صلاة مسافر . خارج فقه . کتاب الصلاة .

جلسه 127 صلاة مسافر

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین . آیا برای مکاری اقامه ثلاثین یوم متردداً مانند اقامه عشرة است؟ مسألةٌ در بحث کثیر السفر مسائلی مورد بررسی قرار گرفته...

Cover

جلسه 127 صلاة مسافر

آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)

00:00 00:00

بسم الله الرحمن الرحیم

و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .

آیا برای مکاری اقامه ثلاثین یوم متردداً مانند اقامه عشرة است؟

مسألةٌ در بحث کثیر السفر مسائلی مورد بررسی قرار گرفته است ؛ این مسأله را همانطوری که حاج شیخ و دیگران بحث فرموده اند مرحوم میلانی (رض) هم مورد بحث و بررسی قرار داده اند : ابتداءً عنوان بحث در این مسأله این است که اگر مکاری در یک جائی اقامت ثلاثین یوم متردداً داشته باشد آیا این اقامۀ ثلاثین یوم متردداً مانند اقامۀ عشرة ایام است که در اولین سفر پس از اقامه نماز را باید قصر بخواند؟ یا اینکه خیر؛ این اقامۀ ثلاثین یوم متردداً این اثری ندارد و کأن لم یکن است ، در سفر بعد از این تردید هم نماز را باید تماماً بخواند .

 تردید در این است که در این ایامی که متردداً در جائی اقامه دارد نمازش را تمام بخواند اینکه در این شک و شبهه ای نیست ، إنما الکلام در سفر بعد از این اقامه است که آیا در سفر پس از این اقامه مثل سفر بعد از اقامۀ عشرة ایام فی البلد یا فی الخارج البلد است که عرض کردیم که ده روز بماند حالا قدر متیقّنش مع النیة بود در خارج بلد ، باید در اولین سفر قصراً نماز را بخواند یا اینکه خیر اثری ندارد؟

فرمایش مرحوم شیخ انصاری

 قبل از اینکه مدعای خودشان را ثابت کنند و دلیل بر مدعی ذکر کنند عبارتی را از مرحوم شیخ انصاری نقل می کنند که عبارت ایشان ناظر بر این است که این مسأله اختلافی است و محتملات مسأله متعدد است ، بعد ترقی می کنند می فرمایند این محتملات قائل هم دارد عبارت ایشان این است که در کتاب صلاة : « و هل يلحق بالعشرة المنويّة المتردّد ثلاثين يوماً مطلقاً،(مطلقاً در مقابل تفصیلی است که بعد است» أو بشرط إقامته عشرة بعدها، أو لا مطلقاً؟ وجوهٌ، بل أقوالٌ: أقربها إلى الاعتبار أوسطها » ، اگر سی روز در یک جا به صورت تردید ماند نمی داند یعنی امروز نمی داند تا کی هست ، فردا هم همین طور می ماند نمی داند تا هست ، همین طور با تردید ماند یک بار دید سی روز شده است ، اینکه سی روز در یک جا به نحو تردید بماند در مسافر عادی که کثیر السفر نیست در یک جائی اگر بماند با تردید بعد از گذشت سی روز باید نماز را تمام بخواند ولو اینکه تردید هم دارد نمی داند ولو اینکه یک ساعت هم بماند نمازش را باید تمام بخواند ، بعد از اتمام سی روز شخص مسافر عادی اگر در یک جائی بماند تا سی روز نماز را قصر می خواند ، سی روز که تمام شد هر قدر بماند لازم نیست ده روز بماند ولو یک ساعت بماند نماز را باید تمام بخواند ؛ این در باب مسافر عادی هست ؛ اینجا در این سی روز واضح است که نماز را تمام می خواند ، سخن در این است اگر سی روز تمام شد چون کثیر السفر است این سی روز به منزله اقامۀ عشرة ایام است که در اولین سفر قصراً باشد یا نه ؛ این به منزله اقامۀ عشرة ایام نیست؟

احتمالات و اقوال در اینجا

 یک احتمال این است که بگوئیم این اقامۀ سی روز متردداً ملحق باشد به همان اقامۀ عشرة ایام ، چه بعد از این ده روز بماند یا نماند ؛ فرقی نمی کند مطلقاً این معنی مطلقاً این است .

 یا اینکه خیر ما بگوئیم اگر پس از این سی روز قصد اقامۀ ده روز کرد که مجموعاً بشود چهل روز که سی روزش متردد بود ، ده روزش دیگر نیّت کرده است قدر متیقنش را ما بگیریم اینجا اگر خارج بلد باشد مع النیة ، داخل بلد باشد مطلقاً ، در این فرض نمازش را در اولین سفری که که نمازش را انجام می دهد ملحق به آن اقامۀ عشرة ایام می شود و نماز را باید قصراً بخواند در اولین سفر.

علی ای حال تفصیل این است که اگر پس از این اقامۀ به نحو تردید ثلاثین یوماً یک اقامۀ عشرة ایام قصد دارد بماند اینجا ملحق است این اقامۀ ثلاثین یوماً متردداً به همان اقامۀ عشرة ایام نتیجةً اولین سفری که بعد از این اقامه انجام می دهد کثیر السفر نمازش را باید قصراً بخواند و اگر بعد از این ثلاثین یوم قصد اقامۀ عشرة ایام ندارد این شخص در این صورت این اقامۀ ثلاثین یوم او هیچ اثری نخواهد داشت و نمازی را که در اولین سفر بعد از این اقامه انجام می دهد باید نماز تمام بخواند کما اینکه در این ثلاثین یوم هم نماز را تمام می خواند این قول دوم .

قول سوم یا احتمال سوم که فرمودند بل اقوالٌ این است که بگوئیم پس از این ثلاثین یوم متردداً اقامۀ عشرة ایام باشد یا نباشد در هر دو صورت این اثری ندارد و نمازش را در این ایام تردید و هم چنین اقامۀ پس از این تردید و هم چنین سفر اول بعد از این اقامۀ اربعین یوم در همه اینها باید نمازش را باید تمام بخواند این هم احتمال سوم بلکه قول سوم  .

مختار مرحوم شیخ انصاری

بعد مرحوم شیخ (رض) می فرمایند اقربها الی الاعتبار اوسطها آن قول تفصیل را اختیار می کنند ، بعد می فرمایند « مضافاً إلى عموم المنزلة في قوله: «و المقيم إلى شهر بمنزلة أهل مكّة» و ربما ينسب الأوّل إلى الشهرة» (که عبارت بود از اینکه مطلقاً ملحق باشد) « هو غير ثابت؛ فإنّ الشهيدين و المحقّق الثاني على القول الثاني » (شهرت را قبول ندارند)« و المسألة غير معنونةٍ في كلام‌ القدماء على الظاهر .»

وجه هر یک از این احتمالات و اقوال به بیان مرحوم آقا

مرحوم آقا(رض) ابتداءً می خواند وجه هر یکی از این احتمالات یا اقوال را بیان کنند ، بعد مختار خودشان را بیان بفرمایند .

 اما ابتداءً وجه قول اول که ملحق باشد اقامۀ ثلاثین یوم متردداً اعم از اینکه پس از این ثلاثین یوم اقامۀ عشرة ایامی ملحق بشود یا نشود ، در اینجا وجهی که برای این قول وجود دارد این است که مرحوم شیخ مبناءً فرموده بودند یعنی اختلافی داشتند با نظر مختار مرحوم حاج شیخ و مرحوم آقای میلانی و نوع محققین که عرض کردیم این حکم به وجوب قصر بعد از اقامۀ عشرة ایام نسبت به مکاری و امثال او این حکم تخصیص است نه تخصص این نظر محققین بود ولی شیخ (رض) فرموده بودند که خیر تخصصاً است ؛ یعنی موضوع کثیر السفر باید قطع بشود ، بر اساس این مبناء که ایشان و جمعی از بزرگان در حقیقت قائل به این هستند که باید سفر منقطع بشود ؛ اگر این باشد انقطاع سفر و انقطاع کثرت در نظر شارع به اقامۀ عشرة ایام بود در آنجا این طور می فرمودند دیگر ، به اقامۀ عشرة ایام در غیر وطن به صرف اقامۀ عشرة ایام هم سفر منقطع می شد و هم کثرت منقطع می شد ، در وطن به مجرد ورود به وطن و دخول در وطن سفر منقطع می شود و کثرت به اقامۀ عشرة ایام منقطع می شود ؛ لذا در آنجا مزیل سفر با مزیل کثرت دو چیز بود ، در خارج وطن مزیل سفر و مزیل کثرت یک چیز است این تفاوت وجود داشت ، اینها همه بر اساس این است که این حکم به وجوب قصر بعد از این اقامه در اولین سفر این حکم تخصصاً هست نه تخصیصاً یعنی موضوع عوض شده است ، موضوع عوض شده باشد آن بحثها می آید و این دوباره باید عنوان کثیر السفری پیدا بکند این عنوان کثیر السفری اگر ما باشیم و بگوئیم که دلیل خاص نرسیده باشد طبق مبنای مشهور باید سفر چندم باشد؟ سفر سوم ، بعضی احتیاط کرده اند سفر چهارم ، مختار مرحوم حاج شیخ این بود که سفر دوم پس بنابر این اینطور نمی شود به طور کلی بگوئیم ، مرحوم شیخ هم از کسانی است که به سبک مشهور نظر داده اند در سفر سوم ، عرض در این است که این بزرگوار بر اساس این مبنائی که فرموده بودند اگر ما در باب اقامۀ عشرة ایام به لحاظ خروج موضوعی آن حکم را قائل شدیم در مورد اقامه ثلاثین یوم باید این چنین بگوئیم این شخصی که متردداً در یک جا اقامه کرده است حال می خواهد بعد از این ثلاثین یوم اقامۀ عشره ای داشته باشد یا نداشته باشد ؟ این ثلاثین یوم متردداً آیا قاطع سفر هست یا نیست؟ ثلاثین یوم قطعاً قاطع سفر هست ، اقامه دارد دیگر این در سفر نیست چون مسافر نوعاً یک روز استراحت می کند دو روز استراحت می کند اینطور نیست که سی روز یک جا بماند لذا از نظر عرف هم به این نمی گویند این آقا در سفر است ، می گویند تا اینجا آمده است ولی الان معلوم نیست که ادامه بدهد به سفر یا نه؟ این کسی که متردداً ماند مخصوصاً بعد از ده روزش حال تا ده روز یا پنج روز شش روز اینها را زیاد چیزی نیست ولی تا ده روز بماند ولو متردداً عرف می گویند این آقا دیگر در حال سفر نیست پس سفر به این اقامه قطعاً قطع می شود ، کثرتش هم بسیار واضح است اگر اقامۀ عشر ة ایام قاطع کثرت است اقامۀ ثلاثین یوم به طریق اولی قاطع سفر است ، لذا در اینجا اگر بین انقطاع سفر و انقطاع کثرت سفر که هر دو باید وجود داشته باشد ما به اصطلاح این را ملازمه بدانیم بر اساس این می توانیم بگوئیم که پس مطلقاً چه پس از این ثلاثین یوم اقامۀ عشرة ایام باشد یا اقامۀ عشرة ایام نباشد این آقا باید نماز را قصر بخواند ، این در واقع وجه احتمال اول یا اگر قائل داشته باشد قول اول خواهد بود که این آقا بر اساس این که این حکم وجوب به قصر را بعد از این اقامه تخصصاً می داند همان ملاکی که در اقامۀ عشرة ایام وجود داشت برای خروج مورد اقامه موضوعاً از دائره حکم کثیر السفری اینجا هم همان خروج موضوعی محقق است ؛ چرا؟ برای خاطر اینکه به اقامۀ ثلاثین یوم هم سفر قطع شده است و هم کثرت سفر از بین رفته است .

حال مسأله نیّت در خارج وطن چون در وطن گفتیم نیّت شرط نیست بنابر مسلک مشهور ولی عرض کردیم اگر تخصیص باشد حتی در مورد وطن هم مسأله نیّت را دخیل دانستیم گفتیم مگر اینکه اجماع قائم بشود بر اینکه نیّت در وطن لازم نیست ولی در خارج وطن نیّت را دخیل دانستیم ، حالا اینجا این بحث به مناسبةٍ وارد می شویم که به هر حال در اینجا آنهائی که نیّت را لازم می دانستند در این اقامۀ ثلاثین یوم که شخص نیّت ندارد ؛ عشره ای معتبر باشد ، مخصوصاً آنهائی که قدر متیقن را در مقام می خواستند اخذ بکنند مثل حاج شیخ (رض) که ایشان فرمودند که اگر اجماع در آن حرف باشد و قبول واقع نباشد ما حتی در وطن هم نیّت را لازم می دانیم ، اگر این با شد خوب در این ثلاثین یوم که نیّت ندارد ، حالا این معنی که نیّت معتبر باشد این اعتبار نیّت باز بر اساس تقسیم اولی که در اینجا وارد شدیم به دو قسم می شود تارةً نیّت معتبر است در تخصیص و اخری نیّت معتبر است در این تخصص، اگر بحث تخصیص باشد ، مسأله  اعتبار نیّت ما در اینجا به مشکل مبتلاء می شویم به خاطر اینکه این ثلاثین یوم نیّت ندارد ؛ ولی اگر بحث تخصص باشد آن اعتبار نیّت در آنجا دیگر زیاد ضرری به اینجا در مانحن فیه نمی رساند ، چرا؟ چون آنها می گفتند آن عشرة  منویه است که موجب زوال سفر یا کثرت سفر می شود ولی اگر غیر منویه باشد نمی شود ، آن در عشرة ممکن است این تردید بشود ولی در ثلاثین این تردید نیست چون از نظر عرف کسی که سی روز یک جا ماند دیگر مسافر شناخته نمی شود .

مؤید برای کلام مرحوم شیخ

 روایتی در اینجا هست که مرحوم شیخ (رض) به عنوان مؤیّد مراد خودشان بیان فرموده اند ، این حاصل اول پس بنابر این ما اگر به طور مطلق میزان و معیار را زوال عنوان کثیر السفری بدانیم همان گونه که به اقامۀ عشرة ایام این عنوان زائل می شود به اقامۀ ثلاثین یوم هم این عنوان زائل می شود پس موضوع نداریم اگر موضوع از بین رفت قهراً در اولین سفری که بعد از این ثلاثین یوم است مطلقاً باید نماز را قصراً بخواند ، حالا خصوص سفر اول یا بیشتر آن را باز بحث داریم چون آن آقایون هم می فرمایند درست است موضوع از بین می رود ولی در اینجا مثل آن کثیر السفری که ابتداءً بخواهد کثیر السفر بشود با آن کسی که کثیر السفر شده است متلبس به کثرت سفر شده است بعد زائل آمده است مجدداً می خواهد به کثرت سفر ، آن تکرر را می فرمایند در کثیر السفر بدوی است ، ولی در این کثیر السفری که بعداً ، بعد از اینکه متلبس شد و مانع زائل آمد بعداً در آنجا فرمودند لازم نیست تکرر لذا همان یک سفر اول کفایت می کند این مطلبی بود که آنجا لذا خواستم اشاره هم بکنیم به این .

قول دوم : فرمایش مرحوم شیخ بود

واما قول دوم که مختار مرحوم شیخ(رض) بود : اساس فرمایش ایشان بر همین است که طائفه ای از بزرگان در مسأله  قبل که اقامۀ عشرة ایام بود نیّت را دخیل می دانستند حالا اگر در وطن به لحاظ اجماع دخیل نمی دانستند در خارج وطن دخیل می دانستند ؛ پس اگر نیّت دخالت داشته باشد عشره منویه لازم است ، ثلاثین یوم که بدون نیّت که عشره منویه محقق نشده است لذا باید تفصیل داد اگر بعد از این ثلاثین یوم متردداً اقام عشرة ایام ، یعنی مع النیة یعنی اقامه که می گوئیم واضح است نیّت در آن هست یعنی صدرَ آن قیام عشرة ایام مع النیة یجب علیه القصر فی اول سفر بعد الاقامه ، و اما اگر اقامه عشرة ایام مع النیة بعد از او نداشت این ثلاثین یوم از نظر قصر در سفر اول لغو است و هیچ اثری ندارد کأن لم یکن است لذا نمازش را در اولین سفر هم نماز را تمام می خواند ؛ این قول تفصیل بود اساسش هم دخالت نیّت در زوال موضوع بود ، قائل در آنجا می فرمودند اگر نیّت باشد موضوع از بین می رود اقامۀ عشرة ای عنوان سفری و کثرت سفری را در خارج بلد از بین می برود و موضوع را زائل می سازد که مع النیة باشد ، عشرة  بلانیة نه مزیل سفر است نه مزیل کثرت سفر ؛ پس مختار مرحوم شیخ (رض) مبنی بر این است که للنیة دخلٌ فی زوال الموضوع ، چه نسبت به عنوان سفر چه نسبت به عنوان کثرت ؛ این اساس فرمایش ایشان می شود و دلیل ایشان .

 دلیل دیگر بر قول به تفصیل

 علاوه بر این دلیل روایتی است که این روایت هم به عنوان دلیل دوم است :

«عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ أَهْلِ مَكَّةَ إِذَا زَارُوا عَلَيْهِمْ إِتْمَامُ الصَّلَاةِ- قَالَ نَعَمْ وَ الْمُقِيمُ بِمَكَّةَ إِلَى شَهْرٍ بِمَنْزِلَتِهِمْ .»

این در حقیقت روایت منزله همان طوری که نسبت به مقیم عشرة ایام آمده بود که اگر کسی ده روز در آنجا بماند به منزله  اهل مکه بود روایت داشتیم ، اینجا هم روایت آمده است « الْمُقِيمُ بِمَكَّةَ إِلَى شَهْرٍ بِمَنْزِلَتِهِمْ » ، به منزله  اهل مکه می شود ، بنابر این اگر کسی ده روز در وطن یا در جائی که به منزله وطن بود طبق آن روایات می ماند در سفری که بعد از او می رفت باید قصر بخواند ؛ اینجا هم که اقامۀ شهر را به منزله  ، دیگر ندارد الی شهرمع النیة یانه ، اطلاق دارد ، اطلاق والمقیم بمکة الی شهر شامل هم اقامۀ متردداً می شود و هم اقامۀ معلومه من بدو الامر که یعنی نیّتش بوده که تا یک ماه بماند .

مرحوم شیخ شهرت را قبول نکرده اند ولی کثیری از فقها قائل به همین قول دوم شده اند که اگر کسی ده روز در وطن یا در غیر وطن که قصد اقامه کرده باشد ده روز یا ثلاثین یوم متردداً در غیر وطن باشد این است که «اذا خرج یقصّر»، این روایت بحث نیّت را مطرح نمی کند ، پس در واقع این روایت دلیل می شود قرار بدهیم یا اگر بگوئیم مثلاً مؤیّد برای قول اول که مطلقاً اقامۀ ثلاثین یوم می شود ؛ لذا عبارت مرحوم شیخ را بخوانیم : « مضافاً الی عموم المنزلة فی قوله»، این عموم منزله ظاهرش این بود که در آن بحث نیّت و عدم نیّت نیست ، نهایت خود مرحوم شهید (رض) شهیدین و محقق ثانی و شیخ انصاری (رض) در مقابل مشهور نیّت را دخیل می دانند که اگر بعد از این ثلاثین یوم (چون این ثلاثین متردداً بود) اقامۀ عشرة ایام داشت اذا خرج یقصّر ، اگر اقامۀ عشرة ایام نداشت مع النیة اذا خرج لایقصّر ، بلکه یتم کما اینکه از اول چنین اقامه ای نبود .

اشکال بر فرمایش مرحوم شیخ انصاری

 این بیان مرحوم شیخ با وجودی که در روایت اطلاق دارد که مقیم ثلاثین یوماً ؛ و المقیم بمکة الی شهر کجا این دارد   بمکة الی شهرٍ حتماً با نیّت باشد مگر اینکه بگوئیم از ماده همان أقام که در سابقاً اسناد می دادیم ولی ظاهر اقام ممکن است که گفته بشود اقام مثلاً فی کذا عشرة ایام در آن یعنی عنوان نیّت اخذ شده باشد ، یعنی اشراب شده باشد در این فعل معنای نیّت ، صریح نیست ولی اشراب شده باشد در او معنای نیّت مثل گاهی از اوقات در بعضی افعال یا بعضی کلمات اشراب می شود معنای شرطیت مثل مَن ، مَن موصولی گاهی از اوقات مشروب می شود در او معنای شرط ، در اینجا اشراب شده باشد در اقامه معنای نیّت ولی عنوان مقیم اینطوری نیست لذا عنوان مقیم به متردد هم اگر به یک جائی مانده باشد ، عنوان مقیم اطلاق می شود بغیر متردد یعنی مع النیة هم باشد باز اطلاق مقیم می ؛ با وجود این چگونه ایشان می فرمایند اقامۀ ده روز هم بعد از ثلاثه باشد که مجموعاً چهل روز مانده باشد ، اینجا اذا خرج یقصّر و الا اگر ثلاثین یوم بماند ولی اقامۀ عشرة مع النیة نداشته باشد لایقصر ، این تفصیلی که به این وجه داده اند با ظاهر روایت ظاهراً سازش ندارد ، این را از کجا ما باید تثبیت کنیم ؟

 بحث نیّت در اقامۀ عشرة ایام بود ولی در رابطه با ثلاثین یوم صحبت نیّت نیست این متردد است ، بعد از این اگر داشته باشیم ، خوب این برمی گردد به اول بحث اینجا دیگر اجنبی از محل بحث ما می شود ، چرا ؟ به خاطر اینکه ثلاثین یوم متردداً لغو است ، این ثلاثین یومش می شود لغو ، میزان را در همان اقامۀ عشرة ایام مع النیة دانسته اند ، خوب مثل کثیر السفری که از ابتداء فقط یک عشرة ایام اقامه داشته باشد مع النیة دیگر این ثلاثین یوم باشد یا نباشد ، ما تمام همّمان بر این است که می خواهیم این ثلاثین یوم نقشی دارد در وجوب قصر در اولین سفر بعد از آن اقامۀ ثلاثین یوم یا نقشی ندارد ، شما می فرمائید اگر ده روز اقامه بکند مع النیة بعد از آن اذا خرج یقصّر می گوئیم اینکه همان قانون کلی شد که بعد از تخصص یا تخصیص حکم همین است و باید به هر حال این طور باشد این یک فرع جدیدی نشد، و حال اینکه فرض بر این است که ما می خواهیم بگوئیم این ثلاثین یوم چه حکمی دارد ؟ شما می فرمائید اگر بعد از ثلاثین یوم اقامۀ عشر ة ایام مع النیة بود این می شود یکی از مصادیق در حقیقت همان کبرای کلی که قبلاً ثابت شد چون آن کبرای کلی این است که اگر کثیر السفری در یک جائی اقامۀ عشرة ایام مع النیة داشت حالا می خواهد قبل از این اقامه سفر باشد یا قبل از این اقامه ایامی در یک جا مانده باشد متردداً که متردداً را لغو دانستیم بنابر این که شما اقامۀ عشرة ایام را دخیل می دانید ؛ این بنابر این شده است یکی از مصادیق همان کلی که قبلاً بحث شده است دیگر بحث جدیدی ندارد، ببینیم اینجا چه باید کرد انشاء الله فردا .

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین