صلاة مسافر . خارج فقه . کتاب الصلاة .

جلسه 134 صلاة مسافر

بسم الله الرحمن الرحیم      و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین . صحبت در این بود که بنا بود وارد به بیان احکام مربوط به اقامه ده روز بشویم چون این را...

Cover

جلسه 134 صلاة مسافر

آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)

00:00 00:00

بسم الله الرحمن الرحیم     

و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .

صحبت در این بود که بنا بود وارد به بیان احکام مربوط به اقامه ده روز بشویم چون این را بعداً بیان می فرمایند و عمدةً فقهاء هم در همان بحث اقامه عشرة ایام که مسافر در صورت اقامه ده روز در یک جا باید نماز را تمام بخواند بحث کرده اند لذا ما در آنجا بحث می کنیم .

صور متصوره در مورد مکاری که در جایی اقامه عشره می کند

اما آنچه مربوط به بحث ماست ، صور متصوره در مورد مکاری که در جایی ده روز اقامه می کند یا در بلد و یا در غیر بلد ، قدر متیقن هم در غیر بلد این بود که با نیت باشد ، چند صورت است :

 صورت اول :  بعد از هر سفری ده روز اقامه می کند

یک صورت اینست که مکاری در جایی اقامه کرده بود و پس از ده روز به سفر رفت ، در آن سفری که رفت به مقصد که رسید ده روز در آنجا ماند ، باز سفر بعدی به مقصد که رسیده ده  روز ماند و هکذا ، یعنی در حقیقت در هر سفری یک اقامه ده روز در بین دارد که در حقیقت ده روز ده روز سفر می رود ، قبلاً هم گفته بودیم که گاهی از اوقات شخص در بلد خودش سفر می رود و بر می گردد و باز می رود و بر می گردد ، اینجا آن گونه نیست ، اینجا در هر سفر به مقصد که رسید ده روز می ماند ، این یک صورت .

 صورت دوم : در سفر به غیر وطن ده روز می ماند ولی در وطن کمتر از ده روز می ماند

صورت دوم اینست که شخص از وطنش که حرکت می کند در مقصد اولی که می رسد ده روز می ماند ، بعد که به وطن بر می گردد در وطن ده روز نمی ماند ، در سفر بعد از آن به مقصد که می رسد که خارج وطن است ده روز می ماند ، این چه حکمی دارد؟ یعنی در غیر وطن در بلدی اول ده روز اقامه کرده است ، بعد در وطن کمتر از ده روز می ماند و بعد به بلده اخرایی مسافرت می کند و در آنجا ده روز می ماند ، که فرقش با صورت اولی این بود که در آنجا کلاً ده روز ده روز اقامه دارد ولی در اینجا وقتی به وطن رسید اقامه او ده روز نیست .

صورت سوم : در سفر به وطن ده روز اقامه می کند و در غیر وطن ده روز اقامه نمی کند

صورت سوم اینست که شخص در وطن خودش ده روز ابتداءً مانده است ، بعد می رود در مقصد اول و ده روز در آنجا نمی ماند ، که در اماکن متعدده ای سفر می کند ولی در هیچ کدام غیر از وطن خودش ده روز نمانده است ، اما مقاصد متعدده ای دارد .

صورت چهارم : به اعتبار مقصد یک سفر است ولی در بین یک یا دو روز در جاهای مختلف می ماند

صورت چهارم اینست که این شخص از اول یک مقصد دارد ولی در اثناء این سفر اقامه یک روز و دو روز دارد ، راننده ها قدیم این گونه بودند و یا راننده هایی که تک راننده هستند ، فرض کنید مقصدش بندر عباس است ، از اینجا که حرکت می کند چهار روز بعد می رسد ، روز راه می رود و شب می خوابد ، ولی سفر واحد است به اعتبار مقصد ، چون این بحث هم هست که باید ببنیم تعدد سفر به تعدد مقصد است یا تعدد سفر به مقصد ربط ندارد بلکه به همان مسیری که می رود ، مثلاً اگر مقصد او شیراز است از اینجا ابتداءً رفته است تهران بعد اصفهان و بعد شیراز ، این سه سفر است یا یک سفر است که در بین این سفر سه بار مسافر عوض کرده است ، این سه سفر می شود یا چون از اول مقصدش شیراز بوده است به اعتبار این مقصد بشود یک سفر ، این هم باید بحث شود .

 بیان احکام این چهار صورت

عمدةً اینست که ما احکام این چهار صورت را بیان کنیم :

 حکم قسم اول که در هر جایی ده روز اقامه می کند و بعد به سفر می رود : نمازهای او قصر است

در صورت اولی که در هر جایی ده روز می ماند واضح است که این شخص در تمام این سفرها باید نماز را قصراً بخواند ، چون روایاتی که در اینجا وارده شده است که عمدةً صحیحه عبد الرحمن است ، در آنجا فقط بحث اقامه ده روز آمده است که هر سفری که پس از اقامه ده روز باشد این حکم را دارد ، حال می خواهد این ده روز در وطن باشد یا در غیر وطن ، سفر بعد از ده روز محکوم است به وجوب قصر ، ده روز بعد که دخالت ندارد ، میزان همان ده روز قبل است ، ده روز قبل از این سفر موجب می شود در این سفری که پس از ده روز است نماز را قصراً بخواند و این معنا در همه این سفرها صدق می کند ، چون دعب این شخص بر اینست که در هر جایی ده روز می ماند لذا در هر سفری هم که بعد از آن اقامه عشرة دارد صدق عنوان عشرة ایام می شود و لذا باید نماز را قصراً بخواند ؛ علت وجوب قصر همان اقامه عشرة متقدمه بر این سفر است و این معنا در همه این سفرها وجود دارد .

 بیان حکم قسم دوم : که در وطن کمتر از ده روز می ماند

اما قسم دوم ، اگر شخص در غیر وطن اقامه کرد و بعد به وطن رسید و در وطن کمتر از ده روز ماند و بعد حرکت کرد به جای دیگر ، در وطن که وارد شد ، واضح است که به ورود به وطن سفر اول قطع می شود ، از وطن که خارج می شود که این سفر اول حساب بعد از اقامه نیست ، پس بنابر این کثیر السفری است که کمتر از ده روز در وطن بوده است و باید نمازش را تمام بخواند ، حال آن بحث فرق بین کمتر از پنج روز ماندن یا ده روز تا پنج روز گفتیم در نماز نهاریه اش جمع کند در نماز لیلیه تمام می خواند قبلاً مفصلاً بحث شد .

حکم صورت سوم :

اما صورت سوم از وطن حرکت کند ، ده روز هم در وطن مانده است ، اگر در وطن ده روز ماند و حرکت کرد باید اولین سفر نمازش قصر باشد ، زیرا سفری است که مسبوق است به اقامه عشرة در وطن ، نیشابور که رفت دو روز ماند ، از آنجا به شاهرود رفت و دو روز ماند ، اسفار متعدده است ، در اینجا چه باید بکند ؟

 فرمایش مرحوم آقا در مورد بیان مناط و ملاک سفر اول

مرحوم آقا می فرمایند این صورت در السنه فقهاء خوب گفته نشده است ، حتی در بیانات متأخرین هم بنده نگاه کردم این گونه این ایشان وارد شده اند ندیدم ؛ در اینجا چه باید بکند ، آیا سفر اولش همین سفر به نیشابور است که دو روز هم در آنجا ماند ، و سفرهای بعدی سفر دوم و سوم حساب می شود ، مثلاً تا شاهرود سفر دوم است و از شاهرود به تهران سفر سوم است و بعد از تهران سفر چهارم است ؟ یا از اینجا که حرکت می کند ماندن دو روز در نیشابور مهم نیست ، باید ببینیم مقصد او کجا بوده است؟ لذا ایشان وارد می شوند که مناط سفر اول چیست؟ پس صور مسأله که چند نحو سفر می شود از کثیر السفر صادر بشود عرض کردیم که چهار صورت بود بیان کردیم و احکام دو صورت بیان شد و حکم صورت سوم ما را وادار کرد که مناط سفر اول را روشن کنیم ، ضابط سفر اول چیست؟ در روایات هم ظاهراً ضابطی دیده نشده است ، آیا مناط تعدد سفر آیا به تعدد کرایه دادن است؟ ممکن است کسی این گونه فکر کند که سفر اول یعنی آن کرایه ای که بار اول می دهد مثلاً از مشهد به نیشابور بوده است ، از نیشابور کرایه جدیدی است که دوباره اجاره می دهد ، آیا این میزان است؟ اگر این باشد سفر اولش همان نیشابور است و از نیشابور به بعد سفر بعد از اول است و باید نمازها را تمام بخواند .

و ممکن است که سفر اول گفته شود یعنی آن مقصد اولی که دارد ؛ مثلاً وقتی پشت فرمان  اتوبوس یا کامیون نشست نظرش اینست که بندرعباس برود ، حال یا بار می برد تا بندر عباس شهر به شهر و یا مسافر می برد ولی این گونه نیست که مسافر از اینجا مستقیم به بندر عباس باشد ، این چند بار مسافر عوض می کند ، یعنی چند بار ماشین را کرایه می دهد ولی مقصد او از اول از مشهد به بندر عباس بوده است ، اگر این باشد ولو اینکه در بین چند باز مسافر عوض شده است و توقف هم داشته است ، ولی چون مقصد واحد دارد از اول لذا همه اینها یک سفر حساب بشود ، اگر این بشود باید در تمام این مسافت از مشهد تا بندرعباس ، همه جا باید نماز را قصراً بخواند چون سفری است که بعد از اقامه عشرة ایام است .

 روی این جهت است که در اینجا می فرمایند ما نه در روایات چیزی دیدیم و فقط در عبارات فقهاء تعبیر سفر اول آمده است اما ضابط آن را معین نکرده اند .

 إن قلت : آیا به اطلاق عناوین موجوده در روایات می توانیم تمسک کنیم و همه آنچه را که عرف به عنوان سفر اول می بیند چه به طریق اول و چه به طریق دوم همه را بگوئیم سفر اول است ؟ هم به اعتبار مقصد و هم به اعتبار کرایه دادن؟

می فرمایند ما موضوعی که ما بتوانیم از او عنوان مکاری و امثال او به عنوان مطلق اخذ کنیم در اینجا نیست .

اینجا بر اساس مبنای کسانی که می گویند به اقامه عشره عنوان و موضوع عوض می شود واضح است که موضوعی نمی ماند ، چون دو مبنا بود بعضی قائل بودند که به اقامه عشره تخصصاً این شخص باید نماز را قصراً بخواند و وجه تخصص هم اینست که موضوع کثیر السفر و شغله السفر از بین رفته است ، بنا بر مشرب آنها بعد از آنکه اقامه عشرة شد دیگر مکاری نیست ، یا عرفاً مکاری نیست و یا اینکه می گوئیم در اینجا هم اگر نفی حکم است به لحاظ اینست که موضوع از بین رفته است ، اگر عنوان مکاری از بین برود دیگر مکاری نیست که ما بگوئیم اطلاق او در اینجا می ماند و در نتیجه بتوانیم به اطلاق او تمسک کنیم ، اطلاق فرع اینست که موضوع و عنوانی باشد بعد بگوئیم مطلق است ،  اگر اقامه عشره شد در صورتی که ما قائل بشویم که به واسطه اقامه عشره موضوع از بین می رود ، اگر موضوع از بین رفت مکاری نیست که ما بگوئیم اطلاق دارد یا ندارد ، اگر مکاری نیست معنا ندارد ما بگوئیم مکاری مطلق است و به اطلاق او اخذ کنیم.

 اطلاق علی القول به تخصیص هست ولی باز مآل آن تخصیص هم بر می گردد به نفی موضوع ولی تعبداً ، نفی حکم است به نفی موضوع تعبداً ، حکومت ؛ پس دست ما از اطلاق کوتاه است ، یا وجداناً موضوع نداریم اگر وجه اول باشد ، یا تعبداً موضوع نداریم اگر وجه دوم باشد ، لذا می فرمایند اگر حکماً باشد باز هم موضوع نیست چون حکومت است .

 ثانیاً اگر کسی مستقیماً از مشهد به اصفهان بخواهد برود و در تهران دو یا سه روز بخواهد بماند در آن بلدی که وارد شد اقامه عشره نداشت ، این سفر با اینکه سفر واحد است ، فقهاء گفته اند از تهران به بعد باید نماز را تمام بخواند ، پس سفر اول و دوم از نظر خارج با هم فرق ندارد ، چه چیز سبب شده است که ما به این قسمت می گوئیم سفر اول و از آنجا به بعد می گوئیم سفر دوم ، ضابطی بیان نشده است .

برای روشن شدن این مطلب بر اموری به عنوان مقدمه متوقف است که انشاء الله بیان مقدمه تشخیص سفر اول یا دوم است بعداً عرض می کنیم . و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین