صلاة مسافر . خارج فقه . کتاب الصلاة .

جلسه 122 صلاة مسافر

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین . سفر اول کثیر السفر بعد از اقامه عشرة بحث در این بود که اگر کسی کثیر السفر است و لکن ده...

Cover

جلسه 122 صلاة مسافر

آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)

00:00 00:00

بسم الله الرحمن الرحیم

و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .

سفر اول کثیر السفر بعد از اقامه عشرة

بحث در این بود که اگر کسی کثیر السفر است و لکن ده روز در وطن یا در غیر وطن اقامت کرد این شخص در سفری که بعد از این ده روز دارد باید نماز را قصراً بخواند روایتی در اینجا وارد شده بود در همین مورد که بین اقامه ی ده روز و اقامه ی خمسة ایام أو اقلّ یا و  اقلّ فرق گذاشته بود که در مورد اقامه ی ده روز مثل همین روایات مشهوره ای که وارد شده است که این شخص نمازش را در سفر بعد از این اقامه باید قصراً بخواند دارد، ولی نسبت به اقامه ی خمسة ایام و اقلّ یا أو اقلّ باید در این صورت نمازش را در صلوات نهاریه قصر باشد ولی صلاة عشاء تمام کما اینکه نسبت به روزه هم داشت که روزه را بگیرد .

قبل از این که ما به شرح این روایت و آیا اینکه این روایت مورد عمل می شود واقع بشود یا نه برسیم فهرستی از آنچه عرض شد عرض بکنیم تا به این مطلب به صورت منقّح آن قسمت اول خارج بشویم تا به اینجا برسیم ؛ اگر خاطر شریف باشد قبلاً قبل از اینکه ما به این بحث برسیم تحت عنوان چند مسئله این را بیان کردیم .

خلاصه اقوال در مسأله :

قول اول :

 که خلاصه اقوال در این مسئله یکی این بود ( کما اینکه مرحوم حاج آقا رضای همدانی (رض) هم احصای این  اقوال را فرموده بودند بنده هم عرض کردم قبلاً) که در هر دو مورد وطن و غیر وطن چه با قصد باشد ، چه بدون قصد باشد مطلقا اقامه ی عشرة ایام موجب می شود که آن عموماتی که دلالت داشت به اینکه المکاری یتّم تخصیص بخورد اعم از اینکه اقامه ی عشرة ایام مع النیّه باشد یا بلا نیّه باشد، در وطن باشد یا غیر وطن باشد این یک قول .

که اگر ما باشیم و بگوئیم روایات و ظاهر روایت صرف طبیعی اقامه ی عشرة ایام را میزان قرار داده است دیگر قید قصد باشد یا نباشد از این جهت اطلاق دارد کما اینکه نسبت به وطن و غیر وطن هم که در متن روایت آمده است فی منزله او فی مکانٍ آخر ، اقامه ی عشرة ایام اگر شد اطلاق روایت شامل می شود مع النیة یا بلا نیّة هر دو را ، که بعضی بر اساس همین اطلاق هم فتوی داده اند که ظاهر این اطلاق این است که شخصی که اقامه ی عشرة ایام در وطن و یا غیر وطن کرد ، در سفر بعدی که کثیر السفر هم هست باید نماز را در اولین سفر (حالا اولین سفر قدر متیقن است این هم خودش یک مسئله ای است)، در سفری که بعد از این اقامه ی عشرة ایام دارد نمازش را باید قصراً بخواند ؛ می خواهد اقامه ی عشرة ایام در وطن باشد یا غیر وطن، مع نیة باشد یا بلانیّة چون در وطن و غیر وطن که در متن روایت تصریح شده است مع النیّة و بلا نیّة را به حکم اطلاق عشرة  ایامی که در روایت وارد شده است، اطلاقش شامل هر دو می شود  این یک قول که فتوی هم داده اند .

قول دوم : هم در وطن نیّت لازم است و هم در غیر وطن

و قول دوم که استظهارشان بود که مرحوم آقا(رض) داشتند که فرمودند در روایت دارد : «ان کان له مقامٌ» ، در مقابل «و ان اقام فی بلده  خمسة ایام» قرار داده است ، أقام دارد ، أقام چون اسناد فعل اختیاری به او هست قهراً در آن قصد می خواهد پس این چون عدل او قرار گرفته است باعتبار قصد می شود لذا از این جهت باید بگوئیم که هم در وطن نیّت لازم است و هم در غیر وطن ؛ این هم یک احتمال که بعضی هم در همین جا بر اساس همین استظهار فتوی داده اند، این هم قائل دارد .

قول سوم : تفصیل بین وطن و غیر وطن و دو وجه برای آن

قول سوم تفصیل است که بین وطن و غیر وطن فرق گذاشته اند، در مورد وطن اقامه ی عشرة ایام نیّت نمی خواهد ، در غیر وطن عشرة ایام باید مع النیة باشد .

وجه اول :

 وجه تفصیل این است که ما بگوئیم سرّ اینکه در بعد از این اقامه نماز این شخص کثیر السفر قصر است ، سرّش این است که قاطع عنوان سفری پیدا شده است این میزان است ، قاطع سفر وطن هست یک و غیر وطنی که در  آنجا قصد عشرة داشته باشد دو، سفر قطع میشود، وقتی سفر قطع شد کثرت که از عوارض سفر است به طبیعت حال چون موضوع از بین می رود قطع می شود، پس نتیجةً این دیگر مسافر نیست که بگوئیم کثیر السفر است و بعد کثیر السفر یتّم ، اگر این میزان شد ما می آئیم نسبت به غیر وطن، واضح است تا قصد نکند سفر قطع نمی شود ، عشره ای قاطع سفر است در غیر وطن که عشرة مع النیّة باشد ولی نسبت به وطن که نیّت لازم نیست، به صرف ورود در وطن عنوان به ا صطلاح مسافر بودن فکیف به  کثیر السفر بودن قطع می شود این یک وجه که لازمه ای این وجه در حقیقت تفصیل است بین وطن و غیر وطن که در وطن لازم نیست قصد بکند مطلقاً ولی در غیر وطن قصد لازم است.

 وجه دوم :

وجه دوم هم برای تفصیل می شود داد و آن است که بگوئیم : حسب ارتکاز ذهنی سائل این دیگر مرتکز ذهنی سائل چون سائل دارد به هر حال از امام (ع) سؤال می کند اهل مسئله و فهم است یک آدم عامی سرف نیست، سائل دارد سؤال می کند که اگر مقامی داشت در وطن چه حکمی دارد در غیر وطن ، در وطن جای این سؤال نیست که بخواهد قصد بکند چون صرف ورود در وطن موجب می شود که شخص دیگر مسافر نباشد ، این غیر وطن است که عشرة ایامی اثر داد  در غیر وطن که مع القصد باشد پس قصد ذکر نشده است ولی چون انصراف دارد اقامه ی عشرة در غیر وطن به عشرة ای که مع النیة باشد این انصراف منشأش چیست؟ ارتکاز ذهنی سائل ؛ ارتکاز ذهنی آنها این است که اگر کسی بدون قصد عشره باشد که فائده ندارد، اگر بیست روز هم با شد بلاقصد فائده ندارد، تا سی روز بلا قصد هیچ فائده ای ندارد پس بنابر این عشره ای را که در مقابل وطن قرار داده است ، عشرة ایام در مکان دیگر، آن مکان آخر در صورتی حکم وطن را پیدا می کند که اقامه ی عشره ی در او مع النیّه باشد که به منزلة الوطن می شود و الا اگر بلا نیّة باشد بمنزلة الوطن نیست .

 پس چون این ارتکاز ذهنی در ذهن سائل بوده است بر اساس این باید بگوئیم : در وطن نیاز نیست به اینکه قصد باشد ولی در غیر وطن اقامه ی عشرة باید مع النیّة باشد ؛ پس در مورد غیر وطن قصد عشرة لازم است یا به لحاظ این که مرتکز ذهنی سائل است یا به لحاظ این که عرض کردیم که عنوان قاطعٌ در صورتی محقق می شود در غیر وطن که اقامه ی عشرة مع النیة باشد، این هم دو وجه برای تفصیلی که در اینجا باید داده بشود.

در صورتی که دستمان از دلیل کوتاه شد  : مقتضای قواعد اصولی اخذ به قدر متیقن .

اگر ما دستمان از دلیل کوتاه شد نتوانستیم اقامه ی برهان کنیم که آیا نیّت لازم است مطلقاً  یا نیّت لازم نیست مطلقاً یا قائل به تفصیل بشویم بین وطن وغیر وطن که در وطن لازم نباشد، در غیر وطن لازم باشد اگر دستمان از دلیل کوتاه شد و نتوانستیم هیچ یک از این وجوه ثلاثه را ثابت کنیم مقتضای قواعد اصولی در اینجا همانطوی که دیروز بیان شد چیست؟ این است که ما به قدر متیّقن در اینجا اکتفاء کنیم، عمومی که در اینجا داریم این است که مکاری (یا سائر عناوین به طور کلّی کثیر السفر یتّم حالا عنوان کثیر السفر در روایت نیامده، مکاری) یتّم ؛ این عنوان که در روایت وارد شده است (یا عنوان جمّال مثلاً)، این عناوین موجوده در روایات این ها بالعموم دلالت دارد که یتّم ، خَرج از او (به حکم این روایات که حالا روایات ثلاثه بود، به حکم این روایات) آن کسی که اقامه ی عشرة ایام داشته باشد در وطن یا در غیر وطن ؛ ما شک می کنیم که اقامه ی عشرة ایام مطلقاً مخصص آن عمومات است یا در خصوص فرضی که به اصطلاح قصد عشرة هم شده باشد ، قدر متیّقن چیست در اینجا؟ (چون دست ما از دلیل کوتاه است که ثابت بکند) ما هر چیزی را که احتمال دخالت او را در مخصص می دهیم باید بگوئیم آن داخل در مخصص، دخیل در مخصص است ؛ به عبارت دیگر ظهور عام در عموم موقعی رفع یدّ از او می شود که ما دلیل اقوی داشته باشیم ، قدر متیقن از آنچه که خارج شده است از این عمومات عبارت از آن عشرة ای که در اقامه ی آن عشرة قصد هم شده باشد ، حالا لا اقل این است که اگر در وطن قصد نخواهد ولی در غیر وطن قطعاً قصد می خواهد ، پس بنابر این یا می گوئیم قصد در هر دو معتبر است چون احتمال دخالت را در هر دو می دهیم زیرا  با تحقق اقامه ی عشرة ایام عنوان جمّال بودن که از بین نمی رود عنوان مکاری بودن که از بین  نمی رود کما اینکه عنوان کثیره السفر بودن هم از نظر عرف از بین نمی رود ولی معذلک چون این بر خلاف  اصل هست لذا باید به قدر متیقن اکتفا کنیم ، قدر متیقن آنجائی است که قصد عشرة را داشته باشد، چه در مورد وطن وچه در غیر مورد وطن ؛ لا اقل این است که در غیر مورد وطن باید قصد عشرة باشد یعنی اگر نگوئیم لزوم قصد در هر دو لا اقل باید قائل به تفصیل بشویم .

پس بنابر این اگر اقامه ی عشره در وطن بلا نیّه بود طبق این قاعده ی اصولی ، در سفری که بعد از این اقامه ی عشره ی بلاقصد انجام می دهد با ید نماز قصر بخواند یا تمام ؟ تمام باید بخواند ؛ کما اینکه به طریق اولی در غیر وطن هم اگر عشرة ایام بلانیة بود در سفری که بعد از این اقامه ی عشرة ایام دارد باز باید نمازش را تمام بخواند طبق همان عمومات اولیه که المکاری و الجمّال یتّمان ، این یک جمع بندی بحث قبل بشود.

 در روایات دیگری داریم که اگر کسی اقامه ی عشرة ایام داشته باشد این شخص در صورتی که سفری بعد از این داشته باشد باید نمازش را شکسته بخواند ، حالا ما شک داریم که مع النیّة ، اعم از اینکه با نیّت اقامه ی عشرة ایام یا بلا نیّة که ظاهر این روایات است این است؟ یا نه، این ظاهر را نمی توانیم اخذ بکنیم به خاطر اینکه ارتکاز ذهنی این است که نیّت لازم  است علی ای حالٍ ما اگر تردید کردیم و اطلاقی برا ی روایت منعقد نشد که از ناحیه ی اطلاق یا ارتکازی بگوئیم در اینجا فائده ای ندارد شک می کنیم لا اقل دیگر( بالاتر از این دیگر نیست) اگر ما شک کردیم قدر متیقّن از مخصص جائی است آن عشرة  ایام مع النیّة باشد چه در مورد وطن چه در غیر مورد وطن لذا زائد بر مقدار مشکوک باقی می ماند در تحت همان عموماتی که از روایات طائفه ی اولی استفاده  می شد .

 نظر مرحوم آقای میلانی و نظر مرحوم حاج شیخ

 فالی  هنا نظر آقای مرحوم میلانی هم همین است که نیّت معتبر است کما اینکه نظر مرحو م حاج شیخ هم همین بود که نیّت لازم بود که قبلا ما تحت عنوان مسئله عرض کردیم در وطن هم نیّت عشرة می خواهد و در غیر وطن هم می خواهد در هر دو نیّت لازم است .

مسأله دوم بررسی روایت عبد الله بن سنان

مسئله ی دوم برسی همان روایتی است عرض کردیم .

فرمایش مرحوم طباطبائی در مورد روایت عبدالله بن سنان و دو طریق نقل آن

 یک نکته ای را از مرحوم طباطبائی (رض) در مفتاح الکرامة نقل می کنند که این بزرگوار نقل می فرمایند که روایاتی که در اینجا وارد شده است چون ما روایات را گفتیم که یکی از طریق اسماعیل بن مرارّ بود که موثّقه بود ؛ یکی از طریق مرحوم صدوق بود که صحیحه بود ؛ این بزرگوار می فرمایند که چون دو روایت هر دو منتهی می شود به یونس پس نتیجةً دو روایت در واقع دو تا روایت نیست بلکه یک روایت می شود از این جهت لذا می فرمایند در حقیقت هر دو مورد اعتنا خواهد بود .

محل بحث ما در این نیست و لذا فرقی نمی کند دو روایت باش یا یک روایت .

 حالا بحث در این بود که این البته دو روایت باشد یا یک روایت باشد مهم نیست .

عمل نکردن به یک فقره از روایت موجب ساقط شدن همه روایت از اعتبار است

عمده در این بود که این عنوان خمسة ایام او اقلّ یا و اقلّ چه می شود کرد دیروز یک قدری وارد این بحث شدند که ما اگر یک روایتی به  بعضی از فقرات او که مورد اعراض اصحاب بود عمل نکردیم بقیه ی فقرات هم از حیّز اعتبار ساقط می شود ظاهراً باقی فقرات دلیلی ندارد بر اینکه از حیّز اعتبار ساقط بشود ، چون آن مقداری را که می گوئیم معرضٌ عنه واقع شده است همان مقدار از اعتبار حجیت ساقط می شود ولی زائد بر آن مقدار به چه دلیل؟

لذا اگر روایتی باشد چند جمله داشته باشد ما آن جمله ای را که مورد اعراض شده است را کنار می گذاریم بقیه را چرا کنار بگذاریم، سابقاً فرموده بودند اگر یک روایتی باشد صدرش به جهتی مورد خدشه واقع شده باشد ولی ذیل روایت خدشه ای نداشته باشد یا بالعکس ، آن قسمتی که خدشه بر آن وارد نشده است دلیل ندارد رفع یدّ کنیم از او و عمل نکیم ، بر اساس همین قاعده در اینجا می خواهند استفاده بفرمایند و آن این است که ما در اینجا عنوان أو اقلّ را چطورمعنی کنیم؟

فرمایش مرحوم سید در مفتاح الکرامه در مورد معنای روایت

یک معنی که مرحوم سید در مفتاح الکرامة انجام داده است (که عرض کردیم مرحوم حاج آقا رضای همدانی (رض) همین طور معنی فرموده اند که در خیلی وقت قبل یادم است که عرض کردیم این را) ، به قرینه ی اینکه خمسة ایام را در مقابل عشرة قرار داده است ، مراد از خمسه یعنی ما دون العشره این منظور هست ، عشرة ایام آیا عشرة خصوصیتی دارد؟ یا ما زاد بر عشره هم حکم عشره را دارد ، زائد علی  العشرة حکم عشره را دارد ، پس خصوصیتی در خود خمسه نیست بلکه خمسه و ما فوقها الی حدّ العشرة و ما دونها ایضاً حکم ما دون العشرة را پیدا می کند .

فرمایش مرحوم آقا در مورد معنای روایت عبدالله بن سنان

 حکم واحدی دارد لذا مرحوم آقا هم می فرمایند : انصاف این است که به ذهن نزدیک است و این طور معنی ما بکنیم بهتر است چرا ؟ چون همانطور که عرض کردم مرحوم حاج آقا رضا همدانی هم همین طور فرموده اند که خمسة را در مقابل عشرة قرار داده است .

معنای صحیحه مرحوم صدوق : تفکیک بین صوم و صلاة و صلوات یومیه و لیلیه

 روایت صحیحه ، صحیحه ی مرحوم صدوق را ما اول مطرح می کنیم: کثیر السفر اگر در وطن پنچ روز به بالا باشد که مراد از خمسة او اقلّش را گفتیم منظور نیست، خمسه یعنی پنج  الی حدّ العشرة ولی غیر عشرة (خمسة ، ستة ، سبعة ، ثمانیة و ستعة مثلاً تا اینجا)، عموم المکاری و الجمال به واسطه  این فقره تخصیص می خورد ولی در خصوص نماز نهاریه ولی نسبت به صلوات لیلیه در صورتی آن هم خارج می شود که اقامه عشرة ایام باشد پس اگر کسی در وطن یا  غیر وطن اقامه ی از ده روزتا پنج روز را داشته باشد به حکم این فقره  اولی از صحیحه باید  نماز ظهر و عصر را شکسته بخواند ، نماز عشاء را تمام ، روزه را هم باید بگیرد ، با اینکه نماز ظهر و عصرش شکسته است ، پس تفکیک کرده اند اولاً بین صلاة و صوم که با اینکه نماز شکسته است معذلک روزه را باید بگیرد ، ثانیاً بین صلوات یومیه و نهاریه  و لیلیه که صلاة نهاریه را قصر بخواند ولی صلاة لیلیه را تمام بخواند  این مقتضای این فقره  اولی از روایت است .

این فقره از روایت مخالف اجماع منقول است

نسبت به این فقره از روایت خلاف اجماع منقولی است که بعضی از بزرگان نقل کرده اند ؛ اما اگر ما بگوئیم این اجماع اعتباری ندارد که اجماع منقول است و خمسه او اقل را هم دو تا جمله قرار بدهیم به منزلۀ دو تا روایت باشد ، أو اقلّ از این طرف ثلاثه و اینها را شامل بشود .

سر اینکه در روایت خمسه را ذکر کرده است؟

سابقاً عرض کردیم سرّ اینکه خمسه را ذکر کرده است در روایت چیست؟ چون عرض کردیم که نوعاً مکاریها سه روز می مانده اند ، اینکه پنچ روز بماند نادر است، پنج روز  نمی مانده اند ، غالباً سه روز می مانده اند، یک روز برای بار گیری و حساب و کتاب کارهای خودشان را بکنند ، یک روز هم استراحت ، یک روز بار جدید و سفر  جدید که می خواهند راه بیافتند، نوعاً سه روز می مانده اند اینکه پنج روز بمانند کم بود ؛ پس ذکر خمسه از باب این است که چون غالباً کمتر از خمسه می مانند لذا خمسه حداکثر کسی است که بنائش بر اقامه نداشتن است .

نظر نهایی مرحوم آقا در مورد کسی که خمسة ایام أو اقل اقامه داشته باشد

 بنابر این این فقره از روایت أو اقلّ از درجۀ اعتبار به خاطر یا خمسة ایام أو اقلّ ساقط می شود ولی نسبت به عشرة ایام که سقوط نباید داشته باشد، آن شقّ دوم از روایت مطابق با سایر روایاتی  است که در اینجا وارد شده است آن را دیگر نباید ما ساقط کنیم و لکن مع ذلک مرحوم آقا در مقام نظر نهائی خودشان با توجه به این روایت که صحیحه هم هست می فرمایند در مورد کسی که خمسة ایام أو اقل اقامه داشته باشد احتیاط جمع است که بین قصر و تمام جمع کند، پس معلوم می شود که نظر خاصی نداده اند دیگر، احتیاط می کنند به اینکه  جمع کند بین قصر و تمام .

مسأله سوم : اولین سفر مکاری بعد از اقامه

بحث دیگر که باز ما قبلاً خواندیم ولی اینجا بحث شده است یک مقداری مبسوط تر است از آنچه که قبلاً گفتیم که حالا در همان موردی که اقامه ی آن عشرة ایام هست و در خصوص آن موردی که حسب اختیار که قصد عشرة هم کرده است این دیگر قدر متیقن از مورد اقامه عشرة ایام بود ؛ اگر کسی جمّال است یا مکاری، اقامه عشرة ایام مع النیّه هم داشت  مسئله سوم می شود در واقع ، آیا در بعد  از این سفر که باید نمازش را قصراً بخواند در اولین سفر نمازش قصر است یا نه در سفر دوم یا در سفر چهارم ؟

مختار استاد و مرحوم آقا

مختار ما سابقاً همین بود ، مرحوم آقا (رض) همین مختار را فر موده اند به تبع استادشان مرحوم حاج شیخ (رض) که فقط خصوص سفر اول را نماز را باید قصراً بخواند ولی در اسفار بعد از اولی یعنی سفر دوم بعد از این اقامه ، در سفر دوم ، سوم و اینها دیگر باید نمازش را تمام بخواند ، فقط همان سفر اولی که می کند اینجا آمده مثلاً مشهد ده روز مانده است قصد هم کرده است حالا می خواهد برود اولین سفری که مقصدی که دارد ، در آن سفر اول که مثلاً تا تهران می آید همین سفر اول نمازش شکسته است ولی وقتی از تهران به سفر بعدی ، چه به اینجا برگردد چه به جای دیگری برود آنها دیگر نماز تمام می شود این چرا ؟

اقوال در مسأله : و منشاء این اقوال

اینجا  اقوال مختلف است : منشأ این اقوال مختلفه به خاطر این است که در اینجا بر می گردند روی این مبناء ، منشأ این اقوال و مبنای این اقوال در واقع این است که :

احتمال اول : اینکه موضوع در حق کثیر السفر که اقامه کرده است منتفی شده است

یکی اینکه این شخص عشرة ایام در وطن یا غیر وطن اقامه کرد ، موضوع مسافر بودن دیگر خارج می شود ، دیگر این شخص لم یکن مسافر فیکف بأن یکون کثیر السفر، مسافر نیست ؛ کثرت از عوارض  سفر است مکراً گفتیم، پس باید این مسافر بودن در حقش مجداً صدق بکند تا عنوان کثرت هم پیدا بشود بعد بشود کثیر السفری که یتم ؛ سفر اولی که انجام بدهد مسافر هست ولی کثیر السفر نشده است ، در کثرت سفر مشهور و معروف سفر سوم را می دانند ، بعضی سفر چهارم قرار داده اند ، بنابر این مبناء که چون این شخص اقامه عشرة ایام کرد سفر قطع شده است مسافر نیست ، اگر مسافر نیست تا مسافر نشود و تا صدق کثیر السفر بر او نشود نمی تواند نماز را تمام بخواند لذا حسب مبنای مشهور باید در سفر چندم این آقا نماز را تمام بخواند؟ سفر سوم ؛ قدر متیقّنش سفر چهارم است ، بر مبنای فرمایش حاج شیخ سفر دوم این یک وجه ؛ پس سر  اینکه بعضی آمده اند اختلاف کرده اند این است .

 حالا اگر این باشد در این  مورد حکم به وجوب قصر در اسفار بعدی به لحاظ عدم تحقق موضوع است چون آن عنوان مکاری یا جمال که یتّم بر اساس این بود که باید مسافری باشد که کثیر السفر است و این آقا الآن مسافر نیست مسافر بودنش از بین رفته است به اقامه عشرة ایام مع النیّة ؛ پس باید مسافر بشود اولاً و مسافر بودنش محقق بشود به عنوان ، چون صرف قصد هم قبلاً گفته بودیم فائده ندارد ، صرف اینکه مکاری قصد دارد مکاری بشود فائده ندارد، باید متلبس بشود به مکاری که به نظر مرحوم آقا یختلف ، که کثرت هم در آن محقق بشود، کثرت مهم محقق تحققش به سفر سوم است ، یا طبق نظر مرحوم حاج شیخ (رض) در سفر دوم ، عنوان یختلف را هم قید توضیحی دانسته اند نه قید  احترازی لذا فرموده اند میزان این است که شغل او بشود و تکرر به لحاظ نظر عرف لازم است و تکرار در همان سفر دوم محقق می شود لذا در سفر دوم فرمودند باید تمام بخواند ؛ این مبناء اگر باشد در مورد کسی که اقامه عشرة ایام کرده است در مورد این شخص موضوع منتفی شده است، این یک احتمال .

احتمال دوم : حکم به وجوب تمام در مورد این شخص تخصیص خورده است

احتمال دوم این است که بگوئیم خیر ، شخصی که مکاری است یا جمّال به اقامه ی عشرة یا فوق عشرة این عنوان از او سلب نمی شود مگر این که واقعاً از این شغل رفع یدّ کند و صرف نظر کند و الا بعضی اوقات هم ممکن است یک ماه هم یک راننده  اتوبوس در شهر خودش بماند ، قصد هم دارد یک ماه بماند که کارهایش را درست کند ولی باز هم می گویند راننده است ؛ پس این عناوین به واسطه اقامه عشرة ایام مع النیة از او سلب نمی شود ؛ پس قطعاً مقتضای این احتمال این است که ما بگوئیم در چنین فرضی تخصیص خورده است حکم به وجوب تمام که برای  جمّال و مکاری بوده است ؛ تخصیصاً خارج شده است .

خوب اگر تخصیص باشد ما باید اکتفاء قدر متیقن باز بکنیم چون فرض این است که عنوان مکاری هست، عنوان کثیرالسفری را هم دارد اینجا مثل کسی که در ابتداء امر بخواهد حرفۀ خودش و مهنۀ خودش را مکاری یا جمّال بودن قرار بدهد نیست که بحث بود آیا به سفر دوم محقق می شود یا به سفر سوم؟ حسب رأی مشهور سوم بود ، اینجا اینطوری نیست اینجا متلبس شده است ، مکاری هست الان به حمل شایع ، جمّال هست به حمل شایع پس الان ما گیری در تحقق آن عنوان نداریم إنما الکلام این است که دلیل خاصی رسیده است که این آقا با اینکه کثیر السفر است در صورتی که اقامه عشرة ایام مع النیّة در وطن یا در غیر وطن داشته باشد سفر بعدی اش را باید قصر بخواند ، قدر متیقن از این تخصیص سفر بعدی است ، اما زائد بر سفر بعدی وجهی ندارد چرا ؟ بلکه دلیل بر خلافش ما داریم زیرا دلیل عام می گوید المکاری و الجمال یتمّان مقتضای دلیل ، خرج از او به حکم این صحیحه هائی که وارد شده است در صورتی که این مکاری و جمال اقامه ی عشرة ایام در وطن یا غیر وطن مع النیّة داشته باشد ، در آن سفر بعد از این باید سفری که بعد الاقامه عشرة ایام باشد، آیا سفر دوم سفر بعد الاقامة عشرة الایام است یا نه سفر بعد السفر است؟ سفر بعد السفر است نه سفر بعد از اقامه ی عشرة ایام پس آن سفری که تلو اقامه عشرة ایام است آن به حسب روایت باید نمازش قصر باشد ولی سفری که بعد از این سفر هست آن دیگر سفری نیست که صدق بکند در حقش که این سفری است که بعد  از اقامه عشرة ایام بوده است ، مع الواسطه است ، بله مع الواسطه سفر بعد از ، ولی  بلا واسطه ظاهرش این است که بلاواسطه آن سفری که متعقّب  به این اقامه است آن سفر قصر هم باشد اما سفری که متعقّب به این اقامه نیست آن به چه عنوان سفر قصراً باشد؟

فعلی هذا باید در اینجا بگوئیم اولاً این تخصص و خروج موضوعی نیست بلکه موضوع که عنوان مکاری و جمّال باشد مادامی که این مهنه او و حرفه  او است از بین نرفته است ، هذا اولاً .

پس نتیجةً اگر موضوع باقی است این مکاری و جمالی که اگر اقامه عشرة ایام مع النیة داشت نماز را باید قصر بخواند در سفر بعد از این اقامه ، این با تخصیص خارج شده است و موضوع محفوظ است، اگر تخصیص است ما در این تخصیص باید به قدر متیقنش که همان سفر ملحوق به این به اصطلاح اقامه ی عشرة  ایام مع النیة است به آن سفر اکتفاء کنیم ، زائد بر او را باید بگوئیم باقی است در تحت عام که المکاری و الجمال یتّمان ، لذا فقط تنها سفری که بعد از این اقامه است آن را نماز را قصر می خواند ولی سفرهای بعد از این یک سفر را نماز را باید تمام بخواند طبق قاعده کلیّه

شبهه اینکه شما در مورد مکاری و  جمال تکرر را معتبر دانسته اید این شبهه ام وارد نیست در اینجا جهتش هم این است که آن در ، که اسفار متواصله لازم است آن در مورد ابتداء این شخصی است که می خواهد مشتغل به این حرفه بشود ولی پس از آنکه به حمل شایع اشتغال به این حرفه پیدا کرده است در حق او دیگر لازم نیست ، پس الی هنا حکم ا ین مسئله هم روشن شد .

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین