نتایج در این جا نشان داده می شوند.
نتیجه ای مرتبط با جستجوی شما یافت نشد.
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین الی لقاء یوم الدین . عرض شد که ما باشیم و ظاهر روایات دو طایفه ای که در بحث کثیر السفر وارد شد آنچه مسلم است اینست که...
آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)
بسم الله الرحمن الرحیم
و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین الی لقاء یوم الدین .
عرض شد که ما باشیم و ظاهر روایات دو طایفه ای که در بحث کثیر السفر وارد شد آنچه مسلم است اینست که اگر کسی سفر را به عنوان حرفه و پیشه اخذ کند و این اتخاذ را در خارج متلبس بشود همین مقدار کفایت می کند برای اینکه این شخص نماز را تمام بخواند ، بناءً علی هذا مسأله تکرر عمل زائد بر اتخاذ سفر به عنوان حرفه است ، باید ببینیم این تکرر از چه طریق قابل اثبات است ، آیا دلیل خاص داریم همان طور که در عبارات بعضی از بزرگان آمده است از جمله فرمایش مرحوم آقا که ایشان از عنوان یختلف استفاده فرمودند و یا دلیل خاص نیست و اجماع در این مقام قائم است کما اینکه عده ای قائلند که به عنوان اجماع مشهور قائلند لهذا باید اولاً در نظر بگیریم که آنهایی که دلیل اقامه کرده اند مستند چیست ؟
دو روایت است که این دو روایت را به عنوان مستند اعتبار تکرر علاوه بر اتخاذ عمل به عنوان حرفه ذکر شده است چون اتخذ عمل به عنوان حرفه گفتیم از خود روایت که «لأنه عملهم» استفاده می شود به توضیح کاملی که دیروز عرض شد .
آیا می شود از این دو روایت لزوم تکرر را استفاده کرد یا خیر ؟
نسبت به روایت اولی که مکاتبه است که بعضی خدشه سندی کرده اند به این خدشه نمی توان اعتنا کرد ، روایت قابل عمل است و دلالت روایت اگر تمام باشد ما مشکلی از نظر سند نداریم ، روایت اولی مکاتبه ای است که عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَزَّكٍ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الثَّالِثِ ع أَنَ لِي جِمَالًا وَ لِي قُوَّامٌ عَلَيْهَا وَ لَسْتُ أَخْرُجُ فِيهَا إِلَّا فِي طَرِيقِ مَكَّةَ لِرَغْبَتِي فِي الْحَجِّ أَوْ فِي النُّدْرَةِ إِلَى بَعْضِ الْمَوَاضِعِ فَمَا يَجِبُ عَلَيَّ إِذَا أَنَا خَرَجْتُ مَعَهُمْ أَنْ أَعْمَلَ أَ يَجِبُ عَلَيَّ التَّقْصِيرُ فِي الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ فِي السَّفَرِ أَوِ التَّمَامُ فَوَقَّعَ ع إِذَا كُنْتَ لَا تَلْزَمُهَا وَ لَا تَخْرُجُ مَعَهَا فِي كُلِّ سَفَرٍ إِلَّا إِلَى مَكَّةَ- فَعَلَيْكَ تَقْصِيرٌ وَ إِفْطَارٌ .
از این روایت استفاده کرده اند که تکرر لازم است زیرا دارد که «لا تخرج معها فی کل سفرٍ» صرف اینکه جمال بودن حرفه این شخص باشد ، ولی به مجرد اینکه اتخذ السفر عمله امام اکتفاء نفرموده اند در جواب از او ، که منم فقطظ در موسم حج است که با این جمال همراه می شوم ولی این گونه نیست که همیشه همراه آنها باشم ، امام علیه السلام فرمودند که در چنین فرضی هم باید نماز را شکسته بخواند و هم افطار کند ، کدام فقره از روایت است که دلیل بر تکرر سفر که اتخذه حرفةً اعتبار شده است؟ ؟ این فقره از فرمایش امام که فرمودند « إِذَا كُنْتَ لَا تَلْزَمُهَا وَ لَا تَخْرُجُ مَعَهَا فِي كُلِّ سَفَرٍ» پس بنابر این کسی که سفر را حرفه قرار داده است و لکن مزاولت و مداومت بر سفر ندارد چنین فردی اطلاق نمی شود بر او که إن السفر عمله ، و حال اینکه ملاک این بود که سفر عمل او باشد و الحکم یدور مدار العلة ، میزان این نیست که آن عناوین بر شخص منطبق شود ، ممکن است آن عناوین بر شخص منطبق شود ولی سفر عملش نباشد فعلیه القصر و الافطار ، ممکن است این عناوین منطبق نشود اما سفر عمل او باشد ، علیه الاتمام و الامساک ، چون حکم دائر است مدار علت ، و این علت مذکوره وجه مشترک آن ذوات العناوین بود که دیروز اینها را عرض کردیم ، این ظاهر روایت همین است پس اینکه باید تکرر داشته باشد از خود این روایت است ، مرحوم آقا از عنوان یختلف استفاده می فرمایند .
این بیان و استشهاد به این روایت مورد اشکال بعضی از اکابر محققین در این مقام وارد شده است و آن اینست که فرموده اند اشتراط سفر عملی و حرفه ای به تکرر به چه نحو از انحاء اشتراط است ، آیا به عنوان شرط مقدم است ، یا به عنوان شرط مقارن یا به عنوان شرط متأخر با قطع نظر از غیر معقولیت شرط متأخر داریم عرض می کنیم ، بر فرض درست باشد هیچ یک از این انحاء ثلاثه اشتراط در اینجا معقول نیست و صحیح نیست زیرا اگر اشتراط وجوب اتمام به تکرار سفر به نحو شرط متقدم باشد یا به نحو شرط مقارن باشد موقعی یجب علیه الاتمام الامساک که شرط حاصل شود و واضح است که تا این تکرر در طول سنه حاصل نشود چون مزاولت و مداومت بود ، چون عبارت داشت که « إِذَا كُنْتَ لَا تَلْزَمُهَا وَ لَا تَخْرُجُ مَعَهَا فِي كُلِّ سَفَرٍ» تا در مدت مدیدی این معنا باید باشد ، فی کل سفرٍ ار دو یا سه سفر برود صدق نمی کند ، اگر این باشد بنابر این قبل از اینکه این شرط حاصل بشود باید قصراً بخواند و افطار کند ، با اینکه قائلین به این شرط ملتزم به این حرف نیستند پس به این نحو که معقول نیست .
می آییم شرط متأخر ، همان بیانی را که برای بطلان شرط متأخر دیروز عرض کردیم در مورد نظیر این شرط در اینجا هم همین را می گوئیم که اگر بنا باشد مزاولت و مداومت با آن جمال در کل سفرٍ شرط باشد به نحو شرط متأخر اگر در جایی چهار سفر پنج سفر شش سفر رفته باشد و لیکن به حسب واقع ادامه پیدا نکند عرض کردیم این شرط به نحو قصد اعتبار ندارد ، اعتباری که معتبر می گوید شرط به حمل شایع را می گوید یعنی باید وجود خارجی پیدا کند ، پس اگر منصرف شد از اسفار بعدی و یا از رشته خودش صرف نظر کرد و از این حرفه دست بر داشت نمازهایی را که در آن چند سفر خوانده است قبل از انصراف از این حرفه باید نمازهای او اعاده شود علی القاعده و باطل باشد و حال آنکه ملتزمین به این شرط قائل به بطلان آن صلواتی که انجام شده است نشده اند پس به نحو شرط متأخر هم ما نم توانیم تکرر را به عنوان شرط کسی که سفر را حرفه خودش قرار داده است به نحو شرط متأخر قرار بدهیم .
پس شرط هم یا متقدم باید باشد و یا مقارن و یا متأخر ، انحاء ثلاثه شرط در اینجا معقول نشدپس بنابر این اشتراط سفر حرفه ای به اینکه آن سفر مکرراً از او صادر بشود از طریق این روایت ثابت نخواهد شد پس بنابر این اعتبار دو سفر و سه سفر فائده ندارد زیرا قائلان به تکرر دو سفر و بعضی ها سه سفر ، که در سفر چهارم نماز را تمام کند و مشهور گفته اند که در سفر سوم و بعضی گفته اند در سفر دوم ، اگر بخواهد ملازمه و خروج را شرط بداند برای دو سفر یا سه سفر با این بیان مطابقت ندارد .
سؤال سائل هم ظاهراً با همین معنای دوم می سازد که بخواهند بگویند شرط است برای اینکه در سفر سوم یا سفر چهارم نماز را تمام بخواند ، لذا دارد که « فَمَا يَجِبُ عَلَيَّ إِذَا أَنَا خَرَجْتُ مَعَهُمْ أَنْ أَعْمَلَ» یعنی در آن سفر دوم یا سومی که می روم با این دواب چه کنم ، پس منظور این نیست که بعد از اتمام ، آن معنای اول را نمی شود ما قصد کنیم .
یک احتمال وجود دارد ولی این احتمال فائده ای به حال کسانی که اشتراط کرده اند سفرین یا ثلاث سفرات را ندارد و آن اینست که اگر بگوئید بعد از انکه عمل مکرر را به عنوان حرفه خودش اخذ کرد ملازمت با آن عمل و همراه بودن با آن سفر را شرط بدانیم که شرط حدوث وجوب تمام و هم چنین شرط بقاء وجوب تمام همین ملازمت خروج باشد ، این حرف اشکالی ندارد ولی ضرری به حال کسی که قائل است به اینکه فقط اتخذ سفر به عنوان حرفه کفایت می کند و تکرر لازم نداریم به او ضرر نمی رساند زیرا اگر به عنوان اتخاذ حرفه بود قهراً مادامی از نظر عرف گفته می شود اتخذه حرفةً که همراه با آن دواب هم باشد ، مگر اینکه بگوئیم این دخالتی نداشته باشد ، خروج در سفر اولی شرط حدوث وجوب تمام می شود و در اسفار بعدی شرط بقاء وجوب تمام خواهد بود بنابر این باز دلالت بر دو یا سه سفر ندارد و مدعای قائل به تمسک به این روایت اینست که می خواهد دو سفر یا سه سفر را دخیل بداند در وجوب تمام پس دلیل مطابقت با مدعای آنها نخواهد داشت .
روایت دومی که در اینجا مورد تمسک واقع شده است همان روایتی بوده است که قبلاً هم خوانده ایم که « سَأَلْتُهُ عَنْ حَدِّ الْمُكَارِي الَّذِي يَصُومُ وَ يُتِمُّ قَالَ أَيُّمَا مُكَارٍ أَقَامَ فِي مَنْزِلِهِ أَوْ فِي الْبَلَدِ الَّذِي يَدْخُلُهُ أَقَلَّ مِنْ مُقَامِ عَشَرَةِ أَيَّامٍ وَجَبَ عَلَيْهِ الصِّيَامُ وَ التَّمَامُ أَبَداً » .
« أَيُّمَا مُكَارٍ » در مقام قاعده کلیه است اقام ، لازمه اینکه ده روز نمی ماند اینست که دائماً در سفر قرار دارد چون عدم اقامه عشرة ایام ملازم است با تکرر آن سفر در حقیقیت ، این هم مورد استشهاد قرار گرفته است ، نحوه دلالت این روایت و جواب از این روایت ثانیه و بیانی که مرحوم آقا فرموده اند که با بیان مرحوم استادشان تقاوت دارد ان را هم باید عرض کنیم و بعد ببینیم چه چیز می شود ادعا کرد گرچه مآلاً مرحوم محقق اصفهانی هم به همین نتیجه بر می گردند ولی نه از راهی که مشهور رفته اند و نه از راهی که مرحوم آقا وارد شده اند بلکه راه دیگری را بیان کرده اند ، توضیح این انشاء الله فردا . و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین