نتایج در این جا نشان داده می شوند.
نتیجه ای مرتبط با جستجوی شما یافت نشد.
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین . خلاصه بحث : عناوین مذکوره در روایات در مورد شخص کثیر السفر بحث ما به اینجا منتهی شد که صلاة مسافر...
آیت الله حسینی آملی (حفظه الله)
بسم الله الرحمن الرحیم
و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی لقاء یوم الدین .
خلاصه بحث : عناوین مذکوره در روایات در مورد شخص کثیر السفر
بحث ما به اینجا منتهی شد که صلاة مسافر که صلاتش قصر است مشروط به چند شرط است از جمله شروط اینکه این شخص کثیر السفر نباشد ، یا به این عناوین خاصه ای که در روایات وارد شده است معنون نباشد .
اینکه تعبیر کثرت سفر در عبارات فقهاء در قدماء آمده است عرض کردیم که عنوان کثرت سفر در روایات وارد نشده است ولی این تعبیر را کرده اند منظورشان اینست که کثرت سفر به عنوان فعل آنها ، نه فعل به معنای کار بله به معنای حرفه و کسب و پیشه آنها نباشد ، پس گاهی از اوقات است که شخص حرفه اش کثرت سفر نیست ، یک وقت شغلش سفر است مثل راننده و یک وقت اینست که لازمه حرفه او اینست که دائماً در سفر است که این دوم منظور است .
آیا کثرت سفر میزان است ؟
پس کثرت بماهی میزان نیست و الا ممکن است کسی در مدتی سفرهای زیادی برود ولی تحت عنوان شغل برای او نباشد ، فرض کنید بعضی اهل زیارتند ، در یک سال بنا را بر این می گذارد که هر ماه یک بار مشرف بشود به زیارت حضرت سید الشهداء سلام الله علیه ، این شخص در این سالی که این تصمیم را گرفت و شروع کرده می گویند این شخص کثرت سفر دارد ولی کثرت سفری که به عنوان شغل باشد یا نه ؟ واضح است که به عنوان شغل نیست ، این فائده ندارد ، و یا در تمام عمر مقدار سفر زیادی نسبت به دیگران رفته باشد چون کثرت سفر امر نسبی است در مقایسه با افراد در ردیف او زیاد است این هم میزان نیست .
تحقق کثرت به چیست؟
پس از منظور مشهور که تعبیر به کثرت کرده اند که در روایت هم این عنوان آمده است که کثرت به چه چیز محقق می شود ، تعبیری در روایت است که
« عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَسَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ رَجُلٍ مَرِضَ فَنَذَرَ لِلَّهِ شُكْراً إِنْ عَافَاهُ اللَّهُ أَنْ يَتَصَدَّقَ مِنْ مَالِهِ بِشَيْءٍ كَثِيرٍ وَ لَمْ يُسَمِّ شَيْئاً فَمَا تَقُولُ قَالَ يَتَصَدَّقُ بِثَمَانِينَ دِرْهَماً فَإِنَّهُ يُجْزِيهِ وَ ذَلِكَ بَيِّنٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ- إِذْ يَقُولُ لِنَبِيِّهِ ص لَقَدْ نَصَرَكُمُاللَّهُ فِي مَواطِنَ كَثِيرَةٍ وَ الْكَثِيرَةُ فِي كِتَابِ اللَّهِ ثَمَانُونَ »
که اقل کثیر همان ثمانون قرار داده شده است ، حال در اینجا که تعبیر به مواطن کثیر به عنوان هشتاد است ما می توانیم معیار را در کثرت سفر هم همان هشتاد است که کسی که هشتاد سفر رفت به قرینه همین روایت و این استشهاد امام علیه السلام به کثرت در مواطن کثیره ، می توانیم این را بگوئیم؟ می فرمایند این هم نیست که اگر کسی هشتاد سفر رفت به عنوان کثیر السفر باشد ، این به جهتی است که در خود روایات باب وارد شده است .
اگر بنا باشد که کثرت در اینجا به معنایی باشد که بر اساس شواهد نظائر او حمل بر آن معنا کنیم ، کثیر السفر مثل کثیر الشک ، کثیر الشک به کسی که سه شک در یک نماز یا در سه نماز متتالیه داشته باشد کثیر الشک است ، پس این هم در سه مسافرت که برود کثیر السفر بشود ، آیا اینست که سه تا سفر پیاپی برود ؟
در روایات عنوانی ذکر شده است که به قرینه آن عنوان نه مثل عنوان کثیر الشک است و نه مثل عنوان مواطن کثیرة است و نه امثال ذلک که حد خاصی از او استفاده شده است ، زیرا در روایت مسند است که « إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ: سَبْعَةٌ لَا يُقَصِّرُونَ الصَّلَاةَ الْجَابِي الَّذِي يَدُورُ فِي جِبَايَتِهِ»کسی که جمع می کند خراج را برای سلطان عادل می کند «وَ الْأَمِيرُ الَّذِي يَدُورُ فِي إِمَارَتِه وَ التَّاجِرُ الَّذِي يَدُورُ فِي تِجَارَتِهِ مِنْ سُوقٍ إِلَى سُوقٍ وَ الرَّاعِي وَ الْبَدَوِيُّ الَّذِي يَطْلُبُ مَوَاضِعَ الْقَطْرِ وَ مَنْبِتَ الشَّجَرِ وَ الرَّجُلُ الَّذِي يَطْلُبُ الصَّيْدَ يُرِيدُ بِه » .
روایات باب بعضی هفت عنوان را آورده اند و در بعضی عنوان مکاری و کری و اشتقان و ملاح آمده است و در بعضی فقط سه عنوان آمده است ولی این عناوین گرچه در روایت وارد شده است که بعضی از متأخرین هم در خصوص همین عناوین قائل به کثرت سفر شده اند و دائره کثرت سفر را به همین صاحب عناوین موجوده در روایات محدود کرده اند و سرایت نداده اند به کسانی که غیر معنون به این عناوین باشند ، نه آن گونه است که کثرت را به سه سفر یا هشتاد سفر تعبیر کنیم و نه این نحو است که به عناوین محدود کرده اند هیچ کدام از این دو طرف میزان نیست .
معیار و میزان در تحقق کثیر السفر : لأنه عملهم
بلکه معیار در کثرت سفر عنوانی است که در خود روایات وارده در باب تصریح به او شده است و آن عنوانی است که امام بعد از ذکر صاحبان این عناوین در بعضی از روایات این تعبیر شده است که « لِأَنَّهُ عَمَلُهُمْ » استفاده قاعده کلیه می توانیم بکنیم که هر جا حکمی بر موضوعی مترتب بشود اولاً و بعد این حکم مترتب معلل بشود به علتی میزان و معیار می شود هما علت ، دائره سعه و ضیق حکم را همان علت مذکوره در روایت ذکر می کند ، آن عنوانی که موضوع حکم قرار گرفته است مدخلیت نخواهد داشت نه وجوداً و نه عدماً ، لذا اگر عنوان راعی بود ولی این علت نبود ، مکاری بود ولی این علت در او صدق نکرد نمی توان حکم کنیم به وجوب تمام بلکه یجب علیه القصر ، یا اینکه این علت در حق او صادق بود ولی از آن طرف عناوین مذکوره در روایات بر او صدق نکرد معذلک محکوم است به حکم کثرت سفر و باید نماز را تمام بخواند .
پس دائره حکم مدار علت است نه مدار این عناوین ، که این عناوین موضوع برای حکم گرچه در روایات حکم برده شده است روی این عناوین ، اما این عناوین نه وجودشان دخیل است و نه عدمشان مضر ، بلکه معیار و میزان می شود علت ، زیرا بعد از ذکر این عناوین امام علیه السلام علتی ذکر فرموده اند ، چون آن علت ذکر شد حکم دائر است مدار او ، لذا اگر طبیب گفت که لا تأکل الرمان لأنه حامض ، میزان حامضیت است نه رمان بودن ، حال اگر رمانی بود که حامض نبود منع از اکل ندارد و یا حامضی بود غیر رمان ، جواز اکل ندارد ولو اینکه رمان بر او صدق نمی کند ، در اینجا هم همین طور امام علیه السلام این عناوین را ذکر فرموده اند ولی علتی ذکر فرموده اند ، به مقتضای علت منصوصه در روایات ما در اینجا حکم به وجوب تمام و عدم آن را دائر مدار همان علت می دانیم ، هرجا سفر معنون شد به این عنوانی که أنه عمله ، عمل آن مسافر است ، عمل او صدق کرد که السفر عمله ، یجب علیه التمام ولو این عناوین مذکوره در روایات بر او منطبق نباشد و صاحب این عناوین نباشد و هر جا عمل او صدق نکرد یجب علیه القصر و إن کان معنوناًبأحد العناوین المذکورة فی الروایات ، این گونه باید بگوئیم پس نه حصر در خصوص این عناوین موجوده در روایات وجهی دارد با وجود این علت مذکوره و نه تعدي دیگران بدون عنوان لأنه عملهم وجهی خواهد داشت ، تمام الوجه عبارتست از صدق عنوان لأنه عملهم ، لذا گفته می شود که العلة تعمم و تخصص ، که حکم در اینجا دائره اش سعةً و ضیقاً یدور مدار این علت ، و علت در اینجا عنوان لأنه عملهم است ، لذا در اینجا ما بیشتر باید حول همین لأنه عملهم که در روایات آمده است بحث کنیم .
مراد از تعبیر عمل در روایت چیست؟
عمل و فعل در لغت دو معنا دارد ، گاهی فعل گفته می شود و معنای او عبارتست از همان فعل اختیاری صادر از انسان ، به این معنا هر چه از انسان صادر بشود گفته می شود فعل او حتی فعل غیر اختیاری ، لذا فعل چه ارادی باشد و چه غیر ارادی ، ما یصدر من الانسان یسمی بالعمل ، پس تارةً فعل گفته می شود به معنای ما یصدر عن الانسان ارادیاً کان أو غیر ارادی .
و گاهی از اوقات فعل گفته می شود ، مثل اینکه در عرف سؤال می کند که چه کاره ای ؟ این غیر از اینست که چه کاری انجام می دهید ، چه کاره اید یعنی حرفه و پیشه شما چیست ؟
عمل در روایت در اینجا هم قطعاً معنای دوم است و معنای اول مراد نیست ، و الا هر کسی که سفر برود سفر فعل او می شود ولو یک بار در عمرش به مسافرت رفته است ، دارد که مرحوم حاجی در بیست و سه سالی که در سبزوار منظومه را نوشتند و تدریس می فرمودند غیر از مسیر منزل و محل درس هیچ جای دیگری نرفته بودند .
در اینجا گرچه عنوان عمل اطلاقش شامل کار می شود ، ولی اضافه عمل به ضمیر و تخصیص این عمل به ضمیر راجع به صاحبان این عناوین از اینجا می فهمیم که این عمل به معنای کار نیست بلکه عملی است که مضاف است به این افراد ، این اضافه معنایش اینست که این عمل معنای لغوی مراد نیست بلکه این عمل در اصطلاح خاص که همان پیشه و حرفه شخص است منظور است ، این جهت مورد روایت است .
واضح است که کثرت در اینجا بما هی کثرةٌ دخیل نیست بلکه بما أنها ملازمٌ للعمل ، یعنی موقعی سفر به عنوان پیشه شخص است ، سفر بدون کثرت نمی شود پیشه شخص باشد ، پس ذکر کثرت به اینکه خود کثرت دخالتی داشته باشد نیست بلکه کثرت به عنوان اینکه مقوم سفر به عنوان عمل و کسب و حرفه در صورتی است که سفر او کثیر باشد یعنی ما لم یلبغ الی حد الکثرة نمی شود بگوئیم اساساً سفر به عنوان عمل محقق بشود ، قبلاً عرض کردیم که یک جهت نفی این عناوین موجوده در روایات گفتیم اگر این عناوین میزان باشد باید به همان اولین سفر بلکه حتی اگر سفر هم نرود ، مثلاً فرض کنید کسی که ملوان است لازم نیست که دائماً در کشتی باشد ، حرفه ملوانی که دارد ولو اینکه نرود ، و یا مکاری باید خودش همیشه دنبال آن دوابش باشد؟ سابقاً این گونه نبود ، بعضی اسب و دوابشان را اجاره می دادند بدون اینکه خودشان جایی بروند ، عنوان مکاری بر او قطعاً صدق می کند با اینکه خودش همراه نیست ، پس معلوم می شود که این عناوین بما هی هیچ نقشی ندارند ، از آن طرف تا کثرت هم محقق نشود عمل به عنوان حرفه و پیشه در حق آن اشخاص صادق نیست .
نتیجه : عمل به معنای پیشه و مهنه شخص است . پس عمل به عنوان کبرای کلی عبارتست از اینکه سفر به عنوان مهنه او بشود و مهنه شدن متوقف بر تحقق کثرت است ، بار اول و دوم به او نمی گویند و شاید در سفر سوم گفته شود ، ولی در سفر اولی قطعاً گفته نمی شود که حرفه او شده است