صلاة مسافر . خارج فقه . کتاب الصلاة .

جلسه 106 صلاة مسافر

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین الی لقاء یوم الدین . آیا کثیر السفر منحصر در عناوین موجوده در روایات است؟ بحث به اینجا منتهی شد که در مورد کثیر السفر حسب عناوین وارده...

Cover

جلسه 106 صلاة مسافر

آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)

00:00 00:00

بسم الله الرحمن الرحیم

و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین الی لقاء یوم الدین .

آیا کثیر السفر منحصر در عناوین موجوده در روایات است؟

بحث به اینجا منتهی شد که در مورد کثیر السفر حسب عناوین وارده در روایات ، همانطور که سابقاً عرض کردیم  که بعضی از بزرگان از متأخرین کثیر السفر را منحصر در همین عناوین موجوده در روایات دانسته اند ، بر این جهت اشکالاتی شد که از جمله اشکالات این بود که اگر میزان (که به نظرم عبارت مرحوم حاج شیخ بود که در سابق بیان کردیم) که ایشان فرموده بودند در صورتی که این عناوین مانند مکاری میزان در صدق کثیر السفر باشد تعدد و تکرر لازم نیست بلکه اصلاً سفر هم لازم نیست زیرا به صرف اینکه شخص برای این کار چند مرکب تهیه کرد ، اگر سؤال شود این آقا چه کاره است؟ می گویند مکاری است ، پس در صدق مکاری تلبس به این معنا کفایت می کند ، و تکرر لازم نیست و بحث کردن از اینکه آیا سفر دوم باشد یا سفر سوم باشد معنا ندارد و حال اینکه می بینیم همان بزرگواران خودشان بحث کرده اند که سفر دوم باشد یا سفر سوم ، اینها میزان نیست .

پس میزان و معیار همان «لإنه عملهم» است

معیار همان چیزی است که دیروز عرض کردیم که در روایات تعبیر این آمده است که این طوائف که سبعة لا یقصرون » در روایت آمده است علتی در روایات ذکر شده است و آن علت مذکوره عبارت بود از اینکه «لأنه عملهم » سفر عمل آنهاست ، عمل را هم عرض کردیم باید به معنای حرفه و شغل بگیریم نه به معنای افعال صادره از انسان ، با توجه به این علت منصوصه در روایات ما تقید به این عناوین موجوده در روایات نباید داشته باشیم بلکه الحکم یدور مدار این علت ، اعم از این که این عناوین مذکوره در حق او صدق کند یا در حق او صدق نکند ، اگر سفر عمل شخص شد در این صورت این شخص کثیر السفر به حساب می آید و محکوم است به وجوب تمام ، در روایات عنوان دیگری آمده است که این عنوان محقق آن کثرت است ، محقق جهت عمل بودن است ، کی عمل شخص می شود ؟ در روایت عنوان یختلف آمده است .

عنوان یختلف که در روایت ذکر شده است : قید توضیحی است

در روایت صحیحه است که «یختلف و لیس له مقام » که این عنوان یختلف یعنی می رود و می آید ، در زیارت جامعه هم نسبت به حضرات داریم که «مختلف الملائکه » یعنی محل آمد و شد ، «اختلاف علماء امتی رحمة » این اختلاف به معنای همان آمد و شد ، نه اینکه با هم مخالفت بکند ، اینجا هم یختلف یعنی می آید و می رود و این گونه نیست که بماند ، «لیس له مقام» در وطنش یا ما فی حکم الوطن ندارد ، آمد و شد دارد ، اگر این عنوان باشد ، این قید یختلف به چه عنوان است ، یختلف که به معنای آمد و شد است در اینجا قید توضیحی است و قید آخری نیست ، زیرا دارد که «المکاری و الجمال الذی یختلف و لیس له مقام» ، آیا ما دو رقم مکاری و جمال داریم ، اصلاً لازمه مکاری بودن و جمال بودن اینست که آمد و شد دارد ، در سابق که ماشین و اینها نبود ، اسب و قاطر بود ، اینها که کرایه می دادند دائماً در یک مسیری می رفتند و آمدند ، یعنی در مدت سال شاید دو یا سه ماه کلاً کارش همین بود ، پس این قید توضیحی است که همان معنای مکاری و جمال را بیان می کند که اینها دائماً این گونه اند .

با این جهت آیا می شود در همان سفر اول عنوان مکاری صدق کند ؟

 خیر با توجه به یختلف به یک آمد و شد نمی گویند یختلف ، حداقل باید یک بار تکرار بشود تا بگویند یختلف .

نکته ادبی : فعل مضارع دائماً بر حال دلالت دارد و برای دلالت بر آینده با سین و سوف خواهد بود

در اینجا نکته ادبی را مطرح می فرمایند که با توجه به او تلبس او بالفعل لازم است ، چون بحثی است که آیا فعل مضارع مشترک است بین حال و استقبال یا اینکه فعل مضارع دائماً دلالت بر معنای حال دارد و فهماندن استقبال موکول به قرینه است مثل سین و سوف .

تحقیق اینست  که فعل مضارع دائماً برای حال است و معنای حال را دلالت می کند اگر می گوئیم یضرب یعنی الان ضرب از او صادر می شود و الآن متلبس است در مقابل ماضی ، آینده که هنور محقق نشده است که ما فعل را اسناد بدهیم ، جهتش هم مقداری جنبه عقلی دارد ، چون فعل اسناد داده می شود به فاعل ، اگر تلبس فاعل به این حدث محقق شده باشد ماضی است و اگر محقق نشده باشد الآن اگر بخواهیم اسناد بدهیم این اسناد مجازی می شود چون چیزی که هنوز تلبس پیدا نکرده است آن اسم ذات نسبت به این حدث چطور می شود اسناد داد ، لذا اگر بخواهیم فعل مضارع به نحو حقیقت استعمال کنیم باید فعلاً تلبس باشد ، لذا بر این اساس تعبیر می کنند که فعل مضارع برای دلالت بر معنای حال است ، ا گر جایی قصد استقبال از او داشته باشیم باید حتماً به قرینه و کمک قرینه باشد که با سین و سوف و یا غداً باشد ، یا حرف یا اسم چیزی به عنوان قرینه می آورند که دلالت بر استقبال را بفهماند ، اشتراک را که خلاف تحقیق است قبول ندارند ، حال یختلف که فعل مضارع است بنابر این معنا و این مقدمه ادبی یعنی تلبس به اختلاف برای او حاصل باشد الآن ، چه زمان تلبس به اختلاف برای او حاصل می شود ، زمانی که این شخص یک بار حداقل رفت و آمد برای او حاصل شده باشد .

حال ، «المکاری و الجمال الذی یختلف» به عنوان شرط آمده است ، اصل در شروط هم اینست که مقارن باشد و احترازیت ، پس یک مکاری و جمالی است که الآن متلبس به اختلاف نشده است ، این محکوم به این حکم نیست ، مکاری و جمالی که متلبس باشد در حال به آمد و شد ، چرا در حال می گوئید چون فعل مضارع برای حال وضع شده است مادامی که قرینه نباشد معنای حال از او استفاده می شود ، چرا می گوئید الآن مقارناً با اکراء و جمالیتش باید این معنا باشد ؟ زیرا اصل در شروط اینست که مقارن باشد و شرط متأخر را هم ما در اصول ، مرحوم استادمان امر غیر معقول می دانستند که مشهور این را قبول دارند ، ولی مرحوم حاج شیخ اصل در این مسأله است و مرحوم آقای میلانی و مرحوم استاد ما هم که اصرار بر این داشتند به تبع مرحوم حاج شیخ است که شرط متأخر را غیر معقول می داند که بیان اصولی آن باید در جای خود بیان شود که چطور ما نمی توانیم چیزی رابه عنوان شرط متأخر قبول کنیم ، اجمالش اینست که چون شرط دخیل در فعلیت ترتب اثر بر مؤثر دخیل است و چیزی که بعداً وجود پیدا می کند چطور می شود الآن در فعلیت شئ و فعلیت ترتب اثر شئ اثر بگذارد ، لذا می فرمایند شرط متأخر غیر معقول است ولو اینکه در السنه مشهور زیاد این را بکار می برند ، نه این معنا اساسی نخواهد داشت .

پس بنابر این اگر اختلاف بخواهد به نحو شرط مقارن در اینجا حاصل شود به حکم یختلف که فعل مضارع است و برای معنای حال است ، چگونه باشد حاصل بشود ، یعنی باید الان در حق او صدق کند ، و این قطعاً در سفر اول محقق نمی شود و لذا باید سفر دوم یا سوم باشد .

کسانی که به نحو شرط متأخر بیان کرده اند ، اینجا در مدعا کثیری از فقهاء قائلند به اینکه سفر اول نمی شود مکاری یا جمال نماز را تمام بخواند ، باید حتماً سفر دوم و بعضی گفته اند سفر سوم ، نهایت در قول به اینکه لازم است در غیر سفر اول باشد برخی بر اساس این گفته اند که ما خارجاً دلیل آخری داریم که باید این معنا در سفر دوم یا سوم باشد و الا ولو لا دلیل آخر ما بودیم و خود این روایت در سفر اول هم می توانستیم بگوئیم .

فرمایش مرحوم آقای میلانی در مورد عنوان یختلف در روایات

 ولی مرحوم آقا با این دو مقدمه ادبیه و اصولیه ای که بیان شد از خود روایت استفاده می کنیم ، یعنی ولو دلیلی را که دیگران ادعا می کنند که می گویند مثلاً ما اجماع بر این مطلب داریم ، بر فرض آن دلیل نمی بود خود این روایت که دارد که در روایت عنوان یختلف به عنوان شرط آمده است و شرط متأخر معنا ندارد و باید مقارن باشد و فعل مضارع هم برای دلالت بر معنای حال است ، پس اگر در اینجا اختلاف به عنوان شرط لازم باشد ، زمانی این شرط محقق شده است تا حکم به وجوب تمام محقق باشد که اختلاف بالفعل حاصل شود و این حصول اختلاف بالعفل لا یمکن الا به اینکه حداقل بار دوم باشد ، که بگوئیم رفت و آمد و یا آمد و رفت .

پس ما نیازی به آن بیان اجماعی که بعضی ادعا کرده اند که در سفر اول نباشد ما نداریم بلکه همین دلیل لفظی که بیان حکم وجوب تمام کرده است خودش دلالت دارد علاوه بر اینکه یجب علی المکاری و الجمال عدم القصر ، خودش دلالت دارد بر این که حکم وجوب تمام در صورتی است که بالفعل تلبس به اختلاف پیدا کرده باشد و تلبس به اختلاف بالفعل لا یمکن الا در سفر حداقل دوم ، که سفر دوم محقق شده باشد .

عبارت مرحوم محقق در مورد ضابط کثیر السفر : أن لا یقیم ببلدٍ عشرة ایام

یک عبارتی مرحوم محقق در ادامه این بحث آورده اند که کثرت سفر مانع است از وجوب قصر و کثیر السفر هم بنابر این معنا شد که عبارتست از اینکه «المکاری و الجمال الذی یختلف» می فرمایند و ضابطه أن لا یقیم ببلدٍ عشرة ایام ، در یک جا ده روز اقامت نداشته باشد ، این بیان ظاهرش اینست که عدم اقامه عشرة ایام یک معنای خاصی است برای کثیر السفر ، یعنی کثیر السفر در لغت به این معنا نیامده است ، در عرف فقهاء معنای کثیر السفر اینست که ده روز در یک جا نماند ، که در حقیقت عرفیه خاصه می شود ، آیا همین طور است که به نظر بدوی و ظاهر عبارت مرحوم علامه است ، همین است و یا اینکه معنای دیگری باید در اینجا مراد باشد ، مرحوم آقای میلانی با توجه به یکی از روایاتی که خوانده شده است می فرمایند حق اینست که مراد مرحوم علامه چیز دیگری است ، نمی خواهند بیان حقیقت عرفیه خاصه و منقول فقهائی این کلمه را بیان کرده باشند که در عرف فقهاء به معنای عدم اقامه ده روز باشد .

توضیح این معنا انشاء الله فردا . و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین