صلاة مسافر . خارج فقه . کتاب الصلاة .

جلسه 125 صلاة مسافر

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین . بحث در این بود که آیا در این اقامۀ عشره ای که در پس از آن چه در وطن ، چه...

Cover

جلسه 125 صلاة مسافر

آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)

00:00 00:00

بسم الله الرحمن الرحیم

و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .

بحث در این بود که آیا در این اقامۀ عشره ای که در پس از آن چه در وطن ، چه در غیر وطن شخص کثیر السفر باید نماز را قصراً بخواند در سفر اول آیا نیّت لازم است یا نه ؟

نظر نهایی مرحوم آقا : نیت در غیر وطن لازم نیست و در وطن هم به واسطه وجود اجماع لازم نیست

نظر نهائی آقای میلانی (رض) دیروز عرض کردیم که فرمودند که اگر در مورد وطن اجماع را قبول کنیم که نیّت لازم نیست در غیر وطن نیّت لازم هست پس در مورد وطن به واسطه وجود اجماع می گوئیم مطلق اقامۀ عشرة مع النیّة او بلانیة اکر اقامۀ عشرة شد در سفر بعد از آن نماز را باید قصراً بخواند در غیر وطن در خصوص صورتی که اقامۀ او مع النیّة باشد، اقامۀ منویّه باصطلاح، عشره منویّه ؛ ولی اگر اجماع را قبول نکردیم فرمودند در وطن هم باید مع النیة باشد .

راه دیگری که در وطن نیاز به نیت نیست

عرض کردم نه قبل از اجماع ما می توانیم در مورد وطن به واسطه جود دلیل حکم بکنیم به اینکه مطلق است اعم است از اینکه با نیّت باشد یا بی نیّت در ما غیر وطن آنجا را هم عرض کردیم که باید با نیّت باشد پس در مورد وطن نیاز به اجماع نیست دلیل دلالت دارد .

 مضافاً بر اینکه در مورد مرسله ، اطلاق مرسله را اگر قبول کردیم می شود از اطلاق هم استفاده کرد گر چه مرحوم نراقی در مورد وطن و غیر وطن فرمودند مطلقاً نیّت لازم نیست ایشان(مرحوم آقا) نتیجه اش این است که در مورد وطن و غیر وطن در هر دو می فرمایند نیّت لازم است الا اینکه در مورد وطن اجماع داریم که نیّت لازم نیست پس بالاجماع قید نیّت خارج می شود در مورد وطن ، این تا اینجا .

بیان مرحوم حاج شیخ در مورد لزوم نیت یا عدم لزوم نیت

مرحوم حاج شیخ (رض) بیان دیگری دارند البته آقای میلانی بعضی از فرمایشات شان به تبع مرحوم استادشان بوده است که الان هم که عرض می کنیم فرمایشات شان را روشن می شود ، ما اولاً حسب وعده ای که دادیم بیان ایشان که یک بیان واقعاً برهانی است در این مقام بیان ایشان را عرض می کنیم بعد در نتیجه نظری که ایشان فرموده اند را هم خدمت تان عرض می کنیم بعد با توجه به همه آنچه که گفته شد آن را که می شود اختیار کرد در این مقام را هم خدمت تان عرض خواهیم کرد لهذا فعلاً کلام ما در این است که ببینیم مرحوم حاج شیخ چه چیز فرموده اند در اینجا ، پس بحث ما در این است که این اقامۀ عشرة آیا باید با نیّت باشد یا بدون نیّت ، تارةً در وطن برسی می شود و اخری در غیر وطن.

مرحوم حاج شیخ ابتداءً اقوال در مسئله را بیان می فرمایند که در مورد وطن می فرمایند نیّت لازم نیست و به عنوان «لا شبهة فی عدم اعتبار نیة فی الاقامة فی البلد» بیان کرده اند ، بعد می فرمایند : «بل ادعیَ علیه الاجماع من غیر واحد» ، ادعای اجماع هم شده است این در مورد وطن است .

 و اما در غیر وطن آیا نیّت لازم است است یا نه می فرمایند مورد اختلاف است پس اختلاف را در غیر وطن آورده اند چرا ؟ چون در وطن عدم اعتبار نیّت را یا ما به نفس دلیل قائلیم یا به واسطه اجماع قائلیم که اگر این ها نبود باید بگوئیم که لازم است .

ادله مرحوم حاج شیخ برای عدم اعتبار نیت

 در مورد غیر وطن اولاً بزرگوار اشاره می کنند به اینکه اگر ما نیّت را لازم ندانیم به چه دلیل؟ به ادله ای که برای عدم اعتبار نیّت در غیر وطن اشاره فرموده اند :

دلیل اول : تمسک به اطلاق مرسله

 اولین دلیل : اطلاق مرسله است که در خود مرسله را جع به اینکه نیّت می خواهد یا نه اسمی به میان نیامده است، دارد و من کان له مقامٌ فی غیر بلده عشرة ایام این باید در اولین سفری که می رود نماز را شکسته بخواند ، روزه را هم افطار کند ، پس اطلاق مرسله صرف طبیعی مقام عشرة آمده است ، نیامده است مقام عشرة مع النیة یا بلا نیّة کار نداریم به اینکه این ا طلاق درست است یا نه ؟ دقت داشته باشید ، خدشه ای در اطلاق بخواهیم داشته باشیم آن بحث دیگری است فعلاً اولین دلیلی که برای عدم اعتبار نیّت در غیر وطن ذکر فرموده اند عبارت است از تمسک به اطلاق روایت این روایت هم منظورشان همان مرسله است .

مؤید برای تمسک به اطلاق

مؤیّدی دارد این تمسک به اطلاق و آن این است که اقامۀ در غیر بلد در این مرسله در مقابل اقامۀ فی البلد قرار داده شده است، قهراً به حکم این تقابل هر نوع اقامه ای که در بلد مراد باشد قهراً اقامۀ در غیر بلد هم به همان نحوه مراد است ، در بلد اقامه منویّه است یا غیر منویّه؟ مطلق است در بلد اعم است از اینکه منویّه باشد یا غیر منویّه ؛ پس در  غیر بلد هم باید مطلق باشد پس بنابراین این اطلاق مؤید است به تقابل اقامۀ در غیر بلد مع اقامة فی البلد ، کیفیت تأیید از این جهت این به عنوان مؤیّد عرض می کنیم ایشان تحت تعبیر مؤیّد نیاورده اند ولی باید به عنوان مؤیّد باشد ، کیفیت اینکه چگونه مؤیّد است این است که اگر اقامۀ  در بلد مطلق شد قهراً اقامه در غیر بلد هم باید مطلق باشد که لذا این را در مقابل آن قرار داده اند ، این یک دلیل .

دلیل دوم : تنزیل اقامه در غیر بلد منزله اقامه در بلد

دلیل دوم : ادعی شده است که این دلیل مردود شده است حالا راجع به اطلاق فعلاً ساکت اند مرحوم حاج شیخ ولی بعداً تکلیف اطلاق را هم روشن می کنند و ما ترتیب همیشان مطالبشان را عرض بکنیم : به تعبیر بنده دلیل دومی که امکان دارد که بگویند به عنوان دلیل بر عدم اعتبار نیّت باشد این است که اقامۀ در غیر بلد تنزیل شده است شرعاً منزله اقامۀ در بلد ، بعد این تنزیل هم عام است شامل همه جهات منزّل علیه می شود ، چه چیز را تنزیل کرده است منزله اقامۀ فی البلد؟ اقامۀ عشرة در غیر بلد را ، اگر تنزیل عمومیت داشته باشد یعنی من جمیع الجهات باشد نُزّلتِ الاقامة فی غیر البلد منزلة الاقامة فی البلد ، اگر تنزیل عام باشد همه جهاتی که در منزّلٌ علیه وجود دارد در این منزّل هم باشد ، یکی از جهات عدم اعتبار نیّت است ، در اقامه در بلد نیّت لازم نیست چیزی که هم نزّلَ منزلتها که اقامۀ در غیر بلد باشد این هم باید در آن نیّت لازم نباشد ؛ آیا می شود ما از این راه عدم اعتبار نیّت در غیر بلد را ثابت کنیم کما اینکه از طریق اطلاق می شد از این طریق می شد ؟ می فرمایند نه ، چرا؟

چرا نمی شود از راه تنزیل عدم اعتبار نیت را ثابت کرد

جهتی که نمی شود این است که این مستلزم یک محالیت عقلیه است ، این دیگر در بیانات بزرگان نوعاً نیست گرچه از بعضی عبارات اصلاً همین تنزیل آمده است به عنوان یک دلیل گفته اند اگر شارع این را نازل منزله آن قرار داده است هر طور که این هست آن هم همان طور است ، در بلد لا زم نیست نیّت در غیر بلد هم لازم نیست ، می فرمایند این نمی شود چرا؟ چون این خلاصه اش مستلزم این است که از وجود شیئ عدم او لازم بیاید دیروز هم اشاره کردیم چطور ؟ این آقا چه موقعی اقامۀ او به منزله اهل بلد می شود؟ آن موقعی که باید نیّت اقامه داشته باشد دیگر ، شما ادله تنزیل را ببینید می گوید اگر کسی در یک جا قصد کرد ده روز بماند به منزله وطن می شود نه مطلق ده روز ماندن اگر قصد ده روز ماندن بشود این اقامۀ ده روز که با قصد باشد به منزله این است که در وطنش است لذا آنجا چطور نماز را تمام می خواند اینجا باید نماز را تمام بخواند یا چطور روزه می توانست بگیرد اینجا هم می تواند روزه بگیرد و هکذا، ماه مبارک باشد آنجا چطور است روزه گرفتن؟ این جا هم واجب است روزه گرفتن ؛ پس تنزیل اقامۀ عشرة در غیر بلد منزله اقامۀ در بلد متوقف است علی القصد و النیة ، مسلّم است ، خوب حال شما بعد از آنکه تنزیل کردید این را منزله اقامۀ در بلد می خواهید بگوئید نیّت لازم نیست ؛ پس از این تنزیل اقامۀ  غیر بلد که متوقف علی النیّة است نتیجه گرفتید از این تنزیل که عدم احتیاج به نیّت را و هل هذا الا اینکه وجود شیئ مستلزم عدم خودش بشود ، شما می خواهید تنزیل را درست بکنید این تنزیل متوقف است علی النیّة بعد از آنکه تنزیل درست شد می خواهید بگوئید که دیگر نیّت لازم نیست پس از تنزیل شما اساس نیّت را از بین بردید یعنی بالنیة تُرتفع النیة ، از خود نیّت تنزیل درست شد ولی بعد از اینکه تنزیل شد دیگر نیّت هم اساسش رخت بر بست پس از وجود شیئ عدم خودش لازم آمد پس از ناحیه تنزیل معقول نیست گفتن این که شما بتوانید ثابت بکنید لازمه اطلاق را که نیّت دیگر لازم نباشد .

اشکال بر اطلاق مستفاد از مرسله در اینکه نیت لازم نیست

بنابر این تکلیف اطلاق هم روشن می شود با این بیان درست است که شما عنوان اقامۀ عشرة ایام را دارید در مورد غیر بلد این عنوان هست اما اطلاق از نظر نیّت و عدم نیّت معنی ندارد چرا؟ چون اطلاق در صورتی است که امکان تقیید باشد ، اینجا موضوع این اقامه قهراً باید کسی باشد که ناوی اقامه است ، اقامۀ منویّه باید باشد با وجود این از این حیث دیگر عنوان اقامۀ عشرة ایام اطلاق ندارد چون از این حیث باید نیّت باشد پس نتیجةً اطلاقی را که مثل مرحوم نراقی و من تبع شان خواسته اند استفاده بکنند از مرسله ، استفاده بکنند به اینکه نیّت لازم نیست این اطلاق حتی نسبت به غیر بلد هم محقق نیست ؛ چرا؟ چون از این حیث باید اطلاق محقق بشود و از این حیث محقق نشده است ، در بحث اصول دیروز عرض کردیم ممکن است شیئ از یک حیث مطلق باشد از جهت دیگر مقیدّ ، اینجا هم از حیث این که ناوی اقامه باشد یا نه اطلاقی وجود ندارد که تا بتوانید شما بگوئید این اطلاق دلالت دارد بر اینکه نیّت معتبر نیست .

نتیجه : از راه اطلاق و تنزیل نمی توان گفت نیت لازم نیست

 پس از ناحیه تنزیل نمی شود نتیجه گرفت که اقامۀ  مجرده کفایت بکند نه ثبوتاً این معنی دارد چون محذور عقلی داشت که عرض کردیم و نه اثباتاً می شود دلیلی بر این معنی وجود ندارد چون راهش اطلاق است وبا وجود این اطلاق منعقد نشده است این نکته دومی که تا اینجا بیان شد پس تا کنون نه از ناحیه اطلاق توانستیم درمورد غیر وطن بگوئیم نیّت لازم نیست ، نه از ناحیه تنزیل  .

کلام مرحوم شیخ انصاری در اعتبار نیت

و اما شیخ انصاری (رض)و کثیری از فقها در مقابل قول اول نیّت را معتبر دانسته اند ولی راه اعتبار نیّت با سائرین فرق دارد ، آنها ادعا کرده اند؟ گفته اند نیّت لازم است در غیر وطن هم لازم است ولی دلیلشان این است که در سه روز قبل عرض کردیم که این که گفته می شود شخصی که اقامۀ عشرة شد حالا با خصوصیاتش آنجا بماند ، باید نماز را قصر بخواند این تخصیص حکم اولی درباره کثیر السفر است که یتّمان ، یتم المکاری و الجمّال یتمّان الا تخصیص حکمی است یعنی حکم در اینجا با وجود موضوع ثابت نیست یا نه اینجا تخصیص نیست ، تخصص است موضوع برداشته شده است.

 شیخ انصاری (رض) و کثیری از فقها قائل اند که در اینجا موضوع باید برداشته بشود و لذا در صدد این برآمده اند که یک طوری موضوع را بردارند ولی در مقابل عده زیادی از بزرگان قائل اند به اینکه نه تخصیص است ، در متأخرین هم عمدتاً تخصیص قائل اند و ثمره اش را هم عرض کردیم ، اگر تخصیص باشد فقط در خصوص سفر اول بعد از این است ولی اگر تخصص باشد دوباره باید موضوع درست بشود لذا آن بحث مطرح می شود که بعد از این اقامه آیا در سفر دوم باید نماز تمام کند یا سفر سوم یا سفر چهارم ، علی اختلاف مبانی ، یعنی مثل آدمی می ماند که تازه می خواهد کثیر السفر بشود .

راهی که شیخ انصاری فرموده اند : فقط با اقامه عشرة منویه موضوع سفر و  کثرت سفر از بین می رود

 حالا مرحوم حاج شیخ بعد از آنکه فرمودند عدم اعتبار نیّت یا از آن طریق است یا از راه تنزیل ، هیچ کدام را هم قبول نداشتند ، وارد می شوند نکته مقابل را بررسی کنند آنهائی که گفته اند نیّت در مورد غیر وطن لازم است مثل شیخ و من تبعشان از این راه وارد شده اند که موضوع کثیر السفری باید از بین برود و این موضوع از بین نمی رود مگر در فرض اقامۀ عشرة ایام مع النیّة ؛ اگر ده روز مع النیة اقامه کرد هم عنوان سفر از بین می رود وهم عنوان کثرت سفر از بین می رود ، در مورد وطن هم می فرمایند به مجرد ورود در وطن سفر از بین می رود ولی عنوان کثرت سفریش به اقامۀ عشرة از بین می رود  .

حالا آن نکته ای که بنده دیروز در آخر بحث عرض کردم اینجا اشاره ای به آن نشده است که اصلاً چطور می شود که سفر نباشد ولی کثرتش باشد که باید مزیل اخری داشته باشد بر فرض که همین طور که قبول کنیم که مرحوم آقای میلانی هم بیان کرده بودند درست به تبع استاد یعنی فرمایش ، فرمایش حاج شیخ (رض) است بیان کرده اند که عیناً همین روایت که ما موافقیم با شیخ انصاری در اینکه در مورد وطن هم مزیل هم سفر می خواهیم و هم مزیل کثرت می خواهیم ولی در غیر وطن اقامۀ عشرة مع النیة هم قاطع سفر است هم مزیل کثرت است ولی اقامۀ عشرة در وطن قاطع سفر صرف ورود به وطن است اما مزیل کثرت اقامۀ عشرة است لذا بین قاطع سفر و مزیل کثرت اختلاف است از نظر سبب در فرض وطن ولی بین قاطع سفر و مزیل کثرت در غیر بلد اختلاف نیست بلکه شیئ واحد که همان اقامۀ عشرة ایام باشد هم قاطع سفر است و هم مزیل کثرت است این بیان را بیان فرموده اند  .

فرمایش مرحوم حاج شیخ : ورود در وطن ملازم با از بین رفتن عنوان کثیر السفری نیست 

مرحوم حاج شیخ (رض) (ای کاش مرحوم آقای میلانی هم اینجا تبعیت می فرمودند این جمله را بیان می فرمودند) می فرمایند : این حرفها اصلاً تعبیر ایشان تعبیر بزرگوار است می فرمایند جزاف است چرا؟ همانطور که بنده عرض کردم ابداً ورود در وطن ملازم نیست با اینکه شخص عنوان کثیر السفر از بین برود از او (دیروز عرض کردیم دیگر، کاری به عبارت مرحوم حاج شیخ هم نداشتیم بنده عرض کردم) ایشان هم تصریح به این مطلب دارند می فرمایند انصاف این است که مکاری یا جمّال مادامی که از شغلشان اعراض نکرده اند این عنوان هست ، عنوان کثیر السفری آیا یک عنوان انتزاعی هست یا نیست؟ یک عنوان انتزاعی است دیگر، این انتزاع می شود از کسی که مهنه او سفر است و متلّبس به او هم شده است ، مادامی که این مهنه را دارد و اعراض نکرده است یصدق به اینکه این آقا کثیر السفراست ولی معنای کثیر السفری این نیست که شب وروز در حال سفر باشد ، لذا اگر خاطرتان باشد که گفته بودیم مسیرة ثمانیة فراسخ را بحث می کردیم که مسافت شرعیه است آنجا نمی گفتیم این هشت فرسخ را باید همین طور در کل روز ، ممکن است هشت فرسخ را بخواهد در ده روز طی کند ، معنایش این نیست که هشت فرسخ همین طور متصل و متتالیه و پیاپی باشد این حرف در کثیر السفر هم همین طور گفته می شود ، معنای اینکه این شخص کثیر السفراست این نیست که دیگر شب و روز در سفر باشد ، این شخص راننده است و شغل او هم سفر است و متلبّس به این سفر هم شده است لذا شبهه این هم شد که مرحوم حاج شیخ هم فرمودند که اصلاً بعید نیست که اگر ما بخواهیم بگوئیم بگوئیم در همان سفر اول اصلاً این شخص می شود مکاری و جمّال ، اگر این عناوین را میزان قرار بدهیم در همان سفر اول ، بله ما این طور نیست که بگوئیم به صرف این که تصمیم و قصد این شغل را پیدا کرد به او بگویند این این کاره است ، موقعی می گویند که این کاره است که مشغول هم بشود این مقدار لازم است لذا در آنجا نمی گفتیم که کسی که قصد دارد هشت فرسخ به مجرد اینکه مشتغل به پیمودن باشد از حدّ ترخّص خارج شد دیگر نماز را شکشته می خواند ولو اینکه هنوز هشت فرسخ را ایجاد نکرده است هنوز هشت فرسخ ، نباید صبر کند هشت فرسخ طی بشود بعداً نماز شکسته بخواند نه ، همین قدر که متلبس ، تلبّسش هم به این بود که از حدّ ترخص خارج بشود ، این جا هم همین طور است حالا ما در اول نمی گوئیم گفتیم در سفر دوم مختارمان هم همین است ولی حرف در این است که این آقا موقعی که قطع از اعراض نکرده است ، اعراض نکرده است از این حرفه این عنوان به اقامه نه تنها عشرة از بین نمی رود به اقامه بیشتر از عشرة هم از بین نمی رود نه در اقامه عشرة مع النیة از بین می رود و نه در اقامۀ عشره بلا نیّه از بین می رود، در بلا نیة که واضح است ، مع النیة هم از بین نمی رود ، این راننده تصمیم می گیرد یک ماه در یک جا بماند ، تصمیم هم دارد آیا وقتی سؤال بکنند شغلش چیست؟ می گوید که من دیگر راننده نیستم ، می گویند راننده است تا اعراض نکرده است و بالعکس از آن طرف کسی راننده است شغلش هم رانندگی است در اثناء سفری که دارد می رود که شغلش رانندگی است یکباره از این شغل پشیمان شد ، یک کار دیگر پیش آمد ، خرید و فروش دلار مثلاً دید نفعش بیشتر است گفت ما این شغل را ول کردیم همان جائی که ول کرد می شود مسافر ، از همان جائی رها کرد می شود مسافر، از همان جائی که رها کند شغل را و اعراض کند از شغل خودش می شود مسافر با اینکه الان سفرش متصل است ، پس نه اتصال در سفر دخالت دارد در صدق عنوان کثیر السفری ، آنجا هنوز سفرش از بین نرفته در اتوبوس دارد راه می برد ولی اعراض کرده با اینکه الان مسیر را در حال حرکت است دارد می آید طرف مشهد مثلاً همین که اعراض کرد از جائی که اعراض کرد دیگر حکم مسافر را پیدا می کند ؛ پس نه اتصال سفر موجب وجود این عنوان کثیرالسفری است و نه توقف موجب سلب می شود بلکه امر بقاء کثیر السفر بودن و زوال کثیر السفر بودن دائر است مدار عدم اعراض و اعراض او از این رشته و حرفه ، دائر مدار این است پس اینکه مثل شیخ انصاری و دیگران که فرموده اند ما اقامۀ عشره اگر داشتیم مزیل کثرت است این کلام را از مرحوم شیخ نمی پذیریم کما اینکه مرحوم آقای میلانی هم (رض) فرموده بودند فقط با این تفاوت که مزیل دو چیز است : مزیل کثرت اقامۀ عشرة است ، قاطع سفر ورود در وطن است بله ورود در وطن قاطع در سفر هست اما مزیل کثرت نیست مادامی که اعراض نکرده است  .

بین دو انقطاع در مورد اقامه فرق گذاشته اند : اقامۀ در بلد قاطع کثرت است اما اصل سفر به حضور در وطن قطع می شود ولی اقامه در غیر وطن به تنهائی دو کار می کند ، هم سفر را از بین می برد و هم کثرت را از بین می برد به ادعای مرحوم شیخ و این قسم دوم را باز مرحوم آقای میلانی(رض) قبول کرده بودند .

 این ملازمه هم قابل قبول نیست چرا؟ چون ظاهر روایت در مورد اقامۀ در غیر بلد این است که این بلا تقیید و بلا ایّ قیدٍ در حکم منزل است قیدی نیامده است بنابر این اگر کسی ادعا بکند چنین ملازمه ای را در مورد غیر بلد قابل قبول نیست  .

نتیجه :

فعلی هنا باید بگوئیم : اگر ما باشیم و روایت ظاهراً اطلاقی که مرحوم نراقی استفاده فرموده اند از ناحیه اینکه انصراف داشته باشد اقامه به اقامۀ منویّه در مورد غیر بلد این قابل قبول نیست اطلاق موجود است می شود ما به اطلاق تمسک کنیم و نتیجه بگیریم به اینکه بگوئیم در مورد غیر وطن هم مانند وطن اعمّ است اقامه از مع النیة یا بلا نیة این در مورد مرسله .

استدراک مرحوم حاج شیخ

و لکن یک استدراکی دارند، اینها فرمایشات مرحوم حاج شیخ است ، بنده هنوز نمی خواهم عرض بکند چه باید گفت ؛ استدراک حاج شیخ (رض) از اینکه اولاً بعد از اینک فرمایش مرحوم شیخ را قبول نکردند آن دو بیانی که برای عدم لزوم نیّت ابتداءً ذکر کرده اند آن دو بیان را هم قبول نکرده اند یک استدراک دارند و آن این است که در مرسله مدرک مشهور چیست؟ مشهور و معروف که گفته اند ما در مورد وطن چون اجماع قائم است می گوئیم نیّت لازم نیست در غیر وطن می گوئیم نیّت لازم هست مدرک مشهور عمدةً چیست ؟ همین روایت مرسله است چون به صحیحه همه عمل نکرده اند به صحیحه حتی آقای میلانی فرمودند اجنبی از محل بحث ما است در ابتدای بحث گفتیم ، می خواهیم جمع بندی کنیم دیگر بحث را ، اگر مرسله مدرک باشد که مشهور روایت مرسله را دلیل قرار داده اند باید بگوئیم ، ضعف سند مرسله به واسطه عمل اصحاب از بین می رود ، عمل اصحاب در چه موردی واقع شده است در مورد اقامۀ در غیر بلد ، در خصوص اقامۀ مع النیة گرچه اطلاق دارد اقامه در غیر بلد در این روایت مرسله به منزله اقامۀ در بلد واقع شده است پس در جمیع احکام حتی در مسئله لزوم نیّت هم باید مثل او باشد آن اشکال عقلی را راه خاصی داشت که عرض کردیم که آن وارد نیست اطلاق شامل این نمی شود نه اینکه از دلیل تنزیل ما بخواهیم بگوئیم ، نه اطلاق اقامه شامل می شود مع النیة باشد یا بلا نیة و اقامۀ عشرة را به منزله اقامۀ بلد دانسته اند در این روایت این اطلاق گرچه هست اما مشهور آمده اند در خصوص اقامۀ مع النیة به روایت عمل کرده اند پس ضعف سند روایت در خصوص  اقامۀ مع النیة جبران شده است ولی در اقامۀ بلا نیّه چون مورد عمل اصحاب قرار نگرفته است ضعف سند روایت جبران نمی شود پس این مرسله نسبت به اقامۀ بلانیة به ارسال خودش باقی است و ارسال خودش هم منجبر به عمل اصحاب نیست چون اصحاب اعراض کرده اند ، پس در نتیجه ما باید بگوئیم در مورد اقامۀ بلا نیّة باید این شخص در همان سفری که بعد از این اقامۀ عشرة دارد نماز را تمام بخواند و اجنبی از مورد روایت می شود .

 لهذا مگر اینکه گفته بشود (این را قبول ندارند البته) اقامه قاطع موضوع باشد که البته این مبناءً هست ، اگر اقامه قاطع موضوع باشد که شیخ انصاری و من تبع ایشان فرموده اند ، موضوع سفر و کثیر السفری از بین رفته است لهذا فرق نمی کند اینجا ما مع النیة بدانیم یا نه، اگر اقامه را قاطع موضوع دانستیم شبهه ای که در مورد اقامۀ عشره بلا نیة داریم شبهةً حکمیه یا شبهةٌ موضوعیه؟ اگر اقامۀ عشرة بلا نیة باشد ما اقامه را مخصص بدانیم نسبت به حکم شبهه شبهه حکمیه است در مورد اقامۀ عشره بلانیة ، ولی اگر اقامۀ عشره بلانیة اقامه را قاطع موضوع بدانیم در مورد اقامۀ بلا نیة شبهه ما می شود شبهه موضوعیه ، چرا؟ چون نمی دانیم موضوع از بین رفته است یا نه؟ اگر شبهه موضوعیه شد در این صورت باید در مورد شک در بقاء موضوع بعد از حدوث موضوع کثیر السفر که بوده است نمی دانیم این اقامۀ عشره بلانیة از بین برده است او را یا نه استصحاب بقاء موضوع می کنیم و نتیجةً اگر استصحاب بقاء موضوع شد باید در سفری که بعد از این می رود چه بکند؟ نماز را باید تمام بخواند .

جمع بندی بحث

پس جمع بندی بحث این می شود اگر ما به اطلاق روایت عمل کردیم ، به مرسله در مورد وطن و غیر وطن هر دو حکم می شود به عدم فرق بین نیّت و غیر نیّت و در نتیجه در اولین سفر بعد از او باید نماز را قصراً بخواند چه اقامه منویّه باشد ، چه غیر منویّه ، چه در بلد و چه در غیر بلد ، کما اینکه تمایل داشته اند مرحوم حاج شیخ در آخر امر به همین معنی و لکن در مقام فتوی گرچه می فرمایند اقوی عدم اعتبار نیّت است چه در وطن و چه در غیر وطن ، در وطن بالاجما ع ایشان تمسک می کنند در غیر وطن به اطلاق تمسک کردند ؛ ولی می فرمایند احتیاط به این است که در صورتی که در غیر وطن اقامه بلا نیّه باشد جمع بکند در اولین سفر بین قصر و تمام .

 ولی به مبنای شیخ انصاری و من تبع ایشان در مورد وطن و غیر وطن در هر دو لازم است نیّت الا اینکه در وطن بالاجماع نیّت لازم نیست .

 مرحوم آقای میلانی هم (رض) هم فرموده بودند به اینکه ما در مورد وطن به واسطه اجماع می گوئیم نیّت لازم نیست ولی در غیر وطن فرمودند اجماع وجود ندارد لذا آنجا باید حتماً مع النیة باشد در غیر وطن باشد اگر بلا نیة باشد فرموده بودند که نماز را باید تمام بخواند .

 بنده عرض کردم ما روایت صحیحه در این مقام داریم در مورد وطن که بحث نداریم اولاً اجماع که هست ثانیاً از خود مرسله هم می توانیم استفاده بکنیم که عمل اصحاب بود ، ثالثاً صدر صحیحه هم دلالت داشت بر اینکه من کان من استقر فی وطنه عشرة ایام ، در صحیحه عنوان استقرار بود و استقرار در وطن اعم است از اینکه با نیّت باشد یا بلا نیّت پس در مورد وطن ما دلیل داریم بر اینکه نیّت معتبر نیست قبل الاجماع در اینجا واضح حکم روشن ؛ می آئیم در غیر و صحیحه دلالت دارد بله مرسله ما می گوئیم اطلاق مخدوش است نسبت به عمل اصحاب هم عرض کردیم ولی مخدوشیت اطلاق نه به بیانی که مرحوم آقا میلانی (رض) فرمودند به همین بیانی که مرحوم حاج شیخ می فرمایند چون مرسله ارسال او منجبر است به عمل اصحاب و دائره عمل اصحاب در مورد عشره منویه است ، در عشره غیر منویه عمل اصحاب وجود ندارد ؛ اگر این شد پس بنابر این در غیر وطن نیّت لازم است ؛ مضافاً بر این که صحیحه بر فرض اینکه مورد بحث ما را شامل بشود که بعید هم نیست که شامل بشود این است که عنوان من کان له مقامٌ بود ، به اعتبار من کان له مقامٌ ، این غیر از این است که گفته بشود مضی علیه عشرة ایام یا انقضی عنه اقامة عشرة ایام مثلاً این طور تعابیر با من کان له مقامٌ فرق دارد که هیئت ترکیبیه اقام فی مکان کذا عشرة ایام دلالت دارد بر اینکه از او اراده و قصد صادر شده باشد ، اگر این باشد پس باید بگوئیم که مقتضای صحیحه در مورد غیر وطن این است که آن عشرة باید مع النیة باشد ؛ پس در مورد اقامۀ عشرة در غیر وطن بلا نیة در سفری که بعد از آن دارد باید نماز را تمام بخواند گر چه اگر احتیاط بکند مستحباً در حقیقت به اینکه جمع بکند خوب است و لیکن بر او آنچه که لازم است تمام است هذا تمام الکلام .

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین