صلاة مسافر . خارج فقه . کتاب الصلاة .

جلسه 128 صلاة مسافر

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین . عنوان بحث : اولین سفر بعد از اقامه ثلاثین متردداً نماز را تمام بخواند یا قصر؟       بحث در رابطه با کسی...

Cover

جلسه 128 صلاة مسافر

آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)

00:00 00:00

بسم الله الرحمن الرحیم

و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .

عنوان بحث : اولین سفر بعد از اقامه ثلاثین متردداً نماز را تمام بخواند یا قصر؟      

بحث در رابطه با کسی که کثیر السفر است مثل مکاری و امثال آن اگر سی روز مردداً در یک جائی اقامت کند غیر از وطن ، سی روز بماند در اولین سفر پس از این سی روز چه باید بکند آیا قصر است یا تمام؟

کلام مرحوم شیخ انصاری در بیان احتمالات و اقوال در این مسأله .

عبارتی از شیخ انصاری(رض) نقل شد که ان بزرگوار فرمودند که چند احتمال است که هر احتمالی قائل هم دارد :

احتمال اول :

یک احتمال این بود که بعد از اقامۀ سی روز نمازی که می خواند در اولین سفر قصر است مطلقا ، مثل اقامۀ عشرة ایام است در وطن یا در خارج وطن مع النیة .

احتمال دوم : مختار مرحوم شیخ و شهیدن رضوان الله علیهم (تفصیل)

 احتمال دوم که مختار ایشان بود و همچنین شهیدین و برخی دیگر از فقها تفصیل داده بودند بین اینکه بعد از اقامۀ سی روز متردّداً، یک اقامۀ عشرة ایام داشته باشد یا نه؟ اگر بعد از اقامۀ سی روز عشرة ایام اقامه کرد در این صورت در اولین سفر نماز را قصر می خواند اگر اقامه نداشت در این صورت نماز تمام است ؛« و هل یلحق بالعشرة منویة المتردد ثلاثین یوماً مطلقاً او بشرط اقامته عشرة بعدها او لا مطلقاً ، وجوهٌ بل اقوال».

دلیل بر این محتملات

 بحث ما در این بود که این محتملات ثلاثه دلیل بر آنها چیست ؟

دلیل بر قول اول :

 دلیل بر احتمال اول یا قول اول این بود که دیروز عرض شد که در سابق دو مبناء وجود داشت : یکی اینکه اقامۀ عشرة ایام موجب زوال موضوع حکم کثیر السفری است و چون موضوع از بین می رود لهذا باید حکم هم که تمامیت است از بین برود ، چون حکم به منزلۀ معلول است نسبت به موضوع ؛ پس با زوال عنوان کثیر السفری موضوع از بین رفته است قهراً نماز را باید شکسته بخواند مگر دوباره موضوع محقق شود (البته عرض کردیم که چرا در سفر اول چون گفتند آن شخص مثل آن کسی که ابتداءً بخواهد صاحب این حرفه بشود نیست لذا هم یک بار اگر نماز شکسته خواند در سفر دوم کفایت می کند اتفاق هم تقر یباً بود) ، اینها بر این اساس می گویند اگر کسی سی روز متردداً در جائی اقامه داشت هم سفر زائل شده است و هم عنوان کثرت سفر ، لذا بعد از این سی روز چه ده روز بماند و چه نماند ، چون موضوع زائل شده است در اولین سفر بعد از اقامه ثلاثین یوم باید نماز را شکسته بخواند .

اشکال مرحوم شیخ بر این قول

این کلام از نظر مرحوم شیخ قابل قبول نبود و ایراد داشتند و خودشان اختیار کردند قول دوم را ، حالا ما نظر مرحوم آقای میلانی را عرض می کنیم تا برسیم به آنجا.

قول دوم : مختار مرحوم شیخ

قول دوم تفصیل بود که مختار خود مرحوم شیخ هم همین بود وجه این تفصیل که اگر بعد از ثلاثین یوم متردداً ده روز ماند اقامۀ ده روز بعد از سی روز که بشود مجموعاً چهل روز ، سی روزش متردد بود ، ده روز هم بعد از این سی روز ماند ، اینجا نماز در اولین سفر قصر است ؛ ولی اگر اقامۀ عشرة ایام بعد از سی روز نداشت در اولین سفر بعد از سی روز مثل آنجائی است که اصلاً اقامه ای نداشته باشد ، نمازش تمام است ؛ چرا این را فرموده اند ؟

 وجه و دلیل بر فرمایش مرحوم شیخ

 وجهی که برای فرمایش مرحوم شیخ (رض) به اثبات مدعای ایشان عرض کنیم این است که : مرحوم شیخ مبناءً این چنین فرموده بودند که ما باید حتی در مورد اقامۀ عشرة ایامی که در سابق بود چه در وطن ، چه در غیر وطن فرمودند دو چیز لازم داریم ؛ چون ایشان حکم به وجوب قصر در اولین سفر بعد از اقامۀ عشرة ایام را تخصص می دانستند نه تخصیص ، یعنی موضوع کثیر السفری از بین رفته است لذا در آنجا بیان شد که ما دو چیز لازم داریم تا حکم به وجوب قصر کنیم ، یکی اینکه باید سفر قطع بشود ؛ دوم اینکه باید عنوان کثرت هم زائل بشود ، در مورد وطن به مجرد اینکه وارد وطن شد سفر قطع شد ، زوال کثرت او به اقامۀ عشرة ایام است ، در خارج از وطن صرف اقامۀ عشرة ایام هم سفر قطع می شود وهم کثرت ، لذا مزیل و قاطع کثرت و اصل سفر در مورد اقامۀ در وطن دو چیز است ولی در مورد اقامۀ در خارج وطن یک چیز است ، در وطن دخول در وطن قاطعٌ لسفر و مزیلٌ للسفر ، به اقامته عشرة ایام فی الوطن یزول کثرت ، در خارج وطن به نفس اقامۀ عشرة ایام هم سفر قطع می شود و هم کثرت سفر .

 بر این اساس کثرت لازمه سفر است یعنی تا سفری نباشد کثرت معنی ندارد ، چون کثرت و قلّت عرض است باید سفری باشد که معنون بشود آن سفر به کثرت یا به قلّت ، لذا می گوئیم کثیر السفر یا قلیل السفر ، سفر کثیر یا سفر قلیل این وصف است ؛ پس السفر ملزومٌ والسفر لازمٌ ؛ هر ملزومی علّت است ، قهراً علت باید قبل از معلول باشد یعنی قبلیت رتبی حدّاقل ، هر علتی سابق علی المعلول است یعنی العلة سابقةٌ علی المعلول مقدمةٌ علی ا لمعلول ، پس وقتی کثرت لازم سفر شد و سفر ملزوم او است انقطاع لازم به انقطاع ملزوم است ، حالا اگر ثلاثین یوم در یک جائی بود سفر منقطع می شود ، انقطاع سفر به آن اقامۀ آخرین روز این شخص است در یک جا متردداً ، لذا می گوئیم بعد از سی روز نماز را باید تمام بخواند ، یعنی روز سی و یکم ولو یک ساعت هم باشد نماز را باید تمام بخواند ؛ پس اقامۀ سی روز متردداً اثرش چیست؟ قطع سفر ؛ ولی کثرت که از بین نرفته است ، ما دو چیز لازم نداشتیم اول اینکه سفر قطع بشود ، دوم اینکه کثرت قطع بشود ، به آخرین لحظه قیام ثلاثین یوم السفر مقطوعٌ سفر قطع می شود ، و لکن باقی می ماند کثرت ما دو چیز لازم داشتیم باید کثرت هم از بین برود ، اقامۀ ده روز بعد از این اگر شد کثرت از بین می رود اگر نشد کثرت از بین نمی رود ؛ لهذا بعد از سی روز اگر ده روز ماند ، چون کثرت از بین می رود موضوع کثیر السفر از بین رفته است لذا بعد از اقامۀ ده روز اولین سفری که می رود نماز را باید قصر بخواند و اما اگر بعد از سی روز اقامۀ عشرة ایام نداشت ، این شخص اگر اقامۀ عشرة ایام نداشت موضوع از بین نرفته است یک قسمش از بین رفته است که عبارت باشد از اصل سفر ، ولی کثرتش که از بین نرفته ولی چون کثرتش از بین نرفته است لهذا در سفری که بعد از سی روز دارد ، در اولین سفر باز باید نماز را تمام بخواند ؛ وجهی برای اینکه قصر باشد نیست .

 چرا این بیان را عرض کردیم ؟ چون مبنای مرحوم شیخ بر این است که باید موضوع از بین برود و حکم به وجوب القصر در مورد بحث ما برای کسی که یقیم عشرة ایام تخصصاً بود نه تخصیصاً ، چون این بود بر مبناء این طور باید گفته بشود و زوال موضوع در مورد شخصی که یقیم متردداً ثلاثین یوماً ، این شخص در صورتی که اقامۀ عشرة نداشته باشد موضوع نسبت به او زائل نشده است ، چون موضوع باقی است لذا در سفر اول باید تمام بخواند ؛ بله اگر بعد از این ثلاثین یوم عشر ة ایام هم اقامه کرد کثرت از بین می رود و لذا باید در اولین سفر بعد از این چهل روز نماز را باید قصر بخواند ؛ این هم وجه کلام شیخ انصاری(رض) .

روی این حساب این اقامۀ عشرة ایام بعد از ثلاثین یوم نه شیخ قائل شده است به اینکه باید نیّت داشته باشد نه دیگرانی لازم می دانند گفته اند ، یعنی اتباعشان هم نگفته اند می گویند بعد از ثلاثین یوم عشره ای که باید اقامه داشته باشد که اگر بود نماز بعد از او قصر است و اگر نبود نماز بعد از آن قصر نیست این بیانی که در اینجا شده است باید این عشرة منویه باشد یا خیر؟ نه مرحوم شیخ تعبیر کرده اند به اینکه عشرة باید منویّه باشد و نه غیر ایشان فقط مطلق آورده اند که تفصیل داده اند بین اقامۀ عشرة ایام و عدم ا قامه عشرة ایام ، اعم از اینکه منویّه باشد یا غیر منویّه ؛ چون مثل این عشره بعد از ثلاثین یوم به منزله عشره در وطن است و هر جا سفر منقطع شد دیگر عشره دیگر لازم نیست نیّت نسبت به او داشته باشد پس نیّت را به لحاظ قطع سفر ما عنایت داشتیم و می گفتیم لازم است و در مورد وطن سفر به صرف وجود دخول در وطن سفر قطع می شود در غیر وطن این معنی را دیگر قید نمی کردیم  .

کلام مرحوم آقا : برای زوال موضوع لازم نیست عشره منویه باشد و اشکال بر مرحوم شیخ

مرحوم آقای میلانی در سابق فرمودند ما برای تحقق موضوع ، برای زوال موضوع لا زم نداریم که آن عشرة نیّت در آن باشد چرا؟ چون زوال سفر به زوال دخول در وطن است و عشرۀ در غیر وطن هم به منزله دخول در وطن بود پس سفر قطع نمی شود اگر سفر قطع شد ، قطعاً کثرت هم از بین می رود بعد از آنکه سفر قطع شد ، سفری نیست که بخواند کثرت باشد ، اینکه در آنجا نیّت را معتبر می دانستند بنابر این مبناء ، فرموده بودند از باب آن نکته ادبی که در عنوان اقامه هست که چه زمان گفته می شود یقیم عشرة ایام عنوان اقامه را نسبت می دهند به فاعل موقعی که این فعل صادر بشود از او از علمٍ و ارادةٍ ، لذا تعبیر می شود که این شخص أقام فی بلد کذا عشرة ایام ، ولی اگر نیّت نکند این تعبیر نمی آید می گویند این قدر در آنجا بر او گذشت ، یک بار می گویند در آنجا ماند در فارسی هم این تعابیر فرق دارد، چه موقعی می گویند فلانی ده روز در نیشابور ماند؟ آن موقعی که قصد کند ، ولی اگر قصد نکرده باشند می گویند فلانی ده روز در نیشابور بر او گذشت ؛ معلوم می شود قصدی نداشته است می گوید امروز ده روز از ما گذشت در اینجا؟ مضی علیه عشرة ایام اینطور مثلاً تعبیر می شود نه اینکه می گویند أقام فیه عشرة ایام ، این دو تا عبارت و عنوان فرق دارد لذا بر این اساس عنوان نیّت را دخیل دانسته اند و اگر این شد فرمودند ما فرق نمی گذاریم بین اینکه اقامۀ عشرة در وطن باشد یا خارج وطن در هر دو ما قائل می شویم ما به نیاز به عیّنیت داشتن و مشروط بودن این اقامه به نیّت و اینکه در وطن می گوئیم لازم نیست از باب اجماع است والا لو لا الاجماع عدم لزوم النیة فی الاقامة فی الوطن ، ما قائل به وجوب به اینکه نیّت هم لازم است می شدیم ولی چون اجماع داریم می گوئیم نیّت لازم نیست ؛ پس ما باشیم و اینجا در مورد اقامۀ بعد از ثلاثین یوم اجماعی که نیست اقامۀ بعد ثلاثین یوم مثل اقامۀ خارج وطن می ماند باید با نیّت باشد با اینکه مرحوم شیخ (رض) و دیگرانی که قائل به این تفصیل شده اند از نیّت اسمی نبرده اند .

 پس جمله «إن کان له مقامٌ عشرة» ایام هیئت ترکیبیه این جمله دلالت بر نیّت دارد پس بنابر این در واقع این یک اشکالی است بر مرحوم شیخ که درست است که شما اینچنین فرموده اید که اگر اقامۀ عشرة ایام باشد بعد از آن یقصّر والا لا یقصّر اما مطلق گذاشته اید از جهت احتیاج به نیّت داشتن این عشرة یا عدم آن نیّت ؛ این اطلاق را ما قبول نداریم چون حسب بیانی که شد این بود که هیئت ترکیبیه «إن کان له مقامٌ» دلالت دارد بر لزوم نیّت ، در مورد وطن للاجماع قائل به عدم وجوب نیّت شده ایم ، اما لو لا الاجماع در آنجا هم قائل می شدیم به اینکه نیّت لازم است کما اینکه قبلاً هم گفته ایم ؛ پس در اینجا چون اجماع نیست، اجماع در مورد خصوص وطن بود اینجا که وطن نیست اجماعی نیست اگر اجماع نیست پس نسبت به این عشرة باید قید نیّت هم بشود ؛ این نهایت چیزی است که در تقریب فرمایش شیخ ( رض) گفته شد و اشکالی که مرحوم میلانی بر فرمایش ایشان داشته اند از جهت اطلاق کلام ایشان .

مرحوم آقا و مرحوم حاج شیخ این مبنا را بی اساس می دانند .

 این مبناء را مرحوم آقای میلانی و همچنین محققین که ما هم به تبع مرحوم حاج شیخ (رض) عرض کردیم مبسوطاً کلام مرحوم حاج شیخ را این مبناء اساسی ندارد زیرا چه دلیلی دارد که ما در اینجا قائل بشویم به اینکه حتماً باید موضوع از بین رفته باشد و از باب زوال موضوع امام (ع) حکم فرموده اند به وجوب قصر ، بلکه از اول بگوئیم این تخصیص است موضوع از بین نرفته است چون واضح است که زوال عنوان مکاری به اعراض این شخص است از این حرفه مادامی که اعراض نکرده باشد صرف اقامۀ او ده روز یا صد روز بلکه یک سال حتی مادامی که اعراض نکرده است نمی گویند این عنوان از بین رفته است ، پس این جا تعبّد محض است ، تخصیص است شارع تخصیصاً فرموده است در مورد اقامۀ عشرة ایام در وطن یا در خارج وطن این شخص باید نماز را در اولین سفری که بعد از این اقامه انجام می دهد قصر بیاورد .

 بنابر این اگر ما باشیم و دلیل بر تعبّد ، فقط عنوان «إن کان له مقام عشرة ایام» است و عرض کردیم از این بیان استفاده اخراج موضوعی نمی شود ، چون شارع اینطور نفرموده است که ان کان له مقام عشرة ایام فهو لیس بمکارٍ ، این تعبیر را که نیاورده است که ما بگوئیم اینجا در حقیقت ما را متعبّد می کند به نفی موضوع که اصطلاحاً تعبیر می کنند به ورود یا تعبیر به حکومت که در حقیقت نفی حکم است به نفی موضوع اما در موضوع تنزیل است و تعبّد است ، نفی موضوع است تعبداً که شارع مکاری را در این فرض لیس بمکاری در نظر گرفته شده است و ما را متعبد کرده است انّه لیس بمکارٍ ؛ اگر این بود لکلام مرحوم شیخ (رض) وجهٌ و لکن این طوری که نیست مائیم و جمله «إن کان له مقام عشرة ایام» ، اگر این است پس بنابر این باید قصر نظر بشود در خصوص مورد تعبّد ، چون قیاس اقامۀ خارج از وطن به اینکه آن هم مثل وطن است آن قیاس است ، دلیل ما فقط دارد إن کان له مقام عشرة ایام فی الوطن یا خارج وطن ظاهر خارج وطن کدام عشرة ایام است؟ عشرة ایام ابتدائی نه مسبوق به ثلاثین یوم ؛ لذا اقامۀ عشرة ایامی ابتداءً باشد این هم مثل اقامۀ عشره در وطن است که به حکم نصّ در روایت ما متعبد می شویم به اینکه در اولین سفر پس از این اقامه باید نماز قصر باشد ؛ حالا با توجه به هیئت ترکیبیه می گفتیم در غیر وطن باید نیّت باشد اما در مورد وطن نیّت را لازم نمی دانستیم اما اقامۀ عشرۀ بعد از ثلاثین یوم متردداً این را هم داخل در متعبدٌ به قرار بدهیم دلیلی ندارد ظاهر اینکه «ان کان له مقام عشرة ایام» این است که غیر مسبوق باشد به اقامۀ این و این اقامۀ پس از ثلاثین یوم این از مورد تعبد خارج است ، اگر از مورد تعبّد خارج باشد اساسی نخواهد داشت .

نظر مرحوم آقای میلانی آخر الامر

پس اختیار می کنند آخر الامر مرحوم آقای میلانی قول سوم را که مرحوم شیخ احتمال داده اند که فرموده بودند که عبارت مرحوم شیخ این بود : «که هل یلحق بالعشرة المنویة المتردد ثلاثین یوماً مطلقاً (این را قبول نکردیم) أو بشرط اقامته عشرة بعدها (که تفصیل بود این را هم قبول نکردیم) أو لا مطلقاً در حقیقت می شود مختار ایشان .

پس در اینجا چهار احتمال است نه سه احتمال

 در اینجا اگر بخواهیم بر حسب احتمال احتمالات را بیان کنیم می شود چهار تا احتمال در واقع ؛

 یکی اینکه بگوئیم اقامۀ ثلاثین یوماً متردداً حکم عشره منویه را دارد مطلقاً چه بعد از ثلاثین یوم اقامه ای باشد یا نباشد ، این یک قول  .

قول دوم تفصیلی است که شیخ انصاری (رض) داده اند که بعد از این ثلاثین یوم اگر اقامۀ عشرة بود در حکم عشره منویه است اگر نبود در حکم او نیست .

قول سوم که با توجه مرحوم آقای میلانی(رض) عنایت که می شود اضافه کرد این است که به عنوان احتمال بگوئیم اگر بعد از ثلاثین یوم عشره منویه بود یعنی ده روز اقامۀ مع النیة بود ، حکم عشره منویه را دارد ، عشره منویة ابتدائیه است ؛ و اگر عشرة ایام اقامه نداشت یا اقامۀ عشرة ایام بود ولی بلانیة بعد از ثلاثین یوم در این صورت لغو است این اقامه و اثری ندارد و نماز را باید تمام بخواند این هم می شود احتمال سوم .

احتمال چهارم أو لا مطلقاً است ؛ که خود ایشان بر اساس مبنائی که داشته اند که اینجا اولاً تخصیص است و به دلیل خاص ما حکم کثیر السفر را که نماز او باید تمام باشد را در این مورد قبول نمی کنیم ، اگر تخصیص شد آنچه که از ظاهر روایاتی که وارد شده است در این باب استفاده می شود این است که اگر وارد در وطن شد چون اجماع داریم اعم از اینکه اقامۀ عشره در وطن با نیّت باشد یا بی نیّت نماز در اولین سفر پس از او قصر است ؛ در خارج از وطن اگر اقامۀ عشرة ایام باشد مع النیة نماز قصر است ؛ ولی در اقامۀ عشره بعد از ثلاثین یوم حتی مع النیة را عرض می کنم ، چه با نیّت چه بی نیّت ، در هر دو صورت نماز قصر نیست ؛ چون از ظاهر دلیل تعبّد خارج است و انصراف دارد روایت به خصوص آن عشره ابتدائیه ، عشره بدویه ، اولیه نه عشره بعد از ثلاثین یوم ؛ پس عشره بعد از ثلاثین یوم چه مع النیة باشد چه بلا نیة باشد اثری ندارد لذا اختیار می کنند ایشان لا مطلقاً را ، این از نظر دلیلی که اینجا می توان گفت .

اگر دستمان از دلیل کوتاه شد ، مقتضای اصول عملیه هم تمام خواندن است.

واما اضافه ای که بنده عرض می کنم این است که ما اگر دستمان از دلیل کوتاه شد و چون مبناءً ما هم اختیار کردیم مسئله تخصیص را، به اصول عملیه هم رجوع کنیم همین است ؛ چون در اینجا ما عامی داریم که دلالت دارد بر وجوب تمام علی المکاری ، خرج از حکم این عام ، آن مکاری که اقامۀ عشرة ایام مع النیة داشته باشد ، ما شک داریم که این اقامۀ عشره منویة آیا خصوص عشره منویه ابتدائیه است یا عشره منویه بعد از اقامۀ ثلاثین یوم را هم می گیرد؟ باید به قدر متیقن از تخصیص که خلاف اصل است اکتفاء بکنیم و آن عشره منویه ابتدائیه است پس اصول هم ما را به اینجا می رساند که این اقامۀ ثلاثین یوم ولو ملحوق بشود به اقامۀ عشرة مع النیة ایضاً لا اثر له و لذا در سفری که بعد از آن باید انجام دهد نماز را تمام می خواند  ، و الله العالم .

 و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین