صلاة مسافر . خارج فقه . کتاب الصلاة .

جلسه 135 صلاة مسافر

بسم الله الرحمن الرحیم      و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین . بحث : در ضابط سفر اول :          بحث در این بود که عنوان سفر اول در روایات وارد نشده و...

Cover

جلسه 135 صلاة مسافر

آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)

00:00 00:00

بسم الله الرحمن الرحیم     

و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .

بحث : در ضابط سفر اول :         

بحث در این بود که عنوان سفر اول در روایات وارد نشده و فقط تعبیر سفر اول و دوم در عبارات فقهاء رضوان الله علیهم است ، ضابطی هم در السنه بزرگان برای تشخیص سفر اول از سفر دوم نیز ندیدیم ، لهذا در صدد این بر آمده اند که موضوع سفر اول را مشخص کنند .

مقدمات بحث

چند جمله را به عنوان مقدمه بحث ذکر می فرماند که اگر این چند جمله را دقت کنیم می توانیم از این مقدمات نتیجه گیری کنیم ، که سفر اول به چه سفری گفته می شود و سفر غیر اول به چه سفری گفته می شود .

قاعده اصولی :

اگر حکمی به طور کل مترتب بر عنوانی در موضوع شد ، اگر حکمی مترتب بر موضوع بشود و ما از آن قضیه استفاده حصر کردیم که این حکم وجوداً و عدماً دائر است مدار موضوع ، یعنی اگر این موضوع بود حکم هست و اگر موضوع نبود حکم نیست ، در چنین موردی گفته می شود که این قضیه دارای مفهوم است ؛ اما اگر از قضیه استفاده حصر نکنیم قطعاً این تعلیق حکم بر این موضوع  که مفید حصر نیست از قبیل تعلیق به وصف است ، یا لقب که اینها مفهوم ندارد و مفهوم در اینها حجت نیست .

عنوانی که در روایت است اینست که « الْمُكَارِي‏ وَ الْجَمَّالُ‏ الَّذِي‏ يَخْتَلِفُ‏ وَ لَيْسَ لَهُ مُقَامٌ يُتِمُّ » حکم چیست؟ یتم ، یعنی وجوب تمامیت ، موضوع این یتم عنوان مکاری و جمال است ، اگر معنای این جمله این باشد که منحصراً تمام خواندن نماز مربوط به مکاری و جمال است که یختلف و لیس له مقامٌ ، قطعاً مفهوم خواهد داشت ، یعنی اگر مکاری و جمال کان له مقامٌ لا یتم ، یا غیر مکاری و جمال باشد لا یتم ، ولو اینکه مقام نداشته باشد و اما مکاری نباشد ، جمال نباشد ، در این صورت لا یتم ؛ پس عنوان مکاری و جمال در اصطلاح اصول لقب است ، متصف شده است به الذی یختلف و لیس له مقامٌ ، این توصیف به وصف ، آیا عنوان جمال مفهوم دارد؟ خیر لقب که مفهوم ندارد ، وصف مفهوم دارد؟ خیر وصف هم بما هو وصفٌ مفهوم ندارد ، اگر ما استفاده حصر کردیم مفهوم خواهد داشت ، اگر استفاده حصر نکنیم مفهوم نخواهد داشت .

بنابر این اگر مفهوم نداشته باشد اطلاقی در اینجا می ماند که ما بخواهیم تمسک به او بکنیم؟ در صورتی که شرط باشد ، در مورد شرط مدلول مطابقی قضیه شرطیه موجب مفهوم برای مدلول التزامی می شود ، آنجا می توانیم بحث اطلاق را مطرح کنیم و بگوئیم از اطلاق شرط استفاده می کنیم ولی در جایی که مفهوم برای ما ثابت نشود مثل قضیه ای که مشتمل بر وصف یا لقب است ، این چنین قضیه ای اگر مفهوم نداشت موضوعی نمی ماند ، در فرض عدم که ما به اطلاق او تمسک کنیم ، پس در ما نحن فیه راه استفاده مفهوم به اینست که شما از این جمله استفاده حصر کنید ، اگر استفاده حصر کردید بحث اطلاق یا تقیید مطرح می شود و الا مطرح نمی شود .

نکته دوم :

نکته دوم اینست که اگر در جایی بیان موضوع برای افاده حصر شد در این مورد بحث ثبوت عند الثبوت و انتفاء عند الانتفاء جاری خواهد شد ، بیان موضوع برای افاده حصر شد ، نتیجةً در چنین موردی اگر موضوع اطلاق داشته باشد ، می توانید به اطلاق موضوع اخذ کنید ، اگر اطلاق نباشد دست شما از اطلاق کوتاه می شود ، جریان مطلق بودن یا نبودن در جایی است که موضوع برای بیان حصر باشد و ذکر موضوع برای افاده حصر باشد ، در غیر این صورت دست ما از تمسک به اطلاق کوتاه خواهد شد ، این هم نکته دومی که پس از جمله اولی عرض کردیم ، این هم جمله دومی که پس از جمله اولی عرض کردیم که جمله وصفیه یا لقبیه مفهوم ندارد و حجت نیست و اگر جمله مفید حصر باشد که مفاد شرط است و شرطیت منحصره در این صورت مفهوم خواهد بود ، این نکته اولی ، نکته دوم اینکه اگر ذکر موضوع برای افاده حصر باشد جای تمسک به اطلاق به وجود الموضوع هست و اگر وصفیه یا لقبیه باشد جای تمسک به اطلاق نیست ، چون ما موضوعی نداریم در مدلول التزامی که بخواهیم به اطلاق او تمسک کنیم ، این بحث اصولی بود که مقدمةً ذکر کردند چون به درد محل بحث ما می خورد چون عنوانی که در روایت ذکر کرده اند عنوان المکاری یا الجمال است و اینجا باید بحث کنیم که آیا از این جمله استفاده حصر می شود یا نه؟

مقدمه سوم : معنای یختلف در روایت

مطلب سوم که به عنوان مقدمه بیان شده است که در ما نحن فیه باید به آن توجه کنیم این مسأله است که ، یختلفی که در روایت آمده است ، آیا به معنای ذهاب و ایاب است ، مختلف الملائکة یعنی محل آمد و شد ملائکه ، این گونه باید معنا کنیم و یا یختلف به معنای تردد ، ولو اینکه تردد کلاً ذهاباً باشد ، و منحصر نیست تردد به نحو ذهاب و ایابی ، تردد در ذهاب هم باشد کفایت می کند ، قبلاً عرض کردیم که یختلف به معنای تردد است ، قابل ترددات به ذهاب و ایاب است ولی منحصر نیست در این ، لذا تردد الی شئٍ واحد یا تردد به شئ واحد نباشد ، مثلاً یک مرتبه است که مکاری در مسیر مشهد نیشابور کار می کند ، می رود و بر می گردد ، و یک وقت است که این گونه نیست و هر جا که مسافر یا بار فراهم شود می رود ، مثلاً از اینجا می رود سبزوار و از آنجا به شاهرود و از شاهرود به تهران و از آنجا به اصفهان ، گاهی یک ماه در سفر است ولی هیچ کدام برگشت به وطن نیست ، آیا اینجا عنوان یختلف صدق می کند یا نه؟ اگر یختلف به معنای ذهاب و ایاب باشد در این مورد که تردد به اماکن مختلف دارد به این نمی گویند یختلف ، ولی اگر به معنای تردد باشد عنوان یختلف در حق او صدق خواهد کرد و قبلاً اختیار شد و محققین هم همین را اختیار کرده اند که یختلف در اینجا به معنای یتردد است .

مقدمه چهارم :

جمله آخری که در مقدمه بیان می شود اینست که از روایاتی که از طریق یونس به ما رسیده است در این مورد با روایتی که از طریق هشام بود فرق داشت ، عنوان وطن و بلده در صحیحه هشام بود ولی در روایات یونس این بود که در بلد اعم از اینکه در بلد خودش باشد یا در بلده دیگر ، اگر ده روز ماند ؛ این رفتنی که در اولین سفر است بعد از اقامه عشره باید نماز را قصراً بخواند ، خواندن نماز قصراً در اولین سفر آیا به اقتضای اقامه عشره سابقه است ؟ یا به اقتضای اقامه عشره لاحقه یا به اقتضای هر دو؟ محتملات قضیه سه احتمال است : یکی اینکه مقتضای اقامه ع شره مسبوقه بر این سفر اقتضاء قصر را دارد ، احتمال دوم اینست که اقامه عشره ملحوقه اقتضاء قصر را دارد ، احتمال سوم اینکه دو اقامه که هم عشره سابقه دخالت دارد و هم عشرة لاحقه ، حسب احتمال ؛ عمدةً بزرگان می فرمایند آنچه که مقتضی قصر است در اولین سفر همان اقامه عشره سابقه است ، اقامه عشره لاحقه به این سفر قبل تأثیر ندارد و این گونه نیست که سفر اولی که مسبوق و ملحوق باشد به اقامه عشره یجب القصر ، بلکه سفری که ملحوق به اقامه عشره باشد همین کفایت می کند برای اینکه قصر واجب باشد ولو اینکه ملحوق بشود به اقامه عشره یا نشود .

این بیاناتی که در روایات یونس به سه طریق وارد شده است ، این گونه داشت که این شخص می خواهد اقامه عشره اش در بلد خودش باشد یا در بلد غیر باشد ، در هر دو فرض چه در بلد خودش باشد و چه در بلد غیر باشد ، در هر دو صورت می فرمایند بعد از آن اقامه اگر سفری انجام بدهد کثیر السفر و من شغله السفر باید نماز را قصراً بخواند.

 مقدمه پنجم :

آخرین امری که در مقدمه بیان فرموده اند اینست که در تحقق عنوان کثرت تواصل بین آن امور شرط نیست ، قوام کثرت به اینست که امور متعدده باشد ، اما این امور متعدد می خواهد متواصل و متصل به یکدیگر باشند یا اینکه متصل نباشند در هر دو صورت عنوان کثرت صدق می کند ، لذا اگر کسی شغلش سفر شد و فقهاء او را کثیر السفر نامیدند اقامه ده روز در بین منافاتی با اینکه عنوان کثرت از بین برود نخواهد داشت ، چون اگر در تحقق کثرت مواصلت را شرط بدانیم و تواصل را شرط بدانیم باید فاصله ای در بین نشود ، اما اگر گفتیم تواصل شرط نیست ، به اقامه عشره کثرت از بین نمی رود و روی همین جهت هم بود که فرمودند ما در اینجا داعی (بر خلاف شیخ انصاری و اتباع ایشان) بر اینکه ما بگوئیم حتماً باید مزیل کثرت داشته باشیم نداریم ، لذا اصلاً دنبال این نباید برویم ، بله ورود به وطن قاطع سفر است اما قاطع کثرت اصلاً لازم نیست ، کما اینکه قاطع سفر هم در واقع لازم نیست ، آن با قطع نظر از این حکم است که نفس ورود به وطن موجب قطع سفر می شود و الا در مورد اقامه عشره در غیر وطن ما نمی گوئیم به این اقامه سفر قطع شد ، و عرف هم شاهد بر این مطلب است ، اگر کسی شغلش سفر است و به خاطر جهتی مجبور شد در شهری ده یا پانزده روز بماند ، آیا اطلاق مسافر بر او می کنند و یا می گویند اهل آن شهر شده است؟ اطلاق مسافر می کنند ، می گویند مسافری است که در آنجا ده یا پانزده روز مانده است ، اینکه درباره مکه آمده است که اگر کسی در آنجا ده روز بماند به منزله اهل آنجا می شود چون از چند جهت خلاف قواعد است برخی مثل مرحوم حاج آقا رضا همدانی می فرمایند ما باید علم این روایت را به اهلش واگذار کنیم و بعضی هم ادعا کرده اند که آنجا قضیه خاصه ای است که شاید در مکه خصوصیت خاصه ای است که به اعتبار آن خصوصیت است که مقیم عشره در آنجا را به حکم اهل آنجا قرار داده اند ، که تعبیر منزله هم می آید که این حکم در مورد خاص بیان شده است و ما نمی توانیم تعمیم بدهیم و بگوئیم هر کس در هر جا ده روز ماند به منزله اهل آنجا می شود و نتیجةً سفرش قطع می شود یا کثرت سفری او قطع می شود ، ما اصلاً نباید دنبال این باشیم که سفر قطع بشود یا کثرت سفر قطع بشود و بر همین اساس بود که بزرگان از جمله مرحوم آقای میلانی فرموده بودند که ما این حکم را تخصیص می دانیم نه تخصص .

این امور پنج گانه که به عنوان مقدمه روشن شد حال باید وارد این بشویم که سفر اول با توجه به این مقدمات پنج گانه چه چیز است ؟ آیا سفر اول یعنی مقصد اول یا سفر اول یعنی ذهاب و ایاب الی الوطن یا اینکه سفر اول یعنی اولین جایی که شخص تردد به آنجا دارد ولو مقصد او نباشد ، سه  احتمال است و لکن اختیار می کنند که تعدد سفر به تعدد مقاصد است و سفر اول یعنی مقصد اول ، لذا این مقصد اول را مستقیم برود یا در بین اقامه ای هم داشته باشد ، اگر سفر اولش بندر عباس است از مشهد ، این راننده ای که بعد از اقامت حرکت می کند از مشهد تا بندر عباس ولو یک ماه طول بکشد کلاً باید نماز را قصراً بخواند ، حال در شاهرود چهار یا پنج روز ماند و در تهران چهار روز یا پنج روز ماند فرق نمی کند ، در این بین بماند ، فرق نمی کند چون مقصد اول او آنجا بوده است تا رسیدن به مقصد باید نماز را قصراً بخواند ولی در مقصد و از آن مقصد به بعد نماز را باید تمام بخواند ، حال به مقصد رسید در سفر نماز قصر است ولی بعد از وصول به مقصد این مطلب تمام می شود و آنجا سفر تمام شده است و لذا در آنجا هم که می ماند باید نماز را تمام بخواند .

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین