صلاة مسافر . خارج فقه . کتاب الصلاة .

جلسه 136 صلاة مسافر

بسم الله الرحمن الرحیم      و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین . سخن در این بود که سفر اول که فقهاء رضوان الله علیهم می فرمایند مکاری و جمال در اولین سفر...

Cover

جلسه 136 صلاة مسافر

آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)

00:00 00:00

بسم الله الرحمن الرحیم     

و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .

سخن در این بود که سفر اول که فقهاء رضوان الله علیهم می فرمایند مکاری و جمال در اولین سفر بعد از اقامه باید نماز را قصر بخواند ، ملاک سفر اول چیست و به چه سفری سفر اول گفته می شود ؟

برای این مطلب مقدمه ای ذکر کردند که متشکل از پنج امر بود که مبسوطاً بیان شد ، فعلاً این مطلب را بیان می کنیم که قوام کثرت به تعدد است ، یعنی همیشه کثرت موقعی صدق می کند که تعدد نسبت به آن شئ کثیر حاصل شده باشد مثلاً موقعی می گویند این کثیر المنبر است که منبر از او متعدداً و مکرراً صادر شده باشد ، البته تواصل شرط نیست و توالی شرط نیست که متتالیةً و متواصلةً باشد ، بلکه اگر هفته ای دو سه بار منبر می رود و در ماه هفت یا هشت منبر می رود می شود کثیر المنبر ، یا در سابق بعضی از بزرگان روزی چهار یا پنج درس می دادند ، اینها مسمی می شدند به کثیر التدریس ، ولی این گونه نبود که تمام ساعاتشان را تدریس پر کند ، دو ساعت صبح و دو ساعت بعد از ظهر مثلاً یا سه ساعت صبح و یکی دو ساعت مغرب مثلاً ، یا اینکه کسی کثیر المعامله باشد ، این معنایش این نیست که دائماً هر روز اشتغال به معامله داشته باشد ، هفته ای یک یا دو روز معامله می کند ، بنابر این کثرت در اینجا که میزان است توالی و تواصل شرط نیست ، از جمله کثیر السفر ، لازم نیست که متوالیةً و متتالیةً و متواصلةً سفر از او صادر شود که اگر در جایی ماند یا به وطن وارد شد ضرر داشته باشد به کثرت لذا کثیر السفر به شخصی می گویند که سفر از او کثیراً صادر بشود ، واضح است که مکاری یا جمال بعضی از سفرهایش را انجام داده است و بعضی از سفرها پس از این مادامی که شغل و حرفه اوست انجام می دهد ، در بین هم گاهی ده روز و پنج روز و کمتر و بیشتر در جاهایی می ماند ، یا در وطن و یا در غیر وطن ، گاهی مسأله ای پیش می آید و می شود که یک ماه بماند ولی عنوان کثیر السفری او از بین نمی رود ، لذا قبلاً این نکته را هم از مرحوم حاج شیخ نقل کردیم که خیلی صریح و واضح در بیانات مرحوم آقا هم کأنه برگشته اند از آنچه قبلاً فرمودند که ایشان می فرمودند به ورود در وطن هم سفر قطع می شود و هم عنوان کثرت ، در خارج از وطن به اقامه عشره سفر و کثرت از بین می رود و حال آنکه ما بر اساس مرحوم حاج شیخ اشکال کردیم که کثرت از بین نمی رود چون کثرت عنوان انتزاعی است که بعد از اینکه سفر کثیراً از او صادر شد این سفر او معنون می شود به عنوان کثرت و این شخص کثیر السفر نامیده می شود و تا وقتی که حرفه سفر را دارد کثیر السفر و شغل او کثیر السفر است ، می خواهد فعلاً همیشه متلبس باشد یا اینکه تلبس متواصل و متتالی نداشته باشد اما اعراض از این مهنه و سفر و این شغل نکرده است ، مادامی که اعراض نکرده است این شغل سفری و به عنوان اینکه کثیر السفر است بر او اطلاق می شود ؛ اینجا مرحوم آقا بر خلاف آنچه در اوائل بحث می فرمودند همان فرمایش مرحوم حاج شیخ را بیان می فرمایند که قوام کثرت به تعدد است ، کثیر موقعی است که متعدد بشود البته کثرت در هر شیئی هم به حسب خود آن شئ است ، در بعضی ممکن است به سه یا چهار بار انجام دادن بشود کثیر و در بعضی از امور ممکن است بیشتر نیاز باشد ، این بستگی دارد به اینکه عرف در کجا کثیر می بیند و در کجا کثیر نمی بیند ، علی ای حالٍ اصل کثرت متقوم به تعدد است ولی تواصل و توالی و پیاپی بودن در تحقق عنوان کثرت شرط نیست .

کسانی که در کثرت این توهم را کرده اند که به مجرد ورود در وطن کثرت از بین می رود منشأش اینست که گفته اند سفر موضوع است ، کثرت وصف است که عارض بر سفر است ، اگر به ورود در وطن سفر از بین می رود موضوع از بین رفته است می شود بقاء عرض بلا موضوع ؟ سفر از بین برود و منقطع بشود ولی کثرتش بماند؟ یا در خارج وطن به اقامه عشرة سفر قطع می شود کثرت هم عارض بر سفر می شود باید قطع بشود چون عرض بلا موضوع معنا ندارد ، این گونه توهم کرده اند ؛ غافل از اینکه عنوان کثرت عنوان است برای سفر یا اینکه عنوان کثرت عنوان برای سفر نیست ، کثرت عنوانی است که قائم به تعدد سفر است ، منشأ کثرت تعدد بود پس این کثرت وصف تعدد سفر است نه سفر بماهو سفرٌ و تعدد سفر به دخول در وطن از بین نمی رود ، پس اگر سفر منقطع شد تعدد سفر که منقطع نشد ، اگر تعدد سفر منقطع نشد می توانیم بگوئیم کثرت که وصف تعدد سفر است باقی می ماند ؛ این نهایت چیزی است که از فرمایش مرحوم آقای میلانی در اینجا بیان فرموده اند ، که لب فرمایش ایشان همین است که سفر بماهو سفرٌ موصوف به وصف کثرت نیست ، بلکه آن چیزی که موصوف به وصف کثرت است تعدد سفر است و تعدد تحققش به این نیست که شئ یک جا تحقق پیدا کند بلکه به تدریج ولو مع الفاصله اگر حاصل شد تعدد صدق می کند ، لذا تعدد منبر لازم نیست که پشت سر هم باشد هفته ای دو یا سه منبر برود می گویند کثیر المنبر .

و لکن اگر دقت بشود عنوان کثرت سفر عنوان انتزاعی است و این عنوان کثیر السفر ملازم است با کسی که شغل او سفر است ، مادامی که شغل شخص سفر باشد یعنی کثرت وصف مسافر است ، مسافری که سفر شغل اوست ، لذا به جمال و مکاری کثیر السفر می گویند ، پس سفر بماهو سفرٌ لا کثیر و لا غیر کثیر ، سفر کثیر نمی شود و کثرت ندارد ، تعدد سفر موجب می شود برای انتزاع کثرت و قرار دادن کثیر را وصف برای خود مسافر ، مسافری است که کثیر السفر است و کثرت هم از تعدد سفر انتزاع  می شود پس مادامی که شغل او و مهنه و حرفه او سفر است و شغل او شغل سفری است و سفر به عنوان شغل اوست در اینجا متصف می شود به عنوان کثرت چون ملازم است کسی که شغلش سفر است کثرت هم هست و مادامی که این شغل هست این عنوان انتزاعی کثرت که شغل او ملازم با تعدد و تکرر است وجود دارد ، اگر از این شغل اعراض کرد قهراً عنوان کثرت سفری هم از بین می رود ، پس بنابر این باید بگوئیم که ما تعدد را منشأ کثرت می دانیم ولی وصف کثرت عارض بر آن سفر شغلی است ، پس کثیر السفر به کسی می گویند که شغل او سفر است و مهنه او سفر است که مثل مکاری و جمال ، مادامی که شخص از این مهنه اعراض نکرده است قهراً ملازم است با تعدد سفر و تعدد سفر عبارةٌ اخرای همان کثرت سفر است ، پس تعدد و کثرت دو چیز نیست ، ایشان می خواهند تعدد را شیئی قرار بدهند و کثرت را شئ آخر ، نه اصلاً تعدد و کثرت یکی است دو لفظ است و یک معنا دارد ، هر متعددی کثیر است و هر کثیری هم متعدد ، نه اینکه تعدد منشأ کثرت باشد ، تحقق عنوان کثیر السفری به تکرر است ولی تکرر ملازم است با کسی که شغل او سفر شده است ، یعنی نمی شود کسی شغلش سفر باشد ولی تکرر در سفر نداشته باشد ، آن مهنه او سفر باشد ، تعدد و تکرر سفر نداشته باشد ، پس این کثرت یا تعدد که عبارةٌ اخرای همدیگر هستند این دو وصفند برای کسی که شغل او سفر است ، لذا می شود کثیر السفر .

امثله ای را ذکر کرده اند که قوام کثرت به تعدد است ولو غیر متواصل ، مثلاً می گویند فلانی مهمان زیاد دارد ، معنایش این نیست که مهمانی او متصل باشد ، هفته ای دو یا سه بار که مهمان می آید می گویند فلانی همیشه مهمان دارد ، لذا در عبارت بعد تعبیر کرده اند که کثرت ملازم با تعدد است ، بلکه کثرت و تعدد یک چیز است ، تعدد عبارةٌ اخرای آن می شود کثیر که از تکرر و تعدد یک چیزی ما می توانیم انتزاع کنیم ، عنوان کثرت انتزاع می شود ؛ لذا تعبیر به انتزاع هم آورده اند .

در اینجا ما کثرت سفر را منوط به تعدد دانستیم یا کثرت سفر موقعی انتزاع می شود که سفر متعدداً صادر می شود ، و تعددی که به عنوان مهنه باشد چون ممکن است که تعدد به عنوان مهنه نباشد ولی کثیر السفر باشد ، هر کثیر السفری کثرت سفر او بر اساس سفر مهنه ای  و شغلی نیست ، ممکن است کسی گرفتاری پیدا کرده است و مجبور است که مکرر برود و بیاید ، به این فرد نمی گویند شغلش سفر است ، کثرتی که منشأ او عبارت باشد از سفر شغلی نه سفری که به خاطر ضرورات و اقتضائات دیگری باشد .

اگر بنا شد که ما بگوئیم کثرت متوقف بر تعدد است بعد بگوئیم ، کثرت را از این طرف متوقف بر دخول در وطن بدانیم یعنی بگوئیم شخص به خارج از وطن برود و وطن برگردد ، باز برود و برگردد به وطن و … ( ما اینها را برای این می گوئیم که سفر اول را مشخص کنیم) کثرت متوقف است بر تعدد ، حال تعدد از کجا حاصل می شود؟ اگر بگوئید تعدد به اینست که شخص از وطن یا ما فی حکم الوطن که بلد الاقامه باشد خارج شد ، دوباره برگردد به آنجا ، اگر این را بگوئیم ، می گوئیم این معقول نیست ، یک بیان برهانی در اینجا دارند و صورت قیاس ترتیب داده اند ، می فرمایند که اگر ما بگوئیم کثرت که متوقف بر تعدد بود و تعدد از ناحیه دخول به وطن و خروج از وطن ، یا دخول در بلد اقامه و خروج از بلد اقامه حاصل می شود ، یک بار از شهرش که مشهد است رفت و برگشت می شود یک و دوباره رفت و برگشت می شود دو ، بار سوم طبق مشهور و یا بار چهار قدر متیقن کل و یا بار دوم حسب رأی مرحوم حاج شیخ (رض) و من تبعشان ، اگر میزان را دخول در وطن بدانیم می فرمایند این صحیح نیست لازم می آید که شئ وجودش متوقف بر چیزی بشود که رافع اوست ، دخول در وطن یا دخول در بلد اقامه می فرمایند رافع حکم کثرت سفر است ، یعنی به مجرد اینکه داخل در وطن شد سفر قطع شد به تبع قطع سفر کثرت هم قطع می شود ، در بلد اقامه هم همین طور ، به اقامه عشرة ایام سفر قطع می شود و کثرت سفر هم قطع می شود ، اگر کثرت و تعدد متوقف بر دخول در وطن و خروج از وطن باشد که باید داخل در وطن بشود و از وطن خارج شود ، این می شود یکی ، دوباره داخل در وطن بشود و خارج بشود ، بشود دو تا ، و هکذا ، لازمه اش توقف شئ که کثرت است بر چیزی که رافع اوست ، یعنی بر دخول در وطنی که دخول در وطن رافع کثرت است و این غیر معقول است .

اگر شما همان طور که سابق فرمودید که دخول در وطن موجب این بشود که سفر قطع بشود و به تبع آنهایی که می گفتند سفر موضوع است و کثرت عرض عارض بر سفر است ، که سفر است که قد یتصف بالکثرة و قد یتصف بالقلة ، این گونه باشد بله توقف الشئ علی ما هو رافعٌ له ، توقف کثرت بر دخول در وطنی که دخول در وطن رافعٌ للکثرة کما یرفع سفر را ، به دخول در وطن اولاً سفر قطع می شود و بعداً به تبع و بالعرض عرض او که کثرت است قطع می شود ، لذا این بنا بر مسلک مرحوم شیخ (رض) همین طور است بنابر بیانی که ایشان هم سابقاً ذکر فرمودند همین طور است و لکن بنابر مختار مرحوم حاج شیخ سفر قطع می شود ولی کثرت از بین نمی رود ، بنابر مختار ایشان هم اخیراً همین طور است که اینجا سفر قطع می شود ولی کثرت از بین نمی رود ، اگر کثرت از بین نرفت اگر مشروط کنیم تعدد را به دخول در وطن و خروج از وطن هیچ اشکالی بنابر مبنای مرحوم حاج شیخ ندارد ، زیرا ورود  در وطن قاطع سفر است اما قاطع کثرت نیست ، هذا اولاً و ثانیاً تازه قاطع سفر هم نیست بلکه قاطع حکم سفر است چون ما تخصیص می دانستیم نه تخصص و این بنابر مبنای آنهایی که اقامه عشره یا ورود در وطن را موجب خروج موضوعی و تخصص می دانستند این حرف راه دارد ولی بنابر این مبنای خود مرحوم آقای میلانی که تخصیص می دانند این بیان جاری نیست ، لذا اگر ما طبق مبنای ایشان بگوئیم به واسطه ورود در وطن سفر تمام می شود این اشکال لازمه اش که توقف شئ علی ما هو رافعٌ لحکمه نیست ، بلکه در اینجا در این فرض تخصیص است چون موضوع را شما باقی می دانید ، تازه به بیان آنهایی که رفع موضوعی می دانند در صورتی این توقف است که کثرت را اولاً وصف سفر بدانیم ، با رفتن موضوع بقاء عرض بلا موضوع معنا ندارد ولی اگر کثرت را وصف سفر ندانیم که ممکن است این چنین بدانند ولی این در عبارت مرحوم شیخ این بود که به ورود در وطن سفر هم از بین می رود و کثرت هم از بین می رود ، حال اگر کسی تفکیک کرد و گفت سفر شئٌ و کثرت امرٌ انتزاعیٌ من تعدد السفر و تعدد سفر به تکرر سفر است مرات که به این دخول در وطن ربطی نخواهد داشت ، اگر این گونه گفتیم باز اشکال وارد نیست که توقف الشو علی ما هو رافعٌ له نخواهد بود ، علی ای حالٍ این بیانی است که ایشان فرموده اند و سبک و سیاق برهانی هم به این بیان داده اند که عرض کردم با توجه به مبنایی که از مرحوم حاج شیخ بیان کردیم و ایشان هم این بیان را قبول دارند اینجا این بیان لازم نمی آید .

خلاصه اینکه کثرت قائم به تعدد سفر شد نه به اصل سفر ، یعنی در حقیقت منشأ انتزاع این امر تعدد است ، بعد از آنکه منشأ انتزاع او تحقق پیدا کرد ننتزع عنوان کثرت را ، و لذا امر انتزاعی یک وجودی غیر از وجود منشأ انتزاع چیز دیگری نیست ، بلکه امر انتزاعی از این جهت که وجود خارجی ندارد داخل در اعتباریات است ، منشأ انتزاع آن در خارج است در مقابل اعتباری محض که منشأ انتزاع خارجی ندارد هم خود شئ و هم منشاء او اعتبارٌ من اعتبارٍ ، اما این اعتبارٌ من الخارج اما اعتباری است و وجود واقعی ندارد ، پس کثرت که تعبیر به عرض کرده اند درست نیست ، کثرت به عنوان امر انتزاعی است چون عرض موجودٌ فی الخارج ، کثرت امرٌ انتزاعیٌ از اشیاء خارجیه ای که متکرراً محقق شده است ، خود سفر عرضٌ ، فعلٌ صادرٌ از شخص ، لذا سفر انسان فعل صادر از اوست ، عرض است و عرض نمی شود موضوع باشد ، سفر عرض است و فعل صادر از شخص است و از این فعل انتزاع می شود عنوان کثرت یا قلت ؛ لذا کسانی که این گونه توهم کرده اند که کثرت وصف سفر است به دخول در وطن سفر از بین می رود پس کثرت هم از بین می رود این را می فرمایند مغالطه است ، سفر به دخول از وطن از بین می رود ولی کثرت وصف سفر نیست ، کثرت منتزع از تعدد سفر است ، امر انتزاعیٌ و منشأ انتزاع او هم تعدد سفر است ، تعدد سفر به دخول در وطن از بین نمی رود ، تعدد متوقف بر تکرر اوست و تکرر لازم نیست یک جا جمع باشد کما اینکه منافاتی با فصل بین افراد متکرره هم ندارد .

عمدةً مرحوم آقا(رض) وحدت سفر و تعدد او را به وحدت مقصد و تعدد مقصد می دانند ، نه به وحدت سفر و تعدد سفر ، یا به رفت و برگشت از وطن و به وطن و اصرار بر این هم دارند که اگر شخص که از وطن خارج شد یا از محل اقامه عشرة خارج شد مقصد او جایی باشد که برای رسیدن به آن مقصد سه سفر انجام بدهد ، مثل بعضی از کشورها که می خواهند بروند باید از سه فرودگاه پرواز داشته باشند تا به آنجا برسند ، از اینجا که حرکت می کند ولو به ده سفر باشد اما مقصد واحد دارد کل این سفرها می شود سفر واحد ، و سفر اول برای او به لحاظ اینکه مقصد واحد دارد ، مقصد اول می شود سفر اول ، خواه برای رسیدن به آن مقصد اول با یک سفر برود مستقیماً یا با اینکه یا اسفار متعدده باشد .

و اما آنهائی که به تعدد سفر دانسته اند قول اینها را قبول نمی کنند کما اینکه آنهایی که به رفت و برگشت گفته اند سفر اول محسوب می شود آن قول را هم قبول ندارند زیرا یختلف را به معنای یتردد معنا کرده اند نه به معنای رفت و برگشت لذا بازگشت نقشی در تعدد ندارد ، این حاصل فرمایش ایشان تا اینجا ، بعد می فرمایند مقصد اول ولو طولانی هم بشود در کل آن مقصد باید نماز را شکسته بخواند و قصراً باید بخواند تا اینکه برسیم به مطلب بعد .

 و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین