نتایج در این جا نشان داده می شوند.
نتیجه ای مرتبط با جستجوی شما یافت نشد.
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین . عنوان بحث : آیا این حکم اختصاص به مکاری دارد و یا شامل بقیه افراد کثیر السفر هم می شود؟...
آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)
بسم الله الرحمن الرحیم
و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .
عنوان بحث : آیا این حکم اختصاص به مکاری دارد و یا شامل بقیه افراد کثیر السفر هم می شود؟
سخن در این بود که : آیاحکمی که ذکر شد در رابطه با کسی که شغل او سفر است به عنوان مکاری و در اثناء سفر ده روز در بلد یا غیر بلد اقامه کند پس از این اقامۀ عشرة ایام سفری که می رود باید نماز را قصراً بخواند ، این حکم اختصاص دارد به خصوص مکاری و جمال که در روایت آمده است یا اینکه از این دو می شود تعدی کرد ، نسبت به تمام کسانی که کثیر السفراند و شغلشان سفر است اگر اقامۀ عشرة ایام داشته باشند باید نماز را در اولین سفر پس از اقامۀ عشرة باید قصر بخوانند .
در اینجا دو قول است
در اینجا دو قول است عده ای قائل شده اند به تعدّی مثل شهیدین و بسیاری از بزرگان ، صاحب جواهر ، مرحوم شیخ انصاری ، مرحوم محقق، علامه اینها همه قائل اند به اینکه تعدی می کنیم از مورد روایت به عنوان مکاری و جمّال بود به کل کسی که شغل او سفر است .
در مقابل جمعی قائل اند به اینکه خیر ؛ ما باید به همین دو مورد اکتفاء کنیم در غیر این دو مورد نمی توانیم حکم به وجوب قصر در اولین سفر کنیم .
فرمایش مرحوم آقا : توضیح مطلب و بیان مقدمات
برای روشن شدن مطلب مرحوم آقای میلانی (رض) مقدمه ای ذکر کرده اند یا بگوئیم سه مقدمه یا یک مقدمه که در آن سه مطلب بود که دیروز عرض شد اجمالاً اعاده می کنیم تا مطلب به ذهن بیاید ایشان فرموده بودند که اولاً اگر عامی وارد بشود و بعد مخصص منفصلی بیاید ما نسبت به ماعدای آن افرادی که در مخصص واقع شده اند نمی توانیم حکم مخصص را جاری کنیم ، این یک مطلب .
و ثانیاً مطلب دوم این بود که در باب مخصص منفصل اگر ما احتمال دخالت شیئی را در حکم مخصص دادیم ، صرف احتمال دخالت کفایت می کند برای اینکه بگوئیم او دخیل است و اگر فردی فاقد آن محتمل الدخالة باشد باقی می ماند در تحت عام و حکم مخصص در حق او جاری نمی شود به اعتبار اینکه در مورد مخصص به لحاظ موضوع با وجود این امری که محتمل الدخالة است شک ما در حقیقت بر می گردد به باب دوران بین اقل و اکثر ، و در دوران امر بین اقل و اکثر باید به قدر متیقن اخذ بشود و آن عبارت است از چیزی که آن فردی که واجد محتمل الدخالة است و فردی که فاقد محتمل الدخاله باشد که اکثر است از قدر متیقّن خارج و ما نباید او را اخذ بکنیم پس در محتمل الدخالة می فرمایند علی القاعده آن چیزی که ما احتمال دخالت او را می دهیم اصل اقتضاء دارد که او دخیل است .
در مقدمه سوم هم فرمودند که در مورد عنوان کثرت لازم نیست که تمام آن معنون مجتمع باشد اولاً و اتصال وجودی داشته باشند ثانیاً ، در صدق عنوان کثیر معنون به این عنوان کثرت اگر متفرق بودند یا فاصله بینشان واقع شد هیچ اشکالی ندارد و شواهدی را ذکر کرده اند .
نتیجه کلام مرحوم آقا در اینجا
بر این اساس در اینجا نتیجه می گیرند ، حاصل نتیجه ای که گرفته اند این است که می فرمایند :
ما در مورد بحث اولاً می گوئیم که عنوان مکاری یا جمّال که در دلیل خاص آمده است که اگر اقامۀ عشرة ایام در بلد یا غیر بلد داشتند باید در اولین سفر نماز را قصراً بخوانند ، شاید این عنوان مکاری بودن دخالت داشته باشد ، پس غیر مکاری چون این خصوصیت عنوان مکاری را ندارد داخل در اکثر است و ما قدر متیقن آن است که واجد عنوان مکاری باشد فمن هو فاقدٌ لهذا العنوان با اینکه احتمال دخالت این عنوان را می دهیم آن از این دائره خارج است ؛ پس به مقتضای مقدمه دوم و همچنین مقدمه اولی باید بگوئیم حکم تعدی از مورد مکاری و جمّال به کل من شغله السفر نخواهد کرد .
ان قلت :
ما می گوئیم هیچ دخالتی ندارد شما از این باب چون احتمال دخالت عنوان مکاری را دادید لذا فرمودید به حکم مقدمه دوم باید بگوئیم اصل اخذ به قدر متیقّن است و دخالت داشتن آن امر محتمل است پس تعدّی نباید کرد ، ما می گوئیم نه دخالت ندارند ما احتمال دخالت را بدواً می دادیم ولی الان می گوئیم نه دخالت ندارد ، به چه بیان ؟ (حالا ایشان تحت عنوان ان قلت وقیل بیان می فرمایند و اصلاً ما می خواهیم بگوئیم وجه است) کسانی که می گویند تعدّی می کنیم یک وجه تعدّی یعنی آنها باید ثابت بکنند که دخالت ندارد ، می گویند لنا ان نقول به عدم دخالت عنوان مکاری یا عنوان مثلاً جمالیت ، اینها هیچ کدام دخالت ندارد ، به خاطر اینکه ما آن چیزی را که ملاک و میزان می دانیم عبارت است از انقطاع سفر ، به اقامۀ عشرة ایام سفر منقطع می شود اگر سفر منقطع شد خوب واضح است کسی که سفر او منقطع شد و کثرت هم به اقامۀ عشرة از بین رفت موضوع از بین رفته است اگر موضوع از بین رفته است دیگر فرق نمی کند قبلاً که کثیر السفر بود تحت عنوان مکاری و جمّال کثیر السفر باشد یا به عنوان برید و به هر حال عناوین دیگری که در روایات وارد شده بود به آن عناوین باشد .
قلت :
جواب این است که اولاً این حکم در مورد مکاری و جمال از باب تخصیص است ؛ چون عرض کردم نظر مرحوم آقا کما اینکه مرحوم حاج شیخ (رض) همین طور بود ، تعبّد محض است اگر تبعد محض است پس دوباره بر می گردد چون ملاک این نشد که عنوان سفر قطع بشود بلکه به اقامه عشرة عنوان سفر حتی اگر قطع هم نشود باز هم باید این شخص نماز را در اولین سفر قصراً بخواند پس بنابر این دو مرتبه بر می گردیم به اول کلام ؛ اگر تعبدّ محض شد نه خروج موضوعی که مرحوم شیخ (رض) و من تبع می فرمودند و لایبعد این را هم به عنوان جمله معترضه داشته باشید که مثل شیخ انصاری که قائل به تعدّی اند از باب این بود که ایشان از راه خروج موضوعی می دانستند ، خوب آنها قاعدةً باید علی القاعده باید تعدّی کنند از مورد روایت به سایر موارد چون مورد روایت می شود دیگر از باب مثال نه اینکه انحصار حکم در آن مورد ؛ ولی ما که اختیار کردیم تعبّد را اینجا خروج موضوعی نیست اگر این چنین شد نیتجةً دوباره بر می گردیم به اینکه لنا اینکه خصوصیت مکاری بودن یا جمال بودن دخالت داشته باشد ، اگر احتمال دخالت می دهیم دوباره آنچه که در مقدمه دوم ذکر شد که اگر امری محتمل الدخالة باشد در موضوع حکم مخصص باید اخذ به قدر متیقن بشود که من هو واجدٌ للخصوصیة یکون داخلاً فی موضوع الحکم و آنکه فاقد این خصوصیت است از دائره موضوع حکم خاص خارج می شود .
فرمایش مرحوم آقا : فرق بین انقطاع فردی از افراد سفر و انقطاع طبیعی سفر
حالا یک نکته ای در اینجا هست که مرحوم آقا (رض) به اقامۀ عشرة ایام فرق می گذراند بین انقطاع فردی از افراد سفر و انقطاع و انعدام طبیعی سفر ؛ (این نکته دقیق است) در مورد مکاری وجمالی که ده روز می ماند عنوان مکاری واضح است که از بین نمی رود قبلاً هم مرحوم حاج شیخ(رض) فرمایش شان را عرض کردیم این عنوان تا وقتی که شخص إعراض از این حرفه نکرده است از بین نرفته است ، چیزی که هست در اینجا این است که آیا به اقامۀ عشرة ایام طبیعی سفر منعدم شده است یا این سفر فردی به عنوان سفر خاص و جزئی این سفر منقطع شده است؟
ظاهراً واضح است که طبیعی سفر از بین نمی رود و همین موجب خلط شده است که نباید خلط کرد بین انعدام فردی از افراد سفر به واسطه اقامۀ عشره یا انعدام طبیعی سفر، اگر انعدام فردی از افراد سفر باشد شما می توانید نتیجه بگیرید که به اقامۀ عشره طبیعی سفر از بین رفته است؟
لذا اگر ما بخواهیم به این بیان جواب بدهیم این چنین می گوئیم : آنکه نافع است به حال شما برای جواز تعدّی ، آنچه که بدرد شما می خورد برای تعدی این است که به اقامۀ عشرة طبیعی سفر منعدم بشود و این وجود ندارد ، به اقامۀ عشرة طبیعی سفر از بین نمی رود و آنچه که موجود است که عبارت باشد از انعدام و انقطاع فردی از افراد سفر که لذا انتقطاع در مقابل اتصال سفر باشد ، این سفر خاص او متصل نیست ، منقطع شد این اگر باشد که موجود است در مورد روایت این بدرد شما نمی خورد برای جواز تعدی ، پس آنچه که به واسطه او می شود شما تعدّی کنید حکم مخصص را از مورد مکاری و جمال به ماعدای این دو که عبارت است از انقطاع طبیعی سفر که نتیجه اینطوری می گیریم : می گوئیم خصوصیت فردی ، خصوصیت ندارد به طور کلی هر جا انقطاع سفر شد ما قائل می شویم اینکه یجب القصر بعد از این انقطاع ؛ و ما هو الموجود فی مقامنا هذا و در این مورد روایت عبارت است از انقطاع فردی از افراد سفر ، پس دوباره مسأله احتمال دخالت این خصوصیات می آید .
پس بنابر این حسب این مقدمات ثلاث که به این نحو یک مقداری ما جمعش کردیم مطلب را ، باید بگوئیم فرمایش این بزرگوار که قائل شده اند به تعدی تا اینجا قابل قبول نیست .
نهایت کلام : کسی حق تعدی از مورد روایت را ندارد
نهایت نکته ای که وجود دارد این است که اگر ما بخواهیم با قواعد اولیه ای حکم را بررسی بکنیم در اینجا حق تعدّی از مورد مکاری و جمال را نداریم حتی بنابر مبنای خروج موضوعی ، یعنی دو تا جواب در واقع می دهیم در این اشکال از این دلیل آقایان بر تعدی : اولاً تعبد است نه تخصص ، ثانیاً بر فرض هم تخصص باشد آن چیزی که مفید است به حال شما این است که باید بگوئیم اقامۀ عشرة موجب انقطاع طبیعی سفر می شود و طبیعی سفر در همه موارد هست ؛ اختصاص به خصوص مکاری یا غیر ذلک ندارد و ما هو الموجود در مورد روایت انقطاع فردی از افراد طبیعی است و از انقطاع فرد نمی توانیم ما نتیجه بگیریم پس اقامۀ عشرة موجب انقطاع طبیعی سفر می شود فی کل موردٍ و مقام .
لذا نتیجةً بر این اساس می فرمایند به لحاظ وجه علمی کسی حق تعدّی ندارد و لکن چه کنیم که بزرگان به تعبیر مرحوم آقا اساطین فقه قائل به تعدّی شده اند مثل علامه ، مثل شیخ انصاری، مثل شهیدین(رض) در متأخرین ، مثل صاحب جواهر اینها قائل به تعدّی شده اند این را چطوری باید توجیه کنیم .
راهی برای تعدی از مورد و توجیه کلام بزرگان
می فرمایند که : راهی که برای تعدی وجود دارد این است که باید این طوری گفته شود : که این بزرگواران چه عنوان کثیر السفر را به عنوان مانع از آن عام اولی که عبارت بود از اینکه کل مسافرٍ یقصر الا ان یکون السفر عمله ، این طور بدانیم ، بعد عنوان کثرت السفری می شود عنوان مانع از وجوب قصر این مانعیت مادامی است که کثیر السفر اقامۀ عشرة ایام نداشته باشد ، بگوئیم این بزرگواران از این روایت این چنین استظهار کرده اند که مانعیت کثرت سفر مقیّد است به عدم اقامۀ عشرة ایام ، اگر این چنین استظهار کرده باشد پس ظاهر از روایت این که مانعیت کثرت سفر یا شغل شخص سفر باشد از عام اولی که المسافر یقصّر ، این مانعیت مقیّد است به عدم اقامۀ عشرة ایام ؛ اگر اقامۀ عشرة ایام شده دیگر کثرت سفر مانعیت از وجوب قصر بر مسافر ندارد ، چون مانعیت ندارد ما باید به هر حال به همان حکم اولی کل مسافر یقصر عمل کنیم ، این مانعیت نداشتن هم در مورد مکاری و جمال محقق شده است که اقامۀ عشرة ایام دارد و هم در غیر این دو مورد چون استظهار این طوری کرده اند که از روایت دیگر خصوصیت استفاده نکرده اند ، از روایت این بر می آید که کسی که کثیر السفر است شغلش سفر است اگر ده روز نماند مشروط به این شرط آن نماز مسافر که قصر است باید تمام بخواند ، ولی اگر این شخص مفقود شد دیگر باید نماز را قصراً بخواند تا اینکه دو مرتبه پیدا بشود و واجد شرط بشود ، بنابر این هم در مورد مکاری و جمال این حرف را می زنیم و هم در مورد غیر این دو تنها راه که برای تعدّی (ایشان می فرمایند) همین استظهاری است که چون اینها هم اهل لسان بوده اند و هم اهل محاوره و هم اهل دقت هم بوده اند از استظهار اینها این را استفاده کنیم .
نظر خود مرحوم آقا در مورد تعدی
ولی چون خود بزرگوار این را نمی پسندند می فرمایند اگر بر فرض کسی قائل به تعدّی شد احتیاط در این است که در غیر مورد مکاری و جمال جمع بکند در اولین سفر بین قصر و تمام.
حالا تا این جا این مطلب تمام است و لکن میلم این بود که یک تأملی باز بشود ، ببینیم آیا وجه آخری برای تعدی غیر ازاین استظهاری که این بزرگواران فرموده اند وجود دارد یا ندارد؟ بنابر مبنای تخصص ، بنابر این مبناء آیا وجه آخری وجود دارد برای تعدّی یا نه؟ این باید بحث بشود و تأمل .
نظر استاد : موافق با مرحوم آقا و مرحوم حاج شیخ
الا ای حال چون ما اختیار کردیم اینکه اینجا بحث تعبّد است چون مسئله تعبد بود لذا عرض کردیم تعدی نمی شود کرد و همین طور که مرحوم آقا(رض) فرموده اند ، مرحوم حاج شیخ هم تعبدّ می دانستند این بزرگواران در مورد غیر مکاری و جمال احتیاط شان احتیاط واجب است بر اینکه چون از یک طرف این بزرگوار این چنین استظهار کرده اند و از طرفی ما حسب دلیل این را نداریم اگر می فرمایند احتیاط بر جمع است ، احتیاط ، احتیاط واجب است.
مسأله : آیا این اقامه عشرة باید پشت سر هم باشد ؟
بحث دیگر هست که آیا این ده روز که اگر پیدا شد موجب می شود که کثیر السفر در اولین سفر پس از اقامۀ عشره باید نماز را قصرا بخواند آیا باید این ده روز پشت سر هم باشد در آن اقامه یا می تواند در اثناء سفرهائی که کمتر از حدّ ترخّص است داشته باشد ، ده روز در مشهد که وطنش است مانده ، قدر متیقنش را ما عرض می کنیم خارج بلد را نمی گوئیم ولی این ده روز ماندنش این طوری نبود که از اول بیاید تا ده روز متصل باشد نه ؛ روز سوم رفت مثلاً یک روز شاندیز ماند ، روز ششم رفت یک روز مثلاً فرض کنید طرف طرق ماند مثلاً ، مثلاً حدّ ترخص را می خواهم عرض بکنم که مجموعاً پانزده روز شده ولی ده روزش از این پانزده روز در مشهد بوده مثلاً ، دوازده روز شده ولی ده روزش را در مشهد بود ، دو روزش را خارج مشهد ، ولی خارج مشهد نه طوری که به حد ترخص برسد حالا آیا باید حتماً این ده روز کلاً از اول تا آخر در مشهد باشد یا نه اگر به این صورت دوم هم بود اشکالی ندارد؟ این را مورد بحث قرار داده اند حالا این مطلب را هم عرض بکنیم .
در اینجا خوب عنوانی که هست این است که «المکاری والجمال الذی یختلف ولیس له مقام » است ، ظاهر این روایت در خصوص مورد مکاری و جمال اگر نظر کنیم که روایت هشام است در اینجا عنوان این را دارد که لیس له مقام یعنی ده روز نایستد در آنجا ؛ در مقابل این است که اگر اقامۀ عشرة شد از این روایت چی فهمیده می شود؟ این است که باید این ده روز پیاپی باشد ولی عمدةً دلیل ما خصوص این روایت هشام ابن حکم نیست ، سه تا روایت دیگر هم هست که از یونس قبلاً خوانده بودیم در این مورد روایات وارده در این بحث ، آن سه روایت این است که در مورد این کثیر السفر ، ده روز نماند اما ندارد که ده روزش تحت عنوان مقام نیست ، ده روز در آنجا در بلدش تحت عنوان لیس له مقام نیامده است چون این عنوان لیس له مقام نیامده است ظاهراً فرقی بین اینکه متوالیةً باشد یا غیر متوالیه فرقی بینشان نخواهد کرد .
پس بنابر این در اینجا هم ما باید این معنی را بگوئیم که این قید «لیس له مقام» در روایت هشام از قبیل قید است « وَ رَبَائِبُكُمُ اللاَّتِي فِي حُجُورِكُمْ » است که ورد مورد غالب چون غالباً کسی بخواهد ده روز بیاید در وطنش بماند جائی دیگر نمی رود ده روز در آنجا می ماند ، اما فرض ده روزش یک طوری بود که در اثناء چند روز هم جای دیگری رفت باز هم اینجا همان حکم را دارد به لحاظ این که اولاً آن روایات این قید را ندارند و ثانیاً این روایات قید اند به حسب ورود مورد غالب وارد است فعلی هذا فرقی نمی کند که اقامۀ عشرة متتالیةً باشد یا متفاصله باشد اما نه فصل به خروج به مقدار حد ترّخص نه به این مقدار کمتر از مقدار مسافت شرعیه ، مسافت شرعیه پس نتیجةً اگر در اثناء چند روزی هم این طرف و آن طرف کمتر از مسافت شرعیه هم رفت اشکالی نخواهد داشت .
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین