صلاة مسافر . خارج فقه . کتاب الصلاة .

جلسه 109 صلاة مسافر

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین الی لقاء یوم الدین . عرض شد که آنچه قدر متیقن در ضابط اینکه سفر عمل شخص بشود اینست که باید سفر را به عنوان شغل و حرفه...

Cover

جلسه 109 صلاة مسافر

آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)

00:00 00:00

بسم الله الرحمن الرحیم

و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین الی لقاء یوم الدین .

عرض شد که آنچه قدر متیقن در ضابط اینکه سفر عمل شخص بشود اینست که باید سفر را به عنوان شغل و حرفه اتخاذ کند و ثانیاً متلبس به آن شغل هم بشود ، زائد بر این احتیاج به دلیل دارد .

کسانی که قائل به تکرر شده اند یک دلیلشان استشهاد به روایتی بود که دیروز عرض شد و عرض شد که به این روایت نمی توانیم عمل کنیم به همان تفصیلی که دیروز گذشت ، دلیل دوم صحیحه هشام است که همین روایت مورد استشهاد مرحوم آقای میلانی (رض) قرار گرفته است به عنوان یختلف با توجه به  آن نکته ادبی که ایشان بیان فرموده اند ، این روایت دارد که «المکاری و الجمال الذی یختلف و لیس له مقام یتم الصلاة و یصوم شهر رمضان ».

وجه استدلال اینست که گفته اند اختلاف به معنای آمد و شد است بناءً علی هذا اگر بخواهد آمد و شد محقق بشود به یک بار رفت محقق نمی شود ، باید برود و برگردد ، این رفت و برگشت دو سفر که محقق شد یختلف محقق می شود ، پس وجوب الاتمام بعد از تحقق سفرتین است که در سفر سوم نماز را تمام می خواند ، کسانی که تکرر لازم است حد اقل دو بار .

آیا این روایت دلالت دارد یا خیر ؟

جوابی که از این وجه بیان می شود اگر دقت شود آنچه را مرحوم آقای میلانی فرموده اند هم در این جواب روشن خواهد شد .

این اختلافی که در این روایت آمده است اگر مراد یختلف به معنای آمد و شد که در اینجا هست ، که در موضوع حکم به وجوب تمام صلاة و صوم شهر رمضان اخذ شده است این عنوان اختصاص به یک بار ندارد .

اولاً اگر این باشد که یختلف قید موضوع برای حکم به وجوب تمام است باید در مادامی که مکاری است باید یختلف باشد یعنی این شرط دائماً شرط موضوع است نه فقط در ابتداء و حدوث وجوب اتمام ، مادامی که مکاری با جمال است باید وصف یختلف برای او باشد .

حال اگر شرط شد برای عنوان مکاری و جمال یا باید به نحو شرط متقدم باشد یا به نحو شرط مقارن باشد و یا باید به نحو شرط متأخر باشد ، حال این روایت از نظر شرطیت مثل روایت اولی خواهد بود و همان اشکال که در وجوه ثلاثه شرط در آن روایت ذکر کردیم در اینجا هم وارد خواهد بود ، که هیچ قسم از اقسام ثلاثه شرطیت در اینجا صحیح نبود که شرط متقدم یا مقارن باشد تا این حاصل نشود و این حصولش نسبت به همه اسفار باید حاصل بشود پس بنابر این نتیجه اش اینست که در سفر سوم می  تواند نماز را تمام بخواند ، باز سفر سوم که تمام خواند نسبت به سفر بعدی ، سفر چهارم هیچ ، سوم و چهارم دو تا می شود پنجم باید نماز را تمام بخواند ، باز پنجم و ششم هیچ ، هفتم باید نماز را تمام بخواند ، هیچ فقیهی این چنین حرفی را نمی زند .

اگر شرط متأخر باشد مضافاً بر اصل اشکالی که در شرط متأخر داریم ، اشکالش اینست که اگر کسی خارجاً این شرط را در طول سنه محقق نکرد مدتی اگر سفر رفته باشد و نماز را تمام خوانده باشد بعداً تمام نکند این طول سنه یا معظم سنه باید نمازهایی که خوانده باطل باشد چون شرطش محقق نشده است ، مشروط که جواز وجوب تمام بود در حق او فعلیت نداشت پس باید نمازهایی را که خوانده است باطل باشد و حال اینکه کسی ملتزم به این حرف نیست .

اگر بگوئید آنچه که موضوع برای وجوب تمام است عبارتست از اتخاذ سفر و عمل به عنوان شغل ، ولی نه هر عملی به نحو مطلق ، ما با شما موافقیم در این جهت که موضوع وجوب تمام را اتخاذ السفر عملاً می دانیم ولی نه به نحو مطلق بلکه اتخاذ السفر عملاً به نحوی که یختلف ، السفر الذی یختلف فیه اگر اتخذه عملاً یجب الاتمام ، پس موضوع وجوب الاتمام صرف اتخاذ السفر عملاً نیست بلکه اتخاذ السفر الذی یختلف فیه عملاً ، اینجا یجب الاتمام .

اگر این باشد باز می فرمایند فائده ای ندارد ، زیرا لازمه اش اینست که این شخص باید نسبت به همه اسفار این شرط در او باشد و گفتن این حرف و اینکه بخواهید نتیجه بگیرید که خصوص دو سفر لازم است یا سه سفر لازم است این بواسطه این دلیل ثابت نمی شود بلکه دلیل اعم از مدعا می شود ، بله همان گونه که در سفر سوم این لازم است در سفر چهارم هم لازم است در سفر پنجم هم لازم است ، مدعای شما اینست که دو سفر لازم است و در سفر سوم تمام کند ، سه سفر لازم است و در سفر چهارم را تمام کند و حال اینکه دلیل می فرماید سفری که اتخذه عملاً باید یختلف در او باشد فالدلیل اعمٌ من المدعا ، پس دلیل اثبات این مدعا را نمی کند .

یک نکته است ؛ اگر ما گفتیم سفر اختلافی به معنای مورد نظر ما اگر اتخذه عملاً یجب الاتمام ، این سفر دوم را هم شامل می شود ، می گوئیم بله درست است ولی اختصاص به سفر دوم و یا سوم ندارد ، مدعای شما اینست که خصوص دو یا سه سفر لازم است ، اینجا لازمه اش اینست که کل سفرٍ باید معنون بشود بالسفر الذی یختلف یا کل سفرٍ باید سفر اختلافی باشد نه خصوص سفر اول و دوم .

نتیجةً اگر این حرف را زدیم که سفر اختلافی را لو اتخذه عملاً یجب الاتمام ، اختلاف بعد از سفر دوم محقق می شود یعنی سفر و برگشت و سفر سومش می شود بعد الاختلاف چون باید متلبس به این اختلاف بشود ، باز سفر سوم و چهارم باید نماز را قصر بخواند ، یعنی اول و دوم قصر و سوم تمام و چهارم را قصر و پنجم را تمام ، ششم را قصر هفتم را تمام ، هشتم را قصر نهم را تمام ، و هکذا ، چرا ؟ چون اختلاف بعد از تکرر حاصل می شود ، مگر کسی بگوید اختلاف در سفر اول و دوم همان اثری را که برای سفر سوم دارد برای بقیه اسفار هم این اثر را دارد ولی این اجنبی از عبارت است زیرا در عبارت یختلف ندارد که بالنسبة الی الحدوث ، چون شرط شده است برای عنوان مکاری و جمال ، هم در حدوث شرطیت دارد و هم در بقاء شرطیت دارد ، پس این محذور هم هست و باید ملتزم به این حرف بشویم و هیچ فقیهی این حرف را نزده است ، که در سفر سوم ، پنجم ، هفتم ، نهم ، … تمام که اختلاف در آن محقق بشود ، چون اختلاف همان گونه که شرط حدوث وجوب الاتمام است شرط بقاء وجوب الاتمام هم خواهد بود ، مگر به این بیانی که عرض کردم که بگوئیم حدوث وجوب الاتمام بالاختلاف است که سفر اختلافی محقق بشود که بعد از سفردوم سفر اختلافی محقق شده است ، همین مقدار اگر محقق شد کفایت کند برای بقیه ، این بیان کلامی است که لا ملزم له ، هیچ کس تحقق اختلاف را در ماعدای حدوث وجوب اتمام قائل نشده است ، به عبارت دیگر آنهایی که اختلاف را شرط می دانند شرط حدوث وجوب الاتمام می دانند ، شرط بقاء نمی دانند ، اگر شرط بقاء نمی دانند دلیلی ندارد که ما بگوئیم اختلاف حادث کما اینکه شرط وجوب اتمام را محقق می کند و تأثیر داشت پس در بقاء وجوب تمام اثر داشته باشد تا مادامی که از این حرفه اعراض نکرده است ، این را احدی ملتزم نشده است چون کسانی که ملتزمند به این که باید سفر تکرار شود نگفته اند تکرار الی الابد ، گفته اند تکرار در حدوث وجوب الاتمام است ، اگر در حدوث تکرار محقق شد مادامی که این حرفه ، حرفه اوست نماز تمام است و لازم نیست تکرار الی الاسفار بعدیه ، لذا ما به قرینه روایت اولی می گوئیم عنوان یختلف عبارةٌ اخرای عنوانی است که در روایت سابقه بود ، در آنجا داشت که سائل این چنین عرض کرده بود که من دائماً با دواب خودم همراه نیستم در بعضی از اسفار است ، مداومت و معیت خروج با دواب ندارم ، در اینجا متناسب با مکاری و جمال یختلف است ، چرا ؟ چون نوع کسانی که دابه خود را کرایه می داده اند و یا الان ماشین کرایه می دهند ، نوعاً در یک مسیر است مثلاً خط تهران مشهد است و لازمه مکاری بودن اینست که اختلاف است ، پس عنوان یختلف به منزله عنوان لستُ اخرج معها است و معیت با آن جمال است که در روایت سابقه بیان شده است ، و این نکته ای که در اینجا هم که یختلف آمد بجای آن مداومت و خروج مع الدواب جهتش اینست که عرض کردیم که مکاری که کرایه می دهد  غالباً در طریق خاص است ، راننده ها معمولاً همین طورند و راننده ای که مسیر خاص نداشته باشد اصلاً شاید انگشت شمار باشند .

پس نتیجةً آن چیزی که مقتضای دلیلی که ما داریم لو لا الاجماع ، اینست که به مجرد اینکه شخص سفر را عمل قرار داد و متلبس به این هم شد که تا سفر اول محقق نشود نمی شود سفر دوم باید نماز را تمام بخواند ، اگر این کلام مخالف با مشهور نباشد که فرموده اند در سفر سوم ، دو سفر تمام بشود و در سفر سوم ، بعضی قائل شده اند که سه سفر باید تمام بشود و در سفر چهارم ، ولی علی القاعده حسب این روایات باید قائل بشویم که در سفر دوم ، ولی مرحوم آقا فرمودند در سفر سوم ، چون یختلف را باید به عنوان قید قبول کردند ولی عرض کردیم که به عنوان قید نمی توانیم قبول کنیم ، علی الی حالٍ ما باشیم و ظاهر این ادله ، عمده دلیل اینست که سفر را باید شغل و حرفه خودش قرار بدهد و متلبس به این حرفه هم باید بشود ، صرف قصد کفایت نمی کند ، تلبس هم محقق نمی شود الا به اینکه یک سفر برود ، که حتی اگر نبود که قائل نداشته باشد ما حتی به تلبس هم می گفتیم لازم نیست به همان اتخاذ سفر به عنوان عمل کفایت می کرد همانطور که در عنوان مکاری و جمال این عناوین مقید شده بودند و فقط در خصوص ذوات این عناوین گفتند عنوان وجوب تمام است آنجا ما اشکال کرده بودیم که اگر میزان این عناوین است حتی تلبس هم لازم نیست ، شخصی که به چند ماشین خریده است به عنوان اینکه اجاره بدهد همین کفایت می کند و این سفر مهنه او شده است ، این باید نماز را در همان سفر اول تمام بخواند و لکن ما لا اقل به اینکه تلبس باید پیدا شود و اگر تلبس بخواهد تلبس به سفر اول محقق می شود پس در سفر دوم نماز را باید تمام بخواند .

قائل هم داریم ، اینکه می گوئیم باید تلبس هم باشد ، جهت هم هست زیرا اصل در شروط اینست که شرط مقارن باشد نه شرط متأخر با متقدم ، و مقتضای شرطیت مقارن که حسب الاصل است اینست که این شرط باید بالفعل حاصل شود لهذا می گوئیم باید متلبس بشود.

از کسانی که قائل به وجوب اتمام حتی در همان سفر اول شده اند یکی ابن فهد حلی در موجز است و به جناب ابن ادریس هم نسبت داده شده است که این دو بزرگوار قائلند به اینکه اگر کسی سفر را به عنوان حرفه خودش قرار داد در همان سفر اول که شروع می کند نماز را تمام می خواند ، ولی مشهور در سفر سوم یا چهارم قائل شده اند ولی بنابر فرمایش مرحوم حاج شیخ (رض) در همان سفر دوم باید نماز را تمام بخواند ، و البته این قائل زیاد دارد .

اختلاف قید توضیحی است و به سفر دوم اختلاف حاصل شده است و الآن متلبس شده است به سفر دوم و الآن مشتغل است به اینکه متلبس است به سفر اختلافی و لذا در رفت نماز را قصر می خواند و در برگشت نماز را تمام می خواند ، جناب ابن فهد می فرمایند در همان رفت و مرحوم آقا می فرمایند بعد از اینکه یک بار رفت و برگشت باز سوم نماز را تمام می خواند ، حال در اینجا مطالب متعددی است که حتماً باید رفت و برگشت باشد یا اگر کسی اول وسیله نقلیه اش را کرایه داد تا نیشابور و از نیشابور به سبزوار و از سبزوار به تهران ، در اینجا ما از سبزوار به تهران را بگوئیم نماز را تمام بخواند طبق نظر مشهور و یا طبق نظر مرحوم حاج شیخ از نیشابور که سفر بعدی شروع می شود و یا باید حتماً برگردد ، ظاهراً برگشت خصوصیت ندارد ، اینها رد در لابلای تنبیه بیان می کنیم .

اما کسانی که میزان را کثرت قرار داده  اند و گفته اند کثیر السفر یجب علیه الاتمام .

جهت اینکه کثرت را معیار قرار داده اند اینست که ..

کسانی که گفتند در سفر دوم چون یختلف را قید برای موضوع قرار دادند ، آنهایی که قید را توضیحی دانستند نه احترازی ، مثل مرحوم حاج شیخ (رض) فرموده اند در همان سفر دوم تلبس به سفر مهنه ای محقق می شود و باید نماز را تمام بخواند و بعضی گفته اند که هیچ قیدی از این قیود لا زم نیست بلکه همان عنوان حرفه و مهنه کفایت می کند و این در همان سفر اول محقق است یعنی همان بار اول می گویند مهنه او سفر شغلی شده است .

اما کسانی که قائلند به اینکه کثرت لازم است ، و به عنوان شرط حکم عنوان کثرت را دخیل دانسته اند ، دلیلشان اینست که ما موقعی می توانیم بگوئیم که کثرت در این سفر محقق شده است ، اقل کثرت از نظر نحوی به همان ثلاث است ، لذا تکرار به اثنین است ولی کثرت اقلش به ثلاث است لذا اگر ما قائل شدیم که عنوان کثیر السفر لازم است و کثرت اینجا لا محاله باید بگوئیم موقعی کثرت محقق شده است که ، مقارنت کثرت با تحقق سه سفر است پس در سفر چهارم باید نماز  را تمام بخواند .

 این بیان نه مرحوم آقای میلانی قبول داشتند و نه مرحوم حاج شیخ قبول دارند و عمدةً محققین قبول ندارند زیرا عنوان کثرت در لسان روایات نیامده است ، بله اگر عنوان کثرت در لسان روایات آمده بود چرا ، بعضی کثرت را لازمه اختلاف می دانند ، سفر اگر سفر اختلافی شد ، یعنی آمد و شدی شد لازمه اش کثرت است و عرض کردیم که عنوان کثرت در لسان روایات نیامده است پس این هم وجهی نخواهد داشت قهراً .

فعلی هذا با توجه به این بیان دقیقی که مرحوم حاج شیخ (رض) دارند یختلف در این روایت نازل منزله عنوان خروج و مزاولت در روایت اولی است ، این قید قید توضیحی است نه قید احترازی ، اگر این چنین شد پس بنابر این یختلف نمی شود قید برای موضوع وجوب تمام باشد ، نه به نحو شرط متقدم و نه به نحو شرط مقارن و نه به نحو شرط مقارن چون هر سه اشکال دارد ، شرط متقدم و مقارن را که مرحوم آقا هم قبول نداشتند و شرط متأخر را هم که مرحوم آقا نفی فرمودند ، اگر در اصل شرطیت او تردید شد که مرحوم حاج شیخ اشکال کرده اند وجهی نمی ماند که ما زائد بر آنچه در مجموع دو طایفه از روایات وجود دارد را قائل بشویم چون آنچه در مجموع روایات هست اینست که اولاً باید سفر را به عنوان عمل اتخاذ کند و ثانیاً وقتی این شرط شد و اصل در شرط هم شرط مقارن بودن است باید متلبس به این اتخاذ بشود ، زمانی صدق می کند که متلبس شده است که یک سفر برود ، بعد از اتمام یک سفر این الآن بالفعل متلبس شده است به سفر شغلی و حرفه ای و لذا سفر دوم باید نماز را تمام بخواند ، ولی آن گونه که مرحوم آقا (رض) فرموده اند آن بیان لازمه اش اینست که در سفر سوم یعنی وقتی دو سفر به عنوان سفر شغلی رفت این دو سفر نمازش را قصر می خواند ولی سفر سوم نماز را تمام می خواند .

باقی می ماند که اگر اجماعی در مسأله باشد ، ظاهراً مسأله اجماعی نیست چون جمعی قائلند که در سفر اول نماز تمام بخواند که مرحوم ابن فهد و ابن ادریس است و بعضی قائلند به اینکه در سفر چهارم ولی مشهور قائلند به اینکه در سفر سوم کما علیه مرحوم آقا (رض) مرحوم حاج شیخ و بعضی از اکابر قائلند به اینکه در سفر دوم نماز را تمام می خواند و روزه را هم باید بگیرد .

تنبیهاتی در اینجا هست که باید عرض کنیم ، اینکه در عنوان یختلف آمد و شد آمده است و یا تکرر به تعبیر دیگر آمده است و یا سفر دوم که می فرمائید ، کسانی که تعبیر سفر دوم کرده اند در رابطه به این مطلب راحتند که لازم نیست که حتماً برگردد به آن مقصدی که اول بوده است ، که مثلاً از مشهد به نیشابور برود و از نیشابور به مشهد برگردد ، نه از مشهد رفت به نیشابور به عنوان سفر اول ، از نیشابور ماشینش را اجاره داد برای سبزوار ، این می شود سفر دوم لذا نماز را باید طبق نظر حاج شیخ تمام بخواند ، یا به بیان مرحوم آقا تا سبزوار می شود سفر دوم و از سبزاور به سفر بعدی که می رود می شود سفر سوم ، ولی بعضی گفته اند که باید اختلاف محقق بشود ، تحقق اختلاف هم به اینست که برود و برگردد به همان مقصد اول ، لذا کسی که از اینجا ماشینش را اجاره داد به نیشابور و از نیشابور به سبزوار و از سبزوار به تهران ، اینها همه می شود یکی از تهران که برگشت مشهد می شود یک رفت و برگشت لذا اگر از کسانی است که می گوید در سفر سوم بعد از این باید نماز را تمام بخواند ، ظاهراً این بیان وجهی ندارد توضیح می دهیم انشاء الله . و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین