صلاة مسافر . خارج فقه . کتاب الصلاة .

جلسه 138 صلاة مسافر

بسم الله الرحمن الرحیم      و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین . سخن در این بود که بعد از اقامه عشرة ایام مکاری و جمال و امثال آنها و در حقیقت حکم...

Cover

جلسه 138 صلاة مسافر

آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)

00:00 00:00

بسم الله الرحمن الرحیم     

و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .

سخن در این بود که بعد از اقامه عشرة ایام مکاری و جمال و امثال آنها و در حقیقت حکم متعدی شد به کل من شغله السفر بعد از اقامه عشره در بلد یا در غیر بلد باید در اولین سفر نماز را قصراً بخواند و عرض شد که میزان در سفر اول همان مقصد اول است ، با توجه به مقدمات خمسه ای که بیان شد .

إنما الکلام در اینست که در مقصد دوم که سفر دوم محسوب می شود آیا لازم است نماز را قصراً بخواند ، برخی از فقهاء رضوان الله علیهم در اینجا بر اساس مبنایی که داشتند ، که مبنای آنها این بود که بعد از آنکه اقامه عشره واقع شد چه در وطن و چه در غیر وطن ، عنوان کثیر السفری از بین می رود ، و چون عنوان کثیر السفری از بین می رود مجدداً باید این شخص متلبس ب شود به سفر شغلی به طوری که مثل آنجایی که ابتداءً می خواست معنون شود به عنوان مکاری و یا به عنوان جمال ، کسی که ابتداءً می خواهد شغل او سفر قرار بگیرد ، مشهور و معروف فرموده بودند دو سفر برود و در سفر سوم نماز را تمام بخواند ، بعضی می فرمودند که سه سفر باید برود و در سفر چهارم نماز را تمام بخواند ، بعضی از اکابر محققین فرموده بودند در سفر دوم نماز را تمام بخواند ، علی اختلاف المبانی ، قطعاً آنهایی که در اینجا به اقامه عشره موضوع را که عنوان کثیر السفر را قائلند به اینکه از بین می رود ، هم سفر از بین می رود و هم کثرت او منقطع می شود ، اگر سفر و کثرت هر دو از بین رفت موضوع وجوب تمام که عبارتست از کثیر السفر از بین رفته است ، مجدداً باید شخص معنون به این عنوان بشود تا اینکه حکم به وجوب تمام بیاید .

برخی از همین افراد با اینکه منکر این هستند که موضوع محفوظ باشد و مثل همین طوائف قائلند به اینکه موضوع از بین می رود معذلک در اینجا نسبت به حکم تکرر می فرمایند مانند شخصی که ابتداءً بخواهد متلبس به کثیر السفری و شغل سفری بشود نیست ، لذا در اینجا می فرمایند در سفر دوم علی خلاف آن مبنا باید نماز را تمام بخواند .

علی ای حالٍ با بیاناتی که عرض شد عنوان کثیر السفری به اقامه عشره از بین نمی رود ، به عبارت دیگر عنوان سفر شغلی به اقامه عشره از بین نمی رود زیرا قوام کثرت به تعدد بود و برخی از اسفار متعدده را انجام داده است و برخی را می خواهد بعداً انجام دهد ، عرض هم شد لازم نیست مواصلت بین آن اسفار متعدده ، تواصل شرط نبود که حتماً اینها باید متصل به هم باشند ، فصل اجنبی که اقامه عشره است در بین نباشد ، پس بنابر این عنوان کثرت که عنوان انتزاعی است و یا عنوان تعدد که عنوان انتزاعی است ، منشأ او عبارتست از اسفار متعدده ای که در مقام محقق بشود ، این معنا که موجود است پس اقامه عشره بناءً علی هذا هیچ منافاتی با بقاء موضوع ندارد ، اگر منافاتی با بقاء موضوع ندارد حکم به وجوب قصر در سفر اول منحصراً در خصوص سفر اول که مقصد اول است خواهد بود و زائد بر او اگر ما شک کردیم باید به همان عمومات اولیه ای که دلالت دارد که کثیر السفر باید نماز را تمام بخواند باید تمسک کنیم و نتیجةً این شخص نماز را در مقصد دوم و سوم تمام می خواند .

حال بعضی شبهه تمسک به حکم مخصص را کرده اند ، تعبیر ایشان اینست که در صورتی ما می توانیم به حکم مخصص استصحاباً تمسک کنیم که موضوع باقی باشد و حال آنکه در اینجا وحدت موضوع نیست و موضوعی که در قضیه متیقنه ما محکوم به قصر بود شئٌ و آنچه که ما الآن مرددیم که ایا یجب القصر فیه أو التمام شئٌ آخر ، نمازهایی را که در سفر اول قصراً می خواند آن نمازها که باقی نمانده است و ما در آنها شک نداریم ، آنها واجب بود قصر و قصراً هم خوانده شده و گذشت ، الآن شک داریم در نمازهای فعلی در سفر دوم که آیا این نمازها باید قصراً خوانده شود یا نه؟ شک در بقاء نیست ، شک در حدوث است ، آیا تکلیف مکلف در مقصد دوم هل هو وجوب القصر أو وجوب التمام ، حال مائیم و وجوب تمام مخصص هم عرض کردیم در سفر اول بعد از اقامه  عشره یقصر ، اگر این چنین شد در اینجا باید برگردیم به همان دلیل عامی که در مقام داریم ، چون کثیر السفر است و موضوع محفوظ است اگر موضوع برای وجوب تمام محقق بوده است ، در این قطعه خاص دلیل آمده است که باید قصراً انجام بدهد نمازهای رباعیه را ، زائد بر آن را اگر شک کردیم باید بگوئیم تمسک می کنیم به عمومات که می گوید شخص کثیر السفر و کسی که شغل او سفر است نماز را باید تمام بخواند ، فعلی هذا وجهی برای اینکه ما به استصحاب تمسک کنیم نداریم .

جند مطلب در مورد اقامه عشره

بحث دیگری وارد می شوند ؛ اینست که اگر کسی اقامه عشره ندارد ، در اینجا چند مطلب است :

 یکی اینکه آیا آن جایی که اقامه عشره می کند باید وطن یا بلد آخری باشد که اگر در بیابانی مثلاً که عنوان بلد بر او صدق نکرد ، چشمه آبی بود و به هر حال ده روز ماند مانند کسانی که بیوتهم معهم ، اگر جایی آب و علف دیدند ده یا پانزده روز گوسفندان را نگه می دارند ، آیا این هم در حکم همان وطن و بلد است که اگر ده روز ماندن در اولین مقصد پس از آن نماز را قصراً بخواند یا خیر؟

 دوم اینکه آیا در آنجایی که اقامه ده روز دارند به اطراف آن جایی که اقامه دارند کمتر از مسافت شرعیه می توانند بروند؟

 بحث سوم اینکه آیا این ده روز که اقامه می کند باید ده روز متصل باشد و پیاپی باشد ، یا اگر مجموعاً ده روز ماند ولو اینکه بین اینها فاصله هم بشود ، مثلاً فرض کنید دو روز در وطن ماند و بعد یک یا دو روز جای دیگر رفت و آمد ، در خلال بیست روز ده روز در وطن بود ، یا ده روز در بلد آخر بود ، اما کمتر از مسافت تردد کرد ، علی فرض اینکه اشکالی نداشته باشد ، آیا این کفایت می کند یا حتماً باید از روز اول تا آخر پشت سر هم باشد و جایی نرود؟

 اقوال در اینکه آیا در بین عشره می تواند به مادون المسافة سفر کند یا نه؟

در رابطه با اینکه آیا مجاز است جای دیگر برود چند احتمال است بلکه چند قول است :

 بعضی ادعا کرده اند که این شخصی که شغل او سفر است اگر ده روز در جایی ماند در اولین سفر نماز را قصراً باید بخواند این ده روز را باید در یک جا بماند و ده روز باید در بلده واحده باشد ، چون اگر گفتیم دون المسافة را اشکال نداشته باشد یک روز را در مشهد بود یک روز رفت و شاندیز و دو روز هم رفت جاغرق و سه روز رفت طرق و … که خارج از شهر است ولی دون مسافت شرعیه است ، اگر این باشد هم کفایت می کند ، یک احتمال اینست که حتماً باید ده روز را در همان بلد باشد و خارج از بلد نشود .

احتمال دوم اینست که دون المسافه اگر در اثناء ده روز برود هیچ اشکالی ندارد و به عنوان اقامه ده روز هم ضرری نمی رساند یعنی عرفاً این آقایی که در ده روز به مقدار مسافت سفر نکرده است می گویند ده روز در وطن بوده است ، عرفاً صدق می کند که این شخص ده روز در وطن بوده است و سفر نرفته است .

احتمال سوم اینست که تفصیل بدهیم که اگر در وطن یا بلده واحده باشد توالی را شرط ندانیم و نتیجه عدم اشتراط توالی در عشرة ایام این خواهد شد که این شخص اگر ده روز ماند ولو غیر متوالیه کفایت کند ، اگر به دو یا سه فرسخی رفت اشکالی نداشته باشد ولی مجموعاً ده روز بشود ، یا اینکه اگر این شخص اگر ده روز در وطن نماند ، اقامه آنچه در وطن بود و آنچه که خارج از وطن بود اقامه مجموعش ده روز شد این به درد نمی خورد ، پس در احتمال سوم فرق بگذاریم به اینکه اگر ده روز در وطن درست شد ولو به صورت پراکنده قابل قبول است و در اولین سفر بعد از چنین اقامه ای هم نماز را قصراً بخواند ، اما اگر مجموع آنچه را که در مشهد بود و آنچه خارج از مشهد در کمتر از مسافت ماند مجموعاً شد ده روز این کفایت نکند و لذا در چنین عشره ای بعد از آن نماز را باید تمام بخواند .

پس فرق می گذارند بین آن جایی که عشره محقق بشود در وطن ولو در خلال پانزده روز و آن مقداری که خارج از وطن شد را به حساب نیاورد و آن جایی که مجموع آنچه را در وطن بود و در خارج از وطن دون المسافة بود بشود ده روز ، که در اول بگوئیم در سفر اول بعد از اقامه محکوم به قصر است و در دوم بگوئیم محکوم به وجوب قصر نیست .

احتمال چهارم اینست که ما فرق بگذاریم بین اقامه در بلد و غیر بلد ، چون در روایت داشت که در منزل باشد که مراد از منزل همان وطن اوست و یا غیر منزل که بلاد دیگر است ، ما در اینجا تفصیل بدهیم بین عشره در منزل و در غیر منزل به این صورت که بگوئیم اگر عشره در وطن است مجموع ماندن در وطن و در غیر وطن اگر ده روز شد یعنی خارج وطن ، مجموع ده روز شد ولو ملفقاً ، یعنی ده روز در وطن و حوالی وطن ماند ، ولی اگر در خارج از وطن بود در آنجا در ده روز نباید به اطراف برود و اگر به اطراف رفت نمی تواند او را حساب کند ؛ پس تفصیل چهارم تفصیل بین وطن و غیر وطن شد که در وطن رفتن به خارج وطن دون المسافة الشرعیه ضرری نمی رساند و داخل هم بشود و حساب بشود به عنوان ده روز(فرقش با قبلی) ولی در خارج وطن در بلد آخر اگر در آنجا ده روز ماند نباید به اطراف برود و اگر به اطراف رفت این ده روز او حساب نمی شود .

مقدمه مرحوم آقا برای بیان قول مختار

در اینجا قبل از اینکه مختار خودشان را بیان کنند نکته ای را به عنوان مقدمه می فرمایند و حاصل آن اینست که در روایت عنوانی آمده است و آن عنوان عشره است ، در نظائر او در فقه وقتی توجه کنیم می بینیم که در باب صدق این عنوان توالی شرط نیست مثلاً مثال می زنیم اگر کسی در یک ماه ده روز روزه گرفت عرفاً صدق می کند که در یک ماه ده روز روزه گرفته است یا نه؟ ولو اینکه ده روز پراکنده باشد ؛ صدق می کند ؛ یا تمسک کرده اند به کسانی که در حج قدرت بر قربانی ندارند ، سه روز در آنجا روزه بگیرند و هفت روز هم به وطن مراجعت کرد ، چه زمان فعلی را در نظر بگیریم و چه سابق را قطعاً بین آن سه روز و هفت روز فاصله است ، بعد از اتمام این مقدار روزه تعبیر می شود که تلک عشرةٌ کامله ، پس عنوان عشره و امثال ذلک از اعداد لازم نیست و مشروط نیست که معدود متوالیاً محقق بشود ، بلکه اگر معدود به صورت پراکنده محقق شدند به این مقدار و تعداد که رسید آن عدد خاص بر او صدق خواهد کرد بدون تردید ؛ یا مثلاً در باب حیض اگر کسی عادت خاصه داشت و قبل از اتمام عشره دو روز پاک شد و باز مجدداً دم دید و قبل از اتمام عشره تمام شد ، تمام ده روز محکوم می شود به عنوان حیض با  اینکه کل ده روز دم حیض را ندیده است ؛ پس بنابر این از اینجا معلوم می شود که عشره در مانحن فیه هم جدای از این عنوان عددی که در جاهای دیگر آمده است نیست و این هم به همین عنوان است ، عنوان اقامه عشره بشود .

در اقامه عشره در وطن و یا خارج وطن سفرهای به اطراف دون المسافة از نظر عرف می گویند سفر رفت یا می گویند سفر نرفت ، کمتر از مسافت شرعیه باشد مثلاً راننده ای است که به مشهد آمده است حال که می خواهد چند روز استراحت کند یک روز می رود طرقبه و یک روز وکیل آباد و یک روز روستاهای اطراف ولی همه اش کمتر از مسافت شرعیه ، از این شخص اگر بپرسند کجا بودی؟ می گوید مشهد بودم ، مخصوصاً اگر بلد نباشد و باغ و بستانی باشد می گوید مشهد بودم ، پس عنوان عرفی است .

 در باب واقعیات اجمال نیست چون در عالم تکوین نیم شود چیزی مجمل باشد ، قطعاً اگر تعبیر می شود که ده روز ماندن ، ده روز به حمل شایع این اقامه عشره به حمل شایع ابهام ندارد ، که بگوئیم این مبهم است که آیا عشره واقعاً محقق شده است یا نه ، بله به حسب ادارک ما ابهام و اجمال معنا دارد ولی به حسب واقع چیزی مجمل و مردد و مبهم ما نداریم ، در واقعیات اجمال و تردید و ابهام غلط است ، تردید و .. مربوط به دائره ادراک ماست ، آمدن یا نیامدن زید را نمی دانیم نه می گوئیم آمده و نه می گوئیم نیامده است ، این به حسب ادارک ماست ، اما به حسب واقع یا زید آمده و یا نیامده نمی توانیم بگوئیم چون من تردید دارم پس واقع هم مردد است ، واقع تابع تردید و علم و جهل بنده نیست ، واقع در جای خود محفوظ است ، اما ممکن است ما یا علم پیدا کنیم به آمدن و یا بر خلاف او و یا اصلاً حکم به استواء طرفین که هیچ کدام از این دو نکنیم .

در اینجا اقامه عشرة ایام نقض می کند قید موضوع حقیقی نفس الامری را ، موضوع نفس الامری با توجه به این تخصیصی که آمد چون تخصیص در حکم مآلش به اینست که دائره موضوع را مقید می کند ، وقتی حکم شده است به وجوب تمام بر کسی که شغل او سفر است در صورتی که اقامه عشرة ایام نداشته باشد پس موضوع به حسب واقع می شود مکاری یا جمالی که غیر مقیم عشرة ایام باشد ، اقامه عشرة ایام این قید را که غیر مقیم بود را نقض می کند ، می شود مکاری که أقام عشرة ایام ، جمالی که أقام عشرة ایام ، پس قید موضوع نقض شد ، آن قید هم قید نفس الامری موضوع است ، پس بنابر این با توجه به این موضوع سفر به دخول در وطن قطع می شود ، اما حکم کثیر السفر به لحاظ این قطع شد که حکم کثیر السفر در اینجا به واسطه انتفاء قید موضوع ، چون قید موضوع این بود که غیر مقیم عشرة ایام باشد ، الآن مقیم عشرة ایام شد ، به واسطه انتفاء قید موضوع حکم منتفی شده است لهذا فرمودند در اینجا تخصیص بر می گردد به حکومت ، چون موضوع را مقید می کند این روایات که اگر اقامه عشرة ایام داشت نماز را در سفر اول باید قصراً بخواند .

بحث دوم : آیا حتماً باید اقامه در وطن یا بلد باشد ؟

بنابر این به اقامه عشره قید موضوع از بین رفت ، به دخول در وطن ، حال در روایت دیگر عنوان « فِي الْبَلَدِ الَّذِي يَدْخُلُهُ » دارد ، این بحث دوم بود که آیا باید مکان اقامه بلد باشد ، در وطن که بلد است در غیر وطن هم باید بلد باشد یا اگر جایی هم ولو بیابان اقامت کرد ده روز حکم همین بلد را دارد ؟

 اینجا بعضی از بزرگان به ظاهر روایت که تعبیر شده است به عنوان بلد به همین ظاهر اخذ کرده اند و قید کرده اند که باید بلد باشد که اگر بلد نبود ده روز بماند نماز را باید تمام بخواند ، چه در آنجا و چه در بعد از آن در سفر .

فرمایش مرحوم آقا : قید وارد در روایت حسب موارد غالب است

ولی مرحوم آقا می فرمایند این قید« أو فِي الْبَلَدِ الَّذِي يَدْخُلُهُ» قید وارد مورد غالب است چون غالباً اقامه اشخاص در بلاد است ، حال اگر فرضاً در یک بیابانی هم این اقامه واقع شد حکم اقامه بلد را دارد ، فرقی نمی کند .

فإذاً تقید به عنوان بلدی هیچ وجهی ندارد و اگر در غیر بلد هم این اقامه واقع شد اشکالی نخواهد داشت .

بحث سوم : توالی در عشره شرط نیست

 در مورد بحث سوم که آیا توالی شرط است یا نه؟ این را هم با بیانی که قبلاً بیان فرموده اند که اینجا هم می توان استفاده کرد که اینجا هم از همان طریق اثبات می کنند ، توالی شرط نیست زیرا در تحقق عنوان خاصی از مراتب عدد برای معدود لازم نیست که متوالیةً باشد و امثله ای را هم که عرض کردیم بهترین شاهد است برای اینکه در تحقق آن عنوان خاص از عدد معدود لازم نیست متوالیاً محقق شود تا اینکه این عنوان صدق کند ، لذا اگر کسی سفرهای متعدد دارد ، می توانیم بگوئیم سفر زیاد می رود ، کثرت را انتزاع  کنیم از اسفار او اما اسفار او پیاپی نیست و مع الفاصله باشد ، می گویند این سفر زیاد می رود ، عنوان کثیر السفر بر او صدق می کند با اینکه متصل هم نیست ، پس بحث سوم هم این چنین اختیار می کنند که توالی شرط نیست .

نتیجه این سه بحث :

پس نتیجه در این اقامه عشره رفتن به خارج از بلد یا وطن اشکالی ندارد دون المسافة کما اینکه در مورد دوم بلد خصوصیت ندارد و در هر مکانی ده روز ماند همین حکم خواهد آمد و ثالثاً که آیا باید متوالیه باشد یا مغیر متوالیه باز می فرمایند فرقی بین متوالی و غیر متوالی بودن نمی کند ، پراکنده باشد یا یک جا ده روز را بماند ؛ ظاهراً این بحثها در آثار بزرگان نیامده است با اینکه جا داشت که بحث بشود .

 قول بعضی : توالی در عشره لازم است و دلیل آن هم ظاهر روایت

عده ای ادعا کرده اند همان طور که در مورد بلد را گفته اند حتماً باید بلد باشد و در غیر بلد فائده ندارد ، از باب اخذ به ظاهر عنوان بلد ، در مورد عشره هم ادعا کرده اند که این عشره حتماً باید متوالی باشد و عشره با فاصله فائده ای ندارد ، مدعا اینست که در عشره توالی شرط است و دلیل بر این مدعا ظهور عنوان اقام عشرة ایام در توالی است .

مرحوم آقا تحلیل می فرمایند که چگونه ظهور است ، ظهور از دو حال خارج نیست یا ظهور وضعی است و یا ظهور اطلاقی که ظهور از ناحیه قرینه هم بر می گردد به ظهور وضعی ، ما می آئیم در این روایت دقت می کنیم که در اینجا که دارد أیما مکارٍ اقام عشرة ایام یقصر ، این عنوان عشره یا اقام یا ایام که معدود است کدام یک ظهور در این دارد که باید متصل باشد و پیاپی باشد ؟ در صدق عنوان عشره که عرض کردیم حسب آن امثله ای که عرض شد توالی در آن نیست ، پس عشره نسبت به توالی و عدم توالی لا بشرط است ، در صورت توالی هم عشره صادقٌ ، در صورت پراکندگی ولی با تحقق عشره باز هم عشره صدق می کند ، پس عشره که ظهور در توالی ندارد ، در ایام هم توالی نیست ، مثلاً الآن گفته می شود در سال چند روز درس خوانده می شود؟ مثلاً صد جلسه ، این صد جلسه آیا پیاپی است؟ خیر ، پس بنابر این در اینجا عنوان صد جلسه درس صدق می کند پس بنابر این در اینجا کلمه ایام هم ظهور در اینکه حتماً باید پیاپی باشد نیست پس نه عدد ظهور در توالی دارد و نه معدود ظهور دارد برای توالی ، کلمه یوم وضع شده است برای معنای خاصی در آن معنای کلمه یوم ابداً توالی اخذ نشده است کما اینکه عشره وضع شده است برای عدد خاصی ، در مفهوم این عدد ابداً عنوان توالی اخذ نشده است .

 در این روایت هم قرینه لفظیه ای وجود ندارد برای اینکه باید توالی باشد ، پس این هم نفی شد .

اما ظهور اطلاقی ، ظهور اطلاقی در اینجا چطور؟ ظهور اطلاقی در اینجا هم که مستند می شود به مقدمات حکمت این هم ظاهراً وجود ندارد ، چون از سکوت در مقام بیان تعبیر می کنند به ظهور اطلاقی ، این چنین چیزی هم که بیان شده است در اینجا وجود نخواهد داشت ، پس اینکه ادعا کرده اند که ظاهر اقام عشرة ایام اینست که باید متوالیةً باشد لا وجه و لا اساس له .

حال بحثی است که مسأله تناسب بین حکم و موضوع که از آن راه بخواهند توالی را ثابت کنند ، بیان این مطلب انشاء الله فردا .

 و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین