این بحث را می رسیم چون این غیر از آن اقامه عشره ای است که قاطع سفر است ، این اقامه عشره قاطع حکم کثیر السفر است ، لذا این اقامه عشره را ما مانند آن اقامه عشره بدانیم در احکام این قیاس است ، آن اقامه عشره قاطع اصل سفر است یکی از قواطع شمرده شده است ولی این اقامه عشره از قواطع سفر نیست و شغل سفری از بین نمی رود ، سفر او قطع می شود ولی سفر کسی که هنوز متلبس است بأن شغله السفر.
علی ای حالٍ مرحوم آقای میلانی می فرمایند ما بالاتر از فرمایش مرحوم شهید ادعا داریم ، بر اساس این مقدمات خمسه که اگر هر روزی از این ده روز را یک جا برود هیچ اشکالی ندارد ، صدق می کند که این شخص ده روز در اینجا مانده ؛ عرض کردم دیروز که از نظر عرفی وقتی یک نفر که شغل او مکاری یا جمال است ده روز در وطن خودش ماند و دست کشید از کار اگر در این ده روز هر روز هم به یک جایی برود عرفاً می گویند این شخص در شهر خودش بود ، گرچه در اماکن مختلف دور زده است ولی هیچ کدام به اندازه مسافت نبوده است ، اگر بگوید من ده روز در وطن بوده ام از نظر عرف دروغ نگفته است زیرا منظورش این بوده است که من در این ده روز به شغل سفر خودم اشتغال نداشته ام و در این ده روز در وطن بوده است ، در اینجا نباید دقت عقلیه بکار ببریم که در این ده روز وقتی در خارج است که در وطن نیست ، اینها از نظر عرف است ، مثلاً روز جمعه است و شخص از مشهد بیرون رفته است به یکی از باغهای اطراف ، از جای دیگر کسی زنگ می زند و می گوید کجائید؟ می گوید مشهدم ، بعد می تواند سؤال بعدی بپرسد که خود مشهدی اید یا در اطراف؟ لذا در سؤال اول که می گوید در مشهدم یعنی در مقابل شغل سفری اوست ، لذا به عنوان اینکه در مسیر جاده نیستم منظورش اینست که یعنی در جاده نیستم و لذا سؤال دوم می پرسد که کجای مشهدی؟ که می گوید در فلان روستا در اطراف مشهد هستم ، این متفاهم عرفی در اینجا خیلی به ما کمک می کند .
با توجه به این نکات پنج گانه ای که به عنوان مقدمه ذکر شد می فرمایند ما نمی توانیم بگوئیم در اینجا حتماً خصوصیت دارد که اولاً در مدت ده روز پشت سر هم باشد اقامه او ، هذا اولاً ؛ ثانیاً در مدت اقامه لازم نیست همه آن ده روز را حساب کنیم به نحوی که در مشهد است لذا اگر در مدت ده روز پنج روز در مشهد بود و پنج روز را خارج از مشهد بود ، صدق اقامه عشره در مشهد می کنیم ، این در آن مسأله دوم جوابش روشن می شود ، و همچنین سؤال سوم که آیا حتماً خصوصیت دارد مشهد بودن و یا بلد آخر بودن که بلد باشد و یک آبادی باشد ؟ و یا اینکه همان طور که مثال زدیم که اگر در بیابان هم چشمه ای دید و آب و علف هم بود آنهایی که بیوتم معهم ، گفت ده روز در اینجا بمانیم ، آن را هم شامل می شود ، عرض کردیم این قید خصوصیت ندارد و این قید قید غالبی است غالباً شخص که جایی می خواهد ده روز بماند یا شهر خودش است یا جایی است که آبادی باشد ، در بیابان کمتر شخص می آید و اقامه ده روز داشته باشد ولی اگر ماند محکوم به همین است ، قید را قید اخترازی نداستیم ، به عنوان قید غالب ؛ این نهایت چیزی است که بر اساس این مقدمات خمسه ای که بیان شد حکمش روشن می شود ، فعلی هذا جواب این اسئله ثلاثه ای که در ابتدای بحث دیروز عرض کردیم و مختار مرحوم آقای میلانی هم ذکر شد و ظاهراً هم بیانشان برهانی است و می توانیم طبق همین بیان ، گرچه می فرمایند خلاف مشهور است ، حال باید ببنیم که فتوا هم داده اند به این امری که خلاف مشهور است یا خیر؟ولی از نظر ادله ایشان تقویت می کنند نظر مرحوم شهید(رض) را در این جا که هم توالی شرط نیست و هم ماندن در یک جا شرط نیست و رفتن به خارج از بلد دون المسافة اشکالی ندارد و آن امر سوم را هم در بیان مرحوم شهید نیامده است ولی ایشان اضافه می فرمایند که لازم نیست که حتماً بلد باشد و آبادی ، در غیر آن هم باشد اشکالی ندارد ؛ خلافاً للمشهور و بعضی که اصلاً متسلب در این هستند که اولاً باید ده روز پیاپی هم باشد و ثانیاً در منزل یا بلد آخر باشد و ثالثاً در جای دیگری هم حق ندارد برود ، از بلد هم نباید خارج بشود ، کل ده روز در مشهد پشت سر هم و جا دیگری هم نباید برود ، اینها تسلب به ظاهر آنچه که در روایت آمده است که در روایت آمده است که فی منزله أو بلدٍ آخر ، این قید را هم احترازی دانسته اند که دخیل در موضوع دانسته اند ، نه اینکه بگوئیم قید ورد مورد غالب ، هذا تمام الکلام راجع به آن بحث .
بحث دیگر :
بحث دیگری که باید حکمش روشن شود اینست که ؛ حسب مبانی بحث مطرح است ولی ظاهراً در بیاناتی که ایشان ملاحظه فرموده اند ندیده اند ؛ آن بحث اینست که اگر کثیر السفر ده روز در جایی ماند ، حال در منزل یا در بلد آخر و یا در جای دیگر ، بعد از این ده روز باید در اولین سفر نماز را قصر بخواند ؛ عده ای مثل مرحوم شیخ و من تبعشان که می فرمایند موضوع از بین می رود اینها مثل شخصی می دانند که ابتداءً می خواهد کثیر السفر بشود ، حال بعضی گفته اند در سفر سوم که طبق قول مشهور است و بعضی گفته اند در سفر چهارم و بعضی هم گفته اند در سفر دوم ، این بحثی که الآن طرح می شود طبق همه این مبانی است و آنهایی هم که حکم به وجوب قصر را تخصیص می دانند نه تخصص آنها هم این بحث را می کنند که حال که تخصیص است به لحاظ اینکه سفر اول اختلاف رأی بود بعضی سفر اول را به ذهاب و ایاب کامل می دانستند که این می شود سفر اول ، از منزلش که حرکت می کند تا برگردد به منزل خودش دوباره این می شود یک سفر ، یا اینکه سفر اول و دوم به مقصد اول و دوم است و لازم نیست که حتماً ایاب هم داشته باشد ، در همان ذهاب می تواند چند مقصد داشته باشد و نتیجةً چند سفر ، که مختار مرحوم آقا همین بود و ما هم همین را قبول کردیم ؛ سفر اول یعنی مقصد اول ، از مقصد اول به بعد که یعنی حرکت به مقصد دوم که باید نماز را قصر بخواند بلا تردید ولی مدتی که در خود مقصد اول ماند ، آنجا می خواهد نماز بخواند چه حکمی دارد؟ یا به مبنای آنهایی که می گویند موضوع از بین رفته است و باید دو سفر طی شود ، در آنجایی که سفر دوم تمام شد که بعداً می خواهد شروع کند به سفر سوم ، یا سفر سوم تمام شد ولی هنوز مشتغل به سفر چهارم نشده است ، در آنجا آن مدتی که می ماند ؛ به عبارت دیگر بعد از اتمام سفر اول و اشتغال به سفر دوم و یا آنهایی که سفر سوم می گویند بعد از اتمام سفر دوم و قبل از اشتغال به سفر سوم ، در این اثناء نماز را قصراً بخواند یا تمام؟
مرحوم آقا می فرمایند کسی متعرض این بحث نشده است ، بنده سابقاً عرض کردم که در اینجا هم باید نماز را تمام بخواند چون سفر او بعد از رسیدن به این مقصد تمام می شود و لکن ایشان بیاناتی دارند که انشاء الله تعالی بعد .
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین