نتایج در این جا نشان داده می شوند.
نتیجه ای مرتبط با جستجوی شما یافت نشد.
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین . خلاصه بحث : در مورد کثیر السفری که ثلاثین یوم متردداً در جایی مانده است و بیان اقوال. عرض شد...
آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)
بسم الله الرحمن الرحیم
و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .
خلاصه بحث : در مورد کثیر السفری که ثلاثین یوم متردداً در جایی مانده است و بیان اقوال.
عرض شد در مورد مکاری که کثیر السفر است و در یک جا خارج بلد سی روز متردداً اقامت کرد بعد از این سی روز اگر اولین سفری که بخواهد برود چه حکمی دارد؟
فرمایش مرحوم شیخ (رض) فقط ذکر اقوال و احتمالات مسئله را فرموده اند دلیل برای هیچ یک از این احتمالات ذکر نکرده اند .
احتمال و قول اول این بود که این اقامۀ ثلاثین یوم موجب می شود که بعد از این اولین سفری که می رود نماز را قصر بخواند ، من غیر فرقٍ بین این که بعد از آن اقامۀ عشره ای داشته باشد یا نه.
قول دوم و احتمال دوم که قائل دارد و مختار خودشان هم بود ، شهیدین هم فرمودند و همین قول را اختیار کرده اند ، اگر بعد از این ثلاثین یوم متردداً اقامۀ عشرة ایامی شد اعم از آنکه با نیّت باشد یا بی نیّت باشد ، در این صورت نماز را در پس از این چهل روز اقامت در حقیقت چهل روز در اولین سفر قصر می خواند و اگر بعد از ثلاثین یوم متردداً اقامۀ عشرة ایام نشد ، نماز را در اولین سفر باید نیز تمام بخواند .
احتمال سوم که قائل هم دارد این بود که اصلاً این اقامۀ ثلاثین یوم چه بعد از آن عشره ای بماند ، چه نماند در هر دو صورت اثری ندارد و نماز را در اولین سفر باید قصر بخواند .
فرمایش مرحوم آقا (رض) : بیان ادله این اقوال
مرحوم آقای میلانی (رض) در صدد بیان دلیل این احتمالات و اقول بر آمده اند گرچه مرحوم شیخ ذکر نفرموده اند ، بسیاری از بزرگان در اینجا در مقام تقریب فرمایش مرحوم شیخ و احتمالات وارده بر آمده اند ، کما اینکه مرحوم حاج شیخ (رض) هم اولاً یک مقدمه ای ذکر می فرمایند بعد از ذکر مقدمه این وجوه ثلاثه و احتمالات ثلاثه را مبنی بر وجه متناسب با خودش کرده اند که ما دوباره آنها را بر نمی گردیم که فرمایشات مرحوم آقای میلانی خیلی شبیه آن چیزی است که این بزرگوار فرموده اند ؛ آنچه که در حقیقت در اعاده این بحث ایشان مدّ نظر قرار داده اند این است که تا اینجا هر یک از آن سه احتمال وجهش بیان .
اما احتمال اول : مطلقا در سفر اول بعد از اقامه ثلاثین یوم متردداً باید نماز را قصر بخواند .
اما احتمال اول که چه ملحوق بشود این قیام ثلاثین یوم به عشره یا ملحوق نشود مطلقاً در اولین سفر باید نماز را قصر بخواند وجهش این است که ما بگوئیم اقامه عشرة ایام ولو فی ضمن ثلاثین یوم باشد ، این قیام عشرة ایام موجب می شود در خارج بلد که هم عنوان سفر از بین برود و هم عنوان کثرت سفر ، اگر سفر و کثرت سفر از بین رفت موضوع از بین رفته است قطعاً حکم که وجوب تمام بر کثیر السفر بود هم به انتفاء موضوع منتفی می شود ؛ به صحت و سقم این وجه ما کار نداریم ، این مبنی براین است .
احتمال دوم : دو وجه برای قول شیخ انصاری ؛ تفصیل بین اینکه بعد از ثلاثین یوم عشره ای بماند یا نماند .
و اما احتمال دوم که مختار مرحوم شیخ بود این را که تفصیل بود در حقیقت مبنی بر این قرار داده اند که مرحوم شیخ از کسانی است که حکم به وجوب قصر پس از اقامۀ عشرة ایام در وطن مطلقاً ، و در خارج وطن در صورتی که اقامه منویة باشد این حکم را تخصص می دانند نه تخصیص ، یعنی موضوع در حقیقت از این مکاری که عنوان کثیر السفری است از آن انتزاع می شود این موضوع از بین رفته است و لیکن در وطن به مجرد ورود سفر از بین می رود و به اقامۀ عشرة کثرت از بین می رود ؛ در خارج وطن به اقامۀ عشرة ایام هم سفر از بین می رود و هم کثرت از بین می رود ؛ عشره ای که اثر دارد عشره ای است که باید به قصد آن عشره اقامه کرد ، عشرۀ در ضمن ثلاثین فائده ندارد ، این هم یک نکته .
بعد نتیجه می گیرند می گویند در اینجا به ورود در وطن ، سفر قطع می شد ولی در غیر وطن است، در غیر وطن اقامۀ ثلاثین یوم متردداً موجب قطع سفر و به تبع کثرت سفر نمی شود ؛ اگر قصد کرد ده روز بماند این جا هم سفر از بین می رود و هم کثرتش از بین می رود نظیر آنجائی که از ابتداء قصد اقامۀ عشرة داشته باشد و اگر چنین قصدی نکرد بنابر این سفر او یا کثرت سفر او هیچ کدام از بین نمی رود لذا می فرمایند اگر بعد از ثلاثین یوم اقامۀ عشرة ایام داشت منویاً ، در این صورت حکم می شود به اینکه بعد از این ده روز اگر سفری دارد اولین سفر باید نماز را قصر بخواند و اگر اقامۀ عشرة نشد نماز در بعد از این ثلاثین یوم تمام است در اولین سفر، این وجهی بود که ذکر شد.
وجه دوم :
یک وجه دومی هم در اینجا وجود دارد (که این اعاده در حقیقت برای بیان وجه دوم بود) و اما وجه دومی که در اینجا اضافه کرده اند برای فرمایش مرحوم شیخ انصاری در حقیقت و تقریب مدعای ایشان .
حاصل تقریب دوم ؛ توجیه و تقریب اول که واضح شد از این باب بود که عرض کردیم ایشان انقطاع سفر سبب می شود در خارج وطن برا انقطاع کثرت سفر و انقطاع سفر که سبب است برای انقطاع کثرت سفر این قاعده اقتضاء دارد که باید سبب باشد تا مسبب محقق بشود ، اول باید سفر منقطع بشود ، به ثلاثین یوم سفر منقطع نشده است ، لذا در وطن می گفتیم به مجرد الورود در وطن سفر منقطع شده است برای انقطاع کثرتش می گفتیم ده روز بماند در وطن ، ولی در خارج وطن در اینجا به اقامۀ عشرة ایام سفر منقطع می شود یا اینکه لا اقل به اینکه ما بگوئیم در خارج وطن اگر ثلاثین یوم ماند به ثلاثین یوم سفر منقطع بشود ، ولی کثرتش باید یک عشره ای ضمیمه بشود چون خارج وطن دیگر اولای از وطن که نیست ، در مورد وطن به مجرد ورود در وطن قطع می شد سفر ، اما کثرتش به به اقامۀ عشرة ایام قطع می شد ، اینجا بگوئیم به اقامۀ ثلاثین یوم متردداً سفر قطع می شود ولی بعد از قطع سفر کثرتش به اقامۀ عشرة ایام است ؛ پس در آخرین روز قیام ثلاثین یوم مع التردید سفر منقطع شده است و لذا کلّ افراد در جائی به نحو تردید باشند قیام داشته باشند می گویند اگر سی روز تمام شد دیگر نماز را تمام بخوانند از آن باب می گوئیم سفر قطع می شود دیگر مسافر نیست ، لذا در اینجا می گوئیم انقطاع سفر به تمام شدن اقامۀ ثلاثین یوم متردداً است اما کثرت که از بین نرفته ، باید کثرت هم از بین برود ، کثرت به یک اقامۀ عشرة از بین می رود ؛ لذا وجه اول برای تقریب کلام ایشان این است که قیام عشرة اگر بود کثرت از بین می رود و لذا کثیر السفر نیست پس در اولین سفر یجب علیه القصر اما اگر قیام عشرة نبود فقط سفر از بین رفت ،کثرتش که از بین نرفته است پس این آقا الان کثیر السفراست چون کثرتش محفوظ است لذا بعد از ثلاثین یوم اگر سفری داشت باید نماز را تمام بخواند ، این وجه اول که وجه اول از این راه وارد شد .
وجه دومی هم وجود دارد ؛ وجه دوم این بود که روایتی وارد شده بود به اینکه کسی که ثلاثین یوم متردداً در بلده ای ماند به منزله اهل آنجا است ؛ در اینجا اگر به منزله اهل شد آیا منزله وطن نسبت به خود وطن اقوی است یا اضعف؟ این اضعف است دیگر ، چون به منزله او قرار داده اند پس منزلٌ علیه حکم در او اقوی است از حکم در منزّل ، این قاعد تنزیل است دیگر ، در تشبیه این طور است .
بنابر این اساس ؛ در خود وطن اگر سفر به مجرد ورود قطع می شد ، آیا ما می گفتیم قیام عشرة لازم است برای اینکه بعد از آن سفر قصراً بخواند یا نه؟ در سفر اول نماز را قصراً بخواند در خود وطن؟ در خود وطن گفتیم ده روز لازم است بماند ؛ ما می گوئیم به وطن اگر مکاری وارد شد اگر بخواهد سفر اول بعدش قصد بشود باید اقامۀ عشرة ایام باشد این منزّلٌ علیه است قیام ثلاثین یوم در یک جا متردداً در روایت وارد شده است که به منزله اهل آنجا می شود این به منزله اهل آنجا می شود اگر اهل آنجا بخواهد نمازش را در اولین سفر اگر مکاری باشد ، در اولین سفر نماز را قصراً بخواند باید اقامۀ عشرة داشته باشد پس کسی که نُزّل منزله اهل آنجا به طریق اولی باید اقامۀ عشرة باشد.
پس در مانحن فیه مکاری که در یک جا به نحو تردید ماند بعد از اینکه ثلاثین یوم ماند تازه شده است به منزله اهل ، خوب به منزله اهل شده باشد ، به منزله اهل شده است ، اگر اهل آنجا می بود به صرف ورود به آن وطن در اولین سفر بعد از او نماز را قصر بخواند یا نه اگر ده روز ماند؟ اگر ده روز ماند در اولین سفر بعد از آن نماز را قصراً می خواند اینجا هم اینکه ، کی به منزله اهل می شود؟ به مجرد دخول که اهل نیست ، این همانجا ماند سی روز متردداً حالا شده به منزله اهل آنجا ، اگر به منزله اهل آنجا شد یجب علیه القصر بعد از اقامۀ عشرة ایام ، و لذا این هم می شود در واقع از ناحیه خود روایت که این غیر از بیان اول است، این کاری به مسأله انقطاع سفر یا انقطاع کثرت نداریم .
پس تنزیل من اقام فی بلدة ثلاثین یوماً متردداً که به منزله اهل آن بلده می شود این اگر به منزله اهل آنها شد خود همین تنزیل دلالت دارد بر این تفصیل ؛ چرا؟ چون کسی که کثیر السفر است و وارد به وطن شد اگر قیام ده روز داشت کثرت از بین می رود و نتیجةً بعد از آن باید نماز را قصراً بخواند در این سفر، اگر این به منزله آنجا شد در منزّلٌ علیه قیام عشرة ایام لازم است پس در منزّل هم قیام عشرة ایام لازم می شود ، پس این آقا بعد از اتمام سی روز شده به منزله اهل آنجا بعد از این اگر اقامۀ عشرة ایام داشت شرط وجوب القصر علی المکاری اذا سافرَ بعد قیام عشرة ایام محقق شده است ، لذا یجب علیه القصر فی اول السفر، اذا اقام فی وطنه عشرة ایام و اینجا هم بعد از ثلاثین که تازه شده فعلاً به منزله اهل آنجا ، اگر ده روز ماند ، مانند آنجائی است که شخص وارد به وطن بشود و ده روز بماند ، نماز را در اولین سفری که بعد از این اقامۀ ده روز می رود نماز را قصراً می خواند و الا باید تمام بخواند ؛ این هم وجه دوم تقریب ، فرق بین این وجه دوم و وجه اول کاملاً واضح و روشن است ، آنجا از باب سببیت و مسببیت و بحث انقطاع بود که ورود در وطن سببٌ لانقطاع اصل سفر، قیام عشرة لانقطاع کثرت سفر لذا تفصیل می دادیم ؛ این جا هم نتیجه اش یکی است ولی نه از آن راه ، اینجا می گوئیم بعد از قیام ثلاثین یوم متردداً تازه شده است به منزله اهل ، بعد که به منزله اهل شد به منزله اهل دیگر بالاتر از خود اهل که نیست ، در مورد اهل ما می گفتیم اگر ده روز ماند بعداً در اولین سفر یجب علیه القصر، در ما نزّلَ منزلة الاهل هم بعد از قیام ده روز یجب علیه القصر و الا لایجب علیه القصر این حاصل تقریب دوم .
اشکال و رد این دو تقریب برای فرمایش شیخ انصاری
اما این دو تقریب و همچنین تقریبی که برای احتمال اول ذکر شد همه را با یک وجه می توانیم ردّ کنیم ، خلاصه اش این است که جواب هر دواحتمال با این تقریبی که ذکر شد یک کلمه است وآن این است که ما اساساً مبنای این دو احتمال را قبول نداریم چون این دو احتمال هر دو مبنی بر اینست که حکم به وجوب قصر در مورد کثیر السفر در این موارد تخصص است نه تخصیص لذا در صدد این برآمدند که عنوان سفر قطع بشود ، عنوان کثرت سفر قطع بشود به اقامۀ عشرة ایام عنوان کثرت سفر قطع می شود ، وجه اول یا به منزله اهل شده بعداً باید این چنین بشود اینها تمام در فرضی است که ما خروج را خروج موضوعی بدانیم یعنی بگوئیم به این اقامۀ عشرة ایام دیگر این آقا مسافر نیست ، مکاری نیست ؛ لذا بعضی از بزرگان از جمله مرحوم حاج شیخ(رض) خیلی در اینجا مضافاً بر این اشکال تخصص ، می گوید اگر تخصص باشد این را خیلی از بزرگان هم فرموده اند غیر از ایشان هم بیان کرده اند که ما نمی توانیم بگوئیم در سفر اول وجهی هم ندارد که در خصوص سفر اول نماز قصر باشد این دوباره باید مخصوصاً با توجه به اینکه مشهور عمده دلیل بر تکرار سفر را یختلف و لا یقیم میدانند خلافاً لمبنای حاج شیخ(رض) اگر این یختلف و لا یقیم که در روایات وارد شده بود در رابطه با کثیر السفر اگر این باشد به مجرد یک سفر یختلف صدق نمی کند ، باید حد اقل دو سفر انجام بشود که در سفر سوم این آقا بیاید نماز را تمام بخواند ، خوب اگر این باشد این هم تازه شده است یک فردی که فعلاً موضوع کثیرالسفری از بین رفت دیگر، این می خواهد در واقع الان شروع کند چه تفاوتی است بین این فرد و فردی که از اول می خواهد بشود مکاری ، تفاوتی وجود ندارد و وجهی را هم که ذکر کرده اند که ما در سفر اول قصر می کنیم ، در بقیه سفرها قصر نداریم، آن وجه هم با این بیان که ما نفی موضوع بدانیم نمی سازد ؛ بله بنابر تخصیص کاملاً هم حسب قواعد که عرض کردیم و هم حسب روایت وارده در باب ، در هر دوصورت ما که اگر تخصیص بدانیم و دلیلی نمی بینیم که در سفر دوم یا سفر سوم اینها بخواهد باز نماز را قصر بخواند خیر، در همان سفر اول و بیانش هم مبسوطاً و مشروحاً هم عرض شد .
احتمال سوم : این حکم تعبد محض باشد
واما احتمال سوم : اینجا در بعضی از تقریراتی که در بحث مرحوم آقا (رض) بعضی از افاضل هم نوشته اند متأسفانه نظر ایشان را بیان نکرده اند فقط به صرف بیان مبانی این به اصطلاح وجوه ذکر کرده اند اما آن احتمالی که مختار خودشان است را بیان نکرده اند که بنده عرض کردم در بحث که مختار بزرگوار مرحوم آقای میلانی (رض) چیست.
وجه اول :
آن این بود که ما این را تعبّد محض بدانیم ، این حکم را ، حکم به وجوب قصر بعد از اقامۀ عشرة ایام تعبّد محض باشد ؛ مقتضای تخصیص هم همین است که تعبد است ، مبناءً هم مرحوم حاج شیخ و هم مرحوم آقای میلانی (رض) عمده متأخیرین این حکم را حکم تخصیص می دانند نه تخصص ؛ اگر تخصیص باشد ما در دلیلی که در اینجا وارد شده است چه چیز می بینیم؟ در دلیل دارد که ایّما مکارٍ کذا کذا که ده روز ماند در اولین سفری که بعد از آن برود یقصر، یعنی در سفر یقصّر ، قصّر فی صلاته ، در روایت بحث سفر اول نیامده در روایات ، بازخورده نگیرید که اولین سفر در روایت نیامده ، قصّر فی صلاته دارد.
اقامۀ عشرة ایام اگر بدون نیّت باشد از تعبیری که در روایت وارد شده است خارج می شود چرا؟ چون به بیانی که مرحوم آقا فرموده اند هیئت ترکیبیه این جمله واقع در روایت که من أقام عشرة ایام یعنی کان له مقامٌ عشرة ایام ، ایّما مکارٍ کان له مقامٌ عشرة ایام ، این عنوان کان له مقام عشرة ایام ، این عنوان چه موقع اطلاقش صحیح است بر شخص؟ آن موقعی که با نیّت ده روز بماند نه بدون نیّت ؛ لذا می فرمایند بر اساس این اگر در وطن هم وارد شد باید بگوئیم نیّت داشته باشد مگر بگوئیم در مورد وطن اجماع قائم است ، به اجماع خارج کنیم لزوم نیّت را و الا در وطن هم نیّت لازم است نسبت به این اقامۀ عشرة ایام ، این اولاً .
و ثانیاً : ظاهر من کان له مقام عشرة ایام یعنی عشرة ایام ابتدائی نه عشرة ایامی که ملحق به ثلاثین یوم متردداً بشود ؛ نسبت به آن انصراف دارد و آن در ذهن نمی آید یعنی وقتی بگویند فلانی اقام عشرة ایام شما در ذهنتان می آید ، یعنی یک جائی رفت و از همان جا شروع کرد ده روز ماندن نه اینکه بعد از سی روز اگر ده روز ماند ، کما اینکه نه ده روز در ضمن سی روز که آنهائی که قول اول و احتمال اول را اختیار کرده بودند می گفتند آقا میزان این است که اقامه باشد ، اقامۀ عشرة ایام ، حالا اقامۀ عشرة ایام در ضمن سی روز متردداً هست یا نیست؟ گفتند هست ، سی روز که هست ، ده روزش هم هست ولی این ده روز کما اینکه کل سی روز گفته نمی شود که کان له مقام عشرة او ثلاثین یوماً ، چرا؟ چون این ظاهرش این است که مع تردید است ، سی روز با تردید ماندن این اسناد داده نمی شود به شخص بلکه می گویند مضی علیه ثلاثین یوم ، این طور تعبیر می شود نه به عنوان اینکه او اقامه ، قیام کرد در آنجا ، یک وقت میگویند ده روز آنجا ماند ، یک بار می گویند ده روز بر او گذشت ، سی روز ماند یا سی روز از او گذشت ، سی روز گذشتن غیر از سی روز ماندن است ، اگر این است پس آن ده روز ضمن سی روز مثل خود سی روز لایستند الی الشخص لهذا بلانیّت است و اثری ندارد پس اگر این باشد ما باید نیّت را هم دخیل بدانیم ، ثانیاً.
وجه سوم :
و ثالثاً : بر فرض هم که ما شک بکنیم نسبت به شمول این روایت و دلیل تخصیص کسی را که بعد از ثلاثین یوم قیام عشرة ایام داشته باشد اگر شک کردیم ما عامی داریم که المکاری یتّم ، دلیل بر تخصیص رسیده است که المکاری اذا أقام عشرة ایام قصّر فی صلاته اذا سافرَ ، این مخصص ؛ نمی دانیم این مخصص آیا فقط به همین مقدار تخصیص خورده است یا زائد بر این مقدار؟ که عشره بعد ثلاثین یوم را هم شامل بشود ، شک به قدر متیقن است تخصیص ما باید اخذ بکنیم ، زائد بر آن باقی می ماند در تحت عام ، این تمام کلام راجع به بحثی که در اینجا مطرح شد.
آیا این حکم به قصر خواندن بعد از ثلاثین یوم متردداً فقط در مورد مکاری است یا شامل دیگران هم می شود؟
بحث دیگری هم هست و آن این است که : آیا این حکم اختصاص دارد به خصوص مکاری یا اینکه غیر مکاری دیگران را هم از افراد کثیر السفر شامل می شود؟
این بحث انشاء الله بعد .
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین